#زبانحال_حضرت_زهرای_مرضیه_سلام_الله_علیها
در نوبهار عمر، الهی خزان شدم
پژمردم و خجل ز رخ باغبان شدم
آذر زدند دوزخیان بر درِ ولا
پرسوخته ز آتش نامردمان شدم
آن دُر که در خزینهء دل پروریدمَش
بشکسته شد، فسردهء آن لعلِ جان شدم
از میخ درب و ضربهء آن قنفذ لعین
پهلوشکسته گشتم و قامتکمان شدم
پیری سراغم آمده از جور روزگار
یاللعجب دگر که ببیند جوان شدم؟
(دیوار میکند کمکم راه میروم)
از جور روزگار چنین ناتوان شدم
یاران بیوفا به نبی پشت پا زدند
دلخسته از خیانت این دشمنان شدم
عالم اگر فدای امامت شود سزاست
با نَفسِ خود فدای امام زمان شدم
ما را #نگینِ خاتم احمد نوشتهاند
لیکن هدر به عرصهگهِ خانمان شد