🔘 خلق نیکوی حضرت محمد (ص)
🔳 آیت الله ناصری (ره):
▫️ خداوند، چند چیز را در قرآن عظیم شمرده است. خدایی که خود عظیم است، اگر چیزی را عظیم بشمارد، عظمت آن فوق العاده است.
یکی از مواردی که خداوند عظیم، آن را عظیم شمرده خُلق عظیم نبی اکرم است. در قرآن فرمود:
📜 اِنَّکَ لَعَلَیٰ خُلُقٍ عَظیم. (سوره قلم، آیه چهار: و یقیناً تو بر بلندای سجایای اخلاقی عظیمی قرار داری.)
❇️ زمانی که نبی اکرم به مدینه آمدند و اسلام رونقی گرفت، روستای دور افتادهای بود که حدود هزار نفر جمعیت داشت. یک نفر از اشرار این منطقه بود که بسیار بد و خونریز بود. آن شرور دید که اهل این منطقه، خیلی ناراحتند. پرسید:
🔹 چه شده است؟ چرا اینقدر ناراحتید؟
▫️ گفتند:
🔸 یک نفر به مدینه آمده و ادعای پیغمبری میکند و همه خدایان ما را زیر سؤال برده و منکر شده است. ما از این ناراحتیم که تمام خدایان ما را کنار زده است و دین تازه ای آورده و میگوید:
🔶 خدا یکی است.
▫️ گفت:
🔹 شما چه میخواهید؟
▫️ گفتند:
🔸 اگر بتوانی خون این شخص را بریزی و او را بکشی، آنچه دلت بخواهد، به تو میدهیم.
▫️ گفت:
🔹 فردا سر او را برای شما میآورم.
▫️ آن شرور، حرکت کرد و بعد از ظهر مدینه رسید. نماز پیغمبر در مدینه تمام شده بود و عربها به منزل خود رفته بودند. حضرت هم داشتند، به منزل میرفتند. عرب شرور به پیغمبر رسید؛ در حالی که آن حضرت را نمیشناخت؛ لذا از خود پیغمبر پرسید:
🔹 این محمد که میگویند، کجاست؟
▫️ حضرت فرمودند:
🔸 او را چه کار داری؟
▫️ عرض کرد:
🔹 من از فلان منطقه هستم و شنیدهام ادعای پیغمبری کرده و منکر خدایان ما شده است. آمده ام سر او را برای خویشانم سوغات ببرم.
▫️ فرمودند:
🔸 الآن بعد از ظهر است و هوا گرم. شما هم تازه رسیدهای و خسته هستی. غذا هم که نخوردهای. بیا برویم منزلِ ما استراحت بکن، غذایت را بخور، خوابت را برو. سر حال که شدی، من دست محمد را در دستت میگذارم.
✨ حضرت او را به منزل آوردند و عبای خود را پهن کردند و گفتند:
🔸 روی آن بنشین.
▫️ آن عرب غذایش را خورد و مشغول استراحت شد.
☀️ کم کم آفتاب او را گرفت. حضرت، مقابل آفتاب ایستادند و با بدن مبارکشان، روی صورت این عرب، سایه انداختند، تا آفتاب به او نتابد.
⏳ خواب آن عرب طول کشید و پیغمبر عرق کردند. عرقهای پیغمبر، روی صورت این جوان چکید و بیدار شد. دید که این آقا بالا سر او نشسته و از شدت گرمای آفتاب صورت او از عرق خیس شده است. بلند شد و گفت:
🔹 آقا! چرا این طور کردی؟ چرا من را شرمنده کردی؟ خدمتی به من کردی که احدی نکرده است.
▫️ و عذر خواهی کرد.
حضرت فرمودند:
🔸 دیدم خستهای و خواب هستی. نخواستم بیدارت کنم و بگویم آفتاب تو را گرفته است. بالای سر تو نشستم که آفتاب تو را اذیت نکند.
▫️ آن عرب بلند شد و گفت:
🔹 وعده کردی که دست محمد را در دستم بگذاری. برویم محمد را پیدا کن و دست او را به دست من بده.
🤝 حضرت دستشان را آوردند جلو و فرمودند:
🔸 بگیر.
▫️ جوان نگاهی نکرد و گفت:
🔹 چه را بگیرم؟
▫️ گفت:
🔸 دست من را. من محمدم.
▫️ این جوان به حضرت نگاهی کرد و با خودش گفت:
🔹 عجب! این زندگی و این اخلاق او است؟!
❇️ شهادتین را جاری کرد و به حضرت ایمان آورد و گفت:
🔹 من میروم همه مردم شهرمان را مسلمان میکنم.
💡 حضرت، همه اعمال و رفتارشان بهگونهای بوده است که برای ما معلم و الگو باشند.
⬅️ اپلیکیشن آیت الله ناصری
🏷 #حضرت_محمد_ص #آیت_الله_ناصری #خودسازی #تهذيب_نفس #اخلاق #الگو
🖤در مسیر مهدویت🖤
🌐 @DarMasireMahdaviat
🧮 S5W57
🔰 متن قطعه ی انتخاب:
راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست (۱)
آنجا جز آنکه سر بسپارند چاره نیست
دعوت گرفته یار و نوشته "من الغریب"
وقت سفر رسیده ببین حری یا حبیب
هرجا دو راهی است هر آیینه کربلاست
خود را ببین دوباره که آیینه کربلاست
مردی هنوز چشم به راه جواب ماست
یک کربلا مقابل هر انتخاب ماست
تصمیم حر در اول هنگامه روشن است
تکلیف کربلا و امان نامه روشن است
با عشق اوست هر که به جایی رسیده است
خیلی حسین زحمت ما را کشیده است
در خودم گم شده ام، آه بگو راه کجاست
خسته ام از شب پر ابر، بگو ماه کجاست
در پی دوست به کوی دگران میگردم
یار در خانه و من گرد جهان میگردم
ای خوش آنها که دمی لایق دیدار شدند
که به خال لبت ای دوست گرفتار شدند
دل پر زخم زمین گفته کسی میآید
زده فریاد که فریاد رسی میآید
ساقی از عهد و قراری ازلی برگشته
پسر فاطمه با تیغ علی برگشته
میرسد منتقم خون خدا بسم الله
هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله
بعد قد قامت مهدی چه نمازی بشود
دل و دلدار عجب راز و نیازی بشود
ترجمه قسمت عربی:
یا زهرا به خدا هرگز مهدی را فراموش نمیکنیم
یا زهرا به خدا هرگز مهدی را فراموش نمیکنیم
حسین
ادامه قسمت فارسی:
در چای روضه عکس رخ یار دیده ایم
در اربعین طلیعه ی دیدار دیده ایم
ای شمس عالمی که قمر شد فدایی ات
هر کربلا رسیده نشد کربلایی ات
با چشم بسته هر کسی آمد به جانبت
معلوم نیست در چه صفی رفت عاقبت
کشتند عابدان زر آیین تو را حسین
با نام شرع و مصلحت و دین تو را حسین
اشباحی از حقیقت مردند کوفیان
از آب هم مضایقه کردند کوفیان
ای کشته ی فتاده به هامون حسین ما
ای صید دست و پا زده بر خون حسین ما
(۱). راه بی کناره: راه بدون شانه و استراحتگاه کنار جاده ( در راه بدون کناره، امکان توقف و استراحت وجود ندارد)
🏷 #امام_زمان_عج #صوت_مهدوی #علی_اکبر_قلیچ
🖤در مسیر مهدویت🖤
🌐 @DarMasireMahdaviat
🧮 S9W38r1
انتخاب - علی اکبر قلیچ.mp3
10.67M
🎼 انتخاب
🎤 علی اکبر قلیچ
❤️ راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست
آنجا جز آنکه سر بسپارند چاره نیست
دعوت گرفته یار و نوشته من الغریب
وقت سفر رسیده ببین حری یا حبیب
هرجا دو راهی است هر آیینه کربلاست
خود را ببین دوباره که آیینه کربلاست ...
🏷 #امام_زمان_عج #صوت_مهدوی #علی_اکبر_قلیچ
🖤در مسیر مهدویت🖤
🌐 @DarMasireMahdaviat
🧮 S9W38
06_Porsesh_Pasokh_Mostanade_Soti_Shonood_Aminikhaah.ir.mp3
18.38M
🎧 مصاحبه صوتی شنود
🏷 پرسش و پاسخ قسمت ششم
#مستند_صوتی_شنود
❇️ نهایت تلاش شیطان برای مقابله با ظهوری که نزدیک شده
❇️ مشاهده ی رازهایی از وقایع پنهان حین زیارت اربعین
* خداوند از میهمانش پذیرایی میکند هر چند ناصبی باشد
* طوری باش که خدا دوست دارد
* به معنا توجه کن نه صورت
* شیطان انسان را هنگام گوش دادن به موسیقی، تهییج میکند
* خودت را از مرکز رحمت دور نکن
* القائات شیطان در حوزه خیال است
* لحظه به لحظه به ظهور نزدیک میشویم
* ظهور مساوی است با مرگ شیطان
* تلاش مذبوحانه شیطان برای ماندن
* راه نفوذ شیطان را ببند
* تکیه ات بر روی استدلال و بدیهیات باشد
*ملائکه را در همه زندگی و جریانات دیدم
* اجنه مومن اسباب را جور و ناجور میکنند
* بعضی از اجنه، از مقربین اند
* اجنه شیعه مسئول امنیت زوار امام حسین (ع)
* دانه های برنجی که آرزو داشتند خوراک زائر امام حسین شوند
* اربعین که تمام می شد، ناله موجودات بلند میشد
* ایرانیها به برکت ولایت امیرالمومنین (ع) میدرخشیدند
* مهمانان عزیز اباعبدلله (ع)
⏰ مدت زمان: ۴۵:۰۰
📆 تاریخ: ۱۴۰۱/۰۴/۲۸
🏷 #شنود #برزخ #خودسازی #تهذيب_نفس #ظهور #نزدیکی_ظهور #زیارت_اربعین #ملائکه #اجنه #شیطان #اربعین #ایران
🖤در مسیر مهدویت🖤
🌐 @DarMasireMahdaviat
🧮 S10W31
در مسیر مهدویت
خراسان می دهد بوی مدینه
گرفته دُرّی از کوی مدینه
خراسان کربلای دیگر ماست
مزار زاده ی پیغمبر ماست
خراسان راز دل ها با رضا داشت
چه شب هایی که ذکر یا رضا داشت
خراسان! کو امام مهربانت؟
چه شد با او ز مامون در میانت
خراسان را سراسر غم گرفته
در و دیوار آن ماتم گرفته
خراسان داغ دل بر سینه دارد
ز مامون، سینه ی او کینه دارد
دریغا! میهمان در خانه کشتند
چه تنها و چه مظلومانه کشتند
امامِ اِنس و جان را زهر دادند
به تهدید و به ظلم و قهر دادند
ز نارِ زهرِ دشمن، نور میسوخت
سراپا همچو نخل طور میسوخت
ز جا برخاست با رنگ پریده
غریبانه، عبا بر سر کشیده
گهی بی تاب و گه در تاب میشد
شبیه شمع روشن آب میشد
میان حجره ی در بسته میسوخت
نمی زد دم ولی پیوسته میسوخت
ز هفده خواهر والا تبارش
دریغا کس نبودی در کنارش
دلش دریای خون، چشمش به در بود
امیدش دیدن روی پسر بود
به خود پیچید و تنها دست و پا زد
جوادش را، جوادش را صدا زد
به توس آمد به آنی از مدینه
جوادش در حضورش شد قرینه
پسر حاضر به بالین پدر شد
پدر از شوق او حالش دگر شد
جوادش را گرفت آقا در آغوش
درونش می گداخت از زهرِ پر جوش
بزد بوسه به آرامی جبینش
پسر اشکش به روی نازنینش
پدر رو سوی آن خونین جگر کرد
صدایش را کمی آهسته تر کرد
جوادش رو به بابا مستمع شد
ز اسرار امامت مطلع شد
پدر چون شمع سوزان آب میشد
پسر هم مثل او بی تاب میشد
پدر میگشت قلبش پاره پاره
پسر با گریه میکردش نظاره
پدر آهسته چشمان خودش بست
پسر گویی که جانش رفته از دست
پسر از پرده ی دل ناله سر داد
پدر هم جان در آغوش پسر داد
🏴 سالروز شهادت مظلومانه امام مهربانمان،
حضرت علی ابن موسی الرضا(ع) را
به حضرت صاحب الزمان(عج)
و همه شیعیان و محبّین آن حضرت، تسلیت عرض میکنیم.
🔘 تشرف در راه مانده ای از زائران امام رضا (ع)
(تشرّف شیخ حسین خادم مسجد سهله)
🔰 شیخ آقا بزرگ تهرانی از شیخ حسین، خادم مسجد سهله، نقل میکند:
🕌 در سفر اوّلی که با جناب شیخ اعظم، شیخ محمّد طه اعلی اللّه مقامه به مشهد مقدّس مشرّف شدیم؛ نزدیک مشهد یعنی میامی رسیدیم من بر حیوان سواری خود طیّ مسافت میکردم. چیزی از راه را طیّ نکرده بودیم که آن حیوان از حرکت باز ماند و کمکم عقب افتادم بطوریکه اثری از قافله دیده نمیشد. پیاده شدم و قدری پیاده با حیوان راه رفتم؛ ولی حیوان بهخاطر ورمی که در دستش پیدا شده بود، نمیتوانست راه برود و من هم از حرکت عاجز شدم.
در اینجا بارم را فرود آورده و فرشم را بر زمین پهن نمودم و در وسط صحرا مثل اینکه در خانهام باشم، نشستم و مدّت مدیدی در فکر بودم و به حضرت رضا علیه السّلام خطاب مینمودم و عرایضی را عرض میکردم و میگفتم:
🔹 مولاجان من زائر شمایم و از کاروان عقب افتادهام و دست حیوانم شل شده است.
▫️ و امثال این مطالب را ذکر میکردم. ناگاه دیدم شخص عجمی که بر حیوان قویّ سفیدی سوار است، از راه میآید. گفتم:
🔹 لابد این شخص از زوّار است.
▫️ وقتی رسید، سلام کرد. جواب سلامش را دادم. خیال کردم که او هم به واسطه امری از کاروان عقب افتاده است. بعد از جواب سلام، ایشان به فارسی مشغول صحبت شد و من هم فارسی بلد بودم.
مرا به اسم نام برد و گفت:
🔸 ای شیخ حسین، طوری نشستهای مثل اینکه در خانه خودت نشسته باشی آیا نمیدانی اینجا چه جایی است؟
▫️ گفتم:
🔹 بلی؛ امّا قضیه من چنین و چنان است.
▫️ گفت:
🔸 برخیز بارت را روی حیوانت میگذاریم و میرویم شاید خداوند ما را به قافله برساند.
▫️ گفتم:
🔹 آیا نمیبینی که دستش چه شده و نمیتواند راه برود؟
▫️ اصرار کرد. گفتم:
🔹 لا حول و لا قوّه الّا باللّه
▫️ و برخاستم. بار بر روی حیوان قرار گرفت من هم به اجبار او، حیوان را میراندم و ایشان نیز کمکم راه میرفت.
در بین راه گفت:
🔸 ای شیخ حسین، بار من سبکتر از بار تو است؛ بارت را روی حیوان خودم میگذارم و بار خودم را روی حیوان تو.
▫️ گفتم:
🔹 میل خودتان.
▫️ بار مرا گرفت و روی حیوان خودش گذاشت و بار خودش را روی حیوان من و به همین کیفیّت میرفتیم.
گفت:
🔸 ای شیخ حسین، نمیخواهی حیوان خودت را با حیوان من مبادله کنی تا سربهسر شود؟
▫️ گفتم:
🔹 ای برادر، تو عجمی و من عرب؛ گمان میکنی من نمیفهمم که مرا مسخره میکنی! حیوان شما ده برابر حیوان من میارزد؛ با اینکه من در این صحرا در معرض هلاکتم و چارهای ندارم جز اینکه مال و بارم را بگذارم و بروم تا خود را از هلاکت خلاص کنم.
معلوم است که این حرف تو جز برای مسخره کردن من نیست.
▫️ گفت:
🔸 از استهزاء کردن، به خدا پناه میبرم. تو چه کار داری، من میخواهم حیوانم را با حیوان تو معاوضه کنم.
▫️ هرچه میگفتم:
🔹 ای برادر مرا مسخره نکن،
▫️اصرار میکرد، تا اصرارش بحدّی رسید که قبول کردم. گفت:
🔸 پس سوار شو.
▫️ من بر حیوان او سوار شدم دیدم انگار مثل مرغی میپرد.
آن مرد گفت:
🔸 تو به قافله ملحق شو من هم ان شاء اللّه تعالی ملحق میشوم.
▫️ زمان کمی گذشت که دیدم به قافله رسیدهام. آن هم در نزدیکی منزل و مثل آنکه از آن مرد غافل شدم. همینکه به منزل رسیدم، پیاده شده و مشغول رسیدگی به حیوان گردیدم و وقتی کارم تمام شد برای خوردن قهوه خدمت شیخ محمّد طه رسیدم. وقتی داخل شدم، سلام کردم.
فرمود:
🔸 شیخ حسین، چرا امروز در راه با ما نبودی؟
▫️ چون بنای من بر این بود که هر روز حیوانم را جلوی محمل شیخ یک ساعت یا بیشتر راه میبردم و ایشان برای من حکایاتی را نقل میفرمودند.
عرض کردم:
🔹 شیخنا قضیّه من این بود
▫️ و جریان را نقل کردم. فرمود:
🔸 آن مرد کجا است؟
▫️ عرض کردم:
🔹 خودش را به ما میرساند؛ ولی هنوز نرسیده است.
▫️ فرمودند:
🔸 بلکه او قبل از تو رسیده است؛ آیا گمان میکنی که اینطور کارها را در چنین مکانی کسی غیر از ائمّه معصومین علیهم السّلام انجام میدهد؟
▫️ بعد شیخ بهخاطر این جریان قصیدهای در مدح حضرت رضا علیه السّلام انشاء نموده و قضیه را در آن درج نمود.
♦️ جناب شیخ آقا بزرگ تهرانی فرمودند:
▪️ شیخ حسین بعضی از ابیات آن قصیده را برای من خواند؛ ولی من فراموش نمودهام. و گفت:
▫️ آن شخص را هم دیگر ابدا ندیدم و با آن حیوان تا تهران برگشتم. در آنجا مریض شدم و آن را به قیمت گزافی فروختم و در معالجه مرض و مراجعتم، مصرف کردم.
⬅️ برکات حضرت ولی عصر (علیه السلام)، صفحه ۲۰۳
🏷 #امام_رضا_علیه_السلام #زیارت #امام_زمان_عج #مهدویت #تشرفات #زیارت #توسل
🖤در مسیر مهدویت🖤
🌐 @DarMasireMahdaviat
🧮 S4W57
07_Porsesh_Pasokh_Mostanade_Soti_Shonood_Aminikhaah.ir.mp3
18.34M
🎧 مصاحبه صوتی شنود
🏷 پرسش و پاسخ قسمت هفتم
#مستند_صوتی_شنود
* شب پره از نور فراری است.
* قم و مشهد نورانی ترین نقاط ایران
* شیطان از نطفه روی افراد کار میکند.
* ملائکه تجسم پیدا میکنند
* تمثلات مختلف شیطان.
* ملائکه گرد حرم امام حسین ع طواف میکردند
* ملائکه مقیم حرم اباعبدلله (ع)
* کلمه کلمه ای که گر میگرفت.
* نود درصد تجربیات مشهور به نزدیک به مرگ، در واقع خروج روح از بدن است.
* هر شب خروج روح از بدن اتفاق میافتد.
* گاهی تقدیرات در خواب القا میشود.
* انس انسان با نجاست، او را از طهارت دور میکند.
⏰ مدت زمان: ۴۵:۰۴
📆 تاریخ: ۱۴۰۱/۰۴/۲۸
🏷 #شنود #برزخ #خودسازی #تهذيب_نفس #ظهور #نزدیکی_ظهور #زیارت_اربعین #ملائکه #شیطان #کربلا #نور
🖤در مسیر مهدویت🖤
🌐 @DarMasireMahdaviat
🧮 S10W32
AUD-20220904-WA0032.mp3
14.84M
🎧 مصاحبه صوتی شنود
🏷 پرسش و پاسخ قسمت هشتم
#مستند_صوتی_شنود
* نقطه مقابل طهارت
* به اندازه اتصال، نور می گیری
* یکی از سپاهیان شیطان
* اخلاق شیطان شبیه اخلاق سگ
* محبت سگ به انسان
* تاثیر گناه افراد بر هم
* تاثیر دعای دیگران برای هم
* چه کنیم که خدا ما را بخرد؟
* همه توجه خدا سمت او بود.
* با ارزش ترین در دنیا
* مساله مهم حجاب
* حجاب مرز انتخاب ولایت خداوند است.
* نمی شود کباب یزید را بخوری، برای امام حسین گریه کنی.
* خانه خدا را آتش نزن.
⏰ مدت زمان: ۳۶:۳۷
📆 تاریخ: ۱۴۰۱/۰۴/۲۰
🏷 #شنود #برزخ #خودسازی #تهذيب_نفس #کربلا #نامحرم #بی_حجابی #حجاب #طهارت #گناه
🖤در مسیر مهدویت🖤
🌐 @DarMasireMahdaviat
🧮 S10W33
May 11
AUD-20220904-WA0031.mp3
14.83M
🎧 مصاحبه صوتی شنود
🏷 پرسش و پاسخ قسمت نهم (آخر)
#مستند_صوتی_شنود
* عالم جنیان جدا از عالم ماست
* بخاطر دخالت انسان ها، نظم جهان و جدا بودن عالم های موجودات مختلف در حال بهم خوردن است
* غیبت کردن
* خدا همه بنده هایش را دوست دارد
* تاثیر خوراک بر انسان
* تاثیر متقابل گناه و بیماری
* بابت خیالات تا زمانی که به زبان نیاوردم، مواخذه نشدم
* با اراده در عالم ماده تصرف کردم.
* وقتی از حق الناس صحبت می شود، یعنی خدا بنده هایش را دوست دارد.
⏰ مدت زمان: ۳۶:۳۷
📆 تاریخ: ۱۴۰۱/۰۴/۲۸
🏷 #شنود #برزخ #خودسازی #تهذيب_نفس #تداخل_عوالم #جن #غیبت #حق_الناس
🖤در مسیر مهدویت🖤
🌐 @DarMasireMahdaviat
🧮 S10W34
📿 قسمتی از دعایی که حضرت امام رضا(ع)، امر می فرمودند که بوسیله ی آن، برای حضرت امام مهدی(عج) دعا شود:
🤲 (خدایا) ما را از کسانی قرار ده که به دست آنها برای دینت پیروزی آوری و یاری ولیات را به آنها نیرومند سازی و ما را در این زمینه با دیگران عوض مکن، زیرا عوض کردن ما با دیگران بر تو آسان، ولی بر ما کار بسیار دشوار است.
📜 وَاجْعَلْنا مِمَّنْ تَنْتَصِرُ بِهِ لِدِينِكَ، وَتُعِزُّ بِهِ نَصْرَ وَلِيِّكَ، وَلَا تَسْتَبْدِلْ بِنا غَيْرَنا، فَإِنَّ اسْتِبْدالَكَ بِنا غَيْرَنا عَلَيْكَ يَسِيرٌ، وَهُوَ عَلَيْنا كَثِيرٌ .
⬅️ مفاتیج الجنان، دعای بعد از دعای عهد
#امام_رضا_علیه_السلام #امام_زمان_عج #حدیث #ولایت
💚در مسیر مهدویت💚
🌐 @DarMasireMahdaviat
🧮 S3W12