eitaa logo
مسجد ۱۴ معصوم روستای صرم
225 دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
6.6هزار ویدیو
106 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✍درسهای اخلاقی نماز 🌹🌹😟🤭 کار خوب رو بی موقع انجام بدیم قبول نیست☹️ کار خوب سرجاش اگه سر جاش نباشه شیطون گفته انجام بده😈 ❌زن و شوهر باهم به خانمش ظلم کرده حالا وایسا دعوا رو جمع وجور کن میگه نه بابا،نمیخواد. 🏃میرم مسجد 🕌 میره مسجد یه حال عبادتی خوبی پیدا میکنه که بیا و ببین تعقیبات هم که میخونه به حاج آقا میگه فضای معنوی مسجد رو خوب کن.یه دعای توسل بخون دلمون برا اهل بیت تنگ شده 👈حاج آقا میگه امشب چه آدم خوبی شدی☹️ ⌛️یا بالعکس نسبت به همسرش بدرفتاری میکنه نمازخوندنش میادچادرشو برمیداره و سجاده رو برمیداره نمازشومیخونه دورکعت نمازقضای مادربزرگشم میخونه😒 ❌حالا رو درست نمیکنه میگه نه ولش کن اینهمه خودم رو صرف زندگی کردم که چی؟! میخوام خودمو صرف خدا کنم😏 📛الان دیگه قبول نیست خدا خیلی تیزه اینجوری قبول نمیکنه؟ ✅یکی از عرفابسیار بزرگ وقتی با خانمش مشکلی پیدا می کردن حتی اگر خانومش می بود تا خانمشو راضی نمیکرد دنبال کاری نمی رفت ❌کار خوب سرجاش نباشه10تا70دور دیگه هم دور خانه کعبه بزنه قبول نیست و بی فایده س☹️
لطیفه☺️ ⁉️از طرف پرسیدند: از بین نمازها کدام نماز را بیشتر دوست داری؟! گفت: را. گفتند: چطور؟!🤔 👈گفت: چون نمی خواهد، ها را لازم نیست در بیاوریم، اگر چیزی هم نخوانیم موردی ندارد، رکوع و سجده ندارد، تازه هم بیشتر نیست و زود هم تمام می شود، مهم تر این که بعدش هم می دهند.😂😂 📚اصغر آیتی و حسن محمودی، پر پرواز ؛ ص ۱۷ شاااااااد باشید✋
﷽؛ 👌 فقط می خواندم ... 📝 داستانی زیبا از مشاهده نماز خوبان در تغییر انسان ☀️ 👈 سید علی اکبر ۲۶ آذر ۱۳۵۹ در عملیات شناسایی در تپه های الله اکبر به درآمد. او ۲۰۰متر در قلب نیروهای دشمن نفوذ کرده بود. ابوترابی هنگام اسارت خود را به مرگ زده بود تا تیر خلاص کارش را تمام کند. اما نیمه جان به درون نفر بر انداخته شد و با سر به کف آن خورد. 🔺او در وزارت دفاع حزب بعث بارها و بارها تحت بازجویی و شکنجه قرار گرفت. 📜 ای از تاثیرگذاری نماز ایشان را از زبان خودشان بخوانید :👇 ♨️ تصمیم قطعی بر کشتن من داشتند. لذا مرا در وزارت دفاع از جمع جدا کردند و به یک پادگان نظامی که اسیر ایرانی هم آنجا نبود، بردند. دیدم اینجا آخر خط به معنای واقعی است. جایتان خالی از صبح که بلند می شدم می خواندم تا ظهر. ۳ دقیقه بین نمازهایم فاصله نمی گذاشتم. بکوب نماز، تا ظهر و ظهر نیم ساعتی چرت می زدم و بعد از آن می خواندم تا غروب آفتاب. بعد از نماز مغرب تا ده شب [هم] بکوب نماز می خواندم. ❌ آنجا کسانی بودند که با ایرانی سر و کار نداشتند. را برایم با لگد می آوردند. خیلی برخورد بدی داشتند. بعد از ۳روز-که سلول هم انفرادی بود و یک روزنه ای داشت- دید صبح رد می شود من دارم نماز می خوانم، یک ساعت دیگر، دو ساعت دیگر هم همین طور. 🌹از روز سوم غذا را دو دستی گذاشت جلوی من. شب چهارم و پنجم در را باز کرد و آمد خیلی مودب گفت: انت عابد؛ زاهد؟ تو ؟ تو زاهدی؟ چه هستی؟ 👈گفت: ما شنیده ایم👂 ایرانی ها و آتش پرستند. تو را از کجا به نام ایرانی آوردند. گفتم: به هرحال اگر ها مجوسند، من هم مجوسم و اگر نماز می خوانند من هم نماز می خوانم. 💢 از روز دوم که دید نمازم قطع نمی شود، کشید که با من آن گونه برخورد کند. از آن شبی که به من گفت: انت زاهد، انت عابد، دیگر می آمد در سلول را دو، سه ساعت باز می گذاشت که هر وقت می خواهم بروم دستشویی و وضو بگیرم. نماز رفتار اینها را عوض کرد. ✅بعد از ۱۶روز صحنه عوض شد. مرا دوباره بردند وزارت دفاع [ و از کشتن من کردند] 📚 کتاب تسبیح ابوترابی ؛ حسن شکیب زاده ؛ ص 78 ؛ خاطره سید علی اکبر ابوترابی (الگوی مرحوم حجت الاسلام ابوترابی امام کاظم علیه السلام بودند، ایشان با عبادت خود در زندان زن بی عفت و بدکاره ای را که از طرف هارون الرشید مأموریت کثیفی داشت را متحول و اهل عبادت کردند)
📗داستانک 👈 نمایی مهمان پادشاه شد، وقتی که آوردند، کمتر از معمول و عادت خود از آن خورد و هنگامی که مشغول نماز شد ، بیش از معمول و عادت خود، نمازش را داد، تا بر گمان نیکی شاه به او بیفزاید. هنگامی که به خانه اش بازگشت، سفره غذا خواست تا بخورد. پسرش که جوانی هوشمند بود از روی تیز هوشی به پدر پی برد و به او رو کرد و گفت: مگر در نزد شاه غذا نخوردی؟ 👈زاهدنما پاسخ داد: در حضور شاه چیزی نخوردم که روزی به کار آید.)) یعنی همین کم خوری من موجب موقعیت من نزد شاه گردد، و روزی از همین موقعیت بهره گیرم. پسر هوشمند به او گفت: بنابراین نمازت را نیز کن که نمازی نخواندی تا به کار آید
﷽؛ 👌 فقط می خواندم ... 📝 داستانی زیبا از مشاهده نماز خوبان در تغییر انسان ☀️ 👈 سید علی اکبر ۲۶ آذر ۱۳۵۹ در عملیات شناسایی در تپه های الله اکبر به درآمد. او ۲۰۰متر در قلب نیروهای دشمن نفوذ کرده بود. ابوترابی هنگام اسارت خود را به مرگ زده بود تا تیر خلاص کارش را تمام کند. اما نیمه جان به درون نفر بر انداخته شد و با سر به کف آن خورد. 🔺او در وزارت دفاع حزب بعث بارها و بارها تحت بازجویی و شکنجه قرار گرفت. 📜 ای از تاثیرگذاری نماز ایشان را از زبان خودشان بخوانید :👇 ♨️ تصمیم قطعی بر کشتن من داشتند. لذا مرا در وزارت دفاع از جمع جدا کردند و به یک پادگان نظامی که اسیر ایرانی هم آنجا نبود، بردند. دیدم اینجا آخر خط به معنای واقعی است. جایتان خالی از صبح که بلند می شدم می خواندم تا ظهر. ۳ دقیقه بین نمازهایم فاصله نمی گذاشتم. بکوب نماز، تا ظهر و ظهر نیم ساعتی چرت می زدم و بعد از آن می خواندم تا غروب آفتاب. بعد از نماز مغرب تا ده شب [هم] بکوب نماز می خواندم. ❌ آنجا کسانی بودند که با ایرانی سر و کار نداشتند. را برایم با لگد می آوردند. خیلی برخورد بدی داشتند. بعد از ۳روز-که سلول هم انفرادی بود و یک روزنه ای داشت- دید صبح رد می شود من دارم نماز می خوانم، یک ساعت دیگر، دو ساعت دیگر هم همین طور. 🌹از روز سوم غذا را دو دستی گذاشت جلوی من. شب چهارم و پنجم در را باز کرد و آمد خیلی مودب گفت: انت عابد؛ زاهد؟ تو ؟ تو زاهدی؟ چه هستی؟ 👈گفت: ما شنیده ایم👂 ایرانی ها و آتش پرستند. تو را از کجا به نام ایرانی آوردند. گفتم: به هرحال اگر ها مجوسند، من هم مجوسم و اگر نماز می خوانند من هم نماز می خوانم. 💢 از روز دوم که دید نمازم قطع نمی شود، کشید که با من آن گونه برخورد کند. از آن شبی که به من گفت: انت زاهد، انت عابد، دیگر می آمد در سلول را دو، سه ساعت باز می گذاشت که هر وقت می خواهم بروم دستشویی و وضو بگیرم. نماز رفتار اینها را عوض کرد. ✅بعد از ۱۶روز صحنه عوض شد. مرا دوباره بردند وزارت دفاع [ و از کشتن من کردند] 📚 کتاب تسبیح ابوترابی ؛ حسن شکیب زاده ؛ ص 78 ؛ خاطره سید علی اکبر ابوترابی (الگوی مرحوم حجت الاسلام ابوترابی امام کاظم علیه السلام بودند، ایشان با عبادت خود در زندان زن بی عفت و بدکاره ای را که از طرف هارون الرشید مأموریت کثیفی داشت را متحول و اهل عبادت کردند)
لطیفه☺️ ⁉️از طرف پرسیدند: از بین نمازها کدام نماز را بیشتر دوست داری؟! گفت: را. گفتند: چطور؟!🤔 👈گفت: چون نمی خواهد، ها را لازم نیست در بیاوریم، اگر چیزی هم نخوانیم موردی ندارد، رکوع و سجده ندارد، تازه هم بیشتر نیست و زود هم تمام می شود، مهم تر این که بعدش هم می دهند.😂😂 📚اصغر آیتی و حسن محمودی، پر پرواز ؛ ص ۱۷ شاااااااد باشید✋