eitaa logo
درجستجوی حقایق
149 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
9.8هزار ویدیو
200 فایل
گل آفتابگردان همیشه طالب خورشید حقیقت است، و مدام به سمت نور وگرمای خورشید می چرخد.!!!!! ماهم همیشه در جستجوی حقایق باشیم .ان شاءالله. علی جوادی
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از  منتظران ظهور
‌بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم 🖤 راوی این داستان همسر حضرت (علیه السلام) است. 💢💥وقتی همسرم عباس با لبخند از سخت گیری های مادرش در تربیت فرزندان می گفت؛ و می گفت که مادرش نخستین مربی شمشیر زنی و تیراندازی او و برادرانش بوده نمی توانستم به خود بقبولانم که این فرشته مجسم؛ و این تندیس بی نقص لطافت و زنانگی، نسبتی با شمشیر و کمان داشته باشد . همواره صحبت های از این دست را ترفندی از جانب همسرم می دانستم؛ که شاید می خواست میزان شناخت من از روحیه و عواطف مادرش را بسنجد . امروز دربازار مدینه با دو زن مسافر از قبیله بنی کلاب ملاقات کردم . وقتی دانستند که من عروس فاطمه کلابیه(حضرت ام البنین) هستم؛ با خوشحالی مرا در آغوش گرفتند؛ و بعد از پرسیدن حال و نشانی منزل اولین سؤالشان مرا از فرط تعجب بر جا خشک کرد: هنوز هم شمشیر می بنده؟! شمشیر ؟؟؟! نه! پس برادرش درست می گفت که بعد از ازدواج تغییر کرده. یعنی می گوئید مادر همسرم جنگیدن می داند؟! از حیرت ؛ سادگی و نوع پرسشم به خنده افتادند. یکی از آنها به عذر خواهی از خنده بی اختیار و بی مقدمه شان ؛ روی مرا بوسید و گفت : شما دختران شهر چه قدر ساده اید ؟! قبیله ما ( بنی کلاب ) به جنگاوری و دلیری میان قبایل مشهور و معروف است؛ و تقریبا تمام زنان قبیله نیز کما بیش با شمشیر زنی و تیراندازی و نیزه داری آشنایند؛ اما فاطمه از نسل ملاعب الاسنه (به بازی گیرنده نیزه ها) است؛ و خانواده اش نه فقط در میان قبیله ما و کل اعراب بلکه حتی در امپراتوری روم نیز معروف و مورد احترامند. فاطمه(حضرت ام البنین) در شمشیر زنی و فنون جنگی به قدری ورزیده و آموزش دیده بود؛ که حتی برادران و نزدیکانش تاب هماوردی و مقابله با او را نداشتند. بعد در حالی که می خندید ادامه داد : هیچ مردی جرأت و جسارت خواستگاری از او را نداشت. به خواستگاران جسور و نام آور سایر قبایل هم جواب رد می داد . وقتی ما و خانواده اش از او می پرسیدیم که چرا ازدواج نمی کنی ؟! می گفت : نمی بینم. اگر مردی به خواستگاری ام بیاید ازدواج می کنم . من که انگار افسانه ای شیرین می شنیدم؛ گویی یکباره از یاد بردم که این بخش ناشنیده ای از زندگی مادر همسرم است؛ لذا با بی تابی پرسیدم خب ؛ بگوئید آخر چه شد ؟! خب معلوم است آخرش چه شد . وقتی عقیل به نمایندگی از طرف برادرش امیرالمومنین علی (علیه السلام) به خواستگاری فاطمه آمد ؛ او از فرط شادمانی و رضایت ؛ گریست؛ و گفت : خدا را سپاس من به مرد راضی بودم؛ ولی او را نصیب من کرد. 📚بر گرفته از کتاب (ماه به روایت آه) به قلم ابوالفضل زرویی نصر آبادی 🌹سالروز وفات حضرت ام البنین (سلام الله علیها) بر شما تسلیت باد. 💚❤💚وروزتکریم مادران وهمسران شهدا نیزگرامی باد.💚❤💚
. ♻️ به بچه‌هامون چی یاد بدیم 🔰 حمید رسایی: جنبه احساسی را باید در خدمت جنبه حماسی، عقلانی و تکلیفی این روز گرفت. بنا بر این: به بچه‌هامون یاد بدهیم که امام (ع) از بی‌یاری سر بریده شد، نه از بی‌آبی. حضرت (ع) از معرفت و مرام بی‌دست شد نه به خاطر مشک آب. امام حسین(ع) با هل من ناصر ینصرنی‌، یار می‌خواست نه آب. به بچه‌هامون از آزادگی و ذلت‌ناپذیری امام حسین(ع) بگوییم نه فقط از لب‌های تشنه. خیلی‌ها لب تشنه از دنیا رفتند اما حسین(ع) نشدند. امام حسین(ع) یعنی مردانگی، آزادگی، غیرت، شجاعت و شهامت و حضرت عباس(ع) یعنی ولایتمداری، جوانمردی، معرفت، حیا، غیرت. حضرت عباس(ع) یعنی پشت امام بودن حتی بدون دست. به بچه‌هامون یکی از پیام اصلی فراموش شده را یادآوری کنیم که شب عاشورا به یارانش فرمود هر کس از شما حق‌الناسی به گردن دارد، از بین ما برود که اگر به گردن داشته باشیم، در رکاب حسین شمشیر زدن و شهید شدن هم کمکی نمی‌کند. 👈 یادداشت‌های حمید رسایی را   (اینجا)   بخوانید .