eitaa logo
مسجد ۱۴ معصوم روستای صرم
201 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
5هزار ویدیو
99 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 🔅 انصاف در فروشندگی بخاطر امام زمان... 👌 هرکسی تو هر جایگاهی می‌تونه برای امام زمان کار کنه. کاری که برای انجام بشه کوچک و بزرگ ندارد. ⁉️شما برای امام زمان چه کاری می‌کنید؟
💎 روزی در نماز جماعت موبایل یک نفر زنگ خورد زنگ موبایل آن مرد ترانه ای بود بعد از نماز همه او را سرزنش کردند و او دیگر به نماز نرفت. . همان مرد به کافه ای رفت و ناگهان قلیان از دستش افتاد و شکست. مرد کافه چی با خوشرویی گفت اشکال نداره، فدای سرت... و او از آن روز مشتری دائمی آن کافه شد. . حکایت ماست: جای خدا مجازات می کنیم جای خدا می بخشیم...
7.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خدای من نه آن قدر پاکم که کمکم کنی و نه آن قدر بدم که رهایم کنی میان این دو گُمم..‌. هم خود را و هم تو را آزار میدهم هر چه قدر تلاش کردم نتوانستم آنی باشم که تو خواستی... و هرگز دوست ندارم آنی باشم که تو رهایم کنی . آنقدر بی تو تنها هستم که بی تو یعنی “هیچ” یعنی “پوچ” خدایا هیچ وقت رهـــایم نکن...
مجلــس عــزا تــوی محلــۀ خواجــو تمــام شــده بــود. جمعیــت زیــادی از کاســبها که همیشــه به این روضــه میرفتند،ازمجلــس بیرون آمدند ودر حــال متفرق شــدن بودنــد.ناگهان دیدند ماشــینی در حال حرکت است وجوانی که لباسش لای در گیر کرده،روی زمین کشیده میشود. ســرعت ماشــین زیاد بودوتا آمدند راننده را نگه دارند، جوان تکه تکه شده بود. بــا دیــدن ایــن صحنــه، همــه فقــط یــک جملــه میگفتنــد:بــه نفرین سیدصمصام گرفتار شد. آن شب توی همان جلسه وقتی جناب صمصام با آن لباس مندرس و ریشهایی که پایینش رادو شــقه کرده بود، خواســت منبربرود یکی از خدمتکاران جلسه جلویش را گرفت. اوبه خاطر منبر سیاسی وضدشاه آقا، با توهین بسیار زشتی ایشانرا از جلسه بیرون کرد. موقع خارج شــدن، جناب صمصام رو کردبه جوان و گفت:»الهی تکه تکه شوی.
بسازیم خانه ی دل را ٬ ز خوبی ها و نیکی ها.... ببخشیم کج روی ها را ، در این دنیا و بازی ها.... بیا جشنی بزرگ گیریم ، که در آن میشود خندید ، به دنیا و به سختی ها....
▪️عارفی گفت : آنچه ازسر گذشت ؛ شد سرگذشت!!! حيف بی دقت گذشت؛ اما گذشت!!! تا که خواستيم يک «دو روزی» فکر کنيم... بر در خانه نوشتند : درگذشت...
سعدی در یکی از خاطرات کودکی خود می گوید: یاد دارم که در ایام کودکی ، اهل عبادت بودم و شب ها برمی خاستم و نماز می گزاردم و به زهد و تقوا، رغبت بسیار داشتم . شبی در خدمت پدر رحمة الله علیه نشسته بودم و تمام شب چشم بر هم نگذاشتم و قرآن گرامی را بر کنار گرفته ، می خواندم . در آن حال دیدم که همه آنان که گرد ما هستند، خوابیده اند . پدر را گفتم : از اینان کسی سر بر نمی دارد که نمازی بخواند. خواب غفلت ، چنان اینان را برده است که گویی نخفته اند، بلکه مرده اند . پدر گفت : تو نیز اگر می خفتی ، بهتر از آن بود که در پوستین خلق افتی و عیب آنان گویی و بر خود ببالی!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آندلس، عبرتی تلخ ‼️ مراقب آندلسیزه شدن جمهوری اسلامی باشیم 🔹 برشی از سخنرانی به مناسبت روز فتح آندلس به دست مسلمانان
❣ 📖 السَّلاَمُ عَلَى السَّيْفِ الشَّاهِرِ وَ الْقَمَرِ الزَّاهِرِ... 🌱سلام بر مولایی که با تیغ عدالت، زمین ‌دردکشیده را از دست ظالمان نجات خواهد داد، 🌱سلام بر او و بر روزی که با دیدن روی ماهش، دردهای زمین تسلی خواهد یافت. 📚 مفاتیح الجنان، زیارت امام زمان سلام الله علیه به نقل از سید بن طاووس.
10.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🎙حجت الاسلام حسینی قمی 🔸روزتان را با "یس" و "آل یس" شروع کنید‌‌‌... 👌ببینید و نشردهید ✅پیشنهاد دانلود
۹ 🌷شهید محمدرضا پورهنگ 🔸طلبه شهید مدافع حرم محمد پورهنگ میگفت: «من بسیار درباره این موضوع فکر می کنم که سهم ما در ظهور امام مهدی عجل الله چه میتواند باشد ؟ و چگونه می توان در این عرصه موثر بود ؟ چه کارهایی میتوان انجام داد؟ شاید حداقل کاری که میتوان انجام داد این است که اگر نمی توانیم در تسریع و سرعت بخشیدن به ظهور موثر باشیم و کاری برای این مسئله نمی کنیم لااقل آن را به تاخیر هم نیندازیم! اینکه هر روز پرونده اعمال ما به محضر عرضه می شود، به هر حال احساس شرمی در انسان ایجاد می کند از این بابت که مرتکب گناهی شده و امامش از آن گناه مطلع گردیده و شاید آزرده خاطر شود. بنابراین؛ در قدم اول تلاش کنیم که ظهور را با اعمالمان به تعویق نیندازیم دوم به گونه ای زندگی کنیم که اگر به عنوان مثال متوجه شویم همین حالا حضرت مهدی عجل الله ظهور می کنند آنقدر تعلقات مادی و دنیای نداشته باشیم که نتوانیم با حضرت همراه شویم.» هدیه به روح این شهید بزرگوار صلوات🌷
📚 حکایتی‌بسیارزیباوخواندنی 💎 روزي دانشمندى آزمايش جالبى انجام داد. او يك صندوقچه ساخت و با قرار دادن يک ديوار شيشه‌اى در وسط صندوقچه آن ‌را به دو بخش تقسيم ‌کرد در يک بخش، ماهى بزرگى قرار داد و در بخش ديگر ماهى کوچکى که غذاى مورد علاقه ماهى بزرگتر بود.. ماهى کوچک، تنها غذاى ماهى بزرگ بود و دانشمند به او غذاى ديگرى نمى‌داد. ماهی بزرگ براى شکار ماهى کوچک، بارها و بارها به سويش حمله برد ولى هر بار با ديوار شیشۀ كه وجود داشت برخورد مى‌کرد، همان ديوار شيشه‌اى که او را از غذاى مورد علاقه‌اش جدا مى‌کرد… پس از مدتى، ماهى بزرگ ازحمله به ماهى کوچک دست برداشت. او باور کرده بود که رفتن به آن سوى صندوقچه غير ممکن است! در پايان، دانشمند شيشه ي وسط صندوقچه را برداشت و راه ماهي بزرگ را باز گذاشت.. ولى ديگر هيچگاه ماهى بزرگ به ماهى کوچک حمله نکرد و به آن‌سوى صندوقچه نيز نرفت