eitaa logo
دارالقرآن فاطمیون ملارد
662 دنبال‌کننده
13.6هزار عکس
6.5هزار ویدیو
101 فایل
#لینک_کانال_جهادی_نیکوکاری_فرهنگی_دارالقرآن_فاطمیون_ملارد_در_ایتا👇 https://eitaa.com/Darolghoranfatemion آدرس: تهران،جاده ملارد، خیابان معلم، بعد از بلوار راغب،بن بست۱۹
مشاهده در ایتا
دانلود
👇حتما بخونید.... وقتی كه ابالفضل تنهائى برادر را ديد آمد خدمت حضرت امام حسین و گفت: يا أخاه! آيا رخصت جهاد به من میدهی؟ امام حسين(ع) گريه شديدى كرد  بعد فرمود: اى برادر! تو پرچمدار منى، اگه تو شهيد بشی لشكر من از هم می پاشد عباس (ع) عرضه داشت: آقا سينم تنگ شده و از زندگى خسته شده ام. ميخواهم از اين منافقین خونخواهى كنم.  امام حسين (ع) فرمود: مقدارى آب از براى اين كودكان طلب كن.  ابا الفضل رفت و آن مردم گمراه را موعظه نمود و از اين جنايت بر حذر داشت، ولى اثرى نكرد.: عباس به سوى امام حسين مراجعت و آن حضرت را آگاه نمود.  ناگاه شنيد كه كودكان فرياد ميزنند العطش! العطش!  حضرت عباس(ع)بر اسب خود سوار شد و نيزه و مشك را برداشت و متوجه‏ فرات گرديد.  تعداد چهار هزار نفر كه موكل آب فرات بودند آن بزرگوار را محاصره كردند.  او را تير باران می کردند ولى او لشكر را شكافت  و بنا بآنچه كه روايت شده تعداد هشتاد نفر از دشمن را كشت تا بر سر آب رسيد.  وقتى خواست مشتى آب بياشامد بيادتشنگى امام حسين و اهل بيت آن حضرت افتاد و آب را ريخت.  پس از اينكه مشك را پر از آب كرد و بدوش راست خود انداخت متوجه خيمه‏ ها گرديد.  دشمنان سر راه بر آن حضرت گرفتند و از هر طرفى او را محاصره نمودند.  حضرت عباس(ع) با آنان جنگید تا اينكه نوفل بن ازرق دست راست آن حضرت را قطع كرد.  آن بزرگوار مشك را بدوش چپ انداخت و نوفل دست چپ وى را هم از بند جدا كرد.  حضرت عباس(ع) بناچار مشك را به دندان گرفت.  ناگاه تيرى به طرف آن بزرگوار آمد و به مشك آب اصابت نموده آب روى زمين ريخت سپس تير ديگرى آمد و بر سينه مباركش جاى گرفت! پس از اين جريان بود كه از بالاى اسب خود به زمين سقوط كرد  و فرياد زد: ای برادر ادركنى.  وقتى امام حسين(ع) آمد و آن حضرت را ديد كه از پاى در آمده است گريان شد  امام حسين فرمود: يعنى الان پشتم شكست و راه چاره‏ام قليل و اندك شد . 📙منبع مقتل : بحار الأنوار، ج‏45، ص: 41 ‌‌‌‌‌ 👆 👇👇👇 https://eitaa.com/Darolghoranfatemion