eitaa logo
🕊چکاوک
8.2هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
3.7هزار ویدیو
3 فایل
استفاده از پست ها برای تولید محتوا کانالها جایز نیست ولی استفاده خصوصی نوش جانتان🥰 💥من اینجام 👇(تنها آیدی جهت رزرو تبلیغات) https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♥️ℒℴνℯ♥️ ویدیو_کلیپ❤️ 💞🍃@lovely_lifee💞
🌸🍃 شروع سرگذشت جدید به اجبار از عشقم یوسف جدا شدم ونشستم پای سفره عقد و شدم همسر امیربهادرخان...قسمت اول .
🕊چکاوک
🍃🍃🍃🌸🍃 همین که به خونه رسیدیم سریع از ماشین پیاده شدم و رو به عنایت و طلعت خانوم گفتم +یه دنیا
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 حتی چند بار منو هم از خونه بیرون کردن، تا صبح جلوی در از سرما هزار بار مردم و زنده شدم.دست هامو گرفت تو چشام زل زد و ادامه داد _بمیرم‌برات اونشب تو‌ چی کشیدی مادر یا یادآوری اون شب نح.س قلبم مچاله شد لبخند تلخی زدم که سرشو انداخت پایین _گلچهره از من کینه به دل نگیری‌مادر بخدا من هیچی نگفتم همش گفتم چیزی نمی‌دونم لعنتیا برای لاپوشونی کثافت کاریاشون دست به هر کاری میزنن، هرررر کاری.توروخدا کلثوم منو حلال کن که انقدر کتک خوردی خدایا باید تقاص این روز ها رو همشون پس بدن سریع صورتش رو پاک کرد و گفت _وقتی که دیدن از من آبی گرم نمیشه در به در دنبال مهری گشتن و بالاخره پیداش کردن و برش گردوندن به اون خونه.تهدیدش کردن که اگه همه چیز رو تعریف نکنه میشکنش که مهری هم در قبال لو دادن همه چیز از جواهر خواست که یه اتاق بهش بده و تو‌این خونه واسه خودش زندگی کنه جواهر هم قبول کرد و مهری همه چیزو گفت.حتی گفت که منو آقا امیر خسرو برات غذا میوردیم.بعدش هم اعتراف کرد که تو غذا سم ریخته که بدم تو بخوری و دقیقا همون زمانی بوده که شما لب به هیچی نمیزدی بغض دیگه نذاشت بیشتر در این ادامه بده سرشو انداخت پایین و گفت _اگه چیزیت میشد من خودمو‌ آتیش میزدم.مات و مبهوت گفتم + آخه من چه هیزم تری به مهری فروختم؟ وقتی فقط و فقط یه همخونه بود با آقا خسرو و قبلش باهم قول و قرار گذاشته بودن که سوری با هم زندگی کنن و اون موقع امیرخسرو میخواست خونشو جدا کنه تقصیر منه؟ عصبی پوفی کشیدم و بعد از سکوت طولانی گفتم +دیگه ناراحت نباش هر چی که بود تموم شد خداروشکر که تو هم اومدی پیشمون و باهم اینجا زندگی میکنیم دیگه گریه نکن. بخدا من حال روحیم داغونه نگاه به چهره خندونم نکن اگه تو هم اینجوری بی تابی کنی دیگه من باید سرمو‌بذارم زمین... پرید وسط حرفم _نه...نه اینجوری نگو باشه دیگه تمومش میکنم.. فین فین کرد خواست چیزی بگه که گفتم + کلثوم_جانم+ از پدر مادرم خبری داری؟ _نه والا ...از همون روزی که اومدن قشقرق به پا کردن رفتن که رفتن...  ┅┄ ❥❥@Chakavak110🕊
سرستون گاو دوسر کاخ آپادانا شوش قسمتی از کاخ با شکوه آپادانا داریوش بزرگ در شوش است. این سرستون بزرگ یکی از سی و شش ستون پشتیبان سقف کاخ آپادانا داریوش بزرگ در شوش می‌باشد و نمایانگر معماری هخامنشی است که از فرهنگ‌ها و تمدن‌های مختلف و به صورت سبکی منسجم و مرتبط ایجاد شده‌است. هنگامی که داریوش بزرگ پس از کوروش بزرگ به پادشاهی هخامنشی رسید، شهر شوش را به عنوان پایتخت اداری و اجرایی سراسر قلمرو امپراتوری هخامنشی انتخاب کرد. این سی و شش ستون هر کدام دارای ۲۱ متر ارتفاع هستند که قاعده هر کدام به شکل مربع می‌باشد که نام پادشاه بر روی آن حکاکی شده‌است. قدمت این کاخ و سرستون‌ها به ۵۱۰ سال پیش از میلاد بازمی‌گردد. این سرستون نتیجه کاوش‌های مارسل و جین دیولافوا (Marcel and Jeanne Dieulafoy) در سال‌های ۱۸۸۴ تا ۱۸۸۶ میلادی می‌باشد. این سرستون در موزه لوور نگهداری می‌شود. 🌕 @donyaye_ajayeb
. جانایِ من! خدایِ زمینیِ دلبر زیبا رویَ منِ! ‌مَن ثروت مَند تَرین ادم دنیا هستم چُون تمام داراییِ مَن توییِ... ‌تُ قشنگ تَرینِ الماسِ دنیاییِ که در گنجینهِ قلبَم نگهت میدارم... ‌مَن با توُ دیده میشَوم.! ‌مَن با توُ خوانده میشَوم..! ‌تا هستیِ غُرورمطلقَ منم..!❤️💋 💞🍃@lovely_lifee💞
. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اینجامَن، بَستِگی‌دارَم‌بِه..تُ.. بِه‌حَرف‌هایَت، بِه‌آرامِشت،‌بِه..‌بُودَنت.. اینجااگَر..تـــُو..باشی، فَدای‌سَرهَرکی‌که‌می‌خَواهَدنباشَد.. خُب‌نباشَد.. :)🌙💓 💞🍃@lovely_lifee💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. ‌ به طلوع ؏شـق می‌نشینم صبح ها تا از پشت پرده‌ے آسمانت نڪَاهم ڪنی برایم بخندے دوستم‌ داشته باشی دوستت داشته باشم تا تمام روز بی قرار تو باشم....!! 💞🍃@lovely_lifee💞
. دلبَـــــرقشنگم راستِش میخاستم بگم : ''طُ'' بهتَــریــن اتفاق زِندگی مَــنی بَعد از اون همه سختی میخوام فَقط تو آغوش'' تُـــــو'' باشم همه چیزَم ... مِهربونَم ... خیلی خیلی عـاشقتـم ‹ ❤️❥ 💞🍃@lovely_lifee💞
. ڪاش..! ڪدپستۍچشمهایت ڪوچهء لبهایت پلاڪ ڪَونه‌هایت رامیدانستم، آن وقت... هر روز، هر شب راس ساعت دلتنگی‌ام نامه‌اے‌با‌چند‌شاخه‌گل‌رز‌ برایت پست میڪردم، تا بدانۍ چندین پلاڪ آن ورتر    ڪسۍ چشم براہ آمدن توست👀💌✨ ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎ 💞🍃@lovely_lifee💞
📃 طالع روزانه: 🌕 یکشنبه ۱۸ شهریور ۱۴۰۳ 🌾طالع امروز متولدین : احساس می کنید مسائل روزمره زندگی شما را محدود کرده اند، به ویژه اگر منتظر باشید اتفاقی جادویی بیفتد و همه چیز را عوض کند. امروز ممکن است یک نفر باعث عصبانیت و ناراحتی شما بشود. اما قبل از آن که هر نوع برخوردی کنید نگاهی به منبع اصلی این درگیری بیندازید، شاید ایرادی که از طرف مقابلتان می گیرید در واقع اشتباه خود شما باشد، نگاهی به آینه بیندازید و خودتان را ببینید. این فکر که هیچ کس شما را دوست ندارد حتی اگر جواب زنگ ها، پیام ها و ایمیل هایتان را ندهند، خیلی بچگانه است، این احساس مسخره را دور بیندازید. به جای این فکر های بی اساس به این بیندیشید که فرصتی برای پرداختن به خودتان برایتان فراهم شده است و با خودتان خلوت کنید. 🌾طالع امروز متولدین : امروز ناراحتی یکی از دوستان، اعضای خانواده و یا همکارانتان فکر شما را به خود مشغول کرده است. شما از این که چیزی باعث ناراحتی این شخص شده است مطمئن هستید، اما او تمایلی به صحبت کردن در مورد این موضوع و بیان افکار و احساساتش از خود نشان نمی دهد. سعی نکنید او را وادار به این کنید که در مورد دلیل ناراحتی اش با شما صحبت کند. خیالتان راحت باشد، شما دلیل ناراحتی این شخص نیستید، اما اگر بخواهید بیش از اندازه اصرار کنید باعث دلخوری او از خودتان خواهید شد. خودتان را کنار بکشید و اجازه بدهید که او خودش با مشکلاتش کنار بیاید؛ این کار به نفع هر دوی شما خواهد بود. 🌾طالع امروز متولدین : امروز حس عجیبی دارید اما سعی می کنید که آن را نادیده بگیرید. بهتر است که این کار و نکنید زیرا احساسات تان می تواند شما را به راه درست هدایت کنند. از این که یک راه را چند بار بروید، هراسی نداشته باشید. این نه تنها شکست نیست، بلکه تجربه تان را زیاد و شما را برای مراحل بعدی آماده می کند. شما و شریک زندگی تان تصمیمی گرفته اید که عمل به آن بر آتش عشق تان نیز می افزاید. پس درنگ نکنید و هر چه سریع تر به آن جامه عمل بپوشانید. 🍀طالع امروز متولدین : امروز احساسات گذشته باز به سراغ تان می آید و ذهن تان را درگیر می کند. دلیلش را نمی دانید اما نمی توانید به راحتی از شر آنها خلاص شوید. بهتر است قلمی به دست بگیرید و آنچه به ذهن تان می آید را روی کاغذ بنویسید. با این کار می توانید نظم بیشتری به ذهن تان دهید. در مورد موضویی سعی دارید تا با شریک زندگی تان صحبت کنید اما این فرصت برایتان فراهم نمی شود. بهتر است به جای منتظر بودن، خودتان این فرصت را بوجود آورید وگرنه دیر می شود. 🍀طالع امروز متولدین : در مورد موضوعی در حال تحقیق هستید اما احساس می کنید اطلاعات لازم سخت تر از آنچه انتظارش را دارید، به دست می آید. اما ناامید نشوید زیرا با مقاومت شما همه چی به بهترین شکل ممکن به نتیجه خواهد رسید و با اطلاعاتی که به دست می آورید می توانید بهترین تصمیم را بگیرید. شما چیزی را از شریک زندگی تان پنهان می کنید اما بدانید که او افکار شما را می خواند. بنابراین بهتر است که دست از پنهان کاری بردارید و صادقانه حرف دلتان را بزنید. 🍀طالع امروز متولدین : امروز خودتان یک جا و ذهن تان جای دیگری ست. مسایل مالی ذهن شما را درگیر کرده است اما درست از آنجا که انتظارش را ندارید، دست یاری به سمت تان دراز می شود. اگر چه روز سخت کاری را در پیش خواهید داشت اما در انتهای شب با دیدن یک فیلم یا حرف زدن با یک دوست می تواند حال شما را سر جایش بیاورد. امروز فرصت خوبی است تا در مقابل شریک زندگی تان بنشینید و حرف هایی که باید را بزنید. او حق دارد که حقیقت ذهن شما را بداند، حتی اگر ناراحتی و دلگیری پیش آید. 🍃🍃🍃🌸🍃
🌸🍃 شروع سرگذشت جدید به اجبار از عشقم یوسف جدا شدم ونشستم پای سفره عقد و شدم همسر امیربهادرخان...قسمت اول .
🕊چکاوک
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 حتی چند بار منو هم از خونه بیرون کردن، تا صبح جلوی در از سرما هزار بار مردم و زنده شدم.دس
🍃🍃🍃🌸🍃 روسریش رو مرتب کرد که گفتم +حرفتو بگو چیشده شنیدم خانواده ای که اومده بودن خاستگاری گل اندام خیلی آدم حسابین.چهار شبانه روز تو آبادی عروسی بود همه رو هم دعوت کردن.پوزخند زدم و گفتم:+کلثوم یکی یه چیزی گم کنه تا چند وقت ناراحته هر جا رو نگاه می‌کنه چشمش دنبالشه اونوقت پدر مادر من چی؟ پاشدن تو این وضعیت عروسی گرفتن ناراحت نشو مادر جان.از خاطرات اون آبادی نحس بیا بیرون و فراموش کن . کلثوم گفت_گلچهره ببینم اینجا خونه کیه؟ گفتم خونه آقا خسرو با خوشحالی گفت: مثل خونه های اعیونی میمونه از جا بلند شد و چرخی تو خونه زد و ادامه داد میگما خانوم جان من باید اینجا زندگی کنم.مزاحم نیستم گفتم وا این حرفا چیه که میزنی تو مثل مادر منی... هر چی محبت از مادر خودم ندیدم از تو دیدم کلثوم مهربون نگاهم کرد و گفت الهی دورت بگردم دستاشو گرفت سمت آسمون و گفت _خدایا شکرت که بالاخره این دختر هم رنگ آرامش رو دید....خندیدم ‌و گفتم + کلثوم فردا کلی کار داریم سری تکون داد و گفت راستی.رفت کنار بقچه رو زمین نشست و گفت _یه سری وسایل برات اوردم.بیا اینجا بشین. کنارش نشستم و به بقچه نگاه کردم.گره اش رو باز کرد و گفت _من در تمام طول زندگیم تا به اینجا ول معطل بودم گلچهره فکر کن ثمره ی این همه سال کار کردن فقط همین یه بقچه اس.وقتی از خونه انداختنت بیرون من نصف شبی رفتم داخل اتاقت و‌ این کاغذ ها و یه گردنبند رو پیدا کردم و برشون داشتم گفتم شاید چیز مهمی باشه که اونجا قایمش کردی.ذوق زده به کلثوم نگاه کردم و گفتم :+ وای کلثوم اونا رو اوردی با خودت_ بله خانوم جان اجازه بدید.لباس های کهنه اش رو کنار زد مدارک رو گذاشت تو دستام میدونستم که الان‌ چشمام داره برق میزنه لبخندی به کلثوم زدم و محکم گونه اش روبوسیدم و گفتم +الهی قربونت برم نمیدونی که چقدر از گم‌ کردن این مدارک ناراحت بودم خداروشکر که تو برشون داشتی مدام فکر میکردم کار جواهر باشه _آره جواهر اتاقت رو ریخته بیرون ولی چیزی پیدا نکردو اینکه ...یه چیز دیگه هم برات اوردم+چی؟_سجل خودت رو هم اوردم در حالی که چشمام داشت از حدقه میزد بیرون گفتم ؟سجل منو از کجا پیدا کردی؟_پدر مادرت اوردن دادن به جواهر گفتن اینم سجلش که بهتره بمونه اینجا.من هم جواهر رو تعقیب کردم و نصفه شب رفتم‌ برش داشتم.من میدونستم که آقا خسرو میاد دنبالم .بغلش کردم و گفتم +کلثوم اگه من تورو نداشتم‌ چیکار میکردم ها؟می‌دونی چه لطف بزرگی در حق من کردی؟ دخترم من کاری نکردم وظیفم بوده .  ┅┄ ❥❥@Chakavak110🕊