پیام یکی از اعضای محترم کانال
سرکار خانم علیایی از شیراز زیبا
👇👇👇👇👇
خدا خیرتون بده که یاد دوستان خودتون بودین 🦋🙏🦋
ان شاالله شهدا دست همگی مون رو بگیرن و ما رو دوست خودشون بدونن
🕊
🌹 🕊
🕊 🌹 🕊
🌹 🕊 🌹 🕊
🕊 🌹 🕊 🌹 🕊 🌹
🕊 🌹 🕊 🌹 🕊 🌹 🕊 🌹
« پنجشنبه ۱۴۰۳/۱/۲۳ »
3⃣2⃣ بیست و دومین روز چله
🦋 اولین ســـــلام تقـــدیم به ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان حضـــرت صاحـــب الـــزمان(عج)
💫 السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المَهدي یا خلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القران یا امامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے و مَولاے الاَمان الاَمان
🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿
🦋 بـه رســـمِ ادب ســـلام بـه اربـــاب و ســـالارِ شیعیـــان...
💫اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷
🦋 به نیت حاجت روایی همه اعضای محترم کانال
💫 ﺑﺴﻢ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﻟﺮّﺣﻤﻦ ﺍﻟﺮّﺣﯿﻢ
سبحانَ الله يا فارِجَ الهَمّ وَ ياکاشِفَ الغَمّ فَرِّج هَـمّی وَ يَسّر اَمری وَارحِم ضَعفی وَقِلَـّةَ حيلَتی وَارزُقنی حَيثَ لااَحتَسِب يارَبَّ العالَمين
🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿
💖 کانال توسل به شهدا 💖
https://eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🆔@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
💚 بسم الله الرحمن الرحیم 💚
4⃣2⃣ بیست و چهارمین دوره چله توسل و هدیه صلوات بر شهدا 🕊️🌷🕊
❤️ پنجشنبه ۱۴۰۳/۱/۲۳ ❤️
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
💐 « بیست و دومین » روز چله صلوات ،زیارت عاشورا و توسل به شهدا 💐
🌷شهید والامقام
#سید_علی_سعدنیا 🌷
💠 لبیک حق : ۳۵ سالگی
💠مزار: روستای باغستان سفلی شهرستان فردوس خراسان جنوبی
💠 معرف : منتظر المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
💐🍃 شهید سید علی سعیدنیا دوم بهمن ۱۳۳۰ ، در روستاي باغستان عليا از توابع شهرستان فردوس ديده به جهان گشود.
💐🍃بيست و نهم دي ۱۳۶۵ ، با سمت خمپاره انداز در شلمچه بر اثر مصدوميت شيميايي به شهادت رسيد. مزار او در زادگاهش واقع است
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
💌 وصیتنامه پاسدار شهید سید علی سعید نیا
💫 بسم ا.. الرحمن الرحیم
با سلام و درود فراوان به پیشگاه مقدس ولی عصر عجل ال.. تعالی و فرجه الشریف و با درود فراوان به پیشگاه نائب برحقش خمینی بت شکن و درودفراوان به رزمندگان سلحشور و همیشه در صحنه نبرد و با درود فراوان به شهدای کربلای ایران
اکنون که این فوز عظیم بزرگ نصیبم شده است که در جبهه جنگ حاضر شوم و دفاع از میهن اسلامی خودم کنم لازم دانستم که در این مدتی که میخواهم خدمت کنم چند کلمهای از زبان خودبه یادگار بگذارم
اولین وصیتم به پسران این است که اگر چنانچه شهید شدم اسلحهام را بر روی زمین نگذارد و حسین وار راهم را ادامه دهند واز خانواده محترم تقاضا دارم که فرزندانم را تربیت اسلامی کنندتا آنجاکه امکان دارد قرآن خواندن و سواد کامل یاد بگیرند . اگر چنانچه شهادت نصیبم شد قبرم را در پشت (سر بالای) قبر ملک محبی باشد . راضی نیستم زندگی نامه ام را بنویسید و پخش کنید اما وصیتنامهام اشکالی ندارد و همسرم اگر چنانچه شهادت نصیبم شد تا میتوانید مانند زینب سلام ا… علیها باشید تا چهره دشمنان اسلام بر چهره ملت شهید پرور ایران مستولی شود و میخواهم که در شهادتم زیاد گریه نکنید. بازهم تکرار میکنم که صددرصدنهایت سعی خود را در تربیت فرزندانم بکنید و تقاضایم از مردم روستای باغستان سفلی این است که در تشیع جنازهام شرکت کنندو برادران عزیز گرامی آنقدر دل به مال و ثروت دنیا نداشته باشید که فرعون با تمام آن کاخها و تشکیلات از این دنیا رفت و یک کفن بیشتر نبرد و ماهم که در این نعمت بزرگ جبهه شرکت کردهایم دل از زن و فرزندان گزیدهام مگر ما فرزندان خود را دوست نداشتیم مگر نه این است که ناموس مردم در خطر است مگر نه این است که میهن اسلامی در خطر است و دین اسلام تنها به نماز خوانندن نیست بلکه به دعا و عمل است که هم نماز بخواندو هم در جهاد عظیم شرکت کند و از خانواده محترم تقاضا میکنم که برای من سه ماه حتماً روزه و یک ماه نماز بگیرید اگر شهید شدم یک چهارم باغ منزل از ننه کاظم باشد.
والسلام علیکم و رحمهال.. و برکاته
سید علی سعید نیا
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
💫 طبق قرار عاشقانه هر روز
۱۰۰گل صلوات هدیه میکنیم به انبیاء الهی ، ۱۴ معصوم علیهم السلام و
«شهید والامقام سید علی سعیدنیا »
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
#بیست_و_دومین_روز_چله_زیارت_عاشورا
به نیابت از :
🌿🌹 شهید والامقام
" شهید والامقام سید علی سعیدنیا"
اللهم ارزقنا توفیق شهادت فی سبیلک🤲
💖 کانال توسل به شهدا 💖
**/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
زیارت-عاشورا-با-نوای-حاج-میثم-مطیعی.mp3
12.64M
🚩 زیارت عاشورا 🚩
✅ با نوای حاج میثم مطیعی
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷
💖 کانال توسل به شهدا 💖
https://eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
🔴 جیب بعضی ها در عید فطر زده میشه
🔹 آیتالله خوشوقت رحمه الله علیه:
🟣 شياطين رها نمیکنند و منتظرند وقتی ماه رمضان تمام شد، جيب بعضی را همان روز عيد فطر میزنند. او را به گناهی مبتلا میکنند و همه از بين میرود. بعضی يک هفتهی ديگر؛ بعضی دو هفتهی ديگر و بالاخره کم هستند کسانی که بتوانند تا ماه رمضان آينده، آن نتايج مثبت و مفيد را در خود نگه دارند.
#عید_فطر
#امام_زمان
#اعمال_منتظران
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
#مدافع_عشق
#قسمت_پنجاه_و_یکم
❤️ هوالعشــــــق❤️
❣❤️❣❤️❣❤️❣
کلافه دستش را داخل موهایش میبرد.میدانم حوصله ندارد دوباره برای کس دیگه توضیح اضافه بدهد، برای همین به دادش میرسم
_ نه حاجی!...همسرم میخواد بره جنگ...دفاع حرم! میخواست قبل رفتن یه استخاره بگیره...
حاج آقا چهره دوست داشتنی خود را کج میکند
_ پسر تو اینکار که دیگه استخاره نمیخواد بابا!...باید رفت...
_ نه آخه...همسرم یه مشکلی داره...که دکترا گفتن ...دکترا گفتن جای کمک احتمال زیاد سربار میشه اونجا!
سرش را تکان میدهد، بسم الله میگوید و تسبیحش راواز کنار قرآن کوچک میز برمیدارد.
کمی میگذرد و بعد با لبخند میگوید
_ دیدی گفتم ؟... تواین کار که دیگه نباید استخاره کرد....باید رفت بابا..رفت!
با چفیه روی شانه اش زیر پلکش را از اشک پاک میکند و ناباورانه میپرسد
_ یعنی...یعنی خوب اومد؟
حاج اقا چشمهایش را به نشانه تأیید میبندد و باز میکند.
_ حاجی جدی جدی؟....میشه یہ بار دیگه بگیرید؟
او بی هیچ حرفی اینبار قرآن کوچکش را برمیدارد و بسم الله میگوید. بعداز چند دقیقه دوباره لبخند میزند و میگوید
_ ای بابا جوون! خدا هی داره میگ برو تو هی خودت سنگ میندازی؟
هر دو خیره خیره نگاهش میکنیم
میپرسد
_ چی در اومد...یعنی بازم؟
_ بله! دراومد که بسیار خوب است.اقدام شود.کاری به نتیجه نداشته باشید....
چند لحظه بهت زده نگاهش میکند و بعد بلند قهقهه میزند...دو دستش را بالا می آورد و صورتش را رو به آسمان میگیرد
_ ای خدا قربونت برم من!...اجازمو گرفتم....چرا زودتر نگرفته بودم...
بعد به حاج اقا نگاه میکند و میگوید
_ دستتون درد نکنه!...نمیدونم چی بگم....
_ من چیکار کردم اخه؟برو خداتوشکر کن...
_ نه! این استخاره رو شما گرفتی... ان شاءالله هرچی دوست دارید و به صلاحتونه خدا بهتون بده...
جلو میرود و تسبیح تربتش را از جیب در می آورد و روی میز مقابل او میگذارد
_ این تسبیح برام خیلی عزیزه.....
ولی .... الان دوست دارم بدمش بہ شما...
خبر خوب رو شما بہ من دادی...خدا خیرتون بده!
او هم تسبیح را برمیدارد و روی چشمهایش میمالد
_ خیر رو فعلا خدا به تو داده جوون! دعا کن!
خوشحال عقب عقب می آید
_ این چه حرفیه ما محتاجیم
چادرم را میگیرد و ادامه میدهید
_ حاجی امری نیس؟
بلند میشود و دست راستش را بالا می آورد
_ نه پسر! برو یاعلی
لبخند عمیقش را دوست دارم...
چادرم را میکشد و به حیاط میرویم.همان لحظه مینشیند و پیشانی اش را روی زمین میگذارد.
چقدر حالش بــوی خــــدا میدهد...
❣❤️❣❤️❣❤️❣
❣❤️❣❤️❣❤️❣
✍ ادامه دارد ...
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
#مدافع_عشق
#قسمت_پنجاه_و_دوم
هوالعشــــــق❤️
❣❤️❣❤️❣❤️❣
ماشین خیابان را دور میزند و به سمت راه آهن حرکت میکند. چادرم را روی صورتم میکشم و پشت سرم را نگاه میکنم و از شیشه عقب به گنبد خیره میشوم...
چقدر زود گذشت! حقا که بهشت جای عجیبی نیست! همینجاست...
میدانی آقا؟ دلم برایت تنگ میشود...
خیلی زود!...نمیدانم چرا به دلم افتاده بار بعدی تنها می آیم...تنها!
کاش میشد نرفت...هنوز نرفته دلم برایت میتپد امام رضا جانم
بغض چنگ به گلویم میندازد...
#خداحافظ_رفـیـق...
اشک از کنار چشمم روی چادرم میچکد...
نگاهش میکنم پیشانی اش را به شیشه چسبانده و به خیابان نگاه میکند
میدانم هم خوشحالی هم ناراحت...
خوشحال بخاطر جواز رفتنت...
ناراحت بخاطر دو چیز..
اینکه مثل من هنوز نرفته دلت برای مشهد پر میزند
و دوم اینکه نمیدانی چطور به خانواده بگویی که میخواهی بروی ...میترسی نکند پدرت زیر قول و قرارش بزند
دستم را روی دستش میگذارم و فشار میدهم.میخواهم دلگرمی ات باشم...
_ علی؟..
_ جان؟...
_ بسپار بخدا
لبخند میزند و دستم را میگیرد
💞
زمان حرکت غروب بود و ما دقیقا لحظه حرکت قطار رسیدیم. با عجله ساک را دنبال خود میکشید و من هم پشت سرش تقریباً میدویدم...
💞
بلیط ها را نشان میدهد و میخندد
_ بدو ریحانه جا میمونیما
💞
تا رسیدن به قطار و سوار شدن مدام مرا میترساند که الان جا میمونیم...
واگن اتوبوسی بود و من مثل بچه ها گفتم حتماً باید کنار پنجره بشینم. اوهم کنار آمد و من روی صندلی ولو شدم.
❣❤️❣❤️❣❤️❣
لبخند میزند و کنارم مینشیند
_ خب بگو ببینم خانوم! سفر چطور بود؟
چشمهایش راورصد میکنم.نزدیک می آیم و در گوشش آرام میگویم
_ تو که باشی همه چیز خوبه...
چانه ام را میگیرد و فقط نگاهم میکند.آخ که همین نگاهت مرا رسوا کرد...
_ آره!....ریحانه از وقتی اومدی تو زندگیم همه چیز خوب شد...همه چیز...
سرم را روی شانه اش میگذارم که خودش را یکدفعه جمع میکند
_ خانوم حواسم نیست توام چیزی نمیگی ها!!...زشته عزیزم! اینکاره رو نکن دوتا جوون میبینن دلشون میخوادا! اونوخ من بیچاره دوباره دم رفتن پام گیر میشه
میخندم و جواب میدهم
_ چـــشــم...عاقا! شما امر کن! البته جای اون واسه جوونا دعا کن!
_ اونکه رو چشم!دعا کنم یه حوری خدا بده بهشون...
ذوق زده لبخند میزنم
که ادامه میدهد
_ البته بعد شهادت! و بعد بلند میخندد لبم را کج میکنم و بحالت قهر میگویم
_ خعلی بدی! فک کردم منظورت از حوری منم!
_ خب منظور شمایی دیگه!...بعد شهادت شما میشی حوری ...عزیزم!
رویم را سمت شیشه برمیگردانم
_ نعخیر دیگه قبول نیست!قَرقَر تا روز قیامت!
_ قیامت که نوکرتم.ولی حالا الان بقول خودت قَر نکن...گناه دارما...
یروز دلت تنگ میشه خانوم نکن!
دوباره رو میکنم سمتش و نگاهش میکنم
آره دلم برات تنگ میشه...برای امروز...برای این نگاه خاصت.یکدفعه بلند میشوم و از جایگاه کیف و ساکها،کیفم را برمیدارم و از داخلش دوربین م را بیرون می آورم. سرجایم مینشینم و دوربین را جلوی صورتم میگیرم
_ خب...میخوام یه یادگاری بگیرم...زود باش بگو سیب!
میخندد و دستش را روی لنز میگذارد
_ ننداز قیافه کج و کوله من؟....
_ نعخیر!..به سید توهین نکنا!!!..
_ اوه اوه چه غیرتی...
و نیشش را به طرز مسخره ای باز میکند بقدری که تمام دندانهایش پیدا میشود
_ اینجوری خوبه؟؟؟
میخندم و دستم را روی صورتش میگذارم
_ عههه نکن دیگه!....تروخدا یه لبخند خوشگل بزن
لبخند میزند و دلم را میبرد
_ بفرما خانوم
_ بگو سیب
_ نه....نمیگم سیب
_ باز اذیت کردی
_ میگم...میگم..
دوربین را تنظیم میکنم
_ یک ....دو..... سه....بگو
_ شهیـــد...
قلبم با ایده اش کنده و یادگاریمان ثبت میشود...
✍ ادامه دارد ...
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»