eitaa logo
🕊چکاوک
6.7هزار دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
6.3هزار ویدیو
5 فایل
استفاده از پست ها برای تولید محتوا کانالها جایز نیست ولی استفاده خصوصی نوش جانتان🥰 💥من اینجام 👇(تنها آیدی جهت رزرو تبلیغات) https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊چکاوک
🍃🍃🍃🌸🍃 #برشی_از_یک_زندگی #رویای_زندگی 🍃🍃🌸🍃 باعصبانیت گفت :حالش خوبه ؟ حالا حالشو بد می کن
🍃🍃🍃🌸🍃 🍃🍃🌸🍃 اوس عباس اومد خونه و با دست پر دیگه هر چی تو بازار بود از شیر مرغ و جون آدمیزاد خریده بود خودش با ذوق و شوق به من کمک کرد تا اونا رو جا بجا کنم و فکر کنم آذوقه ی چند ماه رو تهیه کرد بود.بعد حیدر اومد اونم شیر و ماست و خامه و تخم مرغ و هر چی خونه ی خان باجی بود با خودش آورده بود،حالا از یک جهت خوب شده بود و اون اینکه هر شب اوس عباس به موقع میومد خونه و دل من شور نمی زد که آیا امشب هم میره یا نه‌. شبها حبس صدا رو میاورد و بساط درست می کرد و دو تا برادر کم از هم نمیاوردن می زدن و می رقصیدن و با خواننده می خوندن ما هم تماشا می کردیم چون زن بودیم …اما چند روز بعد طلعت خانم اومد تا به ملوک سر بزنه … من دستم بند بود و ملوک رفت در و باز کرد ..اون تا چشمش به ملوک افتاد شروع کرد به داد و بیداد کردن که الهی ذلیل بشه اونی که تو رو به این روز انداخت و بی خونه مون شدی الهی مادرت بمیره که آواره ی کوچه و خیابون شدی مادررر… برم به کی بگم. بچه افتاده زیر دست ناکسون. من دویدم جلو که طلعت خانم بیا تو هوا سرده تو حیاط داد نزن بفرما …تو رو خدا برو تو…تا منو دید صداشو بلند تر کرد که دیدی نرگس خانم چه به روز بچه ام آوردن؟ دیدی چه خاکی بر سرم شد ؟خوبه که بچه ی من بیوه نبود یا دوتا بچه از شوور قبلیش با خودش نیاورده بود اگر نه اونا باهاش چیکار می کردن اون دختره ی سیاه و برزنگی که مثل چوبه رو گذاشتن رو سرشون و بچه ی منو انداختن بیرون … اون از این چرت و پرت ها می گفت و من کارِ خودمو می کردم اصلام سعی نکردم آرومش کنم چون می دونستم نباید باهاش دهن به دهن بشم پس به هوای کار رفتم زیر زمین و سر خودمُ به درست کردن شام گرم کردم تا اون بره.خوب خودت حدس بزن چی شد. نرفت موند ، بی هیچ تعارف و رو در واسی… فردا و پس فردا سه روز دیگه.حسابی جاگیر واگیر شده بود. نمی دونم چرا نه ملوک و نه حیدر بهش نمی گفتن که ماخودمون مهمونیم …تو چرا موندی ؟حالا حال خان باجی رو می فهمیدم داشتم دیوونه می شدم من خودم هنوز حال درست و درمونی نداشتم و از همه بدتر این بود که حتی یک لحظه فَک این زن روی هم نبود ، اون موقع خوردن هم با دهن پر حرف می زد و اظهار نظر می کرد هنوز هیچکس سفره ی اونو ندیده بود دائما از غذاهای خوشمزه ی خودش تعریف می‌کرد.  ┅┄ ❥❥@Chakavak110🕊