#کرامات_شهید
❇️ حال كه چندين سال از شهادت اين شهيد میگذرد، خيلیها از اين شهيد حاجت گرفتند.
💫شهید سیدغلامرضا مصطفوی یک چوپان ساده بودند و بخاطر گوسفندان شان نمیتوانستند به مشهد بروند خیلی دوست داشتند برای یک بار هم شده به پابوس امام رضا ع بروند ولی هیچ وقت قسمت شان نشده بود
زمان جنگ برای آخرین بار که از برادرش خداحافظی میکنند به برادرشون می گویند این وداع آخر است و من شهید میشوم
وقتی به شهادت میرسند مفقودالاثر می شوند
چند سال بعد تعدادی از پیکرشهدای تفحص شده را به مشهدبرای دفن می برند
متوجه می شوند که شهید مصطفوی برای شهر کرمان بوده و پیکرشون به زادگاهشون منتقل میشود
💜میگويند، زنی زنجانی كه در حسرت فرزند بود، متوسل به شهيد مصطفوی شد و خداوند به وی فرزندی عطا كرد و اين امر زمينه را برای كمك خانواده اين خانم زنجانی جهت بازسازی حرم مطهر شهيد فراهم كرد.
💛دختربچهای تومور مغزی داشت و دكترها به او گفته بودند كه تومور روی يك رگ قرار گرفته و اگر عمل شود میميرد، پدر و مادر اين دختر از مادر شهيد درخواست كردند كه برای دخترشان دعا كند كه او متوسل به شهيد شد، بعد از چند وقت تومور اين دختربچه جابجا شد و توانستند كه آن را عمل كنند، كه دكترها همه متحير و شگفتزده شده بودند.
💜مردی از روستايی كه نزديك قبر شهيد است با فرزندش میگذشت كه با موتور بودند، ديدند كه سربازی سر جاده ايستاده است. او را بر روی موتور سوار كرده و نزديك قبر شهيد كه رسيد و عكس ايشان را كه ديد، گفت ببين اين شهيد چقدر شباهت به تو دارد كه ناگهان ديد كه كسی پشت سرش نيست. فرزند آن مرد گفت «بابا آن سرباز از موتور پياده شد و دو تا شكلات به من داد.»
💛يكی از كارمندان ميهمان در شهرستان كوهبنان میگفت خودم بارها شاهد بودم كه نوری از قبر شهيد به طرف آسمان بلند شده و محوطه را نورانی كرده و وقتی در كنار قبر شهيد رفتم، بوی عطر عجيبی به مشام من رسيده است.
❇️ لازم به ذكر است قبر اين شهيد امروز به زيارتگاه و دارالشفا مبدل شده، به گونهای كه از سراسر كشور زائران و ارادتمندان، خود را به زادگاه و قبر منور وی میرسانند تا با واسطه قرار دادن شهيد، حاجات خود را از درگاه احديت طلب كنند.
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🆔@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
گوشه ای از #کرامات_شهید عبدالمهدی مغفوری
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
شهید عبدالمهدی مغفوری که معروف به عارف شهدا در عملیات کربلای 4 در جزیره ام الرصاص پاداش جهاد اکبر و اصغر خود را گرفت و به درجه رفیع شهادت نائل آمد در ادامه چند نمونه از کرامات این شهید بزرگوار را با هم میخوانیم:
پس از شهادت حاج عبدالمهدی مغفوری در عملیات کربلای ۴ پیکر پاکش را برای تشیع به کرمان آورده بودند
خانواده شهید و سه فرزند دلبندش برای آخرین دیدار بر گرد وجود آن نازنین حلقه زدند.
مادر خانم حاج عبدالمهدی میگفت:وقتی خواستم چهره مطهر و نورانی شهید را برای وداع آخر ببوسم،با کمال تعجب مشاهده کردم که لبان ذکرگوی آن شهید سعید به تلاوت سوره مبارکه کوثر مترنم است.
و من بیاختیار این جمله در ذهنم نقش میبندد که هان ای شهیدان.با خدا شبها چه گفتید؟
جان علی با حضرت زهرا(ص) چه گفتید؟
پسرعموی شهید مغفوری هم از مراسم دفن این شهید خاطرهای شگفت دارد:
وقتی میخواستیم او را که به برکت زندگی سراسر مجاهدهاش شهد وصال نوشیده بود به خاک بسپاریم با صحنه عجیبی مواجه شدیم،که به یکباره منقلبمان کرد. وقتی پیکر شهید را در قبر میگذاشتیم صدای اذان گفتن او را شنیدیم.
💖 کانال توسل به شهدا 💖
https://eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
#کرامات_شهید
💫 ماجرا از آنجا شروع شد که فیلم شفا دیدن کودکی که به بیماری لا علاجی مبتلا شده بود در شهرهای استان گیلان پخش شد و به سرعت این خبر در همه جا پیچید.
🪴علی بر تخت اتاق عمل آرام گرفته بود و او تنها پسر خانواده بود كه بر اثر سانحه تصادف پس از عملی سخت پزشكان از سلامتی وی قطع امید كرده بودند او ساكن قزوین بود و خانواده اش پس از صحبت با یكی از پرستاران اتاق عمل از زنده ماندن وی نا امید شده و قرار بود پس از پزشك قانونی ... اما ساعتی چند نگذشت كه پرستاری با تعجب فریاد زد آقای دكتر بیاید مریض به هوش آمد .
چند پزشك همراه پرستاران به داخل اتاق شدند با تعجب به او اكسیژن وصل كرده و یقین حاصل كردند كه او تا لحظاتی پیش نفس نمی كشید و ...
🪴علی را به بخش منتقل كردند پس از دقایقی چشم باز كرد گویا می خواهد سخنی بگوید اطرافیان به او سفارش می كنند آرام باشد ولی او نمی تواند و زبان به سخن گفتن باز می كند و رو به مادر می گوید :« مادر جان وقتی از هوش رفتم حس كردم و روحم قصد جدا شدن از بدنم دارد . بسیار پریشان و مضطرب شدم كه ناگهان جوان زیبا رو و نورانی كه نشانی سبز بر گردن داشت را دیدم كه بر بالینم ایستاده و می گفت: علی جان نگران نباش و من از دردم و پریشانیم با او می گفتم و مرا دلداری داده و می گفت علی جان نگران نباش تو شفا پیدا كردی در كمال صحت و سلامتی زندگی خواهی كرد از او سوال كردم شما كیستید ؟ با مهربانی پاسخ داد من سید جواد موسوی هستم ... و برای شفایت آمده ام اما هنگامی كه چشمهایم را باز كردم در كنارم نبود او مرا شفا داد مادر »
🪴پس از ترخیص علی از بیمارستان وی همراه خانواده اش با زحمات فراوان آدرس محل این شهید را یافته و برای قدردانی از مقام والای این شهید به منزل ایشان و مزار شهید حاضر شدند و پس از آن واقعه هر سال در مراسم یاد بود شهید حضور دارند .
🪴 از آنجا كه سید جواد به مقام والای معنویت و عرفان دست یافته و فرزند صالح حضرت زهرا (س) نیز بود و مگر نه اینكه « ولا تحسن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیای ربهم یرزقون » . از این رو هر دلی كه از سر ، درد به درگاهش روی آورد نا امید نخواهد گشت و همین است سر عشق ...
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🆔@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
#کرامات_شهید
#پیام_ارسالی
💢 سلام طاعات و عبادتتون مقبول درگاه حق اجرتون با ابا عبدالله
💫 من دوساله که توفیق حضور در کانال بسیار عزیزتون رو دارم حاجتم رو میدونم حتما میگیرم در دراز مدت چون پسری دارم ۱۷ ساله ک نذر امام زمان است ولی اهل نماز و روزه نیست از وقتی داستان شهید عزیز مجید قربنخانی رو خوندم ته دلم بشدت قرص شده که انشالله پسر منم همینجوری عاقبت بخیر باشه از همینجا دست مادر این شهید رو میبوسم و ازشون التماس دعا دارم🙏
💖 کانال توسل به شهدا 💖
🆔@Canal_tavasol_be_shohada
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
#کرامات_شهید
#پیام_ارسالی
💢 سلام ممنونم بابت تک تک لحظاتی که صرف کانال و چله ی شهدا میکنید اجرتون با سرور شهیدان.
💥 من این دوره چله ی شهدا رو نیت به همراهی نداشتم ولی روز اول چله یهویی تصمیم گرفتم که همراهی کنم
💥نیتی داشتم که هیچ کاری از دستم بر نمیومد و خیلی بابتش اذیت میشدم به هر حال توکل به خدا و توسل به شهدا کردم و شروع کردم .
💥دیروز هنوز زیارت عاشورا رو نخونده بودم که یک نشونه ای دیدم اصلا باورم نمیشد از دیروز تاحالا دارم شکر میکنم اما این مسیر یکم مشکلات داره که باقی راه رو هم به خودشون سپردم🥺
💖 کانال توسل به شهدا 💖
🆔@Canal_tavasol_be_shohada
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
#کرامات_شهید
💫 خاطره ای از عنایت شهید علی محمدی پور به یک زندانی
سال 1387 فردی به نام "بخشعلی چ" پانصد گرم هروئین را از ایرانشهر به طرف خرم آباد می برد که در رفسنجان دستگیر و حکم اعدام وی صادر می شود.
یک روز یکی از پرسنل زندان، تقویم دیواری که بالایش عکس شهید حاج علی محمدی پور بود را به او داد وگفت: این شهید با کرامتی است بچه ی یکی از روستاهای رفسنجان است، خیلی ها در گرفتاری ها به او متوسل می شوند و مشکلشان بر طرف می گردد.
💫 آن روز بخشعلی عکس شهید را روبروی تخت خود، روی دیوار نصب کرد و خطاب به شهید گفت: حاج علی من تو را نمی شناسم، ولی از تو می خواهم نگذاری من اعدام شوم.
💫از آن روز به بعد بخشعلی هر گاه نماز می خواند دو رکعت نماز نیز به روح شهید هدیه می کرد. یکی از روزهای سال 90 به او اعلام کردند که فردا صبح اعدام خواهی شد.
آن شب تا سحر کسی نفهمید بین او و عکس شهید چه گذشت ولی روز بعد به او گفتند حکم اعدام بخاطر نزدیک بودن به اعیاد مذهبی به تعویق افتاده است. این اتفاق سه بار پیش آمد. تا اینکه قبل از عید رییس زندان به او گفت حکم اعدامت شکسته شد و به حبس ابد تقلیل یافت. بخشعلی یک راست به سوی بند خودش رفت و جلوی چشم همه ی زندانیان بر عکس شهید بوسه زد. پس از چند سال اکنون بخشعلی به زندان خرم آباد انتقال یافته و زندانی با رای باز است. روزی چند ساعت در نانوایی زندان به عنوان شاطر کار می کند و اجازه خروج از زندان و کار کردن در بیرون را نیز دارد.
راوی: برادر زاده شهید
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🆔@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
#کرامات_شهید
💢 باسلام و خسته نباشید
چند تا خاطره از شهید #بهمن_هاشمی_شهرکی که روز ۲۹ چله منتسب به ایشون هست*
💥جواب آزمایش برادرم که سرطان پیشرفته داشت اومده بود و نمیدونستیم چطوری بهش بگیم .
با بی حوصلگی رفتم مغازه دوستم که لوازم آرایشی بهداشتی داشت که یک پیرزن محترم اونجا بود.
دوستم تا من رو دید گفت ایشون مادر شهید بهمن هاشمی هستن بگو برای داداشت دعا کنه. من که حجاب درست حسابی نداشتم ولی با اخلاص از مادر ایشون خواستم دعا کنن
این مادر محترم با لبخندی گفت من از پسرم میخوام که کمکت کنه به شرطی که قول بدی حجابت رو رعایت کنی و ازین به بعد چادر بپوشی.
💥چند شب گذشت توی خواب دیدم یه رزمنده با لباس سپاه به خوابم اومد که اصلا نمیشناختمش و بهم گفت با وساطت مادرم مشکل داداشت حل شد ولی قولی که به مادرم دادی رو فراموش نکن.
💥سراسیمه از خواب بیدار شدم و تا صبح نتونستم بخوابم صبح داداشم رو به آزمایشگاه بردیم و اصرار کردیم دوباره آزمایش بگیرن. جوابش اومد هیچ سرطان و غده ی بدخیمی توی بدن برادرم دیده نشد.
از اون روز روی قولم موندم و چادر فاطمه الزهرا س از روی سرم نیفتاد.
راوی : خانم شهلا قلی پور
💖 کانال توسل به شهدا 💖
🆔@Canal_tavasol_be_shohada
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
#کرامات_شهید
💢 چند سالی بود ازدواج کرده بودم و بچه دار نمیشدم چندتا دکتر عوض کردم حتی با آی وی اف هم گفتن درصد بارداری خیلی کمه.
💥روز ۲۰ماه صفر خیلی خسته و پریشان با شوهرم کنار قبر شهید #بهمن_هاشمی_شهرکی رفتیم و بعد از خواندن زیارت اربعین و زیارت عاشورا شهید رو واسطه قرار دادیم که حاجتمان برآورده بشه .
💥چند شب بعد یکی از اقوام تماس گرفت و ازم پرسید تو بارداری؟
خندیدم و گفتم نه بابا
گفت دیشب خواب شهید رو دیدم دست یک دختر بچه را گرفته بود و باهم پای دیگ نذری در حال پختن نذری بود من ازشون پرسیدم این بچه کیه چندبار گفت این دختر خواهرمه.
💥تعجب کرده بودم بعد از چند روز جواب آزمایش بارداری مثبت شد و دخترم به دنیا آمد.
و بدون هیچ درمانی حتی بدون خوردن یک دانه قرص یا آمپول خدا حاجتم رو قبول کرد و الان ۳ تا بچه ی صحیح و سالم دارم .
🌹شهدا زنده اند و پیش خدا آبرومند.
روحشان شاد باد
راوی :خواهر شهید
💖 کانال توسل به شهدا 💖
🆔@Canal_tavasol_be_shohada
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
#کرامات_شهید
#پیام_ارسالی
💢 سلام و عرض ادب به مدیران عزیز کانال شهدا و اعضاء محترم
تشکر ویژه از مدیران زحمتکش کانال شهدا دارم که با بهترین کانال آشنا مون کردن خیر کثیر دنیا و آخرت نصیبتون ان شاالله
💥باز هم کراماتی از شهید عزیز ابراهیم هادی عزیزم امروز رفتم ی بدهی داشتم تسویه کنم که ی دفعه حسابدار مربوط به فروش توسیستم اسم همسرم رو آورد بالا و گفت شما مبلغ بالاتری بدهکارید با کمال تعجب گفتم خرید من مشخصه یک قلم بوده از من گفتن از حسابدار زیر بار نرفتن خلاصه خیلی ناراحت شدم به همسرم گفتم که بدهی ما که .....هست و بیشتر میگه و قبول نمیکنه خلاصه کلی بی احترامی به همسرم کرد
💥 برگشتم منزل نزدیک اذان ظهر بود نمازم که خواندم به شهید آقا ابراهیم عزیزم گفتم ابراهیم جان اگه تا عصر اینها به اشتباهشون پی بردن و معذرت خواهی کردن من ی زیارت عاشورا تقدیمت میکنم و میخونم
💥شاید باورتون نشه وقتی همسرم رفت به تسویه میگفت حسابدار گفت اشتباه شده و همینطور معذرت خواهی میکرد خلاصه منم خیلی خوشحال شدم و از شهید عزیزم ابراهیم جان تشکر کردم
🌹عزیزان بخدا شهدا زنده اند زنده
و چه قشنگ حرف ما رو گوش میدن و مشکلمون حل میکنن ان شاالله همیشه قدر شهدا را بدانیم و فراموششان نکنیم
من و فرزندانم فدای شهدا بشیم🌹
💖 کانال توسل به شهدا 💖
🆔@Canal_tavasol_be_shohada
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
#کرامات_شهید
#پیام_ارسالی
💢 سلام ممنون از کانال شما ،بی شک نگاه شهدا پشت وپناه تون هست،کانالتون به تمام خانمهای پایگاه معرفی کردم،
💥دفعه پیش بهتون عرض کردم که چند نفر از شهدا به خصوص شهید علمدار حاجت گرفتن ، دیشب هم زنگ زدن یه خانمی که عمل سختی انجام داده بود ،منتظر جوابش بود به من گفته بود نذر کن جوابم خوب بشه ،جوابش ر و گرفت خدارو شکر خوب شد اینقدر شادی کرد وتشکر ،خدا رو شکر شهدا دست مارو میگیرن وشرمنده شون هستیم ،خدا دست شما رو هم بگیرن برای کار خوبی که انجام دادین، امین
💖 کانال توسل به شهدا 💖
🆔@Canal_tavasol_be_shohada
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
#کرامات_شهید
#پیام_ارسالی
💢 سلام خدمت شما
🪴بخاطر جابجایی مجبور شدیم وسط سال تحصیلی به تهران اسباب کشی کنیم شهرستان که بودیم پسرم کلاس قرآن می رفت عاشق معلم قرآنش بود و خیلی هم به قرآن علاقه داشت وقتی اومدیم تهران چند تا مسجد پرس و جو کردم گفتن کلاس قرآن برگزار نمی شه تابستون سر بزنید
🪴 پسرم خیلی کلافه بود چند سال قرآن خونده بود چطور دیگه نمی تونه ادامه بده خودمم می ترسیدم سرد بشه یک امام زاده نزدیک منزل ماهست که ورودی امام زاده پنج تا شهید گمنام هست نذر نمک کردم اگه پسرم قرآنشو ادامه بده جایی رو پیدا کنم ثبت نامش کنم نمک بخرم پخش کنم
🪴بخدا قسم اومدیم خونه تو گوشی لینک کانال قرآن رو زدم پسرم رو ثبت نام کردم الان چهار ماهه پسرم مجازی داره هر روز داره آموزش قرآن رو می بینه تکالیفش رو برای استادش می فرسته خدا رو شکر می کنم بهر حال پسرم داره قرآنش رو ادامه می دهد
✨🌷🍃✨🌷🍃✨🌷🍃
🪴باز نشستگی همسرم درست نمی شد هر چی دوندگی می کرد بیمه می رفت آخرین بار که خواست بره بیمه به من گفت دعام کن تو دلم به شهید سجاد زبرجدی متوسل شدم که کار همسرم امروز درست بشه هزار تا صلوات نذرش کردم و نمک بخرم پخش کنم سر قبر شهدای گمنام تو امامزاده بخدا دو ساعت بعد با خوشحالی اومد خونه گفت باز نشستگیم درست شد از این ماه حقوقم رو واریز می کنن بخدا پنج ماه حقوقش قطع شده بود .
✨🌷🍃✨🌷🍃✨🌷🍃
🪴اگه بخوام بگم یه کتاب می شه دیگه ادامه نمی دم وقتتون رو نمی گیرم در پناه خدا باشید دعای شهدا بدرقه زندگیتون باشه
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🆔@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
#کرامات_شهید
🌻🌿 از کرامات شهدا و برادر شهیدم بگم
من به شهدا خیلی اعتقاد دارم سال ۸۵ دخترم میخواست ازدواج کند وضع مالی خوبی نداشتیم خونمون گلی بود جهیزیه دخترم کامل نبود تو خرج عروسی مونده بودیم بردار شهیدم احمد طیبی خرمی در خواب دیدم گفت آبجی قصه نخور فردا میری خونه بابام مقداری پول بهت میدن مشکلت حل میشه گفتم نه داداش من به کسی رو نمیندازم حتی بابام گفت شما برید خونش خودشون میفهمند حقوق خودم هست
🌻🌿 فرداش رفتم خونه بابام ،،، مامان بابام نشسته بودن گفتند چرا گرفته ای نکنه مشکل داری گفتم نه چیزی بابام رفت ازتو کمد اتاق یه بسته ۲۰۰ تومانی آورد داد گفتم من به پول احتیاجی ندارم ،پدرم گفتن برشما نیست حقوق داداش هست
🌻🌿خلاصه هرجوری بود گرفتم آوردم،،، پول گرفتن همان و روبرا شدن زندگی ما همان
ما خونمون مرتب کردیم جهیزیه دخترم تکمیل شد عروسی خیلی خوبی گرفتیم بعد دو ماه که از عروسی دختر اولم گذشته بود برادختر دوم خواستگار امد دخترم عقد کردیم مقداری جهیزیه گرفتبم دوباره بعد چند ماه ثبت نام کردیم برای عتبات سوریه
🌻🌿 این اتفاقات در عرض یک سال برا ما افتاد خدا شکر ازاون روز به بعد زندگیمون رو غلطک افتاد
🌻🌿 دوسال پیش نوهام سرطان گرفت خیلی حالش بد بود رفتم گلزار متوسل شدم به شهدا گفتم دادش بدادم برسید من آبروی شما شهدا را پیش خدا گرو گذاشتم به لطف خدا و دعای شهدا نوهام خوب شد
التماس دعا
💖 کانال توسل به شهدا 💖
🆔@Canal_tavasol_be_shohada
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯