eitaa logo
『 در محضر شهدا 🇵🇸』
1.8هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
1.9هزار ویدیو
139 فایل
بسم‌رب‌الشهدا‌‌♥! 🌸 کپی با ذکر یک صلوات بھ نیت تعجیل در فرج امام‌ زمان (عـج) انجام‌ شود🌸 •خادم‌کانال‌🌷️‌‌⇩ @Shohada3136 @unknown_Soldier_3_13 •خط‌ناشناس📬⇩ @N_darmahzarshohada313 •بایگانی‌محفل‌های‌کانال📁⇩ @B_darMahzarSHohada313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نام : شهید جواد الله کرم تولد : 2 / تیر / 1360 محل تولد : تهران _ مهرآباد شهادت : 19 / اردیبهشت / 1395 محل شهادت : سوریه _ حلب سن : 35 مزار : تهران _ گلزار شهدای بهشت زهرا (س) _ قطعه 50
『 در محضر شهدا 🇵🇸』
نام : شهید جواد الله کرم تولد : 2 / تیر / 1360 محل تولد : تهران _ مهرآباد شهادت : 19 / اردیبهشت / 1
خلاصه ای از زندگی : سلام به همگی من جواد الله کرم هستم . خداروشکر از همون اول مادرم خیلی مراعات می کرد که بدون وضو به من شیر ندهد و همین امر و تربیت درست والدینم ، باعث شد که سرگرمی روزهای کودکی و نوجوانی من مسجد باشد . اخلاق برای من خیلی مهم بود حتی در جلسه خواستگاری هم به همسرم گفتم که اخلاق برای من مهمترین چیزه و کسی که اخلاق نداره ایمان نداره . یادمه شب عروسیم پا به مجلس خانم ها نذاشتم ، از قبل قرارمان همین بود . به نظرم خیلی اشتباه است داماد به مجلس خانم ها بیاید ، هم مهمان ها به سختی می افتند ، هم داماد موذب می شود . قاب عکسی ازم را که همان روز در آتلیه گرفته بودیم آماده کردند و در مجلس گرداندند . فرزندانم ، زهرا و علی اکبر حاصل این ازدواج هستند . من لیسانس و کار و زندگی خودم را داشتم اما با آغاز جنگ سوریه از سال 1390 داوطلبانه راهی این کشور شدم و از جمله مستشاران و نظامیان زبده ی ایرانی به حساب می آمدم . یکی از مهمترین دلایلم برای رفتن به سوریه این بود که اگر به سوریه نرویم باید در ایران با دشمن رو به رو شویم . اعتقاد داشتم که حتی اگر حرم حضرت زینب (س) هم در سوریه نبود باید می رفتم و چیزی از اهمیت رفتنم کم نمی شد چه برسد به اینکه بحث حرم هم پیش آمده بود . سوریه محور مقاومت ما است اگر از دست برود خطر بزرگی برای انقلاب اسلامی است و از طرف دیگر غرور و غیرتم اجازه نمی داد که زنان و کودکان مسلمان در این کشور بی دفاع و بی سرپناه بمانند . در سال های 93 و 94 در سوریه سه بار مجروح شدم ولی دوباره به جبهه ها بازگشتم و در نهایت در 19 اردیبهشت سال 95 و در زمان آتش بس ، با گلوله ی تکفیری ها در جنوب غربی حلب به دیدار یار رفتم و پیکرم نیز در منطقه ماند و در زمره شهدای جاویدالاثر قرار داشتم تا اینکه بعد از چهارسال پیکرم شناسایی شد و به وطن و آغوش خانواده ام بازگشت . همسر شهید : برایمان جا افتاده بود که آقا جواد خانواده‌ اش را دوست دارد اما تکلیف را مهمتر از خانواده می‌ داند برای همین هرگز مانع رفتنش به ماموریت نشدیم . خیلی به بالا بردن سطح سواد خانواده اهمیت می داد ، معتقد بود که حزب اللهی باید با سواد باشه وگرنه عرصه های علمی در مملکت شیعه دست آدم های ناصالح می افتد . به فضل خدا ایشان به من در زمینه تحصیل خیلی کمک کرد . در حقیقت مشوق اصلی برای درس خواندنم خودش بود . زمانی که خانه بود سر بچه ها را گرم می کرد و به امور خانه می رسید تا بتوانم درسم را بخوانم . وقتی در مقطع دکتری در دانشگاه تربیت مدرس پذیرفته شدم خیلی خوشحال شد . همرزم شهید : شب بود ، همه جمع نشسته بودیم و داشتیم شوخی می‌کردیم ، جواد گفت : بچه‌ ها امشب کمتر شوخی کنید . تعجب کردم ، به شوخی گفتم : جواد نکنه داری شهید می‌شی . گفت : آره نزدیکه ... هاج و واج مانده بودیم چه بگوییم . همه لحظه ‌ای سکوت کردند . یکی از بچه‌ ها دوربین آورد و گفت : بگذار چند تا عکس بگیریم . قبول کرد ، نشستیم چند تا عکس مجلسی انداختیم و فرداش جواد شهید شد ... همرزم شهید : با اینکه فرمانده بود و همه گوش به فرمانش ولی در عملیات های سخت بعد از تشریح دقیق منطقه و دشمن ، راه می افتاد می گفت دارم می روم هر کس می خواهد بیایید ، کسی را صدا نمی زد ، نگاه نمی کرد چند نفر دنبالش می آیدند . در چشم جواد هیچ ترسی وجود نداشت . سخن شهید : مهم نیست چه مسیولیتی داریم و کجا هستیم هرجا که هستیم باید درست انجام وظیفه کنیم . 🥀 @DarMahzarSHohada313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نام کتاب : اسیر کوچک نویسنده : آقای حسین نیری انتشارات : سوره مهر تعداد صفحات : 134 خلاصه ای از کتاب : اسیر کوچک روایتی تازه از جنگ تحمیلی از زبان کوچکترین اسیر آن است . این راوی همراه خانواده‌ اش اسیر دشمن می‌شود . این اسیر کوچک از جابه‌ جایی‌هایشان در اردوگاه‌های مختلف ، از خانواده‌های اسیر دیگر و از شرایط خانواده‌ها در اردوگاه‌های دشمن صحبت می‌کند . غلامرضا رضازاده درباره اتفاقاتی چون دیدار با نمایندگان صلیب سرخ و اتفاقاتی که پس از آن می‌افتد و دیدار با شهید تندگویان توضیحاتی می‌دهد . از اتفاقات جالب دیگری که در این کتاب روایت شده موضوع دیدار معاون نخست ‌وزیر عراق ، طه یاسین رمضان از اردوگاه و گفت‌‌و‌گو با او است . 🥀 @DarMahzarSHohada313
خدایا ڪلام آخر ما را یا مھدی و یا زهرا قرار بده
مس قرآن(بخش دوم) تماس موی انسان با خط قرآن بدون وضو اشکال ندارد. (مطابق با فتاوای آیت الله خامنه ای (مدضله))
باسمه تعالی چله ی حدیث علوی امیرالمومنین: هرکس در دارایی اش دو شریک دارد : وارث و حوادث.
زندگی سراسر آزمونــ استــ و شھادت مھر قبولی ‌‌♥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهدا سنگ نشانند که ره گم نشود 🥀 @DarMahzarSHohada313