eitaa logo
کانال توسل به شهدا 🌹🌼🌹
11.7هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
799 ویدیو
63 فایل
بسمه تعالی 🌺هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شده اند مرده مپندار بلکه زنده اند و در نزد پروردگارشان روزی داده میشوند🌺 🌷چله صلوات،زیارت عاشورا ، هدیه به۱۴معصوم وشهدای والامقام روزی دو قسمت داستان‌های شهدای📚 ادمین 👇 @R_keshavarz_sh @K_khaleghiBorna
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 بسم الله الرحمن الرحیم 💚 4⃣2⃣ بیست و چهارمین دوره چله توسل و هدیه صلوات بر شهدا 🕊️🌷🕊 ❤️ سه شنبه۱۴۰۳/۱/۷❤️ "میلاد کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام مبارک باد" 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 💐 « ششمین» روز چله صلوات ،زیارت عاشورا و توسل به شهدا 💐 🌷شهید والامقام 🌷 💠 لبیک حق : ۲۳ سالگی 💠مزار: بهشت زهرا س،کازرون 💠 معرف :برادرزاده گرامی شهید 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 💖 کانال توسل به شهدا 💖 /eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯ @Canal_tavasol_be_shohada «»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊🌷 شهيد والامقام مصطفي اخگر فرزند محمدعلی ، متولد کازرون از استان فارس در 26 مرداد ماه 1343در يک خانواده مذهبي دیده به جهان گشود. 🍃🌼تحصيلات خود را در سن شش سالگي در دبستان مجتهد آغاز و پس از گذراندن دوره راهنمائي در مدرسه ادب شهيد قائدي وارد هنرستان صنعتي دکتر علي شريعتي کازرون شد . 🍃🌼با آغاز جنگ تحمیلی به جبهه رفت. پس از اتمام دوره هنرستان با شرکت در کنکور سراسري در دانشگاه کرمان رشته مکانیک پذیرفته شد . ولي پس از چند روز اقامت در آن مجتمع مجددا به جبهه عزيمت و در تيپ المهدي به نبرد با صداميان پرداخت و در عملياتهاي مختلف همچون محرم و مسلم بن عقيل و والفجر دو و چهار حضور داشت. 🥀🍂 وی سرانجام پس از 6 سال حضور در جبهه در صبح جمعه 31 فروردین ماه 1366در سردشت آذربایجان به آرزوي ديرينه خود یعنی شهادت رسيد. 💖 کانال توسل به شهدا 💖 /eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯ @Canal_tavasol_be_shohada «»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋🌸🍃🌼🌼🍃🌸🦋 💫 متن زیر خاطره خودنوشت شهید مصطفي اخگر از عملیات شکست حصر آبادان می باشد: بسم الله الرحمن الرحيم بعد از گذشتِ دو سال از حمله ثامن الائمه يعني شکستن حصار شهر مقاوم آبادان که بدنبال پيام تاريخي امام بعد از عزل بني صدر آن کبير آل جيره خوار ، خود فروش و ادعاي شوم و تو خالي و بي محتوايش مبني بر اينکه شهر مقاوم آبادان بعد از من (بني صدر) سقوط ميکند و همچون خرمشهر به تصرف نيروهاي عراقي درمي آيد ، لازم دانستم برخودم و به هر نحوي شده است خاطرات آن حماسه و دلاوري هاي سلحشوران و رزمندگان اسلام در آن عمليات ظفرمند و پيروزمند به روي کاغذ بياورم تا براي ديگران از زبان قاصر و ناتوان و عقل عاجز اين بنده حقير بماند . البته چون اين جبهه (جبهه فياضيه) اولين جبهه ام بود و اولين باري بود که بعد از گذشته 9 ماه از وقوع جنگ تحميلي از سوي صدام عفلقي و تکريتي به جبهه آبادان آمدم . بنده در تيپ امام حسين (ع) يعني بچه هاي اصفهان در گردان امام حسين (ع) بودم و سمت من بي سيم چي مادر (بزرگ) بود که در عمليات بي سيم چي فرماندهي بودم از اين لحاظ بي سيم چي شدم چون ميخواستم کارهاي تخصصي بيشتري کسب تجربه کنم . چون فهميده بودم که بي سيم به اصطلاح چشم و چراغ جبهه و عمليات است و مسئوليت خطيري دارد اين سمت را انتخاب کردم وگرنه مثل ما بقي نيروها يک کلاش دست ميگرفتم و خيلي برايم آسوده تر و راحت تر بود . ولي از همان ابتداي شرکت و حضورم در جبهه و جهاد و جنگ دريافتم که امروز نياز امور و خدمات تخصصي در جنگ بر آينده طولاني و دراز مبرم است و احتياج فرياد است . به همين خاطر بود که با يکي و دو تا از برادران جهرمي تصميم گرفتيم که بي سيم چي گردان شويم . ابتداي کار ما را مورد آزمايش و امتحان قرار دادند نه بدين صورت که به ما گفته بودند يک بي سيم چي بايد اعتماد بنفس داشته باشد و عجولانه قضاوت نکند و دست و پاي خويش گم نکند و بر اعصاب خود مسلط باشد . که هر چي آموزشي ها آمد بوسيله بي سيم چي پيامي مخابره کرد که نيروهاي عراقي حمله کرده اند و از روي رودخانه بهمن شير گذشته اند . و اکنون به طرف ما پيشروي ميکنند تا چند لحظه ديگر شهر آبادان به تصرف خود در مي آوردند اين پيام را سريعاً مخابره کن . چون به ما گفته بودند اگر مسئله اي اتفاق افتاد به مسئول بالاتر از خودتان اطلاع دهيد لذا ما پيام را دريافت کرديم و به برادر مسئول ارائه داديم که ايشان از اين کارها خوشش آمد و دعايمان کرد که در اين کار موفق باشيم و الحمدالله ما در اين آزمايش و امتحان سالم و صحيح بدر برم و امتحان خوب داديم . روز بعد ما را به خط مقدم ( خط فياضيه) حرکت دادند و ما به گردان خويش که يک هفته زودتر رفته بودند ملحق شديم . و من و برادرم رحيم که از بچه هاي جهرم بود به خط دوم يکي مقر استقرار بي سيم بزرگ (مادر) که تمام بي سيم خط را پوشش داشت انتقال دادند و ما حدوداً يک ماه در اين قسمت مستقر بوديم و لحظات براي انجام يک حرکت و حمله عظيم و بزرگ به پايان ميرسيد و ما هم اصرار و اصرار براي شرکت در عمليات و حمله . تا بالاخره ما را حرکت دادند به خط مقدم و مرا به سنگر برادر احمد کاظمي از بچه هاي نجف آباد که مسئول خط بود بردند . در همين لحظه بود که احساس کردم که واقعاً اين روزها يک حالتي ديگر درون خودم بوجود آوده است و احساسي ديگر دارم براي سرکشي به سنگرهاي بچه ها رفتم به يکي از سنگرها که رسيدم ناگهان پسر عمه ام محمد تقي صادق زاده و گرجي را ديدم. تقريباً وقت غروب بود و من هم براي وضو گرفتن بيرون آمده بودم که محمد تقي يک قوطي کنسرو ماشک (ماش)برايم باز کرد و بعد گرم نمود و کمي آب ليمو به آن اضافه کرد و به من تعارف کرد که بنده يک قاشق بيشتر از آن نتوانستم بخورم ايشان اصرار داشتند بخور بايد خودت را براي عمليات آماده کني و مهيا باشي . من گفتم کي ، امشب يا فردا شب گفت به همين زودي ها ان شاء الله . و بعد به من گفت امشب بيا برويم پشت خاکريز طرف خاکريز عراق تا محور نشانت بدهم گفتم امشب پشت بي سيم هستم و وقت ندارم . خداحافظي کردم و براي وضو گرفتن و نماز خواندن که صداي انفجار خمپاره اي ما را به طرف زمين کشيد و ميخ کوب کرد محمد تقي آهي کشيد به خيال اينکه من طوري شده ام ولي بخير گذشت چيزي نبود يک خمپاره عوضي آمده بود والسلام . 💖 کانال توسل به شهدا 💖 /eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯ @Canal_tavasol_be_shohada « »
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مادرم می گفت صدای خیلی قشنگی داشت وقتی قرآن می خوند پشت در اتاق اش می ایستادم و به صدای قرآن خوندن گوش می دادم 💚💎💚💎💚💎💚💎 در ضمن فرمانده و سردار هم بودن که بابام می گفت ما بعد از شهادت اش فهمیدیم. بابا می گفت هر وقت ازش می پرسیدیم تو جبهه چی کار می کنی؟ می گفت: کفش جفت می کنم بعد از شهادت اش دوست هاش که برای مراسم اش آمده بودن به بابا گفته بودن که عمو فرمانده بوده 💖 کانال توسل به شهدا 💖 /eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯ @Canal_tavasol_be_shohada « »
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💌🍃💌🍃💌🍃💌🍃💌 ✍ وصیتنامه شهید والامقام مصطفي اخگر بسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله الذى هدانا لهذا و ما كنا لنهتدى لو لا أن هدانا الله (الا عراف 43) سپاس و ستايش بى‌حد و بى‌انتها و منت خالصانه خدايى را كه به تفضل بى‌كرانش مقام خليفة‌اللهى به ما ارزانى داشت و انبياء عظام را شاهد و مبشر و منذر گرفت تا انسانها را از منجلاب نيستى و پستى دنيا به سوى معارف و موازين توحيدى خويش رهنمون سازند و به آنان مجد و شرف و عظمت بخشد. با سلام و صلوات ايزدى بر ذات معظم انبياء الهى خصوصا خاتم انبياء حضرت محمدبن عبداله(ص) و اهل‌بيت و ائمه اطهار اسلام(ع) كه همه‌چيزمان را از كمال دين نازل شده بر او و رسالت پيام آسمانى او داريم اى امت انقلابى و شهيدپرور،رسالت خون شهدای عزیز چنين اقتضا مى‌كند كه به قدر وسع و توان و قدرت خويش در انجام وظيفه محوله و اداء تكليف كوشا باشيم و با آن خونهاى معطر و مطهر عهد كنيم و پيمان بنديم و ميثاق نماييم، كه با الهام از فرمايشات و رهنمودهاى گهربار و پيامبرگونه حضرت امام كه با ديدگاه تيزبين و شگرف خويش كسريها و كاستيها را متذكر و گوشزد مى‌نمايد، حركتمان الهى و توحيدى كنيم و از اهداف و آرمانهاى مقدس انقلاب تا پاى نثار جان پاسدارى و حراست كنيم و از خون شهداء پاسدراى نماييم و از بر دوش كشيدن كوله‌بار خونين آنان سستى و كاهلى نكنيم. مى‌دانيم كه كوچكترين بى‌تفاوتى و بى‌توجهى و كارشكنى و سهل‌انگارى در قبال خون مقدسشان جز سرافكندگى و شرمندگى در عقبى و دنيا عقوبتى نخواهد داشت. امروز تكليف و وظيفه ما اين است كه از شعور و نواميس و مقاصد اسلام و مسلمين تا پاى جان خويش حفاظت كنيم. و هركس و هر فرد در هر پست و مقام و لباسى كه هست در بوته امتحان و آزمايش واقع مى‌شود. بايد از جسم و جان و آسايش و آرامش گذشت و تمام هستى و توان خود را در راه احياء مجدد اسلام فدا كرد و تا سرحد جان جنگيد و خون را بر زمين ريخت تا راه هموار شود. بايد نداى حق‌طلبى و مظلومانه شهيدان را در گوش خاكيان و افلاكيان طنين اندازد و با بياد آوردن جوشش خون شهيدان در جهان موج ايجاد كرد و مقاوم و استوار راهشان را استمرار و ادامه داد. برادران و خواهران حزب‌اللهى: هر روز كه از اين انقلاب و جنگ مى‌گذرد يك گام به سوى فردايى پرمسئوليت و حساس نزديك مى‌شويم كه اين سرفصلى از رسالت ما براى احياء حق و حقوق حقه اسلام و مسلمين و مستضعفان به استضعاف كشيده جهان محسوب مى‌شود لازم است بيشتر دقت و توجه كنيم كه آينده تا چه اندازه محتاج و نياز به همت و استعداد و انديشه اين نسل جوان دارد و سپس در امر تبليغ رسالتها و دستاوردهاى مقدس انقلاب كه همان صدور آن در سراسر جهان است كوشا و فعال باشيم. و بر تشكل و انسجام نيروهاى حزب‌اللهى و در خط امام در مدارس و مساجد فعال باشيد. به اميد مفتوح شدن راه مسدود شده كربلاى معلى حسينى. 💖 کانال توسل به شهدا 💖 /eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯ @Canal_tavasol_be_shohada « »
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 💫 طبق قرار عاشقانه هر روز ۱۰۰گل صلوات هدیه میکنیم به انبیاء الهی ، ۱۴ معصوم علیهم السلام و «شهید والامقام مصطفی اخگر» 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به نیابت از : 🌿🌹 شهید والامقام " مصطفی اخگر" اللهم ارزقنا توفیق شهادت فی سبیلک🤲 💖 کانال توسل به شهدا 💖 /eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯ @Canal_tavasol_be_shohada «»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زیارت-عاشورا-با-نوای-حاج-میثم-مطیعی.mp3
12.64M
🚩 زیارت عاشورا 🚩 ✅ با نوای حاج میثم مطیعی 🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷 💖 کانال توسل به شهدا 💖 https://eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯ @Canal_tavasol_be_shohada «»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای روز پانزدهم ماه رمضان با نوای سید قاسم موسوی قهار زمان: 32 ثانیه (00:32) اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي فِيهِ طَاعَةَ الْخَاشِعِينَ وَ اشْرَحْ فِيهِ صَدْرِي بِإِنَابَةِ الْمُخْبِتِينَ بِأَمَانِكَ يَا أَمَانَ الْخَائِفِينَ‏ اى خدا در اين روز طاعت بندگان خاشع خود را نصيب من گردان و شرح صدر مردان فروتن خدا ترس را به من عطا فرما به حق امان بخشى خود اى ايمنى دلهاى ترسان. 💖 کانال توسل به شهدا💖 https://eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Joze 15.mp3
4.15M
💠 جز پانزدهم قرآن کریم 🌸 به روش تندخوانی () 🌸 با صدای استاد ۳۴ دقیقه 💖 کانال توسل به شهدا💖 https://eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
توسل‌های کوچک و عنایت‌های بزرگ؛ 🔰 در این ماه مبارک، از توسلات غافل نشویم، وقتی با لب تشنه رقیق و شکسته می‌شویم، از توسل به اباعبدالله الحسین علیه السلام غفلت نکنیم. ✍🏻 از توسل به بقیه الله‌ اعظم ارواحنافداه و خصوصا توجه به مقام مولا علی علیه السلام غافل نشویم که "ذکر علیُُ عباده". ✍🏻 انسان حیرت می‌کند که دست این ابر مرد چه‌قدر باز و بخشنده است و آنقدر توجه دارد که سرسوزنی را رها نکند، و به کمترین توسلات عنایت می‌کند! 📌 برگرفته از جلسات «شه شناس» @Aminikhaah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خم میشوم و به تصویر خودم در شیشه ی دودی ماشین پارک شده مقابل درب حوزه نگاه میڪنم. دستـے.به روسری ام میڪشم و دورش را بادقت صاف میڪنم. دسته گلـے ڪه برایش خریده ام را با ژست در دست میگیرم و منتظر به کاپوت همان ماشین تکیه میدهم. آمده ام دنبالش مثل 😂 میدانم نمیخواهد دوستانش از این عقد باخبر شوند! ولی من دوست داشتم بدهد آن هم حسابـے😂 در باز میشود و طلاب یکےیکے بیرون می آیند. میبینمش درست بین سه،چهار تا از دوستانش در حالیکه یک دستش را روی شانه پسری گذاشته است و باخنده بیرون می آیـد. یک قدم جلو می روم و سعی میکنم هرطور شده مرا ببیند. روی پنجه پا می ایستم و دست راستم را کمی بالا می آورم. نگاهش بہ من میخورد و رنگش به یکباره میپرد! یڪ لحظه مکث میکند و بعد سرش را میگرداند سمت راستش و چیزی به دوستانش میگویـد. یڪ دفعه مسیرشان عوض میشود. از بین جمعیت رد میشوم و صدایش میزنم: _ آقا؟آقا سید؟ اعتنا نمیکند و من سمج تر میشوم _ اقا سید!علی جان؟ یڪ دفعه یکی ازدوستانش با تعجب به پشت سرش نگاه میکند. درست خیره به چشمان من!😐 به شانه اش میزند و با طعنه میگوید: _ آسیدجون!؟یه خانومی کارتون داره ها! خجالت زده بله میگویـد ،ازشان جدا میشود و سمتم می آیـد. دسته گل را طرفش میگیرم. _ به به!خسته نباشید آقا! میدیدم که مسیر با دیدن خانوم کج میکنید! _ این چه کاریه دختر!؟ _ دختر؟منظورت همس... بین حرفم میپرد _ ارع همسر!اما یادت نره صوری! اومدی آبرومو ببری؟ _ چه آبرویـے؟؟.خب چرا معرفیم نمیکنے؟ _ چرا جار بزنم زن گرفتم در حالیکه میدونم موندنی نیستم!؟ بغض به گلویم میدود.نفس عمیق میکشم _ حالا که فعلا نرفتی! از چی میترسی!از زن صوریت! _ نه نمیترسم!به خدا نمیترسم!فقط زشته!زشته این وسط با گل اومدی !اصلاً اینجا چیکار میکنی؟ _ خب اومدم دنبالت! _ مگه بچه دبستانی ام!؟...اگر بد بود مامانم سرویس میگرفت برام زودتراز زن گرفتن! از حرفش خنده ام میگیرد😁!چقدر با اخم دوست داشتنی تر میشود. حسابی حرصش گرفته! _ حالا گل رو نمیگیری؟ _ برای چی بگیرم؟ _ چون نمیتونی بخوریش! باید بگیریش (وپشت بندش میخندم) _ الله اکبرا...قرار بود مانع نشی یادته؟ _ مگه جلوتو گرفتم!؟ _ مستقیم نه!اما.. همان دوستش چندقدم بہ ما نزدیک میشود و کمی آهسته میگوید: _ داداش چیزی شده؟...خانوم کارشون چیه؟ دستش را باکلافگی در موهایش میبرد. _ نه رضا،برید!الان میام و دوباره باعصبانیت نگاهم میکند. _ هوف...برو خونه...تا یہ چیز نشده. پشتش را میکند تابرود که بازوانش را میگیرم... ❣❤️❣❤️❣❤️❣ ✍ ادامه دارد ... 💖 کانال توسل به شهدا 💖 /eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯ @Canal_tavasol_be_shohada « »