🌹 اخلاص در عمل 🌹
مرحوم آیت العظمی بروجردی (ره)
اواخر عمرشان تو بستر افتاده بود،
مثل بارون اشک می ریخت.
اطرافیانش گفتن حضرت آیت الله
شما چرا گریه می کنید؟!
فرمود: «دارم از این دنیا میروم دستم خالیه»
یکی که آنجا بود گفت: آقا دست شما خالیه؟!
شما مسجد اعظم نساختی؟!
شما مرکز اسلامی هامبورگ نساختی؟!
در سامرا برای مردم این همه بنا ساختی.
چندین مجتهد تربیت کردی.
کتاب جامع الاحادیث نوشتی.
کسی مثل آیت الله بروجردی که لحظه لحظه عمرش مفید بوده، که یک محصولِ آیت الله بروجردی حضرت امام است، شما این همه شاگرد، این همه کتاب ،این همه درس، شما اشک میریزی؟!
گریه آیت الله بروجردی بیشتر شد و فرمود: کار زیاد شده اما «و اخْلِصِ العَمَل فَــاِنَّ النّاقِدَ بَصیرٌ بَصیر»: نمیدونم چند تا از این کارها اخلاص توش هست، نمیدانم خدا چقدرش را قبول کرده است.
#حاج_آقا_رفیعی
•✾📚 @Dastan 📚✾•
4_6005690956551032228.mp3
994.5K
🎧🎧
⏰ 3 دقیقه
#حتما_گوش_کنید👆
✅ اخلاص در ذکر
🔹 عظمت ذکر لااله الا الله
═══✼🍃🌹🍃✼═══
🎤 #حاج_اقا_رفیعی
•✾📚 @Dastan 📚✾•
4_5888686053019092070.mp3
3.92M
🎧🎧
⏰ 9 دقیقه
#حتما_گوش_کنید👆
✅ ماه رجب را دریابید
═══✼🍃🌹🍃✼═══
🎤 #حاج_اقا_حیدریان
•✾📚 @Dastan 📚✾•
☑️میگویند اسکندر قبل از حمله به ایران درمانده و مستأصل بود. از خود میپرسید که چگونه باید بر مردمی که از مردم من بیشتر میفهمند حکومت کنم؟
یکی از مشاوران میگوید: کتابهایشان را بسوزان. بزرگان و خردمندانشان را بکش
اما ظاهراً یکی دیگر از مشاوران (به قول برخی، ارسطو) پاسخ میدهد:
«نیازی به چنین کاری نیست. از میان مردم آن سرزمین، آنها را که نمیفهمند و کم سوادند، به کارهای بزرگ بگمار. آنها که میفهمند و باسوادند، به کارهای کوچک و پست بگمار.
بی سوادها و نفهم ها همیشه شکرگزار تو خواهند بود و هیچگاه توانایی طغیان نخواهند داشت.
فهمیده ها و با سوادها هم یا به سرزمینهای دیگر کوچ میکنند یا خسته و سرخورده، عمر خود را تا لحظه مرگ، در گوشه ای از آن سرزمین در انزوا سپری خواهند کرد.
•✾📚 @Dastan 📚✾•
پسری مادرش را بعد از درگذشت پدرش، به خانه سالمندان برد و هر لحظه از او عیادت می کرد.
یکبار از خانه سالمندان تماسی دریافت کرد که مادرش درحال جان دادن است پس باشتاب رفت تا قبل از اینکه مادرش از دنیا برود، او را ببیند.
از مادرش پرسید: مادر چه می خواهی برایت انجام دهم؟
مادر گفت: از تو می خواهم که برای خانه سالمندان پنکه بگذاری چون آنها پنکه ندارند و در یخچال غذاهای خوب بگذاری، چه شبها که بدون غذا خوابیدم. فرزند باتعجب گفت: داری جان می دهی و از من اینها را درخواست می کنی؟
و قبلا به من گلایه نکردی.
مادر پاسخ داد: بله فرزندم من با این گرما و گرسنگی خو گرفتم وعادت کردم ولی می ترسم تو وقتی فرزندانت در پیری تورا به اینجا می آورند، به گرما و گرسنگی عادت نکنی.
تو این دنیا به هیچ چیز هم اعتقاد نداشته باشی به مکافات عمل اعتقاد داشته باش
از مكافات عمل غافل مشو، گندم از گندم برويد جو ز جو...
•✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
راننده ماشینی در دل شب راهش را گم کرد و بعد از مسافتی ناگهان ماشینش هم خاموش شد..
همان جا شروع به شکایت از خدا کرد:خدایا پس تو داری اون بالا چکار میکنی؟
و در همین حال،چون خسته بود،خوابش برد.
وقتی صبح از خواب بیدار شد..
از شکایت شب گذشته اش خیلی شرمنده شد..
ماشینش دقیقا نزدیک یک پرتگاه خطرناک خاموش شده بود.
همه ما امکان به خطا رفتن را داریم..پس اگــر جایی دیدیم که کــارمان پیــش نمیرود،شکایت نکنیم.
"شاید اگر جلوتر برویم پرتگاه باشد"
•✾📚 @Dastan 📚✾•
عقاب داشت از گرسنگی می مرد و نفسهای آخرش را می کشید.
کلاغ و کرکس هم مشغول خوردن لاشه ی گندیدۀ آهو بودند.
جغد دانا و پیری هم بالای شاخۀ درختی به آنها خیره شده بود.
کلاغ و کرکس رو به جغد کردند و گفتند این عقاب احمق را می بینی بخاطر غرور احمقانه اش دارد جان می دهد؟
اگه بیاید و با ما هم سفره شود نجات پیدا می کند حال و روزش را ببین آیا باز هم می گویی عقاب سلطان پرندگان است؟
جغد خطاب به آنان گفت: عقاب نه مثل کرکس لاشخور است و نه مثل کلاغ دزد، آنها عقابند از گرسنگی خواهند مرد اما اصالتشان را هیچ وقت از دست نخواهند داد از چشم عقاب چگونه زیستن مهم است نه چقدر زیستن.
زندگی ما انسانها هم باید مثل عقاب باشد، مهم نیست چقدر زنده ایم مهم این است به بهترین شکل زندگی کنیم...
•✾📚 @Dastan 📚✾•
ﺳﺎﻝ ﮔﺬﺷﺘﻪ، ﻳﮏ ﺟﻔﺖ ﮐﻔﺶ ﺧﺮﻳﺪﻡ ﮐﻪ ﺭﻧﮕﺶ ﻗﺸﻨﮓ ﺑﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﺍﻧﺪکی ﭘﺎﻫﺎﻳﻢ ﺭﺍ ﺁﺯﺭﺩه میﮐﺮﺩ.
ﻓﺮﻭﺷﻨﺪه ﮔﻔﺖ: کمیﮐﻪ ﺑﮕﺬﺭﺩ، ﺟﺎ ﺑﺎﺯمیﮐﻨﺪ!
ﺧﺮﻳﺪﻡ، ﭘﻮﺷﻴﺪﻡ، خیلی ﮔﺬﺷﺖ ﺍﻣﺎ ﺟﺎ ﺑﺎﺯﻧﮑﺮﺩ، ﻓﻘﻂ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥﻫﺎی ﭘﺎﻳﻢ ﺭﺍ ﺁﺯﺭﺩه میﺳﺎﺧﺖ...
ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ، به هر ﺣﺎﻝ ﺍﻳﻦ ﻫﻤﺎﻥ ﺭنگی ﺍﺳﺖ ﮐﻪ میﺧﻮﺍﻫﻢ، ﺩﺭﻣﺴﻴﺮﻫﺎی ﮐﻮﺗﺎه میﭘﻮﺷﻢ.
ﺩﺭ ﻣﺴﻴﺮﻫﺎی ﮐﻮﺗﺎه ﻫﻢ، ﭘﺎﻫﺎﻳﻢ ﺭﺍ ﺁﺯﺭﺩه میﮐﺮﺩ! ﻣﻦ ﺍﺷﺘﺒﺎه ﮐﺮﺩه ﺑﻮﺩﻡ.
ﮐﻔﺸﯽ ﮐﻪ ﭘﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺁﺯﺭﺩه ﻣﯽﮐﺮﺩ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻫﻢ ﺧﻮﺷﺮﻧﮓ ﺑﻮﺩ، ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻣﯽﺧﺮﯾﺪﻡ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﺮﯾﺪﻡ ﻭ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺍﺷﺘﺒﺎه ﮐﺮﺩﻡ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻧﮕﻬﺶ ﻣﯽﺩﺍﺷﺘﻢ...
ﺍﺷﺘﺒﺎه ﺍﺷﺘﺒﺎه ﺍﺳﺖ، ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻧﮕﻬﺶ ﺩﺍﺷﺖ. ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻃﯽ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻭ ﺳﺎﻝﻫﺎ حملش ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﺍﻣﯿﺪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻣﺮﯼ ﺩﻟﺨﻮﺍه ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺷﻮﺩ. ﺍﺷﺘﺒﺎه ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺁﺯﺭﺩه ﮐﺮﺩﻧﺶ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ، ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺁﺯﺭﺩه ﺷﺪﻥ ﻋﺎﺩﺕ ﮐﺮﺩ.
ﺍﻣﺮﻭﺯ کفشﻫﺎ ﺭﺍ کنار گذاشتم
✍️#مرﺟﺎﻥ_ﺭﯾﺎﺣﯽ
•✾📚 @Dastan 📚✾•
امروز هرگاه خواستید کلمه ای ناخوشایند به زبان آورید؛ به کسانی فکر کنید که قادر به تکلّم نیستند.
قبل از اینکه بخواهید از مزّه ی غذای تان شکایت کنید، به کسی فکر کنید که اصلاً چیزی برای خوردن ندارد.
امروز پیش از آنکه از زندگی تان شکایت کنید، به کسی فکر کنید که خیلی زود هنگام، از دنیا رفته
قبل از آنکه از فرزندان تان شکایت کنی، به کسی فکر کنید که آرزوی بچّه دار شدن دارد
پیش از نالیدن از مسافتی که مجبورید رانندگی کنید، به کسی فکر کنید که مجبور است همان مسیر را پیاده طی کند.
و پیش از آنکه از شغل تان خسته شوید
و از آن شکایت کنید، به افراد بیکار و ناتوان و کسانی که در آرزوی داشتن شغل شما هستند فکر کنید.
زندگی،یک نعمت است با غر زدن و نالیدن به کام خودتان و اطرافیان تلخش نکنید
•✾📚 @Dastan 📚✾•
"اندر حکایت شکر و ناشکریهای ما آدم ها"
پیرمرد تهیدستی "زندگی" را در فقر و تنگدستی میگذراند، و به سختی برای زن و فرزندانش قوت و غذایی ناچیز فراهم میساخت.
از "قضا" یک روز که به آسیاب رفته بود،
دهقانی مقداری "گندم" در دامن لباسش ریخت.
پیرمرد "خوشحال" شد و گوشه های دامن را گره زد و به سوی خانه دوید !!!!
در همان حال با "پروردگار" از مشکلات خود سخن می گفت، و برای گشایش آنها "فرج" می طلبید و تکرار میکرد؛
"ای گشاینده گره های ناگشوده، عنایتی فرما و گره ای از گره های زندگی ما بگشای.."
پیرمرد در همین حال بود که ناگهان گره ای از گره هایش "باز" شد، و تمامی گندمها به زمین ریخت.
او به شدت ناراحت و غمگین شد و رو به "خدا" کرد و گفت:
من تو را کی گفتم ای یار عزیز
کاین گره بگشای و گندم را بریز؟؟
آن گره را چون نیارستی گشود
این گره بگشودنت دیگر چه بود ؟؟
پیرمرد بسیار ناراحت نشست، تا گندمها را از زمین جمع کند، ولی در کمال ناباوری دید دانه های گندم روی ظرفی از "طلا" ریخته اند...
تو مبین اندر درختی یا به چاه
تو مرا بین که منم مفتاح راه
امام علی علیه السلام
“من طلب شیئا و جدّ وجد و من قرع بابا و لجّ ولج”
“هر کس چیزی بخواهد و تلاش کند می یابد و هر کس دری را بکوبد و اصرار ورزد، در گشوده گردد.”
•✾📚 @Dastan 📚✾•