📚 داستان کوتاه
شخصی تنها کفشی را که داشت برای تعمیر نزد پینه دوز برد...
از آنجا که پینه دوز در صدد تعطیل کردن دکانش بود، به او گفت:
فردا برای تحویل کفشهایت بیا...
با ناراحتی گفت: اما من کفش دیگری ندارم که تا فردا بپوشم.!
پینه دوز شانه بالا انداخت و گفت:
به من ربطی ندارد، اما می توانم یک جفت
کفش مستعمل تا فردا به تو قرض بدهم.
فریاد کشید: چی؟!
تو از من می خواهی کفشی را بپوشم که قبلا پای کس دیگری بوده؟!
پینه دوز با خونسردی جواب داد:
حمل افکار و باورهای دیگران تو را ناراحت نمیکند، ولی پوشیدن یک جفت کفش دیگری تو را میآزارد؟!!
"داشتن ذهن پاک، نعمتی است بس بزرگ..."
ســال1346.تازه غلامرضا تختی کشــته شــده بود . صحنه سازی کرده بودند که بگویند خودکشی است.
همــان ایــام جناب صمصام داشــت بــا اســبش از پله های شــهربانی بالا میرفــت تــا ازمأموران آنجا برای فقرا پول جمع کند.دوســه پله بیشــتر رد نکرده بود که نگهبان دم در آمد جلو.افســار اســب را گرفت و گفت: تــوی ایــن اوضــاع اگر تــو هم دســت از پا خطا کنــی مثل تختی ســربه نیستت میکنند.
ســید همانطور که با پا به شــکم اســب میزدو جلومیرفت،باصدای بلنــد گفــت:تــوی ایــن مملکت هر کــس چیزی بفهمد ســربه نیســت میشود. اگر تو هم چیزی میفهمیدی مثل تختی میکشتندت.
#صمصام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹🔶🔹🔶🔹🔶🔹🔶🔹
💠مراسم هفتگی قرائت قران کریم مسجد چهارده معصوم روستای صرم 💠
ویژه برادران
♦️زمان: امشب چهارشنبه ۱۴۰۲/۳/۱۷
از ساعت ۲۰:۳۰ بعد از مراسم مسجد
♦️مکان: منزل آقای کربلایی حسین اسداللهی پدر نوجوانان مسجدی علی اکبر و محمد رسول برقرار می باشد.
از برادران عزیز دعوت می شود باعث نورانی تر شدن این محفل شوند.
❣#سلام_امام_زمانم ❣
📖 السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْخَلَفُ الصَّالِحُ لِلْأَئِمَّةِ الْمَعْصُومينَ الْمُطَهَّرينَ...
🌱سلام بر تو ای صاحب علم علی علیه السلام و ای آیینه دار صبر حسن علیه السلام و ای وارث شجاعت حسین علیه السلام و ای میراث دار غربت فرزندان حسین علیهم السلام .
📚 صحیفه مهدیه، زیارت حضرت بقیة الله ارواحنا فداه در سختیها
#امام_زمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_مهدوی
ماجرای حمال جوانی که هر هفته با #امام_زمان دیدار داشت و در جوانی دلدادۀ #امام_زمان (علیه السلام) شد...
👌 بسیار زیبا
👈ببینید و نشردهید.
#تشرفات
#دستور_العمل
🔴 دستور العملی مهم از امام زمان " سلام الله علیه "در خواندن سورۀ مبارکه «يس»
✅صاحب کتاب صحیفه مهدیه می نویسد :
💢 يكى از اهل علم كه مورد اعتماد من است قضيّه اى را در فضيلت سورۀ مباركه «يس» برايم نقل كرد: يكى از بندگان خدا در شهر يزد گرفتارى سختى داشت، خدمت حضرت صاحب الزمان ارواحنا فداه شرفياب مى شود، درحالى كه آن بزرگوار را نمى شناسد، حضرت به او مى فرمايند:
سورۀ «يس» را بخوان، چون به كلمۀ «مبين» كه در شش مورد آمده است، رسيدى حاجت خود را نيّت كن و پس از قرائت سوره، حاجت خود را درخواست كن، تا خداوند دعاى تو را مستجاب نمايد.
گفت: چون در سورۀ «يس» تأمّل كردم، ديدم كلمۀ «مبين» در هفت مورد از اين سوره آمده است، از اين مسئله تعجّب كردم، ولى چون دقّت نمودم، فهميدم كه در شش مورد كلمۀ «مبين» بدون «الف و لام» آمده است و در يك مورد با «الف و لام» است، آن گاه سوره را همان طورى كه حضرت فرموده بودند خواندم، و خداوند متعال دعايم را مستجاب كرد.
📚 صحیفه مهدیه ، ص ۴۱۰
#ضرب_المثل
✍️داستان ضرب المثل شکم را پهنش کنی دشت است، جمعش کنی مشت است
روزی بود روزگاری بود.
روزگار اسکندر بود. کار لشگر کشی و جنگ اسکندر پیش رفت و پیش رفت تا به چین رسید. امابر خلاف انتظار او نه لشگری در برابرش مقاومت کرد و نه سپاه و فرمانده ای به جنگش آمد. خاقان چین که فرمانده بزرگ مردم چین بود،دستور داد اسکندر ولشگریانش را با احترام به پایتخت چین ببرند. اسکندر و سربازانش خوشحال بودند که بدون جنگ وخونریزی چین را هم فتح کرده اند،اما نمی دانستند که در پشت پرده حکایت هایی است... وقتی اسکندر به پایتخت چین رسید،خاقان چین به استقبالش رفت واو را با عزت واحترام وارد قصر کرد.
شب خاقان چین مهمانی بزرگی راه انداخت وهمه ی بزرگان چین را به آن مهمانی دعوت کرد. از اسکندر و فرماندهان سپاه او هم خواست که در آن مهمانی شرکت کنند.مهمانان که آمدند وجمع شدند،بساط شام چیده شد.جلوی هرکدام از مهمانان ظرف سرپوشیده ای بودکه غذای خوشمزه ای در ان گذاشته بودند.وقت خوردن شام شد.همه ی مهمانان سرپوش های غذا را برداشتند و مشغول خوردن غذا شدند.اسکندر وفرماندهان او هم سرپوش های ظرف خود را برداشتند،اما در ظرف آنها غذا نبود تعجب کردند.
در ظرف غذای آنها به جای غذا،طلا وجواهرات گران قیمت گذاشته بودند.اسکندر با دیدن طلاها وجواهرات شگفت زده شد و روکرد به خاقان چین و با خنده گفت:متشکرم که به من و فرماندهانم احترام گذاشتید و این جواهرات گران بها را به ما هدیه دادید اما من انتظار داشتم که مثل بقیه برای ما هم شام بیاورند،دلیل این کارتان چیست؟
خاقان چین با آرامش جواب اسکندر را داد و گفت:من فکر می کردم که اسکندر وفرماندهانش به جای غذا طلا وجواهرات می خوردند،به همین دلیل برای شما چنین چیز هایی را به عنوان شام گذاشته ام. اسکندر کمی ناراحت شد و گفت: این چه حرفی است که می زنی.تا حالا چه کسی به جای غذا طلا وجاهرات خورده است؟
خاقان چین گفت:اگر طلا وجواهرات نمی خورید،این همه کشور گشایی وجنگ وخونریزی برای چیست؟ اگر پادشاه یک کشور کوچک هم باشید،بهترین غذاها را می توانید بخورید. شکم را پهن کنی از دشت هم بزرگتر است وجمعش کنی اندازه ی یک مشت است.
از آن به بعد برای این که بگویند برای یک لقمه غذا نباید به درو دیوار زد و با قناعت هم میشود زندگی کرد،این مثل را به زبان می آورند.
✍️شکم را پهنش کنی دشت است جمعش کنی مشت است
جلسه هفتگی قرائت قرآن کریم مسجد چهارده معصوم روستای صرم با میزبانی منازل اهالی مسجد و محله ۱۷ خرداد ۱۴۰۲
#صرم
#سلام_امام_زمانم 💚
چشم دیدار ندارم شده ام کورِ گناه
رو که رو نیست ولی تشنهدیدار توام
آرزو بر من آلوده روا نیست ، ولی ..
کاش یک روز ببینم که ز انصار توام
اللهم عجل لولیک الفرج
🌷از مادر شهید حسن باقری پرسیدند:
چی شد که پسری مثل حسنآقا تربیت کردی؟!
جمله خیلی قشنگی گفتند:
نگذاشتم #امام_زمان(عجلالله تعالی فرجه الشریف ) در زندگیمان گُم شود...