دورهمی2💞
🍃🍃🍃🌸🍃 آرامش گردنم رو فشاری دادم و گفتم: _پارسا رسما دارم میمیرم..انقدر امروز سرمون شلوغ بود.
🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#آرامش🌱
کاترینا از خواستن در حال مرگ بود اما من لعنتی نمیخواستم، بوسه ای در کار نبود...من هیچ وقت کسی رو نمی بوسیدم. من با کسی عشق بازی نمی کردم..من فقط یه رابطه کوتاه مدت داشتم و هیچ وقت کسی رو نمی بوسیدم. صدای خنده کاترینا به درون مغزم رفت چرخید.تحلیل رفت و مغز خیانتکارم بلافاصله یک نت دریایی پخش کرد. صدای خنده دلبرانه اون دختر تو تموم سرم پخش شد و پخش شد و من رو از هر حرکتی وا داشت. به جنون رسیدم و با صدای غرش مانندی گفتم.
لعنتی!
آرامش
تکه نونی به دهان گذاشتم و بی اشتها جویدم. بانو لیوان چای شیرین
رو مقابلم گذاشت و گفت:
_بخور مادر,
لبخند کوتاهی زدم و ازش تشکر کردم. روی رفتار دیشبش گیر کرده بودم.. چرا انقدر بد شده بود؟؟ چی کارش کرده بودم مگه؟ جرعه ای چای شیرینم نوشیدم و بعد از روی صندلی بلند شدم و گفتم:
_بانو خیلی خوش مزه بود. با محبت نگاهم کرد و گفت:
_تو که چیزی نخوردی مادر,
لبخندی زدم و گفتم:
_چرا خوردم. خداحافظی گرمی با بقیه کردم و با فکری مشوش از آشپزخونه بیرون زدم. هنوز از در عمارت خارج نشده بودم که تلفنم زنگ خورد. با دیدن شماره مسیح لبخند
کوچکی زدم و گفتم:
_سلام خوبی؟
_سایلنت عمارتی؟
به درگاه تکیه دادم و گفتم:
_آره..چطور؟
_برو پیش رییس سند سپنتا رو ازش بگیر, با تعجب گفتم:
_چی؟ با عجله گفت:
_رییس در جریانه..تو فقط بگو پرونده سپنتا رو میخوای. من یه ساعت دیگه جلوی بیمارستانم, باشه ای گفتم و تماس رو قطع کردم. قلب، این ماهیچه لعنتی زبون نفهم ترین عضو بدنه. اونقدر زبون نفهم هست که خودشو برای دیدن مردی که دیشب اذیتش کرده بود باز به در و دیوار می کوبید. با تشویش و حالت عجیبی از پله ها بالا رفتم. بدنم می لرزید...دیدنش بدنم رو به لرزه می انداخت. دستای لرزونم رو مشت کردم و ضربه ای به در زدم. منتظر شنیدن صدای بفرماییدش بودم اما بلافاصله در باز شد و چشمای یخ زده اش مقابل چشمم قرار گرفت. گومب...گومب ،زبون نفهمم از یک ارتفاعی به زمین افتاد...دست من نبود وقتی هیبتش باعث زلزله توی وجودم می شد. به چشم هام خیره شده و با دست چپشحوله رو روی موهای خیسش می کشید. لبخندی زدم و گفتم:
_صبح بخیر..مسیح زنگ زد گفت بیا.. سرم رو برای لحظه ای چرخوندم و از دیدن تصویری که مقابلم قرار گرفت.نفسم رو تو کوچه پس کوچه های درد گم کردم و حرف در دهانم ماسید. کاترینا پیچیده در ملافه ها بدن عریان و برنزه اش رو مخفی کرده و به خوابی عمیق فرو رفت. مات شدم... نفس کشیدن فراموشم شد و دقیقا احساساتم توسط یک خنجر سمی از هم دریده شد.
_چیه؟؟؟
بند اومدن نفس ها نشونه مرگ نیست کشته شدن قلب مرگه...خود مرگ. یک درد وحشتناک در تموم تنم پیچید و قلبم با وحشیانه ترین حالت ممکن تیر کشید...بی رحمانه. فقط چشمای مبهوت شده و پرم رو بهش دوختم. گریه کنی می کشمت آرامش... چشماش فقط سرما بود..,فقط, قلب درد کشیده ام رو منجمد
کرد. با بدبختی گفتم:
_پر..پرونده سپنتا رو می خواد. خیره بود توی چشمام...قلبم شرحه شرحه شده بود. من مبارزه نکرده باخته بودم...جنگ رو باخته بودم.
_برنامه کنسل شد..نیازی به تو نیست.
فقط سر تکون دادم و بدون اينکه حتی لحظه ای مکث کنم قلب زخمی شده ام رو در دست گرفتم و با سریع ترین حالت ممکن ازش فرار کردم. گریختم. فرار کردم ازش.با دردی وحشتناک از پله ها پایین اومدم اما بی اختیار قطره اشکی از چشمم چکید.. چقدر احمقی آرامش... تو باختی...بدم باختی!!! دکمه روپوشم رو بین دستام گرفتم و اون بغض مرگبار رو بلعیدم. جرات نداری گریه کنی آرامش.... چشمامو با درد گلوگیری فشردم و سعی کردم سوزش چشمام رو پنهان کنم...سوزشی که درست از قلب آتش گرفته ام به چشمام سرایت می کرد. چی کار کردی بودی با من نامرد؟؟؟ لبم رو گزیدم و نفس های عمیق کشیدم و سعی کردم کشنده ترین تصویری رو که تا ابد درون قلبم حک شده بود رو از جلوی چشمم پاک کنم. تصوير عریان زیباترین زنی که می شناختم در تخت سلطنتی مردی که بهش دل باخته بودم. سرکوب کردم احساساتم رو و لخ لخ کنان از اتاق بیرون زدم. سمت استیشن رفتم و برای مبینا سر تکون دادم. من می خواستم خوب باشم اما قلب زخمیم خیلی درد می کرد. حس یک بازنده رو داشتم که هنوز قدم به میدون جنگ نگذاشته توسط ترکش های رقیب از پای در اومده بود. من می خواستم لبخند بزنم؛اما ترکش ها درست به وسط قلبم خورده بود و درد می کرد...خیلی درد می کرد. من می خواستم اشک نریزم اما قلبم به چشمام نیشتر می زد و چشمام بدون اذن من پر می شد. من می خواستم آرامش باشم اما آرامش سابق نبودم,. من شکسته شده بودم.. نوشته مقابلم خطوطی درهم و ناخوانا بود. هیچ چیزی رو نمی فهمیدم. لرزش دستام و گرفتن قلبم به قعر بدبختی می کشید من رو...من بازنده رو.
ادامه دارد ...
💝@D_hame
هدایت شده از گستردهتبلیغاتیترابایت
با 🔥 پرده های آماده 🔥
خیلی سریع و راحت
پرده خونتو عوض کن 😌
اگه میخوای اعتماد به نفست پیش #مهمونات بالا بره خونتو شیک کن💖
🏠 پرده لباس خونست
بهترینش رو از من بخواه 😎👇
https://eitaa.com/joinchat/381551065C17f44214ff
هدایت شده از تبلیغات دلدار
‼️ من ۶ تا تخم مرغ دارم ۲ رو سرخ کردم ۲ تا رو خوردم چند تا تخم مرغ باقی مونده ؟
۹۹ درصد مردم اشتباه جواب میدن 🥚
برای دیدن جواب درست کلیک کن
❌😳👆
8.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔅 امام علی (ع): «از گفتن حق، یا مشورت در عدالت خودداری نکنید، زیرا من خود را برتر از آنکه اشتباه کنم، و از آن ایمن باشم، نمیدانم، مگر آنکه خداوند مرا حفظ نماید.»
📚 خطبه ٢١۶ نهجالبلاغه
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅 قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتَابٌ كَرِيمٌ ﴿۲۹﴾
🔸 (بلقیس رو به رجال دربارش کرد و) گفت: ای رجال کشور، نامه بزرگی به من رسیده است.
🔅 إِنَّهُ مِنْ سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ ﴿۳۰﴾
🔸 که آن نامه از جانب سلیمان و عنوانش به نام خدای بخشنده مهربان است.
🔅 أَلَّا تَعْلُوا عَلَيَّ وَأْتُونِي مُسْلِمِينَ ﴿۳۱﴾
🔸 (و بعد چنین نگاشته) که بر من برتری مجویید و تسلیم امر من شوید.
🔅 قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي أَمْرِي مَا كُنْتُ قَاطِعَةً أَمْرًا حَتَّىٰ تَشْهَدُونِ ﴿۳۲﴾
🔸 آنگاه گفت: ای رجال کشور، شما به کار من رأی دهید که من تاکنون بیحضور شما به هیچ کار تصمیم نگرفتهام.
🔅 قَالُوا نَحْنُ أُولُو قُوَّةٍ وَأُولُو بَأْسٍ شَدِيدٍ وَالْأَمْرُ إِلَيْكِ فَانْظُرِي مَاذَا تَأْمُرِينَ ﴿۳۳﴾
🔸 رجال ملک به او اظهار داشتند که ما دارای نیروی کامل و مردان جنگجوی مقتدری هستیم، لیکن اختیار با شما تا به فکر روشن چه دستور فرمایی.
💭 سوره: نمل
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
هدایت شده از اطلاع رسانی گسترده اعتماد
6.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😍#حلیم کش دار فقط تو دو ساعت 😳
👌🏻با این دستوری که برات آوردم دیگه نمیگی حلیم درست کردن سخته،اونم تو دو ساعت🤩
نه نیاز به #گوشت_کوب برقی داره نه #ثعلب برای کش اومدن حلیم🤭
حلیم خوشمزه،پرملات و#کش_دار برا افطار و نذری هاتون👇
https://eitaa.com/joinchat/3835756545C755a55537e
دیگه حلیم بازاری نخر داخلش...😱❌
هدایت شده از تبلیغات دلدار
🧑🍳سلام دوستان بنده سر آشپز.....هستم😉
برای رفاه حال دوستان عزیزم در#ایتا کانالی تاسیس کردم که بدون هزینه تمامی هنرهای آشپزیمو در اختیارشون بزارم
👇🏼روی گزینه مورد نظر کلیک کنید👇🏼
🥭انواع دسرها
🥬انواع سالادها
🍲انواع آش وسوپ
🍔انوع فست فودها
🥓انواع کباب وجوجه
🥪انواع غذاهای نونی
🥘انواع غذاهای محلی
🍤انواع غذاهای دریایی
🫕انواع پلو و خورشت ها
👌🏻و تمامی نکات ریز #آشپزی که خیلی هاتون آگهی لازم رو ندارید و لازمه هر زندگی سالمی هست 😊
هدایت شده از اطلاع رسانی رهپویان🌼
🪴اگه #گـــــــــل_و_گیاه با دستت قهره و رشد نداره بیا😍👇
تکنیک #پاجوش گرفتن از سانسوریا☺️
فن #ایستاده رشد دادنِ پیچک😍
راه #قلمه گرفتن از گل قاشقی👌
قلقِ #ریشه زدن دیفن باخیا👍
👌🏻راهکار #آبشاری ریختن گل همیشه بهار😍
👌🏻راهکار #پر_پشت کردن گل با کودِ #مایع خانگی😍👇
https://eitaa.com/joinchat/2033647686C399ccaf613
فن جلوگیری از #سوختن_برگها در فصل گرما 👌
هدایت شده از تبلیغات دلدار
😍دوستانی که علاقه به کاشت صیفی جات در منزل داخل گلدان در #آپارتمان دارن بیان🏡👇🏻
چنتا کَلک باغبونی یادشون بدم😉👇
کاشت بادمجان🍆فلفل🌶هویچ🥕کاهو🥬ذرت🌽سیر🧄گوجه🍅😍
راهکار #بخور_دادن به گل😳😍
#لوله_ای و #چروک نشدن برگ سانسوریا
علاج #سوراخ_شدن برگهای گل قاشقی
جلوگیری از #شل_شدن برگهای پتوس
همین الان قلق #نرم_کردن خاک گلدون تو فصل گرما رو هم گذاشتم بیا😍👇
https://eitaa.com/joinchat/2033647686C399ccaf613
نرم و سیاهشدن #کاکتوس👈 علاج فوری