eitaa logo
داستانک
1.7هزار دنبال‌کننده
17.7هزار عکس
80 ویدیو
4 فایل
داستان های کوتاه حکمت ها حکایات و سخنان گوهربار از بزرگان و نویسندگان اینستاگرام instagram.com/allah_almighty_photo
مشاهده در ایتا
دانلود
💢دزد یا !؟ روزی دزدی در پر ازدحام با زیرکی کیسه‌ی سکه‌ی مردی غافل را دزدید هنگامی که به خانه رسید کیسه را باز کرد دید در بالای سکه ها که بر آن نوشته است: خدایا به برکت این دعا سکه های مرا حفاظت بفرما اندکی اندیشه کرد سپس کیسه را به باز گرداند دوستانش او را سرزنش کردند که چرا این همه را از دست داد. دزد کیسه در پاسخ گفت: صاحب کیسه باور داشت که دارایی او را نگهبان است. من دزد دارایی او بودم نه دزد دین او اگر کیسه او را پس نمیدادم، باورش بر دعا و خدا سست می شد.آن گاه من دزد باورهای او هم بودم. واین دور از است...! 🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
💢دزد یا !؟ روزی دزدی در پر ازدحام با زیرکی کیسه‌ی سکه‌ی مردی غافل را دزدید هنگامی که به خانه رسید کیسه را باز کرد دید در بالای سکه ها که بر آن نوشته است: خدایا به برکت این دعا سکه های مرا حفاظت بفرما اندکی اندیشه کرد سپس کیسه را به باز گرداند دوستانش او را سرزنش کردند که چرا این همه را از دست داد. دزد کیسه در پاسخ گفت: صاحب کیسه باور داشت که دارایی او را نگهبان است. من دزد دارایی او بودم نه دزد دین او اگر کیسه او را پس نمیدادم، باورش بر دعا و خدا سست می شد.آن گاه من دزد باورهای او هم بودم. واین دور از است...! 🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
ز مردم دل بکن ياد خدا کن خدا را وقت تنهايي صدا کن در آن حالت که اشکت مي چکد گرم غنيمت دان و ما را هم کن 🌙 🌙 🌙 🙏🏻التماس دعا🙏🏻 🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
📚 زمان حضرت موسى عليه السـلام در بنى اسـرائيل بـه جهت نيامـدن باران قحطى شد‌. مردم به حضرت مـوسى گفتند: بـراى ما نماز استسقاء بخوان. حضـرت مـوسى عليـه‌ السلام با قـوم خود براى دعاى باران رفتند و بيشتر از هفتاد هزار نفر بودند هر چه كردند باران نيامد. حضرت مـوسى عليـه السـلام علت را از پروردگار پرسید. ندا آمـد: در ميان شما شخصی هست كه چهل سال مرا معصيت می‌كند. به او بگو از جمعيت خارج شـود تا رحمتـم را نازل كنم. حضرت با صداى بلند فرمود: اى كسى كه‌چهل سال‌ است معصيت مى كنى از ميان ما برخيز و بيرون رو كه خداوند به جهت بدى تو باران رحمت خود را از ما قطع كرده مرد عاصى با خود گفت چه كنم؟ اگر برخيزم واز ميان مردم بروم كه مردم مرا مى بينند و رسوا مى شـوم و اگر نروم كه خدا باران نمی دهد همان‌ جا نشست و از روى حقيقت تـوبه كرد و از كـرده خود شـد. يكدفعه ابرها آمـد و چنان بارانى آمد كه تمام سيـراب شـدند. حضـرت عـرض كـرد: خـدایا كسى از ميـان ما بيرون نرفت چگونه شد كه باران آمد؟ خطاب شد: سقيتكم بالذى منعتكم به به شما باران دادم ، به سبب آن كسى كـه شمـا را منع كردم و گفتم از ميان شما بيرون بـرود. موسى عليه السلام عرض كـرد: خدايا! اين بنـده را به من بنما. خطاب شـد: اى موسى آن وقتى كـه مـرا می كرد رسـوايش نكردم ، حال كه توبه كرده او را رسوا كنم؟! 📗 قصص الله یا داستـان هایی از خدا ، تالیف ، قاسم میرخلف زاده 🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
مرحوم فَشَندی می‌گوید: ‌در مسجد ... اعمال را به جا آورده بودم و با همسرم می‌آمدم. دیدم آقایی نورانی داخل صحن شده‌ و قصد دارند به طرف مسجد بروند. با خود گفتم: این سیّد نورانی در این هوای گرم تابستان از راه رسیده و تشنه است. ‌ظرف آبی به دست ایشان دادم. پس از آشامیدن، ظرف آب را پس دادند. ‌گفتم آقا، شما دعا کنید و فرج (عج) را از خدا بخواهید تا امر نزدیک شود. ‌فرمودند: شیعیانِ ما به اندازه‌ی آب‌خوردنی ما را نمی‌خواهند! اگر ما را بخواهند، می‌کنند و ما می‌رسد. ‌ 📚شیفتگان حضرت مهدی(عج)، جلد۱، صفحه۱۵۵ ⚫️⚫️⚫️⚫️ @Dastaanak