هدایت شده از کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●بلاهایی که از روی نادانی، خودمان بر سر خودمان میآوریم●■
■●در این که هیچ کس دشمن خودش نیست و هر فردی دوست خودش میباشد تردیدی نیست، زیرا که حبّ ذات، غریزی انسان است. هر کوششی که انسان میکند به سود خود و به منظور تحصیل سعادت میکند، نه برای زیان و بدبختی.
●دشمن به دشمن آن نپسندد که بیخرد
●با نفس خود کند به مراد و هوای خویش
■●انسان اگر بشنود یک نفر خودش را عمدا از بام پرت کرد یا در آتش انداخت یا چاقو را برداشت بیجهت سر و صورت و اندام خودش را زخمی نمود، تعجب میکند و میگوید شخص عاقل این کارها را نمیکند، در صورتی که اگر درست و از روی بصیرت در روش زندگی که غالب مردم انتخاب کردهاند دقت کنیم میبینیم کارهایی میکنند و سخنانی میگویند که ضررش برای خودشان از چاقو خوردن و توی آتش رفتن بیشتر است اما نمیفهمند.
□●استاد مطهری، حکمتها و اندرزها، ج۲ ص۳۶-۳۵●□
#گزیده_کتاب
@mohamad_hosein_tabatabaei
هدایت شده از 🇮🇷گروه روشنگری و بصیرت 🇮🇷
🔴 نیرنگ استعمار در مواجهه با گسترش آگاهیهای مردم به سبب وسائل ارتباطی جدید
🔸مردم را برای همیشه نمیشود ناآگاه نگه داشت. گذشته از این، خود پیشرفت و توسعه تمدن خواه ناخواه منجر به یک سلسله بیداریها میشود. ماشین چاپ که اختراع شد، مطبوعات خواه ناخواه زیاد میشود. استعمار چه بخواهد چه نخواهد، افکار پخش میشود، و انواع وسائل ارتباطی دیگری که هست. این بود که به فکر نیرنگ دیگری افتادند و آن این که آن بال دیگر را خراب کنند. بال دیگر چیست؟
🔹بال اراده، بال احساس شرف و کرامت ذات و این که من انسان هستم، بال اخلاق. تا وقتی که مردم جاهل بودند، برنامه فاسد کردن انسانها از نظر اخلاق چندان برای استعمار مطرح نبود، نیازی به آن نبود. ولی از روزی که دیدند آگاهی تدریجا دارد پیدا میشود، نمیشود جلو آگاهی را گرفت و مردم را برای همیشه در بیخبری گذاشت، گفتند حالا وقت این است که آن بال دیگر را از مردم بگیریم و آن، بال اخلاق، بال پاکی و طهارت است.
🔸اینجا بود که به مسئله اشاعه انواع فساد اخلاقها به عنوان یک مخدّر و یک امر تخدیر کننده پرداختند. ولی این مسئله را به این نام نمیگفتند، همان را هم به نام تمدن، پیشرفت و آزادی میگفتند. به نام تمدن و پیشرفت و آزادی و از راه فساد اخلاق، بیحسی ایجاد میکردند.
🔹انسان اگر عالم و آگاه هم بشود، وقتی که خُلق و روحیهاش فاسد شد، نه تنها آن آگاهی به سود خود و جامعهاش نیست، بلکه همان آگاهی بیشتر به زیان جامعهاش تمام میگردد، میشود: «چون دزدی با چراغ آید گزیدهتر برد کالا». تا روزی که دزد نبود چراغ نداشت، از روزی که چراغ پیدا کرد دزدش کردند که از آن چراغ به نفع دزدی استفاده کند.
📝 استاد مطهری، آینده انقلاب اسلامی، ص۲۱۴-۲۱۳
#گزیده_کتاب
هدایت شده از شمیم معارف اسلامی
🔴 نگاه متفاوت اسلامی و غربی به یک جمله: «عقیده آزاد است»
🔸در دموکراسیها مسئله عقیده و فکر را اصلاً به کلی از متن زندگی و از رکن زندگی خارج کردند و به صورت یک امر فردی و شخصی درآوردند. خیلی اسم خوبی هم گذاشتهاند: «عقیده آزاد است»!
🔹این «عقیده آزاد است» به مفهومی که اینها میخواهند بگویند، یعنی عقیده اساساً ارزشی ندارد؛ یک امر شخصی فانتزی است. یک کسی به این دل بسته و خوش است که میخواهد گاو بپرستد و تو خوش هستی به این که خدا را بپرستی. هیچ فرقی نمیکند. همان طور یک نفر خورش قرمه سبزی دوست دارد و دیگری خورش قیمه.
🔸ما اگر میگوییم عقیده آزاد است، به این دلیل است که عقیده را جبری نمیشود به مردم تحمیل کرد؛ چون عقیده انتخاب است؛ فرد باید با فکرش به یک اعتقاد برسد و بعد هم به آن، گرایش و ایمان پیدا کند.
🔹اگر میشد عقیده را هم به زور به کسی بدهند، میگفتیم عقیده هم باید اجباری باشد. مگر بهداشت و تعلیمات اجباری چه گونه است؟ چرا آنها که این همه روی دموکراسی تأکید میکنند، در مسئله تعلیمات اجباری هرگز یک ذره هم تردید به خودشان راه نمیدهند. اگر به آنها بگویید چرا آزادیاش را سلب میکنید، پاسخ میدهند آزادیاش را برای خیر و مصلحت خودش سلب میکنیم.
🔸از نظر ما این که عقیده باید آزاد باشد، نه به دلیل این است که عقیده یک امر شخصی فردی است و ارزشی ندارد -که آنها اصلاً مبنای فکرشان این است - بلکه به این دلیل است که عقیده «اجبار بردار» نیست، مانند ملکات فاضله. هیچ کس را با کتک نمیشود «امین» کرد. میشود با کتک جلوی دزدی را گرفت، یعنی آدمی که خٌلقاً دزد است، از ترس دزدی نکند؛ اما نمیشود با کتک، کاری کرد که ملکه امانت در او پیدا بشود.
📝 استاد مطهری، مقدمهای بر حکومت اسلامی، ص۱۰۲-۱۰۰ (با تلخیص)
#گزیده_کتاب