eitaa logo
در آغوش خدا / در آغوش حسین
8.9هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
569 ویدیو
7 فایل
❤️امن‌ترین جای جهان، آغوش خداست❤️ 😍برایتان آرامشی از جنس آغوش خدا آرزو می‌کنم😍 مطالب کانال: هرچیز که در این سه ماهِ عزیز به خدا نزدیک‌ترمان کند. ادمین @Mohammad_Mehrzad
مشاهده در ایتا
دانلود
اخلاقی حسـادت تــو علیـه کســـی، نشانه برتـــری او بر توست (اعتراف به برتری اوست). در آغوش خدا باشید 🔹🔶─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─🔶🔹 @Dar_Aghoosh_KHODA
در آغوش خدا / در آغوش حسین
💚💚 فرازی از استغفار هفتاد بندی مولا امیرالمؤمنین بند ۵۸: بار خدایا! از تو آمرزش می‌طلبم برای هر گن
امیرالمؤمنین علی علیه‌السّلام در بند ۵۸ استغفار معروف خود یعنی «استغفار هفتاد بندی»، اشاره به این نکته دارند که گناه موجب نزدیکیِ مرگ و اجل؛ و کوتاه شدن عمر انسان‌ها می‌گردد. پس؛ اگر گناه در جامعه زیاد شود، سِن مرگ پایین می‌آید. در نتیجه مرگ و میر جوانان زیاد می‌شود. یعنی همان چیزی که امروزه شاهد آن هستیم. مرگِ باسبب و بی‌سببِ میان‌سالان یا جوانان؛ که هر چند روز یک بار صدایش از یک گوشه‌ی شهر بلند می‌شود. پدیده‌ای که در زمان‌های گذشته آنقدر نادر بوده که وقتی در طایفه‌ای رخ می‌داده، آوازه‌ی آن تا سال‌ها در گوش سایر طوایف طنین می‌انداخته. اما امروز آنقدر شایع است که حتی دیگر کسی را به فکر فرونمی‌برد و انگار کاملا عادی شده که بشنویم مثلا جوانی بیست و چند ساله ناگهان سکته کرد و مُرد... البته معلوم نیست که بشرِ گیج و منگِ امروز کِی قرار است از این اتفاقات درس بگیرد. اما فقط می‌توانیم به تأسی از امیرالمؤمنین علیه‌السّلام به خدا پناه ببریم و بگوییم: خدایا! از تو آمرزش می‌طلبیم و بر تو پناه می‌بریم از گناهانی که سبب‌ساز جوان‌مرگی می‌شود. پ.ن: البته نتیجه‌ی این کلام این نیست که هرکس که در جوانی از دنیا رفت، پس حتما گناه‌کار بوده و در اثر گناهانش جوان‌مرگ شده. بلکه وقتی آتش گناه، جامعه را فرابگیرد، تر و خشک را با هم می‌سوزاند و بطور کلی باعث افزایش پدیده‌ی جوان‌مرگی در جامعه می‌گردد. ✍ الهــــی العفــــو
در آغوش خدا / در آغوش حسین
💚💚 فرازی از استغفار هفتاد بندی مولا امیرالمؤمنین بند۶۰: بار خدایا! از تو آمرزش می‌طلبم برای هر گنا
این بند از استغفار مولا امیرالمؤمنین، اشاره به این نکته دارد که ارتکاب به گناه، انسان را در نزد خلق خدا خوار و ذلیل می‌کند. به آثار گناه طبق این بند از استغفار هفتاد بندی مولا توجه کنید: ۱. مورد غضبِ بندگان خدا قرار گرفتن ۲. تنفر اولیاءاللّه از شخص گناهکار ۳. وحشت اهل طاعت، از انسان خطاکار اینها فقط بخشی اژ ده‌ها اثر گناه است که حضرت علی علیه‌السّلام در هفتاد بند از استغفار معروف خود به آن اشاره می‌فرمایند. آیا دوست داریم که نزد بندگان خدا ذلیل و خوار شویم؟ اگر نه، پس چرا به خطاکاری‌مان ادامه می‌دهیم؟ الهـــــی العفـــــو ✍
💠 شبلی و کودکان 💠 🔸شبلی، عارف معروف به مسجدی رفت که دو رکعت نماز بخواند. در آن مسجد کودکان درس می‌خواندند و وقت نان خوردن کودکان بود. دو کودک نزدیک شبلی نشسته بودند؛ یکی پسر ثروتمندی بود و دیگری پسر فقیری. 🔹در زنبیل پسر ثروتمند پاره‌ای حلوا بود و در زنبیل پسر فقیر نان خشک. پسر فقیر از او حلوا می‌خواست. 🔸آن کودک می‌گفت: اگر خواهی که پاره‌ای حلوا به تو دهم، سگ من باش و چون سگان بانگ کن. 🔹آن بیچاره بانگ سگ کرد و پسر ثروتمند پاره‌ای حلوا بدو داد. باز دیگر باره بانگ می‌کرد و پاره‌ای دیگر می‌گرفت. همچنان بانگ می‌کرد و حلوا می‌گرفت. 🔸شبلی در آنان می‌نگریست و می‌گریست. 🔹کسی از او پرسید: ای شیخ تو را چه رسیده است که گریان شده‌ای؟ 🔸شبلی گفت: نگاه کنید که طمع‌کاری به مردم چه رساند؟ اگر آن کودک بدان نان تهی قناعت می‌کرد و طمع از حلوای او برمی‌داشت، سگِ همچون خویشتنی نمی‌شد. در آغوش خدا باشید 🔹🔶─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─🔶🔹 https://eitaa.com/joinchat/1954349058C5e6778d51c
👇👇 اونجایی‌ڪه موقع‌خوندن‌دعا‌و‌قرآن‌هی‌ورق‌میزنیم ڪه‌ببینیم‌چقدرمونده‌به‌تهش...! یعنے یه‌جایی‌از‌ایمان‌مون‌می‌لنگه...‌!💔 اونایی که عاشقن، جوری دعا و قرآن می‌خونن که اصلا متوجه گذر زمان نمیشن❤️ در آغوش خدا باشید 🔹🔶─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─🔶🔹 @Dar_Aghoosh_KHODA
🔆💠🔅💠﷽💠🔅 💠🔅💠🔅 🔅💠🔅 💠 تصمیم‌های خوب و دام‌های خوبتر!! ✅ کسی می‌گفت: 🔰هر وقت تصمیم میگرم غذا کم بخورم، از قضا همون روز خانمم بهترین غذای مورد علاقه منو درست میکنه! در حالی که تا دیروز اصلاً به غذا خیلی توجه نداشت ها! می‌پرسم چطور شد اینو درست کردی؟! میگه به دلم افتاد یه بارم شده یه حالی به غذا و شما بدم!! 🔰هر وقت تصمیم می‌گیرم کم حرف باشم، اتفاقاً همون روز چند نفر جلوی راهم سبز میشن و عاجزانه تقاضای مشاوره میکنن! و منم دیگه متخصص مشاورم دیگه! چندیدن برابر روزهای دیگه فًک میزنم! طوری که ماهیچه های فکم شاکی میشن!! 🔎 بله دیگه سرّش اینه که تا یه تصمیم خوب میگیری، شیاطین سریع دام رو پهن میکنن برات!! 🌪 از سلیقه ها و مهارت هاتم که خبر دارن! خوب میدونن چه دامی پهن کنن و چه مسیری رو لیز کنن تا سُر بخوری بیفتی!! ⚡️بله! خانمت رو وسوسه میکنن همون غذای چرب و چیلی رو درست کنه که دست و پات شُل بشه نتونی جلوی خودت رو بگیری!! تا حدّ انفجار بخوری!! بالاخره کلّه پات میکنن! 😜طرف میگفت: حاجی امان از ماکارونی چرب با ته دیگ سیب زمینی سرخ شده و گوشت چرخ کرده فراوان که تا حالا هزار بار تو دامش افتادم! لا مصّب!! ⚡️بله! اطرافیانی که اصلاً نیازی به مشاوره نمیدیدن، رو وسوسه میکنن تا موجبات پُر حرفی و فک زدن شما رو فراهم کنن! شما هم که ما شاء الله استاد فک زدنی!! 💯 البته بندگان خدا خودشون نمیدونن این وسوسه شیطونه و ابزار به دام انداختن ما شدن! 👁 پس به جای ملامت اونها،مراقبت خودتو بالا ببر! اینقدر بالا برو که دست شیطون بهت نرسه!! در آغوش خدا باشید 🔹🔶─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─🔶🔹 @Dar_Aghoosh_KHODA
🌸💞 🔸 استادی داشتم که همیشه می‌گفت، شماره آدم‌های اطرافتون رو با نام‌های زیبا در گوشیتون سیو کنید. حتی اگر یک نفر رو می‌شناسید که صفت زشتی داره، بازم شما کنار اسمش برعکسش رو بنویسید. بگذارید چشماتون به زیبا دیدن عادت کنه! تکرار یک زیبایی حتی اگر صادقانه نباشه، باور آدم رو عوض می‌کنه. 🔸 راستش یک روز بدون اینکه متوجه بشه، به گوشیش زنگ زدم! روی صفحه افتاده بود "شاگرد همیشه خندانم!". نمی‌دونید توی اون لحظه از دیدن اون جمله چقدر لذت بردم، و از اون به بعد انگار دلم میخواد بیشتر بخندم! 🔸استادم راست می‌گفت! گاهی یک جمله زیبا، چقدر ساده می‌تونه باور خودت و دیگران رو تغییر بده. 💠 راستی همین الان، یه سر به لیست اسامی توی گوشیت بزن😍 در آغوش خدا باشید 🔹🔶─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─🔶🔹 @Dar_Aghoosh_KHODA
(ماجرای واقعی) 🔶 سفر ترکیه ما 🔶 سلام 🔹من و همسرم و دو تا بچه‌هام، همون قشری از جامعه هستیم که تا نصف‌شب پای سریال‌های ماهواره و ترکی خوابمون می‌بره. اصلا تلویزیون ایران نمی‌بینیم و تمام اخبارو از اینترنشنال و بی‌بی‌سی می‌دیدیم. اوایل نماز می‌خوندیم. ولی شوهرم کم‌کم منو هم بی‌نماز کرد. حجاب هم که دیگه نگم. معتقد بودیم باید مثل ترکیه آزاد بشه و هر کی هر کار دوس داره بکنه. تا اینکه تیرماه امسال (۱۴۰۲) رفتیم سفر ترکیه. 🔸 تصور ما از ترکیه با فیلمایی که دیده بودیم با اونچه در واقعیت دیدیم، زمین تا آسمون متفاوت بود. ترکیه‌ای که ما دیدیم، اولین تفاوتش با ایران مردمش بود. مردمی شدیداً پول‌پرست، شیّاد و خطرناک. ما هیچوقت در ایران، از مردم نترسیدیم. ولی توی ترکیه کنار خیابون مردها و زن‌ها و حتی بچه‌هایی می‌بینید که مشغول سیگار و دود کردنن. نگم براتون که برای یه مسیر ده دقیقه‌ای از ما ۲/۵ میلیون کرایه گرفتن، فقط چون توریست بودیم. و با راننده‌ی دیگه‌ای که باز قصد تیغ‌زدن داشت ناچار به نزاع شدیم و پلیس خبر کردیم. 🔹 درسته! همه میگن توی ترکیه مسجد جدا، کلاب جدا. عیسی به دین خود موسی به دین خود. ولی دیدنِ مردهای مست و لایعقلی که کنار خیابون و کنار سطل آشغال‌ها دارن استفراغ می‌کنن و بالا میارن، حال هر کسیو به هم می‌زنه. وقتی این صحنه‌ها رو دیدیم واقعاً خدا را شکر کردیم که ایرانی هستیم. که این صحنه‌ها توی ایران نیست. و ای کاش هرگز ایران اینطوری نشه. ای کاش این جمهوری اسلامی که مرتب قبلا بهش غر می‌زدیم و حتی فحش می‌دادیم نذاره ایران به اون وضع برسه. آره. بذار بگن می‌خواد به زور مردمو ببره بهشت، بذار بگن. بهتر از اینه که ما رو به زور ببرن جهنمِ دنیا و آخرت. 🔸 از وضع اقتصادی و گرانی‌شون نگم. تورم فوق‌العاده بالاست و برای یک پرس دلمه ساده‌شون، ۸۰۰ لیر، تقریبا ۱/۵ میلیون پول دادیم. یک تیشرت ساده رو ۱میلیون و ۸۰۰ هزار تومان بهمون قالب کردن و توی رودربایستی مجبور شدیم بخریم!! 🔹 بدترین حسی که توی ترکیه داشتیم، حس ناامنی بود. حتی برای یک سرویس رفتن ساده زنانه، مردای حال بهم زنشون دنبالمون کردن و با دعا تونستیم از مهلکه فرار کنیم. 🔸 آره. این کشور مکان‌های توریستیِ خیلی باحالی داره. اماکن تاریخی شونو به بهترین و مدرن‌ترین شکل حفظ کردن و مراقبت می‌کنن. استانبول، طبیعت و جزیره‌های زیبایی داره. ولی همه اینها در یه کشوری هست که اخلاق توش مُرده. انسانیت کمیابه و سکولار بودن (هر کس به دین خود) این سرزمینو به انسان‌های بی‌بند و بار و هرج و مرجِ اخلاقی تبدیل کرده. 🔹 شاید باورتون نشه. وقتی به فرودگاه امام خمینی رسیدیم با دیدن مأمورای نیروی انتظامی توی فرودگاه از شدت شوق، فقط گریه می‌کردیم. چون با دیدن‌شون مملو از آرامش و امنیت شدیم. شوهرم بغض کرده بود و می‌گفت: «این‌هایی که الان داریم با دیدن‌شون اشک می‌ریزیم همونان که توی اینترنشنال برای کشتن‌شون کف و هورا می‌کشن و ما قبلا تماشا می‌کردیم». 🔸 ما نگرانیم. دوست داریم این حکومت که تا الان جلوی بی‌دینی را گرفته، نگذاره ایران بشه ترکیه. نذاره خیابونای ما، مردم ما، اخلاق و پاکی ما نابود بشه. تا قبل از این عِرق و عُلقه‌ای به جمهوری اسلامی نداشتیم. ولی الان می‌دونیم چقدر کار حکومت‌مون مهم و حیاتی هست. چقدر مهمه توی این دنیای ناپاک، این قطعه خاک دنیا پاکیزه بمونه. پس الان با این حکومت هستیم. دعا کنید برای همه اونایی که مثل قبلا و الانِ ما فکر می‌کنن. به امید رشد فکری همه مردم ایران ✍ سارا آذری. استان سمنان. در آغوش خدا باشید 🔹🔶─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─🔶🔹 @Dar_Aghoosh_KHODA
🟢 تأثیر یک کلمه در به گناه کشیده شدن بانوان 🔸 مطلبی بسیار مهم از بیانات متفکّرِ شهید، مرتضی مطهری (جملات داخل عکس را بخوانید) پ.ن: حواس‌مونو خیلی جمع کنیم. گاهی یک کلمه‌ی نسنجیده‌ی ما یک نفر رو از مسیر درست و روش صحیح و خداپسند، منحرف می‌کنه. اونوقت می‌بینی اون دنیا همین یه کلمه‌ی نسنجیده و به ظاهر بی‌اهمیت، یقه‌تو می‌گیره. در آغوش خدا باشید 🔹🔶─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─🔶🔹 @Dar_Aghoosh_KHODA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️ دنیا مضحکه‌ای گریه‌انگیز است. «امیرالمومنین علیه‌السلام» 💠 واقعا تو این دنیا به چی مشغولیم؟ ‼️ انگار یادمون رفته که اینجا فقط گذرگاهه، و مقصد جای دیگست 😞😔 در آغوش خدا باشید 🔹🔶─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─🔶🔹 @Dar_Aghoosh_KHODA
💠 الگوے زیبایے براے دیگران باش 💠 🔆 سعے ڪن ڪسے ڪه تو را مے بیند، آرزو ڪند مثل تو باشد. 🔹از ایمان سخن نگو! بگذار از نورے ڪه بر چهره دارے، آن را احساس ڪند. 🔸از عقیده برایش نگو! بگذار با پایبندے تو آن را بپذیرد. 🔹از عبادت برایش نگو! بگذار آن را جلوے چشمش ببیند. 🔸از اخلاق برایش نگو! بگذار آن را از طریق مشاهده ے تو بپذیرد. 🔹از تعهد برایش نگو! بگذار با دیدن تو، از حقیقتِ آن لذت ببرد. ✅ بگذار مردم با اعمال تو، خوب بودن را بشناسند... 💠🔸💠🔸💠🔸💠 البته از ایمان و عقیده و عبادت و تعهد نگفتن، منظور این نیست که بیانِ لفظیِ این مفاهیم بیفایده‌ست. بلکه منظور این است که صرفاً به بیان لفظی منحصر نباشد و با عمل همراه باشد. چون تأثیری که با اعمالت می‌توانی بر دیگران بگذاری بسیار مؤثرتر و عمیق‌تر از کلام توست. در آغوش خدا باشید 🔹🔶─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─🔶🔹 @Dar_Aghoosh_KHODA
♥ ‌ ꪶⅈ𝕜ꫀ مشترک‌گرامی! (: شما به دلیل زیباییِ بی‌اندازه، قلب مهربان و جذابیت کُشنده و نگاهی گیرا برنده یک بوسه عمیق روی پیشانی، دو بوسه روی هر گونه و یک بغل شده‌اید این جایزه امکان لغو ندارد و بطور خودکار تمدید خواهد شد🙉❤️‍🔥 . ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌‌‌♥️🌸❤️🌸❤️🌸❤️ آقای عزیز! همین الان از سر کار، این پیامو برای خانومت بفرست تا بهش یادآوری بشه که حواست به خودش و خوبی‌هاش هست. فراموش نکنیم که روابط شبانه‌ی اتاق خواب، پیش‌نیازِ روزانه نیاز داره. اگه در طول روز به خانومت یادآوری نکنی که دوسش داری، به زبون آوردن عبارت «دوسِت دارم» در رختخواب، لطف چندانی براش نداره و دقیقا میذاره به حساب نیازِ شبانه‌ت. الهی که خوش و خوشبخت باشید. در آغوش خدا باشید 🔹🔶─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─🔶🔹 @Dar_Aghoosh_KHODA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 قطره‌ای از دریای شگفتی‌های خلقت 🔸 هرکس وجود خدا رو انکار کرد، لازم نیست باهاش بحث کنید. فقط این کلیپو نشونش بدید و ازش بخواهید پاسخ منطقی در موردش بده. 💠 به درستی که خدا خوب طعنه‌ای به انسان‌های بی‌خرد زده. اونجا که در قرآن فرموده: «ای انسان! چه چیز تو را در برابر پروردگار کریمت مغرور کرده؟» (سوره انفطار، آیه۶) در آغوش خدا باشید 🔹🔶─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─🔶🔹 @Dar_Aghoosh_KHODA
💠 پند عجیب 💠 🔸 در سال آخر عمر "حاج ملا هادی سبزواری" روزی شخصی به مجلس درس وی آمد و خبر داد که: «در قبرستان، شخصی پیدا شده که نصف بدنش در قبر و نصف دیگر بیرون و دائماً نگاهش به آسمان است و هر چه بچه‌ها مزاحمش می‌شوند، به آنها اعتنا نمی‌کند.» 🔹 حاجی گفت: «خودم باید او را ملاقات کنم.» بنابراین به نزد آن مرد رفت و از دیدن او بسیار تعجب کرد، اما آن مرد به حاجی اعتنایی نکرد. 🔸 پس از مدتی، حاجی به او گفت: «تو کیستی و چه کاره‌ای؟ من تو را دیوانه نمی‌بینم، اما رفتارت هم عاقلانه نیست.» 🔹 مرد گفت: «من شخص نادانِ بی‌خبری هستم، تنها به دو چیز یقین دارم. اول آن که، فهمیده‌ام من و این عالَم، خالقی بزرگ داریم که در شناختن و بندگی او نباید کوتاهی کنیم. 🔸 دوم آن که، فهمیده‌ام در این دنیا نمی‌مانم و پس از مرگ به عالَم دیگر خواهم رفت، ولی نمی‌دانم وضع من در آن عالم، چگونه خواهد بود؟ جناب حاجی! من از این دو موضوع، بیچاره و پریشان‌حال شده‌ام، به طوری که مردم مرا دیوانه می‌پندارند. شما که خود را عالِم مسلمانان می‌دانید و این همه علم دارید، چرا ذره‌ای درد ندارید، بی‌باک هستید و در فکر نیستید؟» 🔹 این پند، مانند تیری دردناک بر دل حاجی نشست. به خانه برگشت در حالی که دگرگون شده بود. پس از آن، باقیمانده‌ی کوتاهِ عمرش را دائماً در فکر سفر آخرت و تهیه توشه این راه پرخطر بود تا اینکه از دنیا رفت. 🔴 هر کس، در هر مقامی که باشد، نیاز به شنیدن پند و موعظه دارد، زیرا اگر نسبت به آنچه که می‌شنود دانا باشد، آن موعظه برایش تذکر است و چون انسان فراموش‌کار است، همیشه محتاج یادآوری است و اگر جاهل باشد، این موعظه برایش دانش و کسب معرفت است. 📚 داستان‌های شگفت، شهید آیت‌الله دستغیب، ص۹۴ در آغوش خدا باشید 🔹🔶─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─🔶🔹 @Dar_Aghoosh_KHODA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 لطفا متن این کلیپ را تا آخر بخوانید. ❇️ در شبی که قرار است برای‌مان خاطره‌انگیز شود، همسایه‌مان را از یاد نبریم. ❇️ مراقب رفتارمان در فضای مجازی باشیم تا ناخواسته دلی را نشکنیم. ❇️ شادی‌های‌مان را با دیگران قسمت کنیم. در آغوش خدا باشید 🔹🔶─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─🔶🔹 @Dar_Aghoosh_KHODA
••• ✍️آیت‌الله مجتـهدی تهرانی(ره): اگر فامیـلی دارید که وضع مالی خوبی نـدارد، شما هر وقت به دیدارش می‌رویـد یه گونی برنج و دو کیلو روغن و... برایش ببـرید. اینها صله رحِم است، نه ایـنکه بروی تو خونـش بنشینی و میـوه‌ را هم بخوری، اونـو تو قرض بنـدازی! بعد بگی الحمدلِلّه صله رحم بجا آوردم. این ثواب نـدارد، کباب دارد! پ.ن: البته در نحوه کمک و مساعدت باید دقت شود که متناسب با شأن و روحیه‌ی طرف مقابل باشد تا خدای ناکرده سبب رنجش وی نگردد. در آغوش خدا باشید 🔹🔶─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─🔶🔹 @Dar_Aghoosh_KHODA
صدای نیایش شغال‌ها در سحرگاه.mp3
723.1K
کی می‌تونه ادعا کنه که از سایر موجودات عالَم بیشتر مناجات می‌کنه؟ تمام موجودات عالَم (حتی جَمادات) مدام در حال ذکر و تسبیح خدا هستن. در حالی که غالب انسان‌های اهل مناجات، فقط بخشی از وقت‌شون رو به مناجات اختصاص می‌دن. حالا، بعضی از نیایش‌های جانورا یا سایر موجودات رو متوجه می‌شیم، خیلی‌ها رو هم نه. تو این فصل از سال، شغال‌ها نیمه‌شب‌ها به کوچه و خیابون‌های داخل شهر میان. گله‌ای که به محله‌ی ما میاد، هر سحرگاه حوالی ساعت ۳:۱۵ الی ۳:۳۰ به مدت کمتر از یک دقیقه، زوزه سر می‌ده. صدایی که می‌شنوید مال ساعت ’۳:۳۶ بامداد امروزه. (همین یک ساعت قبل) سال‌ها قبل هم تو محله‌ی دیگه‌ای زندگی می‌کردم. شغال‌های اونجا؛ هم موقع سحرگاه، هم حدودا سه چهار دقیقه قبل از اذان صبح یه نیایشی می‌کردن. هروقت صدای نیایش سحرگاه شغال‌ها رو می‌شنوم، از خودم خجالت می‌کشم. چون مثلا منِ انسان قرار بود اشرف مخلوقات باشم. اما من اینجا بی‌خبر و بی‌توجه نشستم و مشغول دنیای خودمم ولی شغاله داره نیایش سحرگاهیش رو بجا میاره. ✍ در آغوش خدا باشید ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ @Dar_Aghoosh_KHODA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 منبر کوتاه 🔸 آبروریزی بالاترین ظلم است. 🎙 آیت‌الله مظاهری پ.ن: و متأسفانه چقدر هم رواج داره😞😞😞 | | در آغوش خدا باشید 🔹🔶─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─🔶🔹 @Dar_Aghoosh_KHODA
💠 حكايت جوانان بی‌ادب 🔸 گروهی از جوانان در فصل سرسبز بهار، با اسباب و اثاثیه برای تفریح و غذا خوردن، به صحرا رفتند. سفره غذا را در چمن صحرا گستردند و مشغول خوردن ناهار شدند. در این هنگام، پیرمردی روستایی از راه رسید. گفتند:«خوب است برای سرگرمی و خوشگذرانی، کمی او را مسخره کنیم.» 🔹 یکی گفت:«طاعت شما قبول باشد، خبر دارم که این ماه به استقبال رمضان رفته‌ای.» 🔸دیگری گفت: «اگر هم روزه نبودی، نمی‌توانستی با ما روی زمین غذا بخوری؛ چون اتوی شلوارت خراب می‌شد.» 🔹 خلاصه، هریک با شوخی‌های نیش‌دار، او را آزردند. وقتی از خنده آرام گرفتند، پیرمرد گفت:«اگر شما به روستای من می‌آمدید، بهتر از این پذیرایی می‌کردم». 🔸 جوانان پرسیدند:«روستای شما کجاست؟» 🔹 - «من صاحب غنی آبادم. اگر بدانید چه جای خوش آب و هوایی است! تا اینجا پنج فرسنگ راه است؛ بیایید صفا و سرسبزی واقعی را تماشا کنید. هزار میش و گوسفند دارم، در این دهات هیچ‌کس گاوهای مرا ندارد. بیایید از آن نان‌های شیرمال و ماست‌های بهشتی بخورید، بیایید، میهمان من هستید». 🔸 لحن جوانان عوض شد. آهنگ صدا و معنای نگاه‌ها تغییر کرد. گفتند:«بفرمایید با ما ناهاربخورید». 🔹 پیرمرد غذای مفصلی خورد و گفت:«من نمک‌نشناس نیستم و حق احسان را بی‌جواب نمی‌گذارم. به جای این طعام چرب که با شما خوردم، نصیحتی پدرانه می‌کنم، بپذیرید که اجر دنیا و آخرت خواهید برد: همه کس را صاحب غنی‌آباد فرض کنید و با همه مؤدب باشید، اما من به خدا، جز این لباس ژنده، در این دنیا هیچ ندارم». 📚 قصه‌ها و مثل‌ها، مهدی آذریزدی/۶۶ در آغوش خدا باشید 🔹🔶─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─🔶🔹 @Dar_Aghoosh_KHODA
💠 حكايت جوان پر تلاش 💠 🔸 امیر تیمور گورکانی، در هر پیشاوری چنان پایداری می‌کرد که هیچ مشکلی نمی‌توانست او را از رسیدن به هدف باز دارد. هنگام روی آوردن سختی‌ها همواره می‌گفت: 🔹 «روزی در جوانی از دشمن شکست خوردم، به ویرانه‌ای پناه بردم و به پایان کار خویش می‌اندیشیدم. ناگهان چشمم بر مورچه‌ای ناتوان افتاد که دانه گندمی از خود بزرگتر برداشته بود و از دیوار بالا می‌رفت. چون نیک شمارش کردم، دیدم آن دانه گندم، شصت و هفت مرتبه بر زمین افتاد، اما مورچه دانه را رها نکرد و سرانجام آن را بر سر دیوار برد. 🔸 از دیدن این استقامت و پایداری، چنان قدرتی در من پدیدار شد که هیچ‌گاه آن را فراموش نمی‌کنم. با خود گفتم: ای تیمور! تو از این مورچه کمتر نیستی، برخیز و بکوش و در پی کار خود باش. برخاستم، همت گماشتم و پایداری ورزیدم تا بدین پایه از عزت و سلطنت رسیدم.» در آغوش خدا باشید 🔹🔶─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─🔶🔹 @Dar_Aghoosh_KHODA
💠 قدرت کلام پدر و مادر معجزه می‌کند… 🔸 نقش پدر و مادرها در آینده فرزندانشان بسیار مؤثر است و این موضوع یک موضوع علمی و ثابت شده است. شاید شما داستان جالب ادیسون و مادرش را شنیده باشید. 🔹 زمانی که ادیسون به مدرسه می‌رفت، معلم نامه‌ای به ادیسون داد که به مادرش بدهد و گفت این نامه را فقط مادرت بخواند. ادیسون نامه را به مادرش داد و گفت این نامه را معلم به من داده. مادر ادیسون نامه را خواند. در نامه نوشته شده بود: «با کمال تأسف باید بگویم فرزندتان کودن است و هیچگونه استعدادی برای ادامه‌ تحصیل و درس خواندن ندارد. مدرسه‌ ما نیز جای افراد ابله و کودن‌ نیست و از فردا او را به مدرسه راه نمی دهیم.» 🔸 ولی مادر ادیسون کار عجیبی کرد و نامه را جور دیگری برای فرزندش خواند. او نامه را این‌گونه خواند: «فرزند شما نابغه و باهوش است و مدرسه‌ ما توان آموزش به فرزندتان را به خاطر داشتن هوش بالا ندارد. شما باید شخصاً خودتان به او آموزش دهید» 🔹 این طور شد که نانسی متیوز الیوت، مادر ادیسون شروع به درس دادن به فرزندش در منزل کرد. ادیسون در سن ۱۳ سالگی اولین اختراع خود را ثبت کرد. مدتی پس از فوت مادرش، ادیسون صندوقچه‌ مادرش را باز کرد و ‌خواست آن نامه را برای همه بخواند تا به همه ثابت کند از کودکی نابغه بوده و معلمش اولین کسی بوده که این مسئله را فهمیده، ولی با دیدن اصل نامه شروع به گریه کرد و تازه فهمید که نامه معلمش چیز دیگری بوده است!!! 🔸 ادیسون تازه فهمید که چطور مادرش از یک ادیسون کودن، یک ادیسون نابغه ساخت! 🔹 ادیسون بعدها در خاطراتش نوشت: توماس ادیسون، فرد کودنی که توسط یک مادر قهرمان، به نابغه‌ قرن تبدیل شد! 🔸🔹🔸 پدر و مادر گرامی : همانطور که در داستان بالا خواندید، فقط به خاطر قدرت بالای جمله‌ای که مادر ادیسون به فرزندش گفت، باعث شد که ادیسون تبدیل به بزرگ‌ترین مخترع دنیا شود. جمله متفاوتی که باعث شد باورهای محدود کننده‌ای در ذهن ادیسون شکل نگیرد و بدین صورت مادر ادیسون باعث موفقیت فرزندش شد! نه‌نتها مادر بلکه همه‌ی اطرافیان یک فرد می‌توانند در راه تلاش به سوی موفقیت پشتوانه‌ی یک فرد باشند. در آغوش خدا باشید 🔹🔶─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─🔶🔹 @Dar_Aghoosh_KHODA
📚 و همسـر ملانصـرالدین از او پرسید: «پس از مـرگ چه بلایی به سـرمان می‌آورنـد؟» 🎈ملا پاسخ داد: «هنوز نمـرده‌ام و از آن دنیـا بی‌خـبر هستـم؛‌ ولی امشب برایـت خـبر می‌آورم.» 🎈یک راست رفت سمت قبـرستـان. در یکی از قبرهای آخـر قبرستان خـوابید. خواب داشت بر چشم های ملا غلبه میـکرد؛ ولی خـبری از نکـیر و منـکر نبود. 🎈چند نفـری با اسب و قاطـر به سمت روستا می‌آمدند. با صـدای پای قاطـرها، ملا از خواب پرید و گمان کرد که نکیـر و منکـر دارنـد می‌آیند. 🎈وحشت زده از قـبر بیـرون پـرید. 🎈بیرون پـریدن او همان و رم کردن اسب‌هـا و قاطـرها همان‌!! قاطر سواران که به زمین خورده بودنـد تا چشمشان به ملا افتـاد،او را به باد کتک گرفتند. 🎈ملا با سرو صورت زخمی به خانه بـرگشت... 🎈خانمش پرسیـد: «از عــالـم قـبر چـه خبـر؟!» گفت: 🎈«خـبری نبـود ؛ ولی این را فهمـیدم که اگــر قاطــر کـسی را رم نـدهـی، کاری با تـو نـدارند!!»   واقعیت همین است . 🎈اگـر نان کـسی را نبـریده باشیـم ، 🎈اگـر آب در شیر نکـرده باشیـم ، 🎈اگـر با آبروی دیگران بـازی نکـرده باشـیم ، 🎈اگـر جنس نامرغـوب را به جای جنـس مرغوب به مشتـری نداده باشـیم ، 🎈اگر به زیردستـان خود ستـم نکـرده باشیـم ، 🎈و اگـر بندگـی خــدا را کـرده باشیـم، 🎈هیـچ دلیـلی بـرای ترس از مـرگ وجود ندارد !! خدایا آخر عاقبت ما را ختم بخیر کن... آمین 🤲 در آغوش خدا باشید 🔹🔶─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─🔶🔹 @Dar_Aghoosh_KHODA
💠 حكايت زاهد و سگ 🔸 گفته‌اند كه زاهدی، در یكی از كوه‌های لبنان، در غاری انزوا گزیده می‌زیست. روزها را روزه می‌داشت و شب هنگام، گرده نانی بهرش می‌رسید كه با نیمی از آن افطار می‌كرد و نیمه دیگرش را به سحر می‌خورد. روزگاری دراز چنین بود و از آن كوه فرود نمی‌آمد. 🔹 تا اینكه قضا را، شبی، گرده نانش نرسید. سخت گرسنه و بی‌تاب شد. نماز بگزارد و آن شب را چشم انتظار چیزی كه گرسنگی‌اش را فرو نشاند، گذراند و چیزی بدستش نرسید. در دامنه آن كوه، روستایی بود كه ساكنانش غیرمسلمان بودند. زاهد، صبح هنگام بدانجا فرود آمد و از پیری طعام خواست. پیر، وی را دو گرده جوین داد. زاهد آن دو را بگرفت و آهنگ كوه كرد. قضا را در خانه آن پیر، سگی گَر و لاغر بود. به دنبال زاهد افتاد و عوعو كنان دامن جامه‌اش بگرفت. 🔸 زاهد، یكی از آن دو گرده را برایش افكند، تا دست از او بدارد. اما سگ، گرده را خورد و بار دیگر خود را به زاهد رساند و به عوعو كردن پرداخت. زاهد، نان دوم را نیز بدو انداخت. سگ آن را نیز خورد و بار دیگر بدنبال زاهد رفت و به عوعو پرداخت و دامن جامه‌اش بدرید. 🔹 زاهد گفت: سبحان‌الله، هیچ سگی را بی‌حیاتر از تو ندیده‌ام. صاحب تو، دو گرده نان بمن داد كه تو هر دو را از من گرفتی. پس این زوزه و عوعو و جامه دریدنت چیست؟ 🔸 خدای تعالی سگ را به زبان آورد كه: من بی‌حیا نیستم. چه، در خانه این غیرمسلمان پرورده شده‌ام. گله و خانه‌اش را حراست می‌كنم و به استخوان پاره یا تكه نانی كه مرا می‌دهد، خرسندم. گاهی نیز مرا فراموش می‌كند و چند روزی را بدون اینكه چیزی بخورم، می‌گذرانم. گاهی هم او حتی برای خود چیزی نمی‌یابد و برای من نیز. 🔹 با این همه، از زمانی كه خود را شناخته‌ام، خانه‌اش را ترك نگفته‌ام و به درِ خانه‌ی غیرِ او نرفته‌ام. بلكه عادتم این بوده است كه اگر چیزی بیابم، سپاس بگزارم و اگر نه، بردباری پیشه كنم. اما تو قطع گرده نانت را به یك شب، طاقت نداشتی و از درِ خانه‌ی روزی‌رسان، به درِ خانه‌ی این غیرمسلمان آمدی، روی از معشوق بتافتی و با دشمن ریاكاری بساختی، برگو كدام یكی از ما بی حیاست. تو یا من؟ 🔸 زاهد با شنیدن این سخنان، دست بر سر كوفت و بی‌هوش بر زمین افتاد. 📚 كشكول شیخ بهایی در آغوش خدا باشید 🔹🔶─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─🔶🔹 @Dar_Aghoosh_KHODA
💠 حكايت فخر توانگر 🔸 از ابوعبدالله جعفربن‌محمدالصادق(ع) نقل است كه: درویشی به نزد پبامبر(ص) آمد. توانگری نزد آن حضرت بود و جامه خویش از درویش در كشید. پیامبر(ص) فرمود: چه چیز ترا بدین كار واداشت؟ آیا ترسیدی تهیدستی او به تو رسد یا توانگری تو به وی؟ 🔹 توانگر گفت: ای پیامبر خدا! اكنون كه چنین فرمودی، نیمِ دارائی من از آن او باشد. پیامبر (ص) از تهیدست پرسید: آیا می پذیری؟ 🔸 گفت: نه. پرسید: چرا؟ گفت: ترسم از آن است كه من نیز به همان دچار شوم كه او دچار آن است. 📚 كشكول شیخ بهایی در آغوش خدا باشید 🔹🔶─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─🔶🔹 @Dar_Aghoosh_KHODA
💠 حکایت: مکافات عمل مكافات عمل 🔸 فرزندی پدر پیرش را کُول کرد و به کوهستان برد. وقتی به بالای کوه رسید، پسر غاری پیدا کرد و پدر را آن‌جا گذاشت. هنگامی که می‌خواست برگردد، با خنده‌های پدر پیرش مواجه شد. پسر با تعجب به او نگاه کرد و گفت: به چه می‌خندی پدر؟ پدر نگاهی به پسر جوانش کرد و گفت: من هم چون تو، روزی پدر پیر و ناتوانم را همین‌جا رها کردم و رفتم و حالا تو مرا این جا آوردی. روزی هم پسرت تو را به این‌جا خواهد آورد. 🔹 پسر لحظه‌ای به حرف‌های پدرش اندیشید و آن‌گاه از ترس آن که مبادا روزی پسرش هم با او چنین کند، پدر را برداشت و به خانه آورد. در آغوش خدا باشید 🔹🔶─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─🔶🔹 @Dar_Aghoosh_KHODA