هدایت شده از سابقه گسترده طلایی💛
🚨تمرینی از قرآن که شما رو از فرش به عرش میبره🤝🤩
❗️دو تا آیه از قرآن بهت گفتم قسم میخورم اگه بهش عمل کنی دیگه هیچوقت تو زندگیت هیچ گِره مالی رو نمی بینی و دیگه هیچوقت تو شغلت، تو کسب و کارت در جا نمیزنی اگه بهش عمل کنی😍✨
نمیخواد تکرارش کنی، فقط به مدت ۹۰ روز بهش عمل کن تا خودت از نتایجی که می بینی اشک شوق بریزی😭🌿
نمیگم همین امشب پول از آسمون برات میریزه، ولی در کمتر از یک سال خودِ خداوند از فرش به عرش میرسونتت🔮
❗️همین الان وارد کانال شو چون این تکنیک هر یک سال میزارن و سریع پاکش میکنن💞👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2119565536Cedeb2b7fa6
هدایت شده از تبلیغات دلدار
🚨سوره ای که تو رو به تمام خواسته هات میرسونه...🌙😌
😍سوره ای که تو رو به تمام آروزهات و خواسته هات میرسونه و گِره از کارت باز میکنه...🫀✨
سوره ای که با تسبیح خدا شروع میشه و با تقدیسش تموم میشه📿🕯
🤲🏻 اگه خیلی دعا کردی و نتیجه نگرفتی حداقل چهل روز مستمر و مُداوم این سوره رو بخون...😱
❗️(سوره توی کانال) وارد کانال شو چون تکنیک هایی رو بهت میگم که خیلی زود خواسته هاتو بتونی مُحقق کنی فقط هم یک بار حق عضویت داری از دستش نده...🤯👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2119565536Cedeb2b7fa6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁 ترجمه دلنشین آیات ۶ تا ١۴ سوره مبارکه نمل.
🔎 جستجوی سوره: #نمل
#مصحففارسی
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 تلاوت دلنشین آیه ٧٩ سوره مبارکه انعام.
🔎 جستجوی قاری: #عبدالباسط
#مصحفعربی
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
هدایت شده از مشتریان گسترده ترابایت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدایت شده از تبلیغات دلدار
🍉🍉🍉
برای خودت #کتوسارافون رایگان بدوز ، همین الان آموزشش رو گذاشتم برات اینجا👇
https://eitaa.com/joinchat/3047948515Cde460605e9
بزن روی لینک و با #آموزشرایگان برای شب یلدا خودت دوخت و دوز کن👆
🍉🍉🍉
🕊چکاوک
🍃🍃🌸🍃 مامان دست شکر گرفت و گفت خودم میبرمت هر جا بخوای بری تورو خدا با خودت اینجوری نکن شکر جان
🍃🍃🍃🌸🍃
مهزاده که به دنیا اومد شکر گفت از نادر طلاق میگیرم و میرم خونه اسماسادات ولی مامان و خاله مخالف بودن اسماساداتم خودش یه جورایی با طلاق شکر مخالف بود برای همین شکر یه جورایی به اجبار اومد و خونه ما زندگی کرد ،شکر خیلی اصرار به طلاق از نادر داشت ولی مامان گفت ازش جدا زندگی کن مهرتم که گرفتی ولی به خاطر مهزاده و سهرابم که شده اسم طلاق تو شناسنامت نیار
تو ماه اولی که پسرم شهاب به دنیا اومده بود مامان گفت تا چهل روزگی شهاب خونه ما بمون محمدرضا هم مخالفتی نکرد و من اونجا موندم ،نادر اکثر روزا میومد و به بچه ها سر میزد ،شکر هروقت صدای نادر از حیاط میومد میرفت تو اتاق و درو روی خودش میبست میگفت دیگه دلم نمیخواد روی نادرو ببینم
مهزاده هرروزی که بزرگتر میشدخوشگلیش چند برابر میشد توی خونه صدای بچه ها میپیچید و مامان مشغول به بچه ها بود .عمو هرروز و هرشب میومد و به شهاب سر میزد میگفت اگر روزی شهابو نبینم دلم آروم و قرار نداره
مهزاده با این که دو ماهه بود خیلی زرنگ بود و از همون روزای اول به صداها واکنش میداد خوب شیرشو میخورد و اهل نق زدن نبود برعکس شهاب که شب تا صبح بیدار بود و گریه میکرد از ده روزگیش به بعد بچه کم کم آروم تر شد ولی همچنان بدغذا بود خوب شیر نمیخورد باهاش حرف میزدم واکنشی نشون نمیداد
میرفتم جلوی مهزاده و دستمو تکون میدادم یا صداش میکردم میدیدم چشاش تکون میخوره ولی شهاب عین یه عروسک یه جا دراز بود و اصلا واکنشی نشون نمیداد.وقتی به مامان میگفتم چرا شهاب مثل مهزاده زبر و زرنگ نیست میخندید و میگفت پسر توئه دیگه تنبله مدام میخوابه به محمدرضا میگفتم چرا شهاب صدای مادرشو نمیشناسه میخندید و میگفت مگه بچه یه ماهه باید صداتو بشناسه؟
ته دلم خودمو آروم میکردم که مهزاده دو ماه از شهاب من بزرگتره بایدم ازش زرنگ تر باشه .
توی چهل روزی که خونه خانم جان بودم محمدرضا میگفت شکر تو این خونه زندگی میکنه درست نیست من زیاد برم و بیام برای همین روزی یه بار غروب میومد و از شهاب سرمیزد و خودش میرفت خونه انقدی سرگرم شهاب بودم که اگر محمدرضا هفته ای یه بارم نمیومد برام مهم نبود، چهل روز که تموم شد باید میرفتم خونه خودم دست تنها بودم خانم جان به بیبی گفت شبا میتونی بری پیش ثریا بمونی این بچش خیلی گریه میکنه مدام باید شب تا صبح کسی ازش مراقبت کنه ، بیبی با خجالت گفت من همیشه دست بوس شما و ثریا بودم ولی عبداله میگه حالا که راضیه هست تو چرا بری با شوهر و بچه دو ساله ،مامان گفت راست میگه خب اونم شوهره حق داره اصلا تو اول از همه باید شوهرتو از خودم راضی نگه داری
┅┄ ❥❥@Chakavak110🕊
هدایت شده از اطلاع رسانی گسترده حرفهای
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خبرفوری ویژه بانوان نیازمند شغلِ خانگی‼
ثروتساز ترین هنر خانگی در ایتا❗
بدون نیاز به سرمایه❌
کمتر از ۲۰روز به درآمدخواهی رسید💰
🔴بیا ببین چطور ۲۰۰۰خانم خونه دار به درآمد رسیدن، عکس کارهاشون رو گذاشتم🚴♀️
https://eitaa.com/joinchat/1051721824Cddfd596d35
هدیه ویژه برای بانوان خانه دار داریم🎁
هدایت شده از تبلیغات دلدار
شاهکلید عجیب علامهقاضی برای بازشدن گرهزندگی 🗝
حاج شیخ علامه انصاری لاهیجی از شاگردان مرحوم قاضی میگفت: روزی از ایشان پرسیدم که در مواقع اضطرار و گرفتاری چه در امور دنیوی و چه در امور اخروی، و در بنبست کارها به چه ذکر مشغول شوم تا گشایش یابم؟ در جواب فرمودند:
«پس از پنج صلوات و آیةالکرسی، در دل خود بسیار این ذکر را بگو. جهت مشاهده ذکر کلیدها رو لمس کن 👇
🗝🗝🗝🗝🗝🗝🗝🗝🗝🗝
🗝🗝🗝🗝🗝🗝🗝🗝🗝🗝
🍃🍃🌸🍃
📚 گویند روزی #مجنون در مکتب خانه پشت سر #لیلی نشسته بود .
استاد سوالی را از لیلی پرسید ، لیلی جوابی نداد ، مجنون از پشت سر آهسته جواب را در گوش لیلی گفت اما لیلی هیچ نگفت .
استاد دوباره سوال خود را پرسید و باز مجنون در گوش لیلی و باز لیلی هیچ نگفت و بعد از بار سوم استاد لیلی را خواند و چوب را بر پای لیلی بست و او را فلک کرد .
لیلی گریه نکرد و هیچ نگفت.
بعد از کلاس ، لیلی با پای کبود لنگ لنگ قدم بر می داشت که مجنون عصبانی دستش را بر بازوی لیلی زد و گفت:
دیوانه ، مگر کر بودی که آنچه را به تو گفتم نشنیدی و یا لال که به استاد نگفتی . لیلی اشکش در آمد و دوید و رفت .
استاد که شاهد این منظره بود پیش رفت و گوش مجنون را کشید و گفت :
لیلی نه کر بود و نه لال ، از عشق شنیدن دوباره صدای تو ، فلک را تحمل کرد و دم بر نیاورد ، اما از ضربه اهسته دست تو اشکش در آمد ، من اگر او را به فلک بستم استادش بودم و حق تنبیه او را داشتم اما تو عشق او بودی و هیچ حقی برای سرزنش کردنش نداشتی .
مجنون کاش می فهمیدی که لیلی کر شد تا تو باز گویی
امید وارم زندگیتون مثل لیلی❤️مجنون باشه عاشق همدیگر باشیند😍
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
هدایت شده از اطلاع رسانی گسترده حرفهای
محمد رضا گلزار در خواب مدافع حرم
یکی از مدافعین حرم به محمد رضا گلزار زنگ میزنن و میگن درود به شرف تو... رضا گلزار میپرسه جریان چیه؟مدافع حرم عزیز میگن چند شب قبل ، دورهمی بود با رفقا و صحبتی شد و ما ناراحت از قضاوتهای مردم بودیم تمام شد و خوابیدیم ،صبح فرمانده ما به ما گفت دیشب خواب محمد رضا گلزارو دیدم که.................
ادامه رویای صادقه شهید از زبان خود گلزار👇
http://eitaa.com/joinchat/10289168Cbe4b57f340
فیلم خیلی تاثیر گذاره👆