eitaa logo
مسجد ۱۴ معصوم روستای صرم
225 دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
6.8هزار ویدیو
106 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ 💠 مراقبات روز عرفه ◾️روز نهم ذی الحجه، روز عرفه و از اعیاد بزرگ است، گرچه به اسم عید نامیده نشده و روزی است که خدا بندگانش را به عبادت و طاعت خویش دعوت کرده و سفره‌های جود و احسانش را برای آنان گسترده است. و شیطان در این روز خوارتر و حقیرتر و رانده‌تر و خشمناک‌تر از روزهای دیگر است.» و از حضرت زین العابدین نیز روایت شده است که در روز عرفه صدای سائلی را شنید که از مردم درخواست کمک می کرد، حضرت به او فرمود: وای بر تو! آیا در این روز از غیر خدا درخواست کمک می کنی؟ حال آنکه کودکان در رحم در این روز امید می رود که فضل خدا شامل حالشان گردد و سعادتمند شوند.» 🔘برای این روز چند عمل وارد شده است: 👇 1⃣ غسل پیش از زوال (رسیدن آفتاب به وقت شرعی ظهر) 2⃣ زیارت حضرت سید الشهداء علیه‌السلام که برابر حج و هزار عمره و هزار جهاد و بلکه افضل از این است. 3⃣ پس از آنکه نماز ظهر و عصر را با ركوع و سجود نيكو بجا آورد، 🌟دو ركعت نماز، زیر آسمان، بخواند: ☑️ در ركعت اوّل سوره حمد و سوره توحيد ☑️ در ركعت دوّم سوره حمد و سوره كافرون. ⬅️ و بعد از نماز به گناهانش نزد خدا اعتراف و اقرار نماید تا به ثواب عرفات دست یابد و گناهانش آمرزیده شود. 🌟پس از آن چهار ركعت نماز بجا آورد: ◾️در هر ركعت پس از سوره حمد، مرتبه سوره . 🔹که همان نماز حضرت اميرالمؤمنين عليه‌السّلام است. 4⃣خواندن تسبیحات، تهلیلات و تکبیرات زیر: 🌟سبْحَانَ الَّذِی فِي السَّمَاءِ عَرْشُهُ، سُبْحَانَ الَّذِی فِي الْأَرْضِ حُكْمُهُ، سُبْحَانَ الَّذِی فِی الْقُبُورِ قَضَاؤُهُ، سُبْحَانَ الَّذِی فِی الْبَحْرِ سَبِيلُهُ، سُبْحَانَ الَّذِی فِی النَّارِ سُلْطَانُهُ، سُبْحَانَ الَّذِی فِي الْجَنَّةِ رَحْمَتُهُ، سُبْحَانَ الَّذِی فِی الْقِيَامَةِ عَدْلُهُ، سُبْحَانَ الَّذِی رَفَعَ السَّمَاءَ، سُبْحَانَ الَّذِی بَسَطَ الْأَرْضَ، سُبْحَانَ الَّذِی لا مَلْجَأَ وَ لا مَنْجَى مِنْهُ إِلا إِلَيْهِ. 🌟سبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ (صد مرتبه) 🌟سوره توحید، آیت الکرسی، صلوات بر محمّد و آل محمّد (هر کدام صد مرتبه) 🌟لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ يُحْيِی وَ يُمِيتُ وَ يُمِيتُ وَ يُحْيِی وَ هُوَ حَیٌّ لا يَمُوتُ بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَ هُوَ عَلَى كُلِّ شَیْءٍ قَدِيرٌ (ده مرتبه) 🌟أسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي لا إِلَهَ إِلا هُوَ الْحَیُّ الْقَيُّومُ وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ (ده مرتبه) اذکار زیر هرکدام ده مرتبه: ▪️يا اللَّهُ ▪️يا رَحْمَنُ ▪️يا رَحِيمُ ▪️يا بَدِيعَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ يَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِكْرَامِ ▪️يا حَيُّ يَا قَيُّومُ ▪️يا حَنَّانُ يَا مَنَّانُ ▪️يا لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ ▪️آمِينَ سپس بگوید: ✨اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ يَا مَنْ هُوَ أَقْرَبُ إِلَیَّ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ يَا مَنْ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ يَا مَنْ هُوَ بِالْمَنْظَرِ الْأَعْلَى وَ بِالْأُفُقِ الْمُبِينِ يَا مَنْ هُوَ الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى يَا مَنْ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ أَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ✨ و حاجت خود را بخواهد كه به خواست خدا، برآورده خواهد شد.
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁 🍁 ❤️‍🔥 💣قسمت ﴿آخــࢪ﴾ برای چشیدن شهادت سرشان روی بدن سنگینی میڪرد و حیدر هنوز از همه غم‌ هایم خبر نداشت ڪه در ترافیڪ ورودی شهر ماشین را متوقف ڪرد،رو به صورتم چرخید و بااشتیاقی ڪه ازآغوش حاج قاسم به دلش افتاده بود، سوال ڪرد : _عباس برات از حاج قاسم چیزی نگفته بود؟ و عباس روزهای آخر شده بود ڪه سرم را به‌نشانه‌تأیید پایین انداختم، اما دست خودم نبود ڪه اسم برادر شهیدم شیشه چشمم را از گریه پُر میڪرد و همین گریه دل حیدر را خالی ڪرد. ردیف ماشین‌ها به راه افتادند، دوباره دنده را جا زد و با نگرانی نگاهم میڪرد تا حرفی‌بزنم و دردی جز داغ‌ عباس‌وعمو نبود ڪه حرف را به هوایی جز هوای شهادت بردم : _چطوری آزاد شدی؟ حسم را باور نمیڪرد ڪه به چشمانم خیره شد و پرسید : _برا این گریه میڪنی؟ و باید جراحت جالی خالی عباس و عمو را میپوشاندم و همان نغمه ناله‌های حیدر و پیکر مظلومش ڪم دردی نبود ڪه زیر لب زمزمه ڪردم : _حیدر این مدت فڪر نبودنت منو ڪشت! و همین جسارت عدنان برایش دردناڪتر از اسارت بود ڪه صورتش سرخ شد و با غیظی ڪه گلویش را پُر ڪرده بود، پاسخ داد : _اون شب ڪه اون نامرد بهت زنگ زد و تهدیدت میڪرد من میشنیدم! به خودم گفت میخوام ازت فیلم بگیرم و بفرستم واسه دخترعموت! به خدا حاضر بودم هزار بار زجرڪشم ڪنه، ولی باتو حرف نزنه! و از نزدیڪ شدن عدنان به ناموسش تیغ غیرت در گلویش مانده و صدایش خش افتاد : _امروز وقتی فهمیدم ڪشونده بودت تو اون خونه خرابه، مرگ رو جلو چشام دیدم! و فقط امداد امیرالمؤمنین﴿؏﴾ مرا نجات داده و میدیدم قفسه سینه‌اش از هجوم غیرت میلرزد ڪه دوباره بحث را عوض ڪردم : _حیدر چجوری اسیر شدی؟ دیگر به ورودی شهر رسیده و حرڪت ماشین‌ها در استقبال مردم متوقف شده بود ڪه ترمز دستی را ڪشید و گفت : _برای شروع عملیات، من و یڪی دیگه از بچه‌ها ڪه اهل آمرلی بودیم داوطلب شناسایی منطقه شدیم، اما تو ڪمین داعش افتادیم، اون شهید شد و من زخمی شدم، نتونستم فرار ڪنم، اسیرم ڪردن و بردن سلیمان بیڪ. از تصور دردوغربتی ڪه عزیزدلم‌ ڪشیده بود، قلبم فشرده شد و او از همه عذابی ڪه عدنان به جانش داده بود، گذشت و تنها آخر ماجرا را گفت : _یڪی از شیخ‌های سلیمان بیڪ ڪه قبلا با بابا معامله میڪرد، منو شناخت. به قول خودش نون و نمڪ ما رو خورده بود و میخواست جبران ڪنه ڪه دو شب بعد فراریم داد. از اعجازی ڪه عشقم را نجات داده‌بود دلم لرزید و ایمان‌داشتم از ڪرم ﴿؏﴾ حیدرم سالم برگشته ڪه لبخندی زدم و پس از روزها برایش دلبرانه ناز کردم : _حیدر نذر ڪردم اسم بچه‌مون رو حسن بذاریم! و چشمانش هنوز از صورتم سیر نشده بود ڪه عاشقانه نگاهم ڪرد و نازم را خرید : _نرجس! انقدر دلم برات تنگ شده ڪه وقتی‌حرف میزنی بیشتر تشنه صدات میشم! دستانم هنوز درگرمای دستش‌ مانده‌و دیگر تشنگی و گرسنگی را احساس نمیڪردم ڪه از جام چشمان مستش سیرابم ڪرده بود. مردم همه با پرچم‌های یاحسین﴿؏﴾ و یا قمربنی‌هاشم﴿؏﴾ برای استقبال از نیروها به خیابان آمده بودند و اینهمه هلهله خلوت عاشقانه‌مان را به هم نمیزد. بیش از هشتاد روز در برابر داعش و دوری و دلتنگی، عاشق‌ترمان ڪرده بود ڪه حیدر دستم را میان دستانش فشار داد تا باز هم دلم به حرارت حضورش گرم شود و باورڪنم این جنگ ناجوانمردانه ما هستیم. "پایان" 💣نویسنده؛ فاطمه ولی نژاد ⊰✾✿✾⊱