⏳ #زمان_جنگ
⭕️ ضربه به "سموزا" !
➖ تازه از جبهه برگشته بود.
🔻با همرزمان خود محفل دوستانهای داشت. بچهها می گفتند یه عده افراد منحرف با هدف اغفال نوجوونها یه گروه درست کردن به اسم "سموزا".
🔴 رضا* خیلی برآشفت. گفت: یه عده از بسیجیها دارن تو جبههها مثل گل پرپر میشن ! اونوقت اینا تو شهر ما جولان میدن و کسی هم باهاشون کاری نداره؟
🔹 بچهها توضیح دادن که این یک گروه مخفیه! افرادش ناشناسن. مجلسهای مخفی شبانه میگیرن. هر کدوم از اعضا، دختر یا پسری را اغفال میکنند و به این مجالس که متعدد و کوچک تشکیل میشه میبرن! بهشون میگن ما میخواهیم فارغ از قید و بندهای حاکم، آزادانه با هم رابطه داشته باشیم!
🔸 رضا به فکر فرو رفت ... فرصتش تا بازگشت به جبهه کم بود. اما سریع وارد عمل شد! به بچهها گفت بجنبید. یک گروه سازمانی مخفی میازیم با هدف دفاع از ناموس مؤمنین. یک تیم کار شناسایی را به عهده بگیره. یک تیمِ عملیات ضربتی.
▪️ کار آغاز شد و به سرعت به نتیجه رسید. سرکردههای گروه "سوموزا" به صورت تکتک شناسایی، دستگیر و تنبیه شدند. گروه "سموزا" ضربه سختی خورد و نابود شد اما رضا و دوستانش شناسایی و به جرم قانونشکنی به زندان افتادند.
⚪️ رضا بعد از رهایی از زندان دوباره و بدون هیچ گلهمندی از نظام، عازم جبهه شد و زیر بمبارن شیمیایی صدام به شدت آسیب دید و به کشور سوئد اعزام شد. پس از بهبودی و مراجعت از خارج، باز هم عازم جبهه شد تا اینکه در زمستان 63 و در عملیات بدر به شهادت رسید.
💢 این روزها عوامل خود فروخته و بیدین "سموزا" در اشکال دیگه مشغول آسیب رساندن به نسل نوجوان و جوان جامعه هستند و رضا و امثال او جایشان خالیست.
🔹تا با فرمان آتشبهاختیار فرمانده کل قوا ، باز هم بتازد به "س م و ز ا"
〰〰〰〰〰〰〰〰〰
* شهید رضا اسدی،در کودکی با یتیمی بزرگ شد.او فرمانده گردان (لشگر علیبنابیطالب-ع) بود که در عملیات "خیبر" شیمیایی شد و به علت شدت جراحات، برای معالجه عازم اروپا گردید. هنوز زخمهایش التیام نیافته بود که بار دیگر به جبهه رفت تا اینکه در عملیات بدر (زمستان63) با ترکشی آتشین سر از بدنش جدا شد و به این وسیله، مادر فداکار، همسر و فرزند یک سالهاش را تنها گذاشت.