✍درسهای اخلاقی نماز
🌹🌹#خوبی_های_الکی😟🤭
کار خوب رو بی موقع انجام بدیم قبول نیست☹️
کار خوب سرجاش اگه سر جاش نباشه شیطون گفته انجام بده😈
❌زن و شوهر باهم #دعواکردن
#شوهر به خانمش ظلم کرده
حالا وایسا دعوا رو جمع وجور کن
میگه نه بابا،نمیخواد.
🏃میرم مسجد 🕌 #نمازموبخونم
میره مسجد یه حال عبادتی خوبی پیدا میکنه که بیا و ببین تعقیبات هم که میخونه به حاج آقا میگه فضای معنوی مسجد رو خوب کن.یه دعای توسل بخون
دلمون برا اهل بیت تنگ شده
👈حاج آقا میگه امشب چه آدم خوبی شدی☹️
⌛️یا بالعکس
#خانمه نسبت به همسرش بدرفتاری میکنه
نمازخوندنش میادچادرشو برمیداره و سجاده رو برمیداره نمازشومیخونه
دورکعت نمازقضای مادربزرگشم میخونه😒
❌حالا #غذا رو درست نمیکنه
میگه نه ولش کن اینهمه خودم رو صرف زندگی کردم که چی؟!
میخوام خودمو صرف خدا کنم😏
📛الان دیگه قبول نیست خدا خیلی تیزه اینجوری قبول نمیکنه؟
✅یکی از عرفابسیار بزرگ وقتی با خانمش مشکلی پیدا می کردن حتی اگر خانومش #مقصر می بود تا خانمشو راضی نمیکرد دنبال کاری نمی رفت
❌کار خوب سرجاش نباشه10تا70دور دیگه هم دور خانه کعبه بزنه قبول نیست و بی فایده س☹️
لطیفه☺️
⁉️از طرف پرسیدند: از بین نمازها کدام نماز را بیشتر دوست داری؟!
گفت: #نماز_میّت را.
گفتند: چطور؟!🤔
👈گفت: چون #وضو نمی خواهد، #كفش ها را لازم نیست در بیاوریم، اگر چیزی هم نخوانیم موردی ندارد، رکوع و سجده ندارد، تازه #یک_رکعت هم بیشتر نیست و زود هم تمام می شود،
مهم تر این که بعدش هم #غذا می دهند.😂😂
📚اصغر آیتی و حسن محمودی، پر پرواز ؛ ص ۱۷
شاااااااد باشید✋
﷽؛
👌 فقط #نماز می خواندم ...
📝 داستانی زیبا از #تأثیر مشاهده نماز خوبان در تغییر #رفتار انسان ☀️
👈 سید علی اکبر #ابوترابی ۲۶ آذر ۱۳۵۹ در عملیات شناسایی در تپه های الله اکبر به #اسارت درآمد. او ۲۰۰متر در قلب نیروهای دشمن نفوذ کرده بود.
ابوترابی هنگام اسارت خود را به مرگ زده بود تا تیر خلاص کارش را تمام کند. اما نیمه جان به درون نفر بر انداخته شد و با سر به کف آن خورد.
🔺او در #زندان وزارت دفاع حزب بعث بارها و بارها تحت بازجویی و شکنجه قرار گرفت.
📜#خاطره ای از تاثیرگذاری نماز ایشان را از زبان خودشان بخوانید :👇
♨️ تصمیم قطعی بر کشتن من داشتند. لذا مرا در وزارت دفاع از جمع جدا کردند و به یک پادگان نظامی که اسیر ایرانی هم آنجا نبود، بردند. دیدم اینجا آخر خط به معنای واقعی است.
جایتان خالی از صبح که بلند می شدم #نماز_قضا می خواندم تا ظهر. ۳ دقیقه بین نمازهایم فاصله نمی گذاشتم. بکوب نماز، تا ظهر و ظهر نیم ساعتی چرت می زدم و بعد از آن می خواندم تا غروب آفتاب. بعد از نماز مغرب تا ده شب [هم] بکوب نماز می خواندم.
❌ آنجا کسانی بودند که با ایرانی سر و کار نداشتند. #غذا را برایم با لگد می آوردند. خیلی برخورد بدی داشتند. بعد از ۳روز-که سلول هم انفرادی بود و یک روزنه ای داشت- #نگهبان دید صبح رد می شود من دارم نماز می خوانم، یک ساعت دیگر، دو ساعت دیگر هم همین طور.
🌹از روز سوم غذا را دو دستی گذاشت جلوی من. شب چهارم و پنجم در را باز کرد و آمد خیلی مودب گفت: انت عابد؛ زاهد؟ تو #عابدی؟ تو زاهدی؟ چه هستی؟
👈گفت: ما شنیده ایم👂 ایرانی ها #مجوسند و آتش پرستند. تو را از کجا به نام ایرانی آوردند. گفتم: به هرحال اگر #ایرانی ها مجوسند، من هم مجوسم و اگر نماز می خوانند من هم نماز می خوانم.
💢 از روز دوم که دید نمازم قطع نمی شود، #خجالت کشید که با من آن گونه برخورد کند. از آن شبی که به من گفت: انت زاهد، انت عابد، دیگر می آمد در سلول را دو، سه ساعت باز می گذاشت که هر وقت می خواهم بروم دستشویی و وضو بگیرم. نماز رفتار اینها را عوض کرد.
✅بعد از ۱۶روز صحنه عوض شد. مرا دوباره بردند وزارت دفاع [ و از کشتن من #صرف_نظر کردند]
📚 کتاب تسبیح ابوترابی ؛ حسن شکیب زاده ؛ ص 78 ؛ خاطره سید علی اکبر ابوترابی
(الگوی مرحوم حجت الاسلام ابوترابی امام کاظم علیه السلام بودند، ایشان با عبادت خود در زندان زن بی عفت و بدکاره ای را که از طرف هارون الرشید مأموریت کثیفی داشت را متحول و اهل عبادت کردند)
📗داستانک
👈#زاهد نمایی مهمان پادشاه شد، وقتی که #غذا آوردند، کمتر از معمول و عادت خود از آن خورد و هنگامی که مشغول نماز شد ، بیش از معمول و عادت خود، نمازش را #طول داد، تا بر گمان نیکی شاه به او بیفزاید.
هنگامی که به خانه اش بازگشت، سفره غذا خواست تا #غذا بخورد. پسرش که جوانی هوشمند بود از روی تیز هوشی به #ریاکاری پدر پی برد و به او رو کرد و گفت: مگر در نزد شاه غذا نخوردی؟
👈زاهدنما پاسخ داد: در حضور شاه چیزی نخوردم که روزی به کار آید.)) یعنی همین کم خوری من موجب موقعیت من نزد شاه گردد، و روزی از همین موقعیت بهره گیرم. پسر هوشمند به او گفت: بنابراین نمازت را نیز #قضا کن که نمازی نخواندی تا به کار آید
﷽؛
👌 فقط #نماز می خواندم ...
📝 داستانی زیبا از #تأثیر مشاهده نماز خوبان در تغییر #رفتار انسان ☀️
👈 سید علی اکبر #ابوترابی ۲۶ آذر ۱۳۵۹ در عملیات شناسایی در تپه های الله اکبر به #اسارت درآمد. او ۲۰۰متر در قلب نیروهای دشمن نفوذ کرده بود.
ابوترابی هنگام اسارت خود را به مرگ زده بود تا تیر خلاص کارش را تمام کند. اما نیمه جان به درون نفر بر انداخته شد و با سر به کف آن خورد.
🔺او در #زندان وزارت دفاع حزب بعث بارها و بارها تحت بازجویی و شکنجه قرار گرفت.
📜#خاطره ای از تاثیرگذاری نماز ایشان را از زبان خودشان بخوانید :👇
♨️ تصمیم قطعی بر کشتن من داشتند. لذا مرا در وزارت دفاع از جمع جدا کردند و به یک پادگان نظامی که اسیر ایرانی هم آنجا نبود، بردند. دیدم اینجا آخر خط به معنای واقعی است.
جایتان خالی از صبح که بلند می شدم #نماز_قضا می خواندم تا ظهر. ۳ دقیقه بین نمازهایم فاصله نمی گذاشتم. بکوب نماز، تا ظهر و ظهر نیم ساعتی چرت می زدم و بعد از آن می خواندم تا غروب آفتاب. بعد از نماز مغرب تا ده شب [هم] بکوب نماز می خواندم.
❌ آنجا کسانی بودند که با ایرانی سر و کار نداشتند. #غذا را برایم با لگد می آوردند. خیلی برخورد بدی داشتند. بعد از ۳روز-که سلول هم انفرادی بود و یک روزنه ای داشت- #نگهبان دید صبح رد می شود من دارم نماز می خوانم، یک ساعت دیگر، دو ساعت دیگر هم همین طور.
🌹از روز سوم غذا را دو دستی گذاشت جلوی من. شب چهارم و پنجم در را باز کرد و آمد خیلی مودب گفت: انت عابد؛ زاهد؟ تو #عابدی؟ تو زاهدی؟ چه هستی؟
👈گفت: ما شنیده ایم👂 ایرانی ها #مجوسند و آتش پرستند. تو را از کجا به نام ایرانی آوردند. گفتم: به هرحال اگر #ایرانی ها مجوسند، من هم مجوسم و اگر نماز می خوانند من هم نماز می خوانم.
💢 از روز دوم که دید نمازم قطع نمی شود، #خجالت کشید که با من آن گونه برخورد کند. از آن شبی که به من گفت: انت زاهد، انت عابد، دیگر می آمد در سلول را دو، سه ساعت باز می گذاشت که هر وقت می خواهم بروم دستشویی و وضو بگیرم. نماز رفتار اینها را عوض کرد.
✅بعد از ۱۶روز صحنه عوض شد. مرا دوباره بردند وزارت دفاع [ و از کشتن من #صرف_نظر کردند]
📚 کتاب تسبیح ابوترابی ؛ حسن شکیب زاده ؛ ص 78 ؛ خاطره سید علی اکبر ابوترابی
(الگوی مرحوم حجت الاسلام ابوترابی امام کاظم علیه السلام بودند، ایشان با عبادت خود در زندان زن بی عفت و بدکاره ای را که از طرف هارون الرشید مأموریت کثیفی داشت را متحول و اهل عبادت کردند)
لطیفه☺️
⁉️از طرف پرسیدند: از بین نمازها کدام نماز را بیشتر دوست داری؟!
گفت: #نماز_میّت را.
گفتند: چطور؟!🤔
👈گفت: چون #وضو نمی خواهد، #كفش ها را لازم نیست در بیاوریم، اگر چیزی هم نخوانیم موردی ندارد، رکوع و سجده ندارد، تازه #یک_رکعت هم بیشتر نیست و زود هم تمام می شود،
مهم تر این که بعدش هم #غذا می دهند.😂😂
📚اصغر آیتی و حسن محمودی، پر پرواز ؛ ص ۱۷
شاااااااد باشید✋