eitaa logo
" دلاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
2.3هزار دنبال‌کننده
893 عکس
240 ویدیو
13 فایل
Live for ourselves not for showing that to others!😌🌗👀 'تنها‌خُداست‌کهِ‌می‌مانَد؛🕊️🍃 تبلیغـاتمــون🌾: @Tablighat_Deli گپ‌ناشناس‌: @Nashenas_Deli [دلــاࢪامــ]؟آرامــش‌دهنده‌ی‌قلب💗✨. تولــدمــــون:6مهر1402🎂 -----------------~-----------------
مشاهده در ایتا
دانلود
•{🖤🤍}•• ‌ +امام رضا؟ نمیشد من و یارم رو یدفه میطلبیدی؟ من تنها بیام؟ تنها؟ بشینم روبروی حرمت و فقط اشک بریزم؟ ازت کربلامو بخوام؟ خواسته هامو بخوام؟ امام رضا من چکارکنم؟ چجوری با خودم کنار بیام؟ چجوری بگم تموم شد و رفت؟ امام رضا درد کشیدم! زخم خوردم! مرحم داری؟ بیام؟ میدونم از حرمت دست خالی بیرون نمیام! اما به امام حسین قسمت میدم! یکاری کن آروم شم ! باصدای بوق یکسره کامیونی که از جلو داشت میومد فرمونو چرخوندم که از جاده خارج شدم وافتادم تو جاده خاکی... سرمو گذاشتم رو فرمون که بغضم ترکید..! همون بوق کامیون کافی بود برای شکستن بغضم و پرت شدن از افکارم:)! نفس عمیقی کشیدم و بطری آبو از پشت برداشتم و سر کشیدم..! استارت دوباره ای زدم و راه افتادم.! باید از یه عابر پول نقد میگرفتم! اما توی این جاده تاریک وترسناک هیچی پیدا نمیشه! زل زده بودم به جاده و فکرای توسرم جونمو داشت میخورد! _____________________ تموم اتاق و تراس شده بود دود سیگار!!! دیگه حالم از سیگار و قلیون بهم میخورد! با صدای در سیگار تو دستمو گذاشتم تو جاسیگاری و خاموشش کردم؛ _چه خبره چه غلطی داری میکنی تو ! اوه.. اوه.. سرفه ای کرد و گفت؛ _ توکه جوون مردمو انداختی گوشه قبرستون! دیگه دردت چیه؟ باصدای گرفته و دورگه م گفتم؛ +اصل کاری کو میلاد؟ کو؟ _میاد!! اونم میاد! به موقش! خواستم سیگار دیگه ای رو روشن کنم که اومد جلو و ازم گرفت.. پرتش کرد پایین و باعصبانیت گفت: _داری میمیری بدبخت! بسه! +کلی پولش بود! _به جهنم! توهم لنگ دوقرون دوهزار...آخ آخ از گشنگی میمیری! پوفی کشیدم و از روی صندلی بلند شدم.. از تو تراس به سختی وارد اتاقم شدم.. سردردم بیش از حد رو مخ بود ! خودمو پرت کردم رو تخت و پتورو کشیدم رو خودم..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کارمن‌امسال‌صبوری‌شد‌حسین!:) @CafeYadgiry🖤
Mohammad Hossein Poyanfar - Man Iranamo To Araghi.mp3
5.28M
کربلا واسم ضروریه حسین!!!!:) ~محمد حسین پویانفر~ @CafeYadgiry🖤
دلتنگم! دلتنگ‌همان‌ضریح‌زیبایت:) @CafeYadgiry🖤
سخت مشغول خوندن زبان🤓 @CafeYadgiry💘
" دلاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
•{#قشاع🖤🤍}•• ‌#قلم_N #part_191 +امام رضا؟ نمیشد من و یارم رو یدفه میطلبیدی؟ من تنها بیام؟ تنها؟ بش
•{🖤🤍}•• ‌ میلاد: پاشو...پاشو خبر خوبی دارم برات! پتورو کشیدم رو سرم و گفتم؛ +برو بیرون میلاد...حوصلتو ندارم! _حتی اگه درمورد آرام باشه؟ بلند شدم نشستم و خیره شدم بهش... _داره میره مشهد! لبخندی رولبم اومد ک گفت: _هان چیه ؟ میخندی؟ +هماهنگ کن صبح راه بیوفتم سمت مشهد! _اوکی. شب خوش. سری تکون دادم و خودمو انداختم رو تخت! زل زدم به سقف و چشمامو آروم بستم که خوابم برد... _______________________ ساعت ۷ صبح بود و هنوز پشت فرمون بودم... چشمام ازشدت خستگی جاده رو نمیدید... جلوی هتل نگه داشتم و ماشینو پارک کردم.. "هتــــل نســــیم " کیف کوله و چمدونمو برداشتم و ماشینو قفل کردم... +سلام یه اتاق میخاستم! قیمت ها رو لطف میکنید؟ _سلام بانو. درخدمتم... هر یک ساعت ۵۵۰ . سری تکون دادم .. +اوکیه! _کارت ملی و شناسنامتونو بدید! تموم مدارک و هرچی ک خواست رو دادم دستش... دیگه نمیتونستم ... خیلی خسته بودم! متوجه هیچی نبودم تا اینکه کارت اتاقو داد دستم... تشکری کردم و سمت اتاقم پرواز کردم! وارد اتاق شدم و بدون نگاه کردن به اجزای اتاق گرفتم خوابیدم...:) _______________________ (ارسلان) _ارسلان بجنب ! الان پروازت میپره! +اومدم دیگه... چمدون آخرو از صندوق درآوردم و سمت میلاد رفتم... +چقد غر میزنی ! سمت فرودگاه حرکت کردیم و بعدازخدافظی و سفارش های من سوار هواپیما شدم .. گوشیمو خاموش کردم که بعدازچنددیقه هواپیما بلند شد... نگاهمو دوختم به آسمون..! هرباری که میخواستم برم مشهد مامانمم میومد ! مامان کجایی؟ دلم برات خیلی تنگ شده ! برات سوغاتی چی بیارم سر خاکت؟ ازهمون تسبیح هایی که دوست داشتی؟ یا سوهان دوست داری؟ همون سوهان هایی که ظرفاشو به عنوان جای نخ وسوزن استفاده میکردی!