#داستانک
#پیرمرد_قفل_ساز_وامام_زمان_عج
💠نقل است كه شخصی بسیار مشتاق دیدار حضرتولیّعصر ارواحنافداه بود؛ امّا هر چه سعی و تقلاّ كرد، موفّق نشد.
🔷سرانجام در پی كند و كاوهایش به این نتیجه رسید كه اگر علم جفر را در حدّ كمال آن بیاموزد، با محاسبات جفری خواهد توانست مكان امام زمان ارواحنافداه را بیابد.
🔷او قریب به بیست سال برای فراگیری فنون جفر تلاش کرد تا در نهایت به مرحلهای رسید كه توانست با محاسبات جفری تشخیص دهد حضرت مهدی ارواحنافداه در فلان تاریخ، در فلان مكان خواهند بود و این مكان، دکّهای در بازار است.در زمان معیّن، خود را به سرعت به آنجا رساند و دید كه این دکّهی كوچك، متعلّق به یك پیرمرد قفلساز است و دركنار این حجره، سیّدی نورانی و جلیلالقدر برروی چهارپایهای نشسته است.
🔷 آن شخص با نگاه اوّل دریافت كه ایشان حضرت ولی ّعصر ارواحنافداه هستند؛ امّا بسیار متعجّب شد كه چرا آن حضرت به این صورت در اینجا نشستهاند.
🔷 قفلساز مشغول کار خود بود و حضرت نشسته بودند و با او چاق سلامتی میکردند! خواست نزدیک برود و خود را در آغوش حضرت بیندازد؛ امّا امام با تصرّف ولایی خویش جلوی او را گرفتند و به او فهماندند كه جلوتر نیاید و از دور نظارهگر باشد.
🔷لحظاتی بعد، پیرزنی نزد قفل ساز آمد؛ درحالی كه قفل دست دومی برای فروش آورده بود. قفل ساز نگاهی به قفل کرد و گفت: آیا كلید این قفل را هم داری؟ پیرزن گفت: نه، كلیدش گم شده است. قفل ساز گفت: این را نُه دینار از تو میخرم؛ امّا اگر كلیدش را داشتی، ده دینار میارزید. پیرزن با نهایت تعجّب پرسید: چطور ممكن است؟! من از ابتدای بازار، این قفل را به هركس نشان دادم، آن را بی ارزش خواند و حدّاكثر قیمتی كه بر آن نهاد، نیم دینار بود! سرانجام پیرزن با خوشحالی، نه دینار را گرفت و رفت.
🔺سپس ✨امام زمان ارواحنافداه از دور به همین شخص اشاره فرمودند كه:
👈لازم نیست برای دیدن ما بیست سال زحمت بكشید و علم جفر بیاموزید؛ اگر به اندازهی همین پیرمرد قفلساز، پاك و خالص و ساده باشید، ما خودمان هفتهای یكبار به سراغ شما میآییم و احوالتان را جویا میشویم.
📚به نقل از آیت الله صافي اعلی الله مقامه الشریف