eitaa logo
دورهمی2💞
1.1هزار دنبال‌کننده
17.6هزار عکس
6هزار ویدیو
4 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
من تبریزی ام 😔 اتفاق عجیبی برام افتاده 😭 سال‌ها درگیر بیماری بودم 🙈 ولی با همین ابردوا که قبولش نداشتم درمان شدم هزاران بیمار از آقای اصغری تشکر میکردن ولی اصلا باور نمی‌کردم که ابردوا رو درمان 70 بیماری موثر باشه 😭 الان واقعا آرزوم اینه همه با آقای اصغری و اختراع کم‌نظیرشون ابردوا آشنا بشن😍👇👇🙏🙏 https://eitaa.com/joinchat/2690974064C9bfb349624 می‌تونی برای هر بیماری ازشون مشاوره بگیری🙏🙏🙏😍👆☝️
هدایت شده از تبلیغات دلدار
8.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁 ترجمه دلنشین آیه ٢١٢ سوره مبارکه بقره. 🔎 جستجوی سوره: 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 تلاوت دلنشین آیه ٢٨ سوره مبارکه نوح. 🔎 جستجوی قاری: 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
هدایت شده از مسجد حضرت قائم(عج)
🏮درخواست کمک برای خرید فرش زائرسرای امام زمان (عج) زائرسرا و حسینیه‌‌‌ ساخته شده ولی و تجهیزات نداره! اینجا ایام اربعین محل اسکان زائران و ایام عادی محل کلاس‌های درسی، فرهنگی و مراسمات مذهبی در حاشیه‌ی شهر کرمانشاهه؛ توی هیئتشون صدها نوجوان شرکت می‌کنن و چون کاملا مردمی هستن فقط چشم امید به کمک مردم دارن! 🛑 هزینه خرید هر متر فرش حدودا یک میلیونه، ۴۰۰ متر فرش لازم داره؛ خودتون و امواتتون رو با هر مبلغی توی این باقیات و صالحات شریک کنید. حساب 👇👇 ●
6037991899988582
040170000000206596699008
🏮اطلاعات بیشتر👈 @mehr_baraan
هدایت شده از تبلیغات دلدار
رفقا این حسینیه توی مناطق محرومه و در مسیر زائران کربلاست؛ هنوز مبلغی برای خرید فرش باقی مونده و منتظر کمک‌های شما هستند. در حد توان و با هر مبلغی می‌تونید کمک کنید برای اطلاعات بیشتر از این مجموعه اینجارو بخونید👇 https://eitaa.com/mehr_baraan/2361
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 شروع داستان زیبا و هیجان انگیزه 🥀وقتی یازده سالم بود منو به مردی هفتاد ساله که زنش مرده بود شوهر دادن به همین سادگی …. نه کسی نظر منو پرسید نه صلاحم رو در نظر گرفت آقام کارگری ساده بودو در آمد کمی داشت پس وقتی زن های محلی منو برای اون پیر مرد پولدار در نظر گرفتند نه نگفت.... 🍃🌸
دورهمی2💞
🍃🍃🍃🌸🍃 #برشی_از_یک_زندگی #رویای_زندگی 🌱 🍃🌸🍃 برای اینکه خاطر آقاجان رو از بابت بچه ها راحت کنم
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 ❤️ 🌱 🍃🌸🍃 صدای زهرا رو می شنیدم که منو صدا می کرد و می پرسید ما بیایم رجب داره گریه می کنه ؟به سختی فریاد زدم همون جا بمونین و دیگه طاقت نیاوردم و دو تا فریاد دلخراش کشیدم و بچه به دنیا اومد….. .مونده بودم…..و بدنم می لرزید و از ترس گریه می کردم و نمی تونستم نفس بکشم با هزار زحمت نیم خیز شدم و دنبال چاقو گشتم پیداش کردم فکر می کردم کار راحتی باشه ولی نبود دلم نمی اومد و بلد نبودم بند ناف رو ببرم می ترسیدم خون ریزی کنه نکنه بچه ام طورش بشه در مونده اشک می ریختم ، با خودم گفتم نرگس اگه نبری نمی تونه نفس بکشه زود باش نترس تو نرگسی باید بتونی پایین بند ناف رو محکم گرفتم و با نخ بستم در حالیکه داشتم از حال می رفتم بند ناف رو جدا کردم و همین طور که به پهلو افتاده بودم بچه رو کمی تمیز کردم و لباس پوشندم ولی نتونستم قنداقش کنم روشو پوشوندم و از حال رفتم …. وقتی چشم باز کردم یه قابله و آبجیم پیشم بودن ….گویا همون موقع اوس عباس رسیده بود زهرا رو گذاشته بود پیش من و با عجله رفته بود سراغ قابله و وقتی کمی اوضاع رو براه شده بود آبجیمم آورده بود قابله می گفت جفت درست نیومده بود و اگه به دادت نمیرسیدم مرده بودی خیلی خطرناک بود و بیهوشی منم برای خون ریزی زیاد بوده …. کمی بعد دختر خوشگل نازی رو بغلم دادن تا شیر بدم وقتی در آغوشش گرفتم همه ی خستگیم در رفت … رقیه هنوز گریه می کرد و آروم نشده بود ….بچه رو از بغلم گرفت و گذاشت.وهمین طور که قاشق کاچی رو دهن من می زاشت بغض می کرد و می گفت : بمیرم الهی ….داشتی از دست می رفتی بمیرم کاشکی دیشب می فهمیدم تو پا به ماهی یکی رو می زاشتم پیشت خاک برسرم.اوس عباس اومد و با خوشحالی گفت : دخترم ….دخترمُ بدین ببینم عشقم , امیدم , بعد بالای سر من نشست و بچه رو بغل کرد و گفت : من گل کوکب خیلی دوست دارم اسمشو بزارم کوکب ؟ گفتم چرا نه هر چی تو دوست داری منم دوست دارم …….گفت : پس اسم دخترم کوکبِ ….کوکب آره خیلی دوست دارم خودشم شکل گل کوکبِ ….رقیه فردا عذرا رو آورد پیش من و یک هفته موند و کمکم کرد ولی خان باجی هم تا خبر دار شد خودشو رسوند و یک شب هم پیشم موند ولی چون عروسی حیدر بود مجبور بود زود بره و اینطوری شد که ما به عروسی حیدر هم نرفتیم . 🍃🍃🍃🌸🍃
😳☝️ ایشون رو میشناسی؟ آقای اصغری هستن مخترع معروف ابردوا همون ابردوا که هزاران بیمار رو درمان کرده 😳 👇همین الان عضو کانالش شو 👇 چون قراره 3 روز دیگه جشنواره طلا بزاره و کلی طلا قرعه کشی کنن 😍 رو لینک بزنی عضو کانالش میشی👇 https://eitaa.com/joinchat/2101543460Cc222884313 رفتی تو کانال حتما مستند پنجم ایران درمانی رو تماشا کن معجزه اس😳
هدایت شده از تبلیغات دلدار
کپسول تقویت حافظه ویژه دانشجویان و دانش‌آموزان😍 این محصول با از بین بردن رطوبت مغز باعث تقویت شدید حافظه میشه!!✨❗️100% گیاهی❗️ 🌻درمان الزایمر 🌻فهم دقیق دروس😳 🌻مناسب برای دانش اموزان و دانشجویان😍 👇فقط و فقط تو این کانال 👇 https://eitaa.com/joinchat/2101543460Cc222884313 بعد از زدن روی لینک پیوستن رو بزن گمش نکنی❌
💞🍃ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ💞 ❣با همدیگر زیاد بخندید این مسئله باعث میشود از بعضی لحظات دشوار به راحتی بگذرید اگر گاهی اوقات با همسرتان اختلاف نظر دارید، سعی نکنید بر او غلبه کنید مطلب را کش ندهید✨🍃 💞🍃@lovely_lifee💞
🔴عروس زرنگ🔴 زن سالخورده ای میگوید :3تا پسر دارم که ازدواج کرده اند.روزی به دیدن پسر بزرگتر رفتم وشب نزد او‌ماندم. صبح، وضو ساخته ونماز خواندم وآب باقی مانده را بر بستری که شب برآن خوابیده بودم ریختم،هنگامیکه عروسم امدبه او گفتم : دخترم! دیشب بر فراشم ادرار کردم .او برافروخته شد وکلمات بسیار زشتی را نثارم کرد ودستور داد تا آنجا را شسته وخشک نمایم . شب بعد به خانه پسر دوم رفتم وعین همان کار را تکرار نمودم.واکنش عروس دوم نیزمشابه واکنش عروس اول بود . سرانجام نوبت به پسر کوچکتر رسید وهمان کاری را که در خانه دوتا برادرش انجام داده بودم اینجا نیزانجام دادم . صبحگاه گفتم :دخترم ! متاسفانه دیشب بر فراشم ادرار کردم . اوگفت :.......... ⬅️ مشاهده ادامه ی داستان➡️