eitaa logo
مسجد ۱۴ معصوم روستای صرم
202 دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
4.7هزار ویدیو
96 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
کمپین جرم‌انگاری کشف حجاب ۱۱۲ هزار امضایی شد پویش جرم‌انگاری کشف‌حجاب را اینجا امضا کنید https://www.farsnews.ir/my/c/183917
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 چرا جمهوری اسلامی خود را به نمی‌گذارد؟ ⁉️ کدام حکومت در طول تاریخ‌، مدل حکومت خود را رفراندوم گذاشت؟! ⁉️ جمهوری اسلامی ۳بار خود را به رفراندوم گذاشت! ‼️ حکومت فعلی آمریکا از چه طریقی انتخاب شد؟ ❌ ماجرای ناامیدی روح الله زم 🔹 برشی از گفتگوی در برنامه جهان‌آرا، به مناسبت ۱۲ فروردین روز جمهوری اسلامی
جلسه جزء خوانی قرآن کریم در مسجد چهارده معصوم روستای صرم روز نهم رمضان ۱۴۰۱
جلسه جزء خوانی قرآن کریم در مسجد چهارده معصوم روستای صرم روز دهم رمضان ۱۴۰۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به مناسبت ۱۲ فروردین روز جمهوری اسلامی تیزر گوش کنید👆👆👆 💠 ارسال آثار به امین کانال👇👇 @sarm_news_admin 💠 مهلت ارسال از۱۲ فروردین‌ لغایت ۱۵ فروردین ماه ۱۴۰۲ ✅ ویژه اهالی محترم روستای صرم ❤️ شورای فرهنگی روستای صرم 💠 با خبرهای جدید ما بروز باشید👇👇👇 🆔 @sarm_news
❣ 🔅 السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ الْحُجَجِ عَلَى الْخَلْقِ أَجْمَعِينَ... 🌱سلام بر تو ای مولایی که عصاره همه فرستادگان خدایی. 🌱سلام بر تو و بر روزی که خواهی آمد و با اعجاز موسایی و دَم عیسایی و خُلق محمّدی ات، دلها را فتح خواهی کرد. 📚 بحار الأنوار، ج‏99، ص97. سلام آقاجانم! ☘این قصّه کمی دگر به سر می آید ☘آن یار که رفته از سفر می آید ☘با پرچم سرخ و ذوالفقار حیدر ☘با سیصد و سیزده نفر می آید
17.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 تفسیر آیات مهدوی 🔸 حجت الاسلام اباذری ▫️سوره حدید آیه ۱۶ ▫️کلیپ شماره ۱۱ 🔘 ویژه ماه مبارک رمضان
حکایتی شیرین ازکلیله ودمنه📜‌ آورده‌اند بازرگانی بود اندک مایه که قصد سفر داشت. صد من آهن داشت که در خانه دوستی به رسم امانت گذاشت و رفت. اما دوست این امانت را فروخت و پولش را خرج کرد. بازرگان، روزی به طلب آهن نزد وی رفت. مرد گفت: آهن تو را در انبار خانه نهادم و مراقبت تمام کرده بودم، اما آنجا موشی زندگی می‌کرد که تا من آگاه شوم همه را بخورد. بازرگان گفت: راست می‌گویی! موش خیلی آهن دوست دارد و دندان او برخوردن آن قادر است. دوستش خوشحال شد و پنداشت که بازرگان قانع گشته و دل از آهن برداشته. پس گفت: امروزبه خانه من مهمان باش. بازرگان گفت: فردا باز آیم. رفت و چون به سر کوی رسید پسر مرد را با خود برد و پنهان کرد. چون بجستند از پسر اثری نشد. پس ندا در شهر دادند. بازرگان گفت: من عقابی دیدم که کودکی می‌برد. مرد فریاد برداشت که دروغ و محال است، چگونه می‌گویی عقاب کودکی را ببرد؟ بازرگان خندید و گفت: در شهری که موش صد من آهن بتواند بخورد، عقابی کودکی بیست کیلویی را نتواند گرفت؟ مرد دانست که قصه چیست، گفت: آری موش نخورده است! پسر باز ده وآهن بستان. ✅ هیچ چیز بدتر از آن نیست که در سخن، کریم و بخشنده باشی ودر هنگام عمل سرافکنده و خجل
""هفت پند مولوی"" 1⃣شب باش: ✔در پوشيدن خطای ديگران 2⃣زمين باش: ✔در فروتنی 3⃣خورشيدباش: ✔در مهر و دوستی 4⃣کوه باش: ✔در هنگام خشم و غضب 5⃣رودباش: ✔در سخاوت و یاری به ديگران 6⃣درياباش: ✔در کنار آمدن با ديگران 7⃣خودت باش: ✔همانگونه که می‌نمایی…
📜 ✍ بُهلول را پرسیدند زندگی به جبر است یابه اختیار؟ گفت امروز را به اختیار است تا چه بکاریم اما فردا جبر است چرا که به اجبار باید درو کنیم هر آنچه را که دیروز به اختیارکاشته ایم
خــ💜ــداوندا تـو را دارم غـمـی نـیـسـت خـدا را داشـتـن کـار کـمـی نـیـسـت در آن وقـتـی کـه زخـمـی در دل آیـد بـه جز لـطف خـدایم مرهمی نـیـست
🌸🍃🌸🍃 لقمان حکیم گوید: روزی در کنار کشتزاری از گندم ایستاده بودم خوشه هایی از گندم که از روی تکبر سر برافراشته و خوشه های دیگری که از روی تواضع سر به زیر آورده بودند نظرم را به خود جلب نمودند و هنگامی که آنها را لمس کردم، ••• شگفت زده شدم ••• خوشه های سر برافراشته را تهی از دانه و خوشه های سر به زیر را پر از دانه های گندم یافتم با خود گفتم: در کشتزار زندگی نیز چه بسیارند سرهایی که بالا رفته اند اما در حقیقت خالی اند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 مهم‌ترین ویژگی منافق چیه؟ 🌱 یک دقیقه با قرآن در 💠 مجموعه دیدنی به روایت حجت‌الاسلام راجی 🔹 🔹
رسم دنیا درهمین است آنکه آمد رفتنی ست بعدِ رفتن نام نیکت بر زبانها ماندنی ست تا توانی خلق را ازخود مرنجان با سخن آنکه بالاتر نشیند ، آخرش افتادنی ست عمرو جانت گرچه عمر نوح هم باشد ولی شیشه ی عمرگرانم عاقبت بشکستنی ست ثروتت بند است برشب شهرتت با یک تبی عاقبت ثروت به دست وارثان بسپردنی ست دل مبند بر مال دنیا ، مالِ دنیا بی وفاست خرقه ی زرهم بپوشی سیم و زرنابردنی ست
❣ منجی دلها امام زمانم❣ صبحی نو سر زد و زندگی به برکت نفس های زهرایی شما آغاز شد و این نهایت امیدواری است که در هوای یادتان، نفس می کشیم و در عطر نرگس بارانِ نامتان، دم می زنیم ... شکر خدا که در پناه شماییم 💚 ┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
20.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 تفسیر آیات مهدوی 🔸 حجت الاسلام اباذری ▫️سوره آل عمران آیه ۲۰۰ ▫️کلیپ شماره ۱۲ 🔘 ویژه ماه مبارک رمضان
روزی، حاكم بهلول را احضار ڪرد و گفت: خوابی دیده‌ام، می‌خواهم تعبیرش كني بهلول گفت: چیست؟ حاڪم گفت: خواب دیدم به جانور ترسناڪی تبدیل شده‌ام و نعره زنان به اطراف خود هجوم می‌برم و آنچه از خرد و كلان در سر راه خود می بینم درهم ميشكنم و می‌بلعم. بگو تعبیرش چیست؟ بهلول گفت: ای حاكم آنچه كه تو گفتی واقعیت است و من تعبیر واقعیت ندانم، من فقط خواب تعبیر می كنم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 سه شرط پیامبر برای سخنرانی 🌱 یک دقیقه با قرآن در 💠 مجموعه دیدنی به روایت حجت‌الاسلام راجی 🔹 🔹
27.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥣 دین ماستی 🎭 یه وقتی نماز خوندنامون باعث خوشحالی شیطان میشه...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚داستان کوتاه به ساعت نگاه كردم. شش و بيست دقيقه صبح بود. دوباره خوابيدم. بعد پاشدم. به ساعت نگاه كردم شش و بيست دقيقه صبح بود. فكر كردم: هوا كه هنوز تاريكه حتما دفعه اول اشتباه ديده ام. خوابيدم. وقتي پاشدم هوا روشن بود ولي ساعت همون شش و بيست دقيقه صبح بود. سراسيمه پاشدم. باورم نميشد ساعت مرده باشد. به اين كارها عادت نداشت من هم توقع نداشتم. آدم ها هم مثل ساعت ها هستند. بعضي ها كنارمان هستند مثل ساعت، مرتب،هميشگي. آنقدر صبور دورت ميچرخند كه چرخيدنشان را حس نميكني. بودنشان برايت بي اهميت ميشود. همينطور بي ادعا ميچرخند. بي آنكه بگويد باتريشان دارد تمام ميشود. بعد يهو روشني روز خبر ميدهد كه ديگر نيست. " قدر اين آدم ها را بدانيم قبل از شش و بيست دقيقه صبح! "
ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻪ ﭼﻮﺏ کبریتهای ﺳﻮﺧﺘﻪ می‌مانند ﻫﺮﮐﺎﺭﯼ میخواهی ﺑﮑﻦ، ﺁﻧﻬﺎ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺭﻭﺷﻦ نمی‌شوند! ﻓﻘﻂ ﺳﯿﺎﻫﯽ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺳﺘﺖ ﺭﺍ ﺁﻟﻮﺩﻩ میکند ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﯿﻬﻮﺩﻩ ﻧﺴﻮﺯﺍﻥ، زندگی را رنگی تازه بزن!
هرکه دعای مجیر را در ایام البیض ماه رمضان بخواند، گناهانش آمرزیده شود اگرچه به عدد قطرات باران و برگ درختان و ریگ بیابان باشد. ❌️ به روزهای سیزدهم،چهاردهم،پانزدهم هر ماه قمری ایام البیض می گویند. از امشب به مدت سه شب بخوانید .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 🌼 💫عاقبت وقت خوش 🌼 ديدار مهدی (عج) ميرسد 💫پرتو رخشنده 🌼رخسار مهدی (عج ) ميرسد 💫ميشود دنيا همه 🌼 عـدل و صفـا و يکدلی 💫وقت فيض از نعمت 🌼 بسيار مهدی (عج) ميرسد 🌼الّلهُـمَّ عَجِّـلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌼
14.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 تفسیر آیات مهدوی 🔸 حجت الاسلام اباذری ▫️سوره حج آیه ۴۱ ▫️کلیپ شماره ۱۳ 🔘 ویژه ماه مبارک رمضان
{✨} • • -یعنےمیشہ امام زمان(عج)‌ باخودکارسبزدوراسممون‌ خط‌بکشن؟ بگن‌ اینم‌نگہ‌داریم‌شایدبہ‌دردخورد.. شاید حسینےشد یہ‌روز دورگناه‌روخط‌کشید🕊 ↷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌤 اللهم عجل لولیک الفرج 🌤
🔸به گورستان گذر کن تا ببینی چه خوردند وچه پوشیدند وبردند 🔸دو روزی زندگی کردند وآخر به هرحالی که بودندجان سپردند 🔸طمع بسیار کردند مال دنیا ز روزی بیشتر هرگز نخوردند 🔸همانانی که بودند نورچشمی تنش را در لحد محکم فشردند 🔸اگر شاه وگدا،نادار و دارا اجل آمد نفس بگرفت ،مُردند!!
داستان جالب « آرایشگر و خدا » مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت. در بین کار گفت و گوی جالبی بین آنها در گرفت. آنها در مورد مطالب مختلفی صحبت کردند. وقتی به موضوع خدا رسید آرایشگر گفت: «من باور نمی کنم که خدا وجود دارد.» مشتری پرسید: «چرا باور نمی کنی؟» آرایشگر جواب داد: «کافیست به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد؟ شما به من بگو اگر خدا وجود داشت این همه مریض می شدند؟ بچه های بی سرپرست پیدا می شد؟ اگر خدا وجود داشت درد و رنجی وجود داشت؟ نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه دهد این همه درد و رنج و جود داشته باشد.» مشتری لحظه ای فکر کرد اما جوابی نداد چون نمی خواست جر و بحث کند. آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت. به محض اینکه از مغازه بیرون آمد مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده و ظاهرش هم کثیف و به هم ریخته بود. مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت: «میدونی چیه! به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند.» آرایشگر گفت: «چرا چنین حرفی میزنی؟ من اینجا هستم. من آرایشگرم. همین الان موهای تو را کوتاه کردم.» مشتری با اعتراض گفت: «نه آرایشگرها وجود ندارند چون اگر وجود داشتند هیچکس مثل مردی که بیرون است با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده پیدا نمی شد.» آرایشگر گفت: «نه بابا! آرایشگرها وجود دارند موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمی کنند.» مشتری تاکید کرد: «دقیقا نکته همین است. خدا وجود دارد. فقط مردم به او مراجعه نمی کنند و دنبالش نمی گردند. برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد!»
‌ 📚 روزی کلاغی در کنار برکه نشسته بود. آب می خورد و خدا را شکر می کرد. طاووسی از آنجا می گذشت؛ صدای او را شنید و با صدای بلندی قهقهه زد. کلاغ گفت:«دوست عزیز چه چیزی موجب خنده تو شده است؟ طاووس گفت:« ازاین که شنیدم خدا را برای نعمت هایی که به تو نداده شکر می گویی» بعد بال هایش را به هم زد و دمش را مانند چتری باز کرد و ادامه داد: «می بینی خداوند چقدر مرا دوست دارد که این طور زیبا مرا آفریده است؟!» کلاغ با صدای بلندی شروع به خندیدن کرد. طاووس بسیار عصبانی شد و گفت:«به چه می خندی ای پرنده گستاخ و بد ترکیب؟» کلاغ گفت:« به حرف های تو، شک نداشته باش که خداوند مرا بیشتر از تو دوست داشته است؛ چرا که او پرهایی زیبا به تو بخشیده و نعمت شیرین پرواز را به من و ترا به زیبایی خود مشغول کرده و مرا به ذکر خود»