eitaa logo
| مَعْبــَـــــــ🌴ــــــرْ |    
318 دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
5.2هزار ویدیو
34 فایل
〰〰𝓜𝓐𝓑𝓐𝓡〰〰 〰〰
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_318504763102593476.mp3
22.33M
♥️ دعای جوشن کبیر #سید_مهدی_میرداماد @deldadeghann
. 🔹 استاد فاطمی نیا : در حدیث داریم از پیامبر اکرم ﷺ پرسیدند: در شب قدر از خداوند چه بخواهیم؟ پیامبر اکرم ﷺ فرمودند: «عافیت بخواهید» 🔹بیماری ضد عافیت است 🔹داشتن فرزند ناصالح ضد عافیت است 🔹همسایه بد ضد عافیت است 🔹قرض و گرفتاری ضد عافیت است 🔹بی آبرویی ضد عافیت است هر چیز بدی ضد عافیت است، پس در عافیت خواستن همه چیز هست پس بهترین دعا برای خود و دیگران در شب‌های قدر طلب عافیت است همه دعاها را به همراه عافیت بخواهید "اَلّلهُمَّ عافِنا فِی جَمیعِ الاُمُور" خدایا در همه کارها به ما عافیت بده . #شب_قدر #فاطمي_نيا @deldadeghann
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸 ﷽ | وَقُل رَّبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَأَنتَ خَيْرُ الرَّاحِمِينَ 🔸 و بگو: «پروردگارا، ببخشاى و رحمت كن [كه‌] تو بهترين بخشايندگانى. جزء ۱۸ | آیه ۱۱۸ سوره مومنون _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ دردم گناه بر لبم افغان مرا ببخش با توبه آمدم پی درمان مرا ببخش یاغی نی‌ام به حال غریبان ترحمی بازآمدم به حال پریشان مرا ببخش🌱 🌷🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجموعه خاطرات کوتاه ━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ ۱ همه لباس نظامی داشتند، جز او. قاچاقی آمده بود. مسئول تداركات برايش لباس نظامی آورد. ¤¤¤ پاچه آن، نيم متر از پايين آویزان بود •┈┈• ❀💧❀ •┈┈• ۲ پدر گفت: خواهرت رو به كی می‌سپاری و ميری؟ پدر و مادرش را به كناری كشيد و آهسته گفت: «علی‌اكبر چطور از سكينه جدا شد؟ اگه ما امـروز نـريم، روز قيامـت مسئوليم. شهدا به گردن ما حق دارند!» پدر گريه كرد. پسر بی‌تاب شد. ـ شما بايد منو مثل امام حسين كه علي‌اكبر رو تشويق می‌كـرد، بـرای رفتن به جنگ تشويق كنيد •┈┈• ❀💧❀ •┈┈• ۳ با عصبانيت فرياد زدم: ـ اين بچه رو كی آورده اينجا؟ مرد ميانسالی برای وساطت آمد: ـ برش نگردونيد. اين بچه حالا كه اومده، مـن خـودم ازش مراقبـت مز‌كنم. گفتم: «نميشه پدرجان! اين بچه فردا پدر و مادرش مشكل درست می‌كنند. اگه اين بچه شهيد بشه، مردم بدبين می‌شن.» ¤¤¤ گفت: «پدر اين بچه منم! خواهش می‌كنم بگذاريد بمونه. ۱۳ سالشه امـا بـه اندازة يه مرد •┈┈• ❀💧❀ •┈┈• ۴ پدرش بالای سرش بود. قـول داده بـود مـواظبش باشـد، والاّ اجـازه نمی‌دادم يك بچه ۱۳ ساله آنجا بماند. عازم ام‌الطويل بوديم؛ با نگرانی به قامت كوچكش نگاه كردم. ـ فكر نمی‌كنم روحيه شلمچه و اين حرفها رو داشته باشی! خنده زيركانه‌ای تحويلم داد و گفت: «فلفل نبين چه ريزه، بشكن ببين چه تيزه!» •┈┈• ❀💧❀ •┈┈• ۵ با بسته‌ای به خانه آمد. ـ اين بسته چيه پسرم؟ ـ از دست مسئولان اعزام كلافه شده‌ام. همش ميگن قدت كوتاهه! اين كفشهای پاشنه بلند رو خريدم تا متوجه نشن. خنده‌ام گرفته بود. وقتی از در خانه خارج شد، با خودم گفتم دوبـاره برمی‌گردد. ¤¤¤ سه ماه گذشت. وقتی به خانه آمد، تعريـف كـرد كـه مـسئول اعـزام متوجه كفش‌هايش شده بود و به همين خاطر با رفتـنش موافقـت كـرده بود. ━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ ۱. وحيد گل محمدی ۲. علی ياقوتی ۳. سردار رضا ميرزايی ۴. سردار رضا ميرزايی ۵. مادر شهيد ابراهيم رستمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا