🕊🌷 شهید والامقام داوود دانایی
جانشین فرمانده گردان
🌹محل تولد : بهبهان
🌹تاریخ ولادت: 1337/15/11
🌹تاریخ شهادت : 1365/01/23
🌹محل شهادت: شلمچه
🌹نحوه شهادت: بمباران شيميايي
🌹مدت عمر: 28 سـال
🌹محل مزار : گلزار شهدای بهبهان
✨🦋✨🦋✨🦋✨🦋✨
🌸🍃 شهید ایرج (داود) دانایی پانزدهم بهمن 1337 ، در شهرستان بهبهان چشم به جهان گشود. پدرش خنجر و مادرش افروز نام داشت.
✨ تا پايان دوره راهنمایی درس خواند. سال 1362 ازدواج كرد و صاحب یک پسر و دو دختر شد.
🌸🍃 به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت.
🥀🍂 بيست و سوم فروردين 1365 ، با سمت جانشين فرمانده گردان در بمباران شيميايي شلمچه به شهادت رسيد. پیکر مطهر وی را در گلزار شهدای زادگاهش بهبهان به خاك سپردند
روحش شاد🥀🍂
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🆔@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج »
💌💌🍃🌼🌸🌼🍃💌💌
متن خاطره: از زبان برادر شهید
💥صدای هق هق گریه که گاه با ضجه ای خفه شده همراده بود سکوت نیمه شب را شکسته بود .مادر چشم های نگرانش را به سمت صدا باز می کند من نیز از صدای گریه برخاستم، مادر به به من گفت: «این صدای داوود است. بدو ببین چه شده؟ شاید دلش درد می کند»
💥لبخندی می زدم و به خود گفتم: «داوود و دل درد و گریه؟!»
اما با اینحال بلند شدم و به سوی اتاق برادرم رفتم از گوشه ی در به درون اتاق نگاه کردم. قران ،مفاتیح ،سجاده و پیکری افتاده برروی مهر نماز کادر چشمهایش پر از اشک بود .نگاهی به ساعت دیواری انداختم ساعت 2:40نیمه شب را نشان می دهد تا اذان صبح هنوز وقت زیادی باقی مانده است.
💥صدای آهسته داوود به گوش می رسد:«خدایا کمکم کن دوستانم شهید شده اند. آخر من چرا باید بمانم خدایا به من ......»
💥از سمت در بلند شدم و به طرف رختخوابم رفتم مادر نیم خیز و نگران پرسید:«چه شده پسرم؟داوود جاییش درد می کند.»
و من جواب دادم:«بله درد داشت اما ما نمی توانیم دردش را تسکین دهیم خودش دارد به خدا التماس می کند تا درمانش کند»
💥مادر با تعجب از جا بلند شد گفت:«چه کسی را به خانه آورده؟»
و من با دلهره گفتم:«وایسا مادر کجا میروی؟ داوود با خدا صحبت می کند و از او درخواست شهادت دارد»
احساس کردم مادر پاهایش سست شد سرجایش نشست، لرزش دستهایش را به وضوح می دیدم. غرق در خیال شده بود سعی کردم او را آرام کنم.
💥مادر به من نگاه کرد وگفت:«هر چه خواست خداست همان می شود»
ودستهای لرزانش را به آسمان بلند کرد و گفت:«خدایا راضیم به رضای تو»
و اینگونه شد که داوود در عملیات کربلای 5 به آنچه که در نماز شبهایش از خداوند می خواست را دریافت کرد
✨✨✨✨✨✨✨✨
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🆔@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج »
📚 یک دل یک دریا
140 داستانک از شهید داوود دانایی
جانشين فرمانده گردان
💖 کانال توسل به شهدا 💖
🆔@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج »
💥 نویسنده کتاب یک دل یک دریا در باب نگارش کتاب بیان میکنند که👇👇
💫هنگامی که برای این کتاب ، مشغول مصاحبه و نگارش بودم ، مقداری دلسردی و خستگی بر من غالب شده بود . فشار کار زیاد بود و بعضی عوامل هم سبب می شد تا آن خستگی که در وجودم بود چند برابر شود و به شدت در روحیه ام تأثیر بگذارد . بعضی وقتا توی خلوتم ناامید می شدم و به خودم می گم ، نه من نتیجه ای نمی گیرم و ممکن است این کاری که شروع کرده ام ، به کل تعطیل شود .
از طرفی با خودم فکر می کردم که شاید کار فرهنگی مهم تری را رها کرده ام و به چیزی که ضرورتش کمتر است چسبیده ام .
این مسائل و مسائل دیگر ، مثل خوره به جانم افتاده بود و یک لحظه رهایم نمی کرد .
دلم می خواست انسان بزرگ و والامقامی می آمد و مرا از این گرداب شک و تردید بیرون می آورد . دلم می خواست انسان جلیل القدری بود و راه را به من نشان می داد . چند وقتی از این مسئله گذشت . تا اینکه …
یک روز تک و تنها جایی ایستاده بودم . آقایی سمتم آمد و تو چشمانم زل زد! گفت : « آقای فلانی ؟ »
گفتم : بله ، بفرمایید . » گفت : « تلفن با شما کار دارد . »
گفتم : « با من ؟ کی ؟ » گفت : « آیت الله بهجت . »
انگار یکهو برق مرا گرفت . با خودم گفتم : « آیت الله بهجت با من چه کار داره آن هم پشت تلفن ؟ سریع رفتم و گوشی را برداشتم . هول برم داشته بود . سلام کردم .
گفتم : « بفرمایید حضرت آقا ، در خدمتم .»
ایشان با همان لحن آرام و همیشگی شان گفتند : « تماس گرفتم تا سراغی از کتاب شهید دانایی که دنبالش بودید ، بگیرم . خواستم به شما بگویم آن را محکم پیگیری کنید ، محکم !
یک دفعه تلفن شروع کرد به بوق بوق کردن ، هنوز از شگفتی این تماس بیرون نیامده بودم که یک باره با خودم گفتم : تماس تلفنی با آیت الله بهجت ، آن هم در سال ۹۲؟! مگر ایشان سال ۸۸ رحلت …..
یک دفعه از خواب پریدم . همه صحنه هایی که توی خواب دیده بودم آرام آرام از جلوی چشمانم رد می شد .
انگار هنوز سخنان آیت الله بهجت توی گوشم می پیچید : « محکم پیگیری کنید ، محکم ! » همان چیزی که بسیار محتاجش بودم را خدا به من نشان داد .
دیگر راهم را پیدا کردم . احساس کردم خستگی هایی که تو وجودم بود از بین رفت . جواب تمام شک و شبهه هایم را هم گرفتم ، عزمم را جزم کردم و محکم نشستم پای کار .
انگار مرحوم آیت الله بهجت هم خوب داوود را می شناخت .
انگار با هم مأنوس و همنشین بودند . نه در این دنیا ، در آن دنیا . در بهشت برین خدا . در جوار رحمت الهی . آنجا که فقط آسمانی ها با هم زندگی می کنند .
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🆔@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
💌 فرازی از وصیت نامه شهید داوود دانایی
✨مسئله ای که باید به حضور خواهرانم و همه خواهران متعهد برسانم این است که همیشه با ایمان راسخ ، سنگرهایشان که همان حجاب شان است را حفظ کنند . همیشه زینب وار و فاطمه گونه باشند .
✨و برادرانم اگر میخواهند که در پیشگاه خداوند متعال سربلند و رو سفید باشند ، از احکام و فرایض الهی لحظه ای غفلت نورزند .
✨ اگر لیاقت شهادت را داشتم ، راضی نیستم در مراسم من کسانی شرکت کنند که خدای ناکرده ذره ای بدبینی نسبت به امام و رهبری و یا همه پر و بال های امام و حتی نظام جمهوری اسلامی داشته باشند . به خدا راضی نیستم و تا زمانی که این افراد در مراسم من باشند روحم آرام نخواهد گرفت . و اگر این قسمت از وصیت را بزرگ ننویسید و به صورت اعلامیه ندهید ، از شما راضی نخواهم بود .
✨خدایا ایمانی آگاهانه ، عشقی خالصانه ، بینشی صادقانه و صبری خردمندانه به همه کسانی بده که می خواهند به سوی فطرت توحیدی شان حرکت کنند . پروردگارا مرا از جهت علم از آنچه هستم فزونی بخش و مرا به شایستگان ملحق فرما.
✨ امام پیرمان می فرماید : به خودتان توجه کنید ، بینید در این خدمت برای خدا اخلاص دارید یا نه ؟! شما الان وظیفه سنگینی دارید . تحت نظر خدا هستید . همه انبیاء این مسئله را داشته اند که فرد باید فدای جامعه شود . ما از جنگ نباید بترسیم .
✨خدایا هیچ ترسی ندارم ولی در فکرم که مورد قبول تو نباشم . فکر می کنم که هنوز خالص نشده ام که مورد دعوت قرار گیرم خدایا می دانی که ضعیف تر از آنم که به اسلام خدمت کنم . دلم می خواهد که ساده ترین تشییع جنازه را برایم بگیرید . برایم گریه نکنید . چون شهید عزادار نمی خواهد . پیرو می خواهد .
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🆔@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
💫 طبق قرار عاشقانه هر روز
۱۰۰گل صلوات هدیه میکنیم به انبیاء الهی ، ۱۴ معصوم علیهم السلام و
«شهید والامقام
داود دانایی »
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
#سی_چهارمین_روز_چله_زیارت_عاشورا
به نیابت از :
🌹 " شهید والامقام
داود دانایی"
اللهم ارزقنا توفیق شهادت فی سبیلک🤲
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🆔 @Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
🏴 #متن_زیارت_عاشورا 🏴
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
✨بِسمِ اَللهِ اَلرَّحمنِِ اَلرَّحیمِ✨
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يا خِيَرَةَ اللّٰهِ وَابْنَ خِيرَتِهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ، وَابْنَ سَيِّدِ الْوَصِيِّينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِساءِ الْعالَمِينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ثارَ اللّٰهِ وَابْنَ ثارِهِ وَالْوِتْرَ الْمَوْتُورَ، السَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَى الْأَرْواحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنائِكَ، عَلَيْكُمْ مِنِّي جَمِيعاً سَلامُ اللّٰهِ أَبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ؛
يَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ، لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِيَّةُ وَجَلَّتْ وَعَظُمَتِ الْمُصِيبَةُ بِكَ عَلَيْنا وَعَلَىٰ جَمِيعِ أَهْلِ الْإِسْلامِ، وَجَلَّتْ وَعَظُمَتْ مُصِيبَتُكَ فِي السَّمَاوَاتِ عَلَىٰ جَمِيعِ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ، فَلَعَنَ اللّٰهُ أُمَّةً أَسَّسَتْ أَسَاسَ الظُّلْمِ وَالْجَوْرِ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ، وَلَعَنَ اللّٰهُ أُمَّةً دَفَعَتْكُمْ عَنْ مَقامِكُمْ وَأَزالَتْكُمْ عَنْ مَراتِبِكُمُ الَّتِي رَتَّبَكُمُ اللّٰهُ فِيها، وَلَعَنَ اللّٰهُ أُمَّةً قَتَلَتْكُمْ؛
وَلَعَنَ اللّٰهُ الْمُمَهِّدِينَ لَهُمْ بِالتَّمْكِينِ مِنْ قِتالِكُمْ، بَرِئْتُ إِلَى اللّٰهِ وَ إِلَيْكُمْ مِنْهُمْ وَ [مِنْ] أَشْياعِهِمْ وَأَتْباعِهِمْ وَأَوْلِيائِهِمْ، يَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ، إِنِّي سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَكُمْ، وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَكُمْ إِلىٰ يَوْمِ الْقِيامَةِ، وَلَعَنَ اللّٰهُ آلَ زِيادٍ وَآلَ مَرْوانَ، وَلَعَنَ اللّٰهُ بَنِي أُمَيَّةَ قاطِبَةً، وَلَعَنَ اللّٰهُ ابْنَ مَرْجانَةَ، وَلَعَنَ اللّٰهُ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ، وَلَعَنَ اللّٰهُ شِمْراً ، وَلَعَنَ اللّٰهُ أُمَّةً أَسْرَجَتْ وَأَلْجَمَتْ وَتَنَقَّبَتْ لِقِتالِكَ؛بِأَبِي أَنْتَ وَأُمِّي، لَقَدْ عَظُمَ مُصابِي بِكَ، فَأَسْأَلُ اللّٰهَ الَّذِي أَكْرَمَ مَقامَكَ، وَأَكْرَمَنِي بِكَ، أَنْ يَرْزُقَنِي طَلَبَ ثارِكَ مَعَ إِمامٍ مَنْصُورٍ مِنْ أَهْلِ بَيْتِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ . اللّٰهُمَّ اجْعَلْنِي عِنْدَكَ وَجِيهاً بِالْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاٰمُ فِي الدُّنْيا وَالآخِرَةِ، يَا أَباعَبْدِاللّٰهِ، إِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَى اللّٰهِ، وَ إِلىٰ رَسُولِهِ، وَ إِلىٰ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ، وَ إِلىٰ فاطِمَةَ، وَ إِلَى الْحَسَنِ، وَ إِلَيْكَ بِمُوَالاتِكَ؛وَبِالْبَراءَةِ [مِمَّنْ قَاتَلَكَ، وَنَصَبَ لَكَ الْحَرْبَ، وَبِالْبَراءَةِ مِمَّنْ أَسَّسَ أَسَاسَ الْظُلْمِ وَالْجَوْرِ عَلَيْكُمْ، وَأَبْرَأُ إِلَى اللّٰهِ وَإِلىٰ رَسُولِهِ] مِمَّنْ أَسَّسَ أَساسَ ذٰلِكَ وَبَنىٰ عَلَيْهِ بُنْيانَهُ، وَجَرىٰ فِي ظُلْمِهِ وَجَوْرِهِ عَلَيْكُمْ وَعَلَىٰ أَشْياعِكُمْ، بَرِئْتُ إِلَى اللّٰهِ وَ إِلَيْكُمْ مِنْهُمْ، وَأَتَقَرَّبُ إِلَى اللّٰهِ ثُمَّ إِلَيْكُمْ بِمُوالاتِكُمْ وَمُوالاةِ وَلِيِّكُمْ، وَبِالْبَراءَةِ مِنْ أَعْدائِكُمْ، وَالنَّاصِبِينَ لَكُمُ الْحَرْبَ، وَبِالْبَراءَةِ مِنْ أَشْيَاعِهِمْ وَأَتْبَاعِهِمْ، إِنِّي سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَكُمْ، وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَكُمْ، وَوَلِيٌّ لِمَنْ والاكُمْ، وَعَدُوٌّ لِمَنْ عاداكُمْ؛
فَأَسْأَلُ اللّٰهَ الَّذِي أَكْرَمَنِي بِمَعْرِفَتِكُمْ، وَمَعْرِفَةِ أَوْلِيَائِكُمْ، وَرَزَقَنِي الْبَراءَةَ مِنْ أَعْدائِكُمْ، أَنْ يَجْعَلَنِي مَعَكُمْ فِي الدُّنْيا وَالْآخِرَةِ، وَأَنْ يُثَبِّتَ لِي عِنْدَكُمْ قَدَمَ صِدْقٍ فِي الدُّنْيا وَالْآخِرَةِ، وَأَسْأَلُهُ أَنْ يُبَلِّغَنِي الْمَقامَ الْمَحْمُودَ لَكُمْ عِنْدَ اللّٰهِ، وَأَنْ يَرْزُقَنِي طَلَبَ ثارِي مَعَ إِمامِ هُدىً ظَاهِرٍ نَاطِقٍ بِالْحَقِّ مِنْكُمْ؛
وَأَسْأَلُ اللّٰهَ بِحَقِّكُمْ وَبِالشَّأْنِ الَّذِي لَكُمْ عِنْدَهُ أَنْ يُعْطِيَنِي بِمُصابِي بِكُمْ أَفْضَلَ مَا يُعْطِي مُصاباً بِمُصِيبَتِهِ، مُصِيبَةً مَا أَعْظَمَها وَأَعْظَمَ رَزِيَّتَها فِي الْإِسْلامِ وَفِي جَمِيعِ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ . اللّٰهُمَّ اجْعَلْنِي فِي مَقَامِي هٰذَا مِمَّنْ تَنالُهُ مِنْكَ صَلَواتٌ وَرَحْمَةٌ وَمَغْفِرَةٌ، اللّٰهُمَّ اجْعَلْ مَحْيايَ مَحْيا مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ،
وَمَماتِي مَماتَ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ؛
اللّٰهُمَّ إِنَّ هٰذَا يَوْمٌ تَبَرَّكَتْ بِهِ بَنُو أُمَيَّةَ وَابْنُ آكِلَةِ الْأَكْبادِ، اللَّعِينُ ابْنُ اللَّعِينِ عَلَىٰ لِسانِكَ وَ لِسانِ نَبِيِّكَ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ فِي كُلِّ مَوْطِنٍ وَ مَوْقِفٍ وَقَفَ فِيهِ نَبِيُّكَ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ .
اللّٰهُمَّ الْعَنْ أَباسُفْيانَ وَمُعَاوِيَةَ وَيَزِيدَ بْنَ مُعَاوِيَةَ عَلَيْهِمْ مِنْكَ اللَّعْنَةُ أَبَدَ الْآبِدِينَ، وَهٰذَا يَوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ آلُ زِيادٍ وَآلُ مَرْوانَ بِقَتْلِهِمُ الْحُسَيْنَ صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَيْهِ؛
اللّٰهُمَّ فَضاعِفْ عَلَيْهِمُ اللَّعْنَ مِنْكَ وَالْعَذابَ الْأَلِيمَ . اللّٰهُمَّ إِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ فِي هٰذَا الْيَوْمِ، وَفِي مَوْقِفِي هٰذَا، وَأَيَّامِ حَيَاتِي بِالْبَرَاءَةِ مِنْهُمْ، وَاللَّعْنَةِ عَلَيْهِمْ، وَبِالْمُوَالاةِ لِنَبِيِّكَ وَآلِ نَبِيِّكَ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمُ السَّلامُ
اللّٰهُمَّ الْعَنْ أَوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَآخِرَ تَابِعٍ لَهُ عَلَىٰ ذٰلِكَ . اللّٰهُمَّ الْعَنِ الْعِصَابَةَ الَّتِي جاهَدَتِ الْحُسَيْنَ وَشايَعَتْ وَبايَعَتْ وَتابَعَتْ عَلَىٰ قَتْلِهِ، اللّٰهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمِيعاً؛
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ وَعَلَى الْأَرْواحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنائِكَ، عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللّٰهِ أَبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ، وَلَا جَعَلَهُ اللّٰهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّي لِزِيارَتِكُمْ، السَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ، وَعَلَىٰ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ، وَعَلَىٰ أَوْلادِ الْحُسَيْنِ ، وَعَلَىٰ أَصْحابِ الْحُسَيْنِ
اللّٰهُمَّ خُصَّ أَنْتَ أَوَّلَ ظالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنِّي، وَابْدَأْ بِهِ أَوَّلاً، ثُمَّ الْعَن الثَّانِيَ وَالثَّالِثَ وَالرَّابِعَ. اللّٰهُمَّ الْعَنْ يَزِيدَ خامِساً، وَالْعَنْ عُبَيْدَ اللّٰهِ بْنَ زِيادٍ وَابْنَ مَرْجانَةَ وَعُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَشِمْراً وَآلَ أَبِي سُفْيانَ وَآلَ زِيادٍ وَآلَ مَرْوَانَ إِلىٰ يَوْمِ الْقِيَامَةِ.
اللّٰهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاكِرِينَ لَكَ عَلَىٰ مُصَابِهِمْ، الْحَمْدُ لِلّٰهِ عَلَىٰ عَظِيمِ رَزِيَّتِي، اللّٰهُمَّ ارْزُقْنِي شَفاعَةَ الْحُسَيْنِ يَوْمَ الْوُرُودِ، وَثَبِّتْ لِي قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَكَ مَعَ الْحُسَيْنِ وَأَصْحابِ الْحُسَيْنِ الَّذِينَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِالسلام.
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🆔 @Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
﷽
🔰 حالا نوبت شماست
✍🏻 #شهید جدا از شما نبود، او وسط معرکه امتحان بود.
از او امتحان گرفتند و او تا پای جان در این امتحان آمد و جانش را تقدیم کرد و نمره قبولی گرفت.
✅ حالا نوبت شماست.
شما که بعد از شهدا ماندید، همگی در بستر ابتلائات مختلف قرار میگیرید.
✍🏻 اولین امتحان، ابتلای خوف است؛ خوف اقتصادی، امنیتی، خوفهای باطنی و ظاهری.
امتحان بعدی گرسنگی «الْجُوع» است.
و در آزمون بعدی مال و جان و ثمراتتان با آسیب مواجهه میشود «وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ».
«وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ» (سوره بقره، آیه۱۵۵).
✍🏻 یک گروه از این امتحانات سربلند بیرون میآیند.
کلیدواژهی این افراد #صبر است. «وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ».
اگر چه صبر در معنای عام یعنی غر نزدن و سر و صدا نکردن در ابتلائات، اما منظور قرآن این صبر نیست.
⬅️ صبر مد نظر الهی، یعنی احساس مسئوليت نسبت به ادامه دادن راه شهدا، و کار را تا آخر با تمام سختیها انجام دادن.
📌 برگرفته از جلسه «ماجرای بعد از شهادت»
#شهید_جمهور #خادم_الرضا
#رئیسی_عزیز #سیدالشهدای_خدمت
✅@Aminikhaah
🦋#پروانه_ای_دردام_عنکبوت
#نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت۷۴ 🎬
هم اکنون هفت روز است که در اردوگاه تموز مستقرشده ام,این روزها ناریه راخیلی کم میبینم,وقتی هم که باماست اغلب درفکراست وکم حرف میزند گاهی فکرمیکنم مشکل جدی برایش پیش امده وبعضی وقتها فکرمیکنم دارد تصمیم مهمی میگیرد وامروز به سرم زده نکند درفکر نقشه ای برای من وعماداست؟؟
نه نه امکان ندارد من که جزبامحبت بااووفصیل برخوردنکردم وبارها وبارها برایش از ارادتم به دولت داعش گفته ام تا به شیعه بودنم شک نکند....هرچه هست ,سخت کارمیکند واغلب داخل شهراست وبچه ها پیش من خوشند ومنم پیش عمادم,از کانکس خیلی کم بیرون میروم,مگربرای گذاشتن قفس خرگوشها کنار کانکس......
امروز ناریه نهار رابا ماخورد وهمانطور که غذا میخوردگفت:دیشب مجاهدان حمله ی غافلگیرانه ای به روستاهای اطراف موصل کرده اند وچندتا از روستاهایی را که نیروهای حشدالشعبی عراق ازدستشان دراورده بودند دوباره تحت تصرف خود گرفته اندوچندتایی هم اسیرگرفتند وامشب به همین مناسبت مجلس جشن ونورافشانی درپایگاه کنار مسجد برقراراست..من امشب جایی کاردارم و نمیرسم بروم,اگر تودوست داری,ماشین رابرایت میگذارم بچه ها راببر وخوش باشید....
فیصل:اخ جون دوباره اتیش بازی...بریم....بریم ...
خیلی دلم میخواست بفهمم ناریه کجا میرود اما جرات پرسیدن نداشتم وبرای همین گفتم:باشه,اگه فیصل دوست داره بریم ,میبرمش.
نهار را که خوردیم ,ناریه ساعتی استراحت کرد,سویچ ماشین رابه من داد وکلی سفارش فیصل راکرد وگفت:سلما جان ,احتمالا تا وقت خواب نمیایم,فعلا....
ناریه که رفت ,بچه ها هم اجازه گرفتند تا بیرون کانکس با خرگوشهاشون بازی کنند ومن ازعماد وفیصل قول گرفتم تاازیک متری کانکس دورتر نروند وبرای همین با چوبی روی خاک اطراف کانکس محدوده ای را مشخص کردم تا ازاین محدوده دورتر نروند وخودم امدم داخل کانکس ودوباره پناه اوردم به ایات قران.
مشغول خواندن قران بودم که عماد به شدت در را بازکرد وبا فریادهای نامفهومی دستم را میکشید انگار میخواست چیز مهمی بگوید,چادرم رامرتب کردم وهمراهش بیرون رفتم وبه جایی که عماداشاره میکرد نگاه کردم ,وای خدای من باورم نمیشدازانچه که میدیدم...
#ادامه_دارد ..
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج »
🦋#پروانه_ای_دردام_عنکبوت
#نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت۷۵ 🎬
خدای من درست میدیدم؟؟!!نفس درسینه ام حبس شد وخم شدم واهسته درگوش عماد گفتم:برو داخل کانکس ممکنه ابواسحاق,تورا بشناسد...عماد وفیصل را هل دادم داخل کانکس به بهانه ی اوردن قفس خرگوشها به ابواسحاق که گویا سه اسیر اورده بود نزدیکترشدم ودرست خیره شدم،حقیقتا درست میدیدم بله این طارق بود,برادر بزرگم،انگار ابواسحاق وارد داعش شده بود که خانواده ی مرا بکشد وبه اسیری ببرد،تمام وجودم راهیجان گرفته بود,ابواسحاق داشت بایک مردداعشی دیگرصحبت میکرد گوشهایم راتیز کردم تا ببینم چه میگویند.
مردداعشی:برادر ,اینجا جایی برای نگهداری این اسیران کافرنداریم,چه کسی گفته اینها رابه اینجا بیاوری؟
ابواسحاق که نیشش تابنا گوش بازشده بود گفت:میدانم...لازم نیست خیلی نگران باشی,این رافضی ها تا طلوع افتاب بیشتر میهمانت نیستند,قراراست به مناسبت این پیروزی اخیر فردا صبح اینها راقربانی کنیم وباسرشان فوتبال بازی کنیم.
مردداعشی اشاره ای به طرف یکی از چادرها کردوگفت:دست وپاهایشان رامحکم ببندداخل ان چادر بیاندازشان,چون جای خالی نداریم دوتا مجاهد هم برای نگهبانی جلوی چادر بگذار,البته لازم نیست چون اینجا ازهمه طرف نگهبان دارد که اگرموفق به بازکردن خودشان بشوند باز موفق به فرار نخواهندشد.....
دردی عمق قلبم رافراگرفت,خدای من,طارق، برادرم فردا قربانی میشود...باید کاری کنم....باید نجاتش دهم حتی اگر به قیمت ازدست دادن جانم تمام شود.
امشب درشهرموصل اتش بازی دارند,احتمالا اردوگاه کمی خلوت ترمیشود.
فکری به خاطرم رسید وبه سرعت خودم رابه کانکس رساندم.
#ادامه_دارد ..
ادامه_دارد ..
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج »
🦋#پروانه_ای_دردام_عنکبوت
#نویسنده خانم ط _حسینی
#قسمت۷۶ 🎬
داخل کانکس دنبال یک چاقو بودم...اره دیدمش ,چاقوهای مجاهدان معمولا خیلی تیزوبرنده بود،باید تااذان مغرب صبر میکردم وقتی داعشیها به نماز میرفتند بهترین زمانش بود باید دست وپاهایشان رابازمیکردم وبه شکلی که توجه کسی راجلب نکند از اردوگاه خارجشان میکردم,اما چطور؟؟
اره درسته باچادر.......درسته که فرار با چادر خوشایندیک رزمنده ی شجاع نیست اما حفظ جان واجبتراست،چمدان بزرگ لباسی را دیده بودم که ناریه داخل ان چادرهایش رامیگذاشت...
چمدان راباز کردم ,پنج,شش تا چادربود ,همینطور که میخواستم سه تاچادر انتخاب کنم ،دیدم زیرچادرها قاب عکسی بود که احتمالا متعلق به ابوفیصل است .....
خدایا شکررررت،زیر قاب عکس,لباسهای مردانه ای مرتب وتازده بود,لباسهای سیاهرنگی باشالهای سیاه که نشانه ی خونخواران داعشی بود... احتمالا این لباسها هم متعلق به ابوفیصل است حتما برای یادگاری نگهداشته ,مثل من که چادرلیلا وشال مادرم را باخودم اوردم.
سه دست لباس کامل باسربندهایی که نشان میداد طرف داعشی است,برداشتم.
چمدان رامرتب کردم ودرش رابستم وبه انتظار نشستم تا غروب شود...
وای یادم رفت...ناریه دوتا اسلحه داشت یک اسلحه کوچک کمری که همیشه همراهش بود ویک اسلحه بزرگتر که نمیدانم اسمش چه بود اما بارها وبارها پشت رختخوابها دیده بودمش,نگاه کردم به بچه ها ببینم حواسشان به من هست یانه؟
فیصل مشغول بازی با خرگوشها وغذا دادنشان بود اما عماد کاملا معلوم بود که حواسش به من است ونگرانی ازصورتش میبارید,چشمکی بهش زدم ورفتم طرف رختخوابها,بااحتیاط اسلحه رابرداشتم وداخل لباسها پنهانش کردم وهمه را داخل شال عربی مادرم گذاشتم تا چیزی مشخص نشود.
اینقدنگران طارق بودم که اصلا برایم اهمیت نداشت اگرناریه میفهمید که اسلحه گم وگورشده ویا لباسهای شوهر بیچاره,اش ناپدیدشده,چه چیزی باید جوابش میدادم
صدای اذان بلند شد روبه بچه ها گفتم:من میرم بیرون,بچه های خوبی باشید تا امدم باهم میریم مراسم اتش بازی...
چاقورا زیرلباسم پنهان کردم وبقچه ای راکه بسته بودم برداشتم وبااحتیاط بیرون امدم.
#ادامه_دارد ..
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج »
25.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چه خیراتی بدهیم تا از گناهان امواتمان کم شود و در برزخ راحتتر باشند؟
🎙 #استاد_محمدی
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨✨ ثواب خواندن آیت الکرسی ، سوره یس و هدیه دادن دادن به اموات از زبان حجت الاسلام عالی
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
🔴🔵 فضیلت صلوات از شامگاه پنجشنبه تا غروب روز جمعه
🔺 امام صادق(ع) میفرماید:
🔹 هنگامی که شام پنجشنبه و شب جمعه فرا میرسد، فرشتگانی از آسمان نازل میشوند که به همراه خود قلمهایی از طلا و کاغذهایی از نقره دارند. آنها در طی این مدت تا غروب روز جمعه، هیچ عملی به جز صلوات بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را ثبت نمیکنند.
📚 من لا یحضره الفقیه،ج ۱ص ۴۲۴
🌕 منتظرین گرامی صلوات از بهترین ادعیه برای حاجت روایی است و چه حاجتی بالاتر از فرج امام زمان (عج)
🌹 در این فرصت طلایی امام خود را یاری کنید با دعا برای ظهور با ذکر صلوات همراه با عجل فرجهم
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»