🌷 دربارهی استغفار و بابهای باز آسمان در این ماه گفتیم، حیف است ندانید ڪه هرشب نزدیڪ سحر فرشتھای به طور مخصوص برای مستغفرین، یعنــے خودِ خودِ ما ندا میدهد و میگوید بلند شوید…
"گویـی خدا در آسمان را باز میکند و مارا به آغوش خود میخواند":)
میفرماید: فرصت هارا دریاب ڪه میگذرند… 🕟
•
.
✅ توصیھی آیتالله حقشناس
برای #بیدار_شدن_سحر و لبیڪ گفتن به این ملڪ داعی، این است ڪه
۱- شبھا قبل از خواب تسبیحات حضرت زهرا'سلاماللهعلیها' را بگوییم
۲- و قدری قرآن بخوانیم ڪه انشاءالله و به امید او بتوانیم سـحـر بیدار شویم
💖 کانال توسل به شهدا 💖
https://eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿
صدای مهیبی برخاست...
چشمها بهسوی کعبه دوخته شد.
دیوار کعبه... روبروی بانویی که آنجا ایستاده بود
بی آنکه فروریزد، از هم میشکافت.
فاطمه دختر اسد هاشمی...
وارد شد و میهمان بیتالله گردید.
این بار، دیوار، چون دری که بسته میشود
به هم رسید.
مردم، مبهوت بودند.
ناگهان هجوم آوردند.
بهگمان آن که بانوی باردار را بیرون آورند
امّا در کعبه باز نمیشد.
کلیددار آوردند ولی در باز نشد که نشد.
میهمانی خصوصی بود.
چهار روز بعد، همان دیوار دوباره شکافت!
پیشوای پارسایان، امام پرهیزکاران
و شیر بیشه امکان
امیرمومنان علی(علیهالسلام)
در آغوش مادر آمد
و جهان نور باران شد.
✏ سیدحمید موسویگرمارودی
📚 معانیالاخبار، صدوق، صفحه۶۲
💖 کانال توسل به شهدا 💖
https://eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
«🌸🌸 توسل میکنم به شما مولا؛
✨🍃 يَا أَبَا الْحَسَنِ، يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، يَا عَلِىَّ بْنَ أَبِى طالِبٍ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛
✨🍃ای ابا الحسن، ای امیرالمؤمنین، ای علی بن ابیطالب، ای حجّت خدا بر بندگان، ای آقا و مولای ما، به تو روی آوردیم و تو را واسطه قرار دادیم و بهسوی خدا به تو متوسل شدیم و تو را پیش روی حاجاتمان نهادیم، ای آبرومند نزد خدا، برای ما نزد خدا شفاعت کن؛
💖 کانال توسل به شهدا 💖
https://eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
✨ #چنـد_دقـیقـہ_دلـت_را_آرام_کن
✍ سیـد مهـدے بـنـے هـاشـمـے
#قسـمـت_اول
زیاد فکر مذهب و این چیزها نبودم و بیشتر سرم تو کتاب و درس بود
اما خوب چند بار از تلوزیون حرم امام رضا رو دیده بودم و کنجکاو بودم یه بار از نزدیک ببینمش.
داشتم پله های دانشگاه رو بالا میرفتم که یه آگهی دیدم با عکس گنبد که روش زده بود:
اردوی زیارتی مشهد مقدس
چشم چهارتا شد
یکم جلوتر که رفتم دیدم زده
از طرف بسیج دانشجویی
اولش خوشحال شدم ولی تا خوندم از طرف بسیج یه جوری شدم
گفتم ولش کن بابا کی حال داره با اینا بره مشهد.
خودم بعدا میرم
معلوم نیست کجا میخوان ببرن و غذا چی بدن.
ولی تا غروب یه چیزی تو دلم تاپ تاپ میکرد.
ریحانه خانم برو شاید دیگه فرصت پیش نیاد.
بالاخره با هر زوری شده رفتم جلو در دفتر بسیج.
یه پسر ریشو تو اطاق بود و یه جعبه تو دستش
-سلام اقا..
-سلام خواهرم و سرشو پایین انداخت و مشغول جا به جایی جعبه ها شد..
-ببخشید میخواستم برای مشهد ثبت نام کنم.
-باید برید پایگاه خواهران ولی چون الان بسته هست اسمتون رو توی دفتر روی میز بنویسید به همراه کد دانشجوییتون بنده انتقال میدم..
-خوب نه!...میخواستم اول ببینم هزینش چجوریه...کی میبرین؟! چی بیارم با خودم؟!
-خواهرم اول باید قرعه کشی بشه اگه اسمتون در اومد بهتون میگیم..
-قرعه کشی دیگه چه مسخره بازیه...من حاضرم دو برابر بقیه پول بدم ولی همراتون بیام حتما.
-خواهرم نمیشه... در ضمن هزینه سفرم مجانیه.
-شما مثل اینکه اصلا براتون مهم نیست یه خانم داره باهاتون حرف میزنه...چرا در و دیوارو نگاه میکنید...اصلا یه دیقه واینمیستید ادم حرفشو بزنه..
-بفرمایید بنده گوش میدم.
-نه اصلا با شما حرفی ندارم...بگید رییستون بیاد..
-با اجازتون من فرمانده این پایگاه هستم...کاری بود در خدمتم..
-بیچاره پایگاهی که شما فرماندشین
-لا اله الا الله...
ادامه دارد..
💖 کانال توسل به شهدا 💖
https://eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯