°•♡کافهعشق♡•°
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 #پارت_452 -ولذت میبرم از این مجرد بودن!البته بابا اسرار داره با یکی از
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼🌼
🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼
🌸🌸
🌼
#پارت_453
-خواستیم و نذاشتن بشه،منم دیگه
خودمو سنگ روی یخ نکردم،بالاخره
شخصیت و خانواده من بهم این اجازه
ونمیدادن که بخوام برم التماس اون
ادمهای از خودراضی!
لبخند امید دهنده ای بهش زدم:
غصه نخور بهترش گیرت میاد!
با خنده جواب داد :
-من که دیگه قصد ازدواج ندارم وانقدری
مطئنم از خودم که حتی اگه بعد از این چند
سال دوباره شاهرخ ببینم هرگز دلم نمیلرزه!
دو انگشتی واسش دست زدم:
افرین به این اراده!
وادامه دادم:
-البته اونم این سمتا افتابی نمیشه!
سری به نشونه رد حرفم تکون داد:
-اتفاقا هنوزم هم از بهترین دوستای
عماده،منتها الان ایران نیس هروقت
برگرده میبینیش!
متعجب ابر ویی بالا انداختم:
الان دیگه چه رویی داره !
وخندیدم که جواب داد:
-اون خیلی هم مقصر نبود!
شونه ای بالا انداختم وحرفی نزدم که بعد
از یکم ور رفتن با لب تابش،
لب تاب و چرخوندسمتم که خیره به عکس مرد
شیک و با کلاسی که کنار عماد حضور داشت گفتم:
-به عماد که نمیرسه،ولی خوب چیزی بوده ها!
خیره به عکس جواب داد:
اونکه صد درصد!
لپش وبابت تعریف از عماد کشیدم و گفتم:
🌸
🌼🌼
🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼
🌸🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼🌼🌼
💕💕💕💕💕💕
💕💕💕💕💕
💕💕💕💕
💕💕💕
💕💕
💕
#مجنون_تواَم🥰
#پارت_453
نتیجه آزمایش های مامان خوب بود.
مشکلی برای پیوند نداشت و این خوب ترین خبر ممکن بود!
این خبر باعث شده بود تا این سفر دلچسب تر از قبل بشه و حالا آخرین روزی بود که اینجا بودیم و قرار بود با پرواز صبح برگردیم.
واسه چندمین بار نگاهم و به خیابون پر رفت واومدی که به “خیابانی زیر درخت های لیمو” معروف بود و آدم های درحال ترددش دوختم و نفسی سر دادم:
_اینجا خیلی بیشتر از جاهای دیدنی دیگه ای که بهم نشون دادی به دلم نشست!
دستم تو دستش بود وباهم قدم میزدیم که جواب داد:
_منم این خیابون وخیلی دوست دارم،
از خیلی سال پیش تا الان!
معین اینجارو عین کف دست بلد بود و چند سالی اینجا زندگی کرده بود که گفتم:
_اینجا که خیلی خوبه چرا بابات ترتیبی نداد که اینور مشغول کار شی؟
مثلا اینجا یه شعبه بزنید وتو مدیرش باشی!
آروم خندید:
_به این راحتی ها که تو میگی نیست
هوا امشب سرد تر از شبهای قبل بود که کمی تنم لرزید و دست آزادم وتو جیب بارونی بلندم گذاشتم و معین متوجه این قضیه شد:
_سردت شد؟
الان باهم میریم یه چیزی میخوریم هم خستگی گردش امروز وقدم زدنمون از تنمون بیرون میره هم گرم میشی