#امام_موسی_صدر
#روحانی
یکبار یکی از قوم و خویشها که از نجف آمده بود، گفت که پسر عمویت، سیدمحمدباقر صدر، خیلی علاقهمند است که من [صدرالدین] و حمید برویم نجف و درس حوزه بخوانیم و تو خیلی خونسرد و مطمئن گفتی: «نه»... حتی مکث هم نکردی. من آنجا بودم و جا خوردم.
...گفتم: «چرا گفتید نه؟ یعنی ما را در این حد نمیدانید که عمامه سَرِمان بگذاریم؟ یا برویم درس دینی بخوانیم؟» و تو یکی از همان جوابهای عجیب خودت را دادی:
«نه باباجون، ما معمم زیاد داریم. چیزی که ما میخواهیم معمم نیست، روحانی است و آن هم کار هر کسی نیست. این از شما بر نمیآید.»
📖 ۷ روایت خصوصی از زندگی سیدموسی صدر، ص ۶۶.
نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
🌷@DRMABAR