eitaa logo
🕊چکاوک
6.8هزار دنبال‌کننده
18هزار عکس
6.1هزار ویدیو
4 فایل
استفاده از پست ها برای تولید محتوا کانالها جایز نیست ولی استفاده خصوصی نوش جانتان🥰 💥من اینجام 👇(تنها آیدی جهت رزرو تبلیغات) https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊چکاوک
🍃🍃🍃🌸🍃 #برشی_از_یک_زندگی❤️ #رویای_زندگی 🌱 🍃🌸🍃 صبح خیلی زود منو بیدار کرد و گفت بیا در این دیگ
**🍃🍃🍃🌸🍃 🍃🍃🌸🍃 کاسه های سمنو توی مجمعه ها قرار می گرفت و پسر ها که هفت تا بودن اونا رو تو در و همسایه بخش کردن …که دیدیم آقاجون اومد، پیر شده بود ولی هنوز راست راه می رفت و همون طور به نظر مغرور و مهربون بود ….. حالا من طور دیگه ای به آقاجون نگاه می کردم انگار عمق وجودش رو می دیدم …. همه باهاش رو بوسی کردن …و بعد رفت کنار عزیز جان روی تخت نشست و پرسید ؟ خوبی عزیز جان ؟ گفت : بلللله ….بلللله که خوبم چرا خوب نباشم …شما خوبی ؟ آقاجون گفت ای بد نیستم چند وقته اینجای کمرم ….عزیز جان وسط حرفش پرید و گفت: تو رو خدا برای من ناله نکن بسه، سمنو تو بخور و غصه نخور ….. آخر سر بابام شروع کرد به شستن دیگ و مامانم هم کمکش می کرد یه دفعه آب پاشیده شد به بابام و اونم یه کاسه آب ریخت روی سر مامانم و آب بازی شروع شد ما این کارو خیلی دوست داشتیم، یک دفعه دیدم، هرکسی یک کاسه آب دستشه و داره به یکی می پاشه… و صدای قهقهه و شادی به هوا بلند شد …. همه دنبال هم می کردن و آبها میرفت تو هوا و کسی نیگا نمی کرد داره چه کسی رو خیس می کنه. یه دفعه یه کاسه آب پاشیده شد روی عزیز جان اخم هاشو کشید تو هم و گفت یعنی چی بس کنین دیگه و در حالیکه خیس شده بود رفت سر حوض.. همه ساکت شدن ….عزیز جان یه کاسه بر داشت و پر کرد و پاشید روی آقاجون اونم خوشحال شد و فورا یک کاسه برداشت وافتاد دنبال بچه ها و همه با هم دوباره شروع کردن به آب بازی این بار با عزیز جان.. پایان دوستان گلم لطفا همراه ما باشید با داستان زیبای انشالله از امروز شروع میکنم🌺🙏  ┅┄ ❥❥@Chakavak110🕊**