دورهمی2💞
❤️❤️ دوستای من خواهریا درباره داستان آرامش و چکاوک یا هر داستانی که حذفیات یا به قول دوستمون نقطه
❤️❤️
#آرامش
-همایون خیلی ظلم کرد. هم به من هم به خانوم. اونقدر خانوم رو اذیت کرد که خودش رو خلاص کرد. خانوم از فراغ بچه اش اونقدر قصه خورد که نتونست تحمل کنه و آخرم جلوی چشم همایون خودشو کشت.
سکوت کردم و اجازه دادم حرفاش رو
بزنه.
-خانوم خیلی سعی کرد فرار کنه و بره ولی همایون فهمید و زندانیش کرد و وقتی آخرین بار نتونست فرار کنه اسلحه رو برداشت و خودشو خلاص کرد. خانوم مثل برگ گل پاک بود ولی آقا اونقدر اذیتش کرد که زندگی رو براش سخت کرد. قابل حدس بود اون زن چقدر درد کشیده. برای اينکه مشتاقش کنم گفتم:
-همایون در به در دنبالته وقتی پیدات کنه خودت میدونی اون کثافت چه بلایی ممکنه سرت بیاره. پس بهم اطمینان کن و بگو اون پسر کجاست. به محض این حرفم خیره نگاهم کرد. حس میکردم داره با چیزی کلنجار میره. نمیتونستم فرصتم رو از دست بدم. باید پسره رو پیدا میکردم چون فقط این زن میدونست کجاست.
بافت قهوه ایش رو جلوتر کشید و گفت:
-شما گفتی همه چیزو میدونی ولی انگاری از یه چیزی خبر نداری.
راستش کمی شوکه شدم اما با حالت جدی ای گفتم:
-منظورت چیه؟ دستی به صورتش کشید و با بغض گفت:
-اون بچه به دنیا اومد ولی..
-ولی چی؟زنده نموند؟ولی چی خب؟ سکوت کرد و سکوتش داشت مغزم رو میشکست. با صدای نسبتا بلندی گفتم:
-ولی چی؟چرا حرف نمیزنی؟ سر تا پام رو نگاهی کرد و بعد قفل لب هاش شکست و گفت:
-اون بچه دنیا اومد. سالم هم به دنیا اومد اما اون بچه پسر نبود. خانوم یه
دختر به دنیا آورد!
خشکم زد. یعنی چی؟ از روی صندلیم بلند شده و گفتم:
-یعنی چی؟چی داری میگی؟ اشکش چکید و گفت:
-همه فکر میکنن خانوم یه پسر باردار بود ولی فقط من و خودشون فهمیدیم که بچه دختره. وقتی خانوم دردش شروع شد.ما برای آب و هوا اومده بودیم شمال و همایون تهران بود و قرار بود فرداش بیاد ویلا. بچه دختر بود و به محض اينکه به دنیا اومد خانوم بچه رو به من داد تا به برادرشون برسونم. من همون شب دختر بچه رو به داداش خانوم رسوندم و فقط بهش گفتم خانوم چه اسمی براش انتخاب کرده. وقتی همایون سر رسید ما گفتیم بچه مرده و خانوم همه چیز رو با دکترش هماهنگ کرده بود. عصبی و اشفته فریاد زدم.
-اون دختر لعنتی کجاست؟برادر زن همایون کیه؟ انگار ترسید و خیلی زود گفت:
-من خبر ندارم الان اون دختر کجاست. فقط دختر بچه رو به آقا رضا دادم و ایشون بچه رو از من گرفت و من دیگه هیچ وقت ندیدمش. ریزش هایی درون قلبم شروع شده بود و بدنم میلرزید. با بهت زدگی گفتم:
-رضا؟کدوم رضا؟ اشکش رو پاک
کرد و گفت:
-رضا شرقی.برادر ریحان خانوم. دختر بچه رو ایشون بزرگ کرد و بعد از اینکه خانوم فوت کرد من فهمیدم آقا رضا با زنش و بچه گم شدن و منم برای نجات جونم فرار کردم.
فرو ريختم. به معنی واقعی فرو ريختم. خلا همه چیز رو در برگرفت و تنها صدایی که پخش شد صدای خنده های مستانه آرامشم بود. بوی سوختن رو حس میکردم. بوی سوختن تن پدر و مادرم. بوی خون زیر بینی ام بود و من وسط یک معرکه گیر کردم. به میزی که پشتم بود تکیه دادم و با صدای مرده ای گفتم:
-اسم اون دختر بچه چی بود؟ انگار داغ دلش تازه شد و با هق هق گفت:
-آرامش. خانوم خودش اسمشو انتخاب کرد تا آرامشی که هیچ وقت نداشت رو با بچش بدست بیاره.
و من زانوهام سست شد و برای دومین بار در طول زندگیم سقوط کردم. با شدت و محکم روی زمین افتادم. سقوط کردم و مردم...تموم شدم. زمین و زمان دور سرم میچرخید و من حتی نمیتونستم نفس بکشم. باختم..بد هم باختم. آرامشم رو از تن دخترکی گرفته بودم که دختر قاتل خانواده ام بود؟من چی کار کرده بودم؟ صدای جیغ های النا و بوی سوختن درون مغزم آنچنان من رو از پای در آورد که با تموم توانم فریاد زدم:
-نههههه
پایه های میز رو گرفته و با تموم قدرت به زمین کوبیدم و خنده دلبرانه آرامش در گوشم طنین انداز شد. "من آرامشم حامی ام" مثل یک هیولا نعره زدم و با تموم قدرتی که در وجودم سراغ داشتم هر چیزی که سر راهم بود رو پرت کردم. پیرزن ترسیده و محافظا سراسیمه وارد ویلا شدن. من قسم خورده بودم بکشمش. تنها تصویری که مقابل چشمم بود جسد بی جون مادرم بود که شش ضربه چاقو به شکم برامده اش خورده بود و برادرم که مادرم پنج ماه حامله بود به قساوت کشته شده بود. صدای جیغ های دلخراش النا و فریاد های ناشی از درد پدرم من رو به بدبختی کشید. دیگه چیزی مهم نبود. بوی تنش از مغزم پاک شد و فقط و فقط بوی خون و سوختن در بدنم پیچید. دستای خونیم رو روی صورتم کشیده و موهام رو عقب زدم و با غرش گفتم:
_میریم عمارت. اشتباهم رو جبران میکردم. بالاخره انتقامم رو میگرفتم و سر از تن دختر همایون جدا میکردم. حالا این دختر هر کسی که میخواست میبود..حتی آرامش. آرامشی که دیگه آرامشم نبود. جلوی چشم پدرش گردنش رو میشکستم و اونقدر گلوش رو می فشردم تا تموم کنه. من جگوار بودم و انتقامم رو میگرفتم.
ادامه دارد
🍃🍃🍃🌼🍃
هدایت شده از گستردهتبلیغاتیترابایت
🛑🛑خیاطی با راحت ترین روش بدون محاسبات 😍
ما اولین بار درفضای مجازی با روشهای بدون فرمول بهترین روش الگوکشی رو یادتون میدیم.💃💃💃
گروه رفع اشکالم داریم 😍
به راحتی و رایگان تو خونه خیاط خودت باش
کانال رایگانم داریم که هر روز یه مدل آموزش میدیم حتما عضو باش👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1459552283C012b557734
هدایت شده از تبلیغات دلدار
🧕دخترا: کو پسر مسئولیت پذیر مؤمن؟!
پسرا : کو دختر کم توقع؟! 😍
▣⃢💞کافیه به جمع ۳۰ هزار نفری ما بیای تا دختر پسرهای مومن و کم توقعی که حاضرن زندگی رو عاشقانه و ساده شروع کنن ببینی.
▣⃢❤️ دیدن فرم دختر و پسرهای مومن به تفکیک شهر و سن👇
https://eitaa.com/joinchat/2442789102Ce5839760ce
با مجوز رسمی از سازمان تبلیغات اسلامی
هدایت شده از ذخیر قرآن کریم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هممون یه نفر رو داریم که
هروقت خودمون به فکر خودمون نبودیم
اون به فکرمون بود...🌱
┅┄ ❥❥@Chakavak110🕊
هدایت شده از ذخیر قرآن کریم
bikalam molayem 001.mp3
28.8M
بیکلام ملایم | صدای آب و پرندگان
@Bikalam_Musics
هدایت شده از گستردهتبلیغاتیترابایت
⭕️درآمد ۵۰میلیونی فقط باگوشی در خانه😳
:.
دخل و خرجت با همنمیخونه؟ 😢
از بیپولی و نـــداری کلافـــهای؟ ⁉️
دنبال یه راهکار برای درآمدی؟ 🤔
میدونستی فقط با یه گوشی بدون دردسر
تو هر جایی و با هر توانایی میتونــی درآمد
عالی داشته باشی🤩
:.
خیلیا درآمــدهای بـــالای ۳۰ تا ۱۰۰ میلیون
در مـــاه در ایتـــا رسیــدن بــزن رو لینــک تا
معجزه جهش درآمد رو ببینی👇😎
https://eitaa.com/joinchat/2181234797Cac8dc23e93
صاحب این کانـال رو همه میشناسن👆
حتما پیامهای سنجاق شده رو بخون😍
هدایت شده از تبلیغات دلدار
زنگ موبایل زیبا - شماره 13.mp3
1.02M
زنگ موبایل دختر خالم همیشه خاص و باکلاس بود🤩
گفتم از کجا میاری آهنگ زنگهاتو؟!
گفت از این چنل 👇
https://eitaa.com/joinchat/539623597C302487dadf
بیا زنگ خور گوشیتو بردار 👆😍
#مذهبی😍 #عاشقانه🥰 #اروم🙃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نه همنشین بدی بوده ام
نه یار بدی!!
به پای هیچ نشستم
عجب قمار بدی...
┅┄ ❥❥@Chakavak110🕊
هدایت شده از تبلیغات گسترده ماهان
🔴 #راز_دلبری_پیش_شوهر 💃
از وقتی رفتم این کانال #خوشگلی_منو_هزار_برابر_کرده
شوهرم از صد کیلومتری جذبم میشه😉
یک کانال پر از #دلبری_های_آس برا خانمهای خاص💋💄
https://eitaa.com/joinchat/3812819107C27dadee671
دوست داری زیباترین پوست داشته باشی 👌
هدایت شده از تبلیغات دلدار
♨️ کشف راز درمان تمام بیماری ها😨👇
⚠️حیفه ایتاداشته باشی اینجاعضونباشی
⭕میدونستی؟
#تمام_این_بیماری_هارو_ریشه_ای_درمان_میکنیم😎👇
✔️ کبدچرب
✔️کیست تخمدان ونازایی
✔️ بلغم
✔️کم خونی و تیروئید
✔️ یبوست وبواسیر
https://eitaa.com/joinchat/3812819107C27dadee671
⭕️ما سلامتی رو بهتون #هدیـــه میدیم ☝️