eitaa logo
دارالقرآن فاطمیون ملارد
661 دنبال‌کننده
13.7هزار عکس
6.5هزار ویدیو
101 فایل
#لینک_کانال_جهادی_نیکوکاری_فرهنگی_دارالقرآن_فاطمیون_ملارد_در_ایتا👇 https://eitaa.com/Darolghoranfatemion آدرس: تهران،جاده ملارد، خیابان معلم، بعد از بلوار راغب،بن بست۱۹
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 وقتی اعمالمان را به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هدیه می‌دهیم چه اتفاقی می‌افتد؟ 👤 آیةالله عجل الله تعالی فرجه برای آگاهی بیشتر با ما همراه شوید✅ اینجا👇👇👇 @Darolghoranfatemion
🔺در روایت می فرماید: الصلوه معراج المؤمن. مؤمنین هم به معراج می‌روند. اما چه موقعی؟ موقعی که نماز می‌خوانند. نماز که می‌خوانند برای آنها کشف حجب می‌شود و حقایق را در نماز می‌بینند. خوشا به حال آنها، چه نمازی می‌خوانند! در نماز سیر ملکوتی می‌کنند. و حقایق برای آنها منکشف می‌شود. این نماز چنین اثری دارد. در روایت دیگری می¬فرمایند: الصَّلَاةُ عَمُودُ الدِّين‏ ستون وسط خیمه را عمود می‌گویند. نماز عمود خیمه دین است، استقامت دین به نماز است. این اندازه مورد اهمیت است. یا امام رضا علیه السلام فرمود: الصَّلَاةُ قُرْبَانُ كُلِّ تَقِيٍّ یعنی نماز موجب نزدیک شدن انسانهای با تقوا به خدا می‌شود. آیت الله ره 🔴اینجا دریچه ای برای افزایش سواد رسانه ای و بصیرت افزایی می باشد.👇👇 @Darolghoranfatemion
🔹نماز خیلی پر ارزش و پرمحتوا است نماز داروی هر دردی است و خیلی با عظمت است لکن نمازی که نماز باشد نه این الا کلنگ های ناصری! نمازهای بنده شبیه هدیه آن عرب است. عرب‌های بیابانی که از آب خیلی دور هستند؛ چاه آب دارند لکن آب چاه شور است. گودال هایی می‌کَنند تا باران در آن جمع شود و استفاده کنند. آب شیرین شان اغلب از این راه است. 🔺یک مرتبه باران آمد و آب در این گودال جمع شد. حالا پشکل و چیزهای دیگر هم در آن بود. این عرب روی آنرا عقب زد و یک مشکی از این آب ها برداشت و تصمیم گرفت برای خلیفه در بغداد ببرم. خبر نداشت که آب دجله آنجا هست آب فرات هست. چه آب هایی! آقا به گمانش بغداد هم مثل اینجا بیابان است. یک مشکی پر آب کرد و سوار شتر شد و به دربار خلیفه رفت و گفت: می‌خواهم خلیفه را ببینم، هدیه‌ای برای او آوردم. گفتند: بابا چی هست؟ گفت: بروید به خلیفه بگویید هدیه¬ام مهم است. رفتند به خلیفه عباسی گفتند که عربی شتر سوار می‌گوید هدیه آوردم گفت: بگویید داخل شود. خلیفه به او گفت: چه آوردی؟ گفت: بعد از مدتی باران آمد و آب ها جمع شده، از آن آب های باران یک مشکی برای شما آوردم که میل بفرمایید. خلیفه گفت: به به، بسیار عالی است. افرادی که اطراف بودند خندیدند. خلیفه نهیبی زد که ساکت باشید. 🔹بنده خدا، زحمت کشیده و این همه راه آمده است. بعد خلیفه گفت بابا! مَشک را بیاور! وقتی مَشک را آورد. خلیفه به اطرفیانش گفت: این آب را در یک ظرفی بریزید که مخصوص خودم باشد. هیچ کس دیگر از این آب نخورد و یک پاداش زیادی به عرب داد و گفت تو برو. اطرافیان به خلیفه گفتند: این چه کاری بود کردی؟! گفت: این عرب به امیدی آمده بود، بنده خدا به گمانش که اینجا آب شیرین نیست. 🔸حقیقت مطلب همین است. این عبادات ما در خانه حق ارزشی ندارد. ولی ما به خیال خودمان فکر می‌کنیم چه کار مهمی‌کرده‌ایم و برایش حساب باز می‌کنیم. آنچه که ارزش به نمازهای ما یا سایر عبادات ما می‌دهد خلوص و صلوات بر محمد و آل محمد است. خدا می‌داند صلوات چقدر آثار و برکات برای ما دارد. آیت الله ره برای آگاهی بیشتر با ما همراه شوید✅ اینجا👇👇👇 @Darolghoranfatemion
💚حضرت اباعبدالله علیه السلام قبل از قضیه کربلا، در جنگ های امیر المومنین علیه السلام مخصوصا در جنگ صفین، در محضر پدر بزرگوارشان بودند. این بزرگوار خط مقدم جبهه بودند. در یکی از جنگ‌ها حضرت اباعبدالله علیه السلام وارد خط مقدم جبهه شدند و مبارز طلبیدند، یکی از شجاعان لشکر معاویه برای جنگ با حضرت اباعبدالله علیه السلام به میدان آمد، در جنگ‌ها معمولا صورتشان را می‌بستند و خودشان را معرفی می‌کردند، موقعی که امام حسین علیه السلام خودش را معرفی کرد آن شخص شجاع گفت: من با شما نمی‌جنگم. ✅ حضرت اباعبدالله علیه السلام فرمودند: چرا با من نمی‌جنگی؟ گفت: من از دو گوش خودم شنیدم که حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمودند: الْحَسَن وَ الْحُسَيْن سَيِّدَيْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّة. یعنی حسن و حسین سرور جوانان بهشت هستند. من با آقای جوانان بهشت نمی‌جنگم ابدا؛ حضرت فرمودند: یک جمله دیگر هم جدم فرمود یادت نیست؟ گفت: نه یادم نیست. حضرت فرمودند: جدم فرمودند: و ابوهما خیر منهما. یعنی پدرشان افضل از این دو تا هستند. گفت بله یادم آمد، درست می‌گویی، پیغمبر این را فرمود. ✅حضرت فرمود: خوب اگر پیغمبر این را فرمود چرا به جنگ او آمدی؟ گفت اگر پدرتان من را بپذیرد توبه می‌کنم. حضرت اباعبدالله علیه السلام فرمودند: برویم من شفاعتت را می‌کنم. به محضر امیرالمومنین علیه الاف التحیه و الثناء آمدند، حضرت ابا عبدالله علیه السلام عرض کرد: پدر جان! این شخص روایتی را فراموش کرده بود من به یادش آوردم و الان آمده توبه کند، من هم آمده¬ام شفاعت، را بکنم. حضرت امیرعلیه السلام فرمودند: به عزت و جلال حق قسم، این که یک نفر است اگر حسین شفاعت عالم را هم بکند من می‌پذیرم! توبه‌اش را قبول کردند. آمد از دوستان و طرفداران امیرالمومنین علیه السلام در جنگ صفین شد. آیت الله __________________________ 🔴اینجا دریچه ای برای افزایش سواد رسانه ای و بصیرت افزایی می باشد.👇👇 @Darolghoranfatemion
‍ 🔹نان خشك حضرت امير علیه السلام راوی می گوید: دیدم یک نفر در نخلستان‌ها دارد کار می کند. من هم خیلی گرسنه ام بود؛ چون از راه دور آمده بودم. گفتم پهلوی این مرد که دارد کار می کند، می روم. شاید چیزی داشته باشد. آمدم و سلام کردم و گفتم: «برادر! من گرسنه ام. چیزی هست؟» فرمودند: «پهلوی آن عصا نان هست؛ می خواهی، بردار و بخور». می گوید: «آمدم آنجا. دیدم پارچه¬اي بود؛ باز کردم. نان جوی خشکیده¬اي بود؛ برداشتم و هر چه دندان زدم، دیدم نمی شود آن را شکست». گفتم: برادر! این نان خشکیده، مال خودت. من نمی توانم بخورم. تو چطور این نان را می خوری؟» فرمودند: «برو مدینه به منزل حسن بن علی. وضع او خوب است و تو را اداره می کند». آمدم آنجا؛ دیدم سفره حسابی است. غذایم را خوردم و پنهاني یک مقدار آن را. زیر لباس‌هایم گذاشتم، تا برای آن پیرمرد که در نخلستان کار می کرد، ببرم. همين‌كه آمدم بروم، حضرت امام حسن علیه السلام فرمودند: «برادر! زیر لباست چه گرفتی؟» عرض کردم: «پیرمردی است در نخلستان کار می کند. من دیدم نانی در توشه او بود که دندان‌های من نتوانست آن را خرد كند. اين غذا¬ها را برای او می برم». حضرت فرمودند: «همة اين دستگاه، مال خود او است؛ اما استفاده نمی كند». 284/خ/96 آيت الله ره @Darolghoranfatemion