eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
68.3هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
69 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 🌷 🌷می‌گفت: "می‌خواهم چیزی بگویم، فقط به فرمانده‌مان نگویید." بچه اصفهان و از سربازهای ارتش بود. می‌گفت: "حس کنجکاوی‌ام باعث شد وارد میدان مین شوم. وسط میدان یک جمجمه دیدم. از وقتی آن جمجمه را دیده‌ام، شب‌ها خواب ندارم. فکر می‌کنم از بچه‌های خودمان باشد و الان خانواده‌اش منتظرش هستند." 🌷رفتیم تا کنار جمجمه رسیدیم. پیکری هم آن‌جا افتاده بود که مقداری خاک روی آن نشسته بود. خاک‌ها را کنار زدیم و پیکر را روی برانکارد گذاشتیم. قصد بازگشت داشتیم که با خود گفتم حالا که موقعیتی پیش آمده، خوب است جستجو کنیم، شاید پیکر دیگری هم پیدا شود. جلوتر زیر یک درخت، شهیدی افتاده بود با یک بی‌سیم و آن سوتر شهیدی دیگر و.... 🌷آن روز هفت شهید از شهدای ارتش پیدا شد. همان سرباز، مثل باران بهاری اشک می‌ریخت. تاب نیاوردم. به سمتش رفتم تا دلداری‌اش بدهم. گفت: " آقا، وقتی دیدم هر هفت شهید مهر و تسبیح داشتند، از خودم خجالت کشیدم. من خیلی وقت‌ها در خواندن نماز کوتاهی می‌کنم. از امروز دیگر همه نمازهایم را سر وقت می‌خوانم." ❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج❤️ ✾📚 @Dastan 📚✾
دوستان امام.mp3
2.66M
♨️تاجر پولدار و سفر به مشهد! 🎙حجت الاسلام ✾📚 @Dastan 📚✾
🍂🦋🍂🦋🍂🦋🍂🦋🍂🦋🍂 🔆يكصد رحمت ميان دو انگشتان اسحاق بن عمار مى گويد: من در كوفه ثروتمند شده بودم . از برادران دينى بسيار نزد من مى آمدند ترسيدم در ميان مردم شرمنده شوم به غلام خود دستور دادم هرگاه يكى از برادران دينى آمد و مرا خواست بگو ايشان اينجا نيست . در همان سال به مكه رفتم . خدمت امام صادق عليه السلام رسيدم و سلام كردم حضرت با سنگينى و گرفته خاطر، جواب سلام داد. گفتم : فدايت شوم ! چرا از من روى گردانى و به من كم لطف هستيد؟ 🌱🌱 فرمود: به خاطر اين كه شما روش خود را نسبت به مؤمنان تغيير داده ايد. گفتم : فدايت گردم ! از اين كه زياد مشهور شوم ، ترسيدم و چنين كارى كردم . خدا مى داند به آنها شديدا علاقمندم . 🌱🌱 حضرت فرمود: اى اسحاق ! از زيادى مؤمنان هرگز ناراحت نباش ! زيرا هرگاه دو نفر مؤمن با يكديگر ملاقات كرده و دست بدهند. خداوند يكصد رحمت در ميان دو انگشتانشان قرار مى دهد كه نود و نه رحمت از آن مخصوص كسى است كه برادر دينى خود را بيشتر دوست مى دارد و هر كدام نسبت به رفيقش بيشتر محبت كند او بيشتر مورد توجه الهى قرار مى گيرد. هرگاه براى رضاى خدا همديگر را به آغوش گيرند رحمت خداوند آنان را مى پوشاند و به آنان گفته مى شود: شما آمرزيده شديد، بار ديگر همديگر را به آغوش بگيريد. هرگاه خواستند صحبت كنند، فرشتگان به يكديگر گويند از اين دو نفر دور شويم شايد راز دلى دارند و خداوند نمى خواهد از راز دل آنها باخبر شويم . 🌱🌱 اسحاق مى گويد: عرض كردم ممكن است آن دو فرشته نويسنده اعمال فاصله بگيرند و در نتيجه سخنان ما را نشنوند و ننويسند. با اين كه خداوند مى فرمايد: (ما يلفظ من قول الا الديه رقيب و عتيد) (1): انسان سخن نمى گويد مگر اين كه دو ملك رقيب و عتيد براى ضبط گفتارشان آماده هستند. حضرت صادق عليه السلام با شنيدن اين سخن آهى كشيد و به شدت گريست به طورى كه اشك ديدگانش محاسن آن حضرت را تر نمود و فرمود: 🌱🌱 اى اسحاق ! اگر آن دو فرشته نشنوند و ننويسند، خداوند آگاه بر گفتار ماست . اى اسحاق ! از خدا بترس ! آنچنان كه او را مى بينى و اگر تو او را نمى بينى ، او تو را مى بيند و اگر شك كنى در اينكه او تو را نمى بيند كافر شده اى و اگر يقين داشته باشى خداوند تو را مى بيند باز مرتكب گناه شوى در چنين صورت او را پست ترين بينندگان قرار داده اى كه حيا نمى كنى .(2) 1- انسان هيچ سخنى نمى گويد مگر اين كه در كنار او دو فرشته رقيب و عتيد حاضرند. 2- بحار : ج 76، ص 21. ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆نماز در زير رگبار تير رسول خدا صلى الله عليه و آله با سربازان اسلام براى سركوبى عده اى از مشركين حركت نمود. 🍁🍁 در اين پيكار زنى تازه عروس اسير مسلمان شد كه شوهرش در مسافرت بود. هنگامى كه از سفر برگشت اسارت زنش را به او خبر دادند، او در تعقيب لشكر اسلام راه افتاد. پيغمبر اسلام در محلى فرود آمد و دستور داد عمار پسر ياسر و عباد پسر بشر نگهبانى كنند؟ اين دو سرباز شب را به دو قسمت تقسيم كردند. بنا شد قسمت اول شب را عباد و قسمت دوم را عمار پاسدارى كنند. 🍁🍁 عمار به خواب رفت و عباد از فرصت استفاده نمود و به نماز ايستاد كه در آن دل شب راز و نيازى با آفريدگار خود داشته باشد. در آن وقت شوهر زن رسيد، شبهى را ديد ايستاده است . از تاريكى شب نفهميد كه او انسان است يا چيز ديگر. تيرى به سوى او شليك كرد، تير بر پيكر عباد نشست ، عباد نماز را ادامه داد و قطع نكرد. پس از آن تيرى ديگر انداخت . آن هم بر پيكر وى رسيد. 🍁🍁 عباد نمازش را كوتاه نمود، به ركوع و سجود رفت و سلام گفت و نماز را تمام كرد. آنگاه عمار را بيدار كرد و او را از آمدن دشمن باخبر ساخت . وقتى كه عمار او را در آن حال ديد كه چند تير بر بدنش اصابت كرده او را سرزنش كرده و گفت : چرا در تير اول بيدارم نكردى ؟ عباد گفت : 🍁🍁 هنگامى كه تيرها به سوى من شليك شدند من در نماز بودم و مشغول خوانده سوره (كهف ) بودم و نخواستم آن سوره را ناتمام بگذارم . چون تيرها پى در پى آمد به ركوع و سجود رفته و نماز را تمام كردم و تو را بيدار نمودم . اگر نمى ترسيدم از اين كه دشمن به من رسيده و به پيغمبر صلى الله عليه و آله صدمه اى برساند و در پاسدارى كه به عهده من گذاشته شده كوتاهى كرده باشم ، هرگز نماز را كوتاه نمى كردم اگر چه كشته مى شدم . دشمن كه فهميد مسلمانان از آمدن او باخبرند پا به فرار گذاشت و رفت . 📚بحار : ج 20، ص 117 و ج 22، ص 116 با اندكى تفاوت ✾📚 @Dastan 📚✾
🍃 آیت الله بهجت رحمه الله علیه: ✍🏼 قلب‌ها از ایمان و نور معرفت خشکیده است. ❤️ آباد به و پیدا کنید، تا برای شما امضا کنیم که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آن جا هست! ✨ امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اشخاصی را می خواهند که تنها برای آن حضرت باشند. 📚 درمحضربهجت ✾📚 @Dastan 📚✾
🌺 برای داشتن ؛ 1️⃣ به داشته هایتان توجه کنید ▫️هر چند کم مثلا همان پول کمی که دارید یا خانه کوچکی که دارید. 2️⃣ بابت داشته هایتان شکر گزار باشید ▫️نگویید این آن قدر کم است که جای شکر ندارد. 3️⃣ به کمبودهایتان توجه نکنید ▫️به بیماری که دارید به همسر بد اخلاقتان، ▫️و هر چیز دیگر اگر توجه کنید باز هم مقدار بیشتری از آن دریافت می کنید. 4️⃣ ویژگیهای خوبتان را ببینید ▫️مثلا مهربانید باهوشید. و هر چیز دیگری که به شما احساس خوب می دهد. ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تنها دلیل خنده‌ی حیدر خوش آمدی آینه لطافت مادر خوش آمدی ای آن کسی که شهرت نام بلند تو از عرش رفته است فراتر خوش آمدی 💫💞 💫 ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆پندهاى حكمت آميز عنوان بصرى مى گويد: از امام صادق عليه السلام خواستم به من پند و اندرز بدهند. فرمود: - تو را به انجام نه چيز سفارش مى كنم ، آن سفارش ها نه تنها براى شما بلكه به همه كسانى است كه مى خواهند در راه خداوند قدم بردارند و از خداوند مى خواهم تو را نيز در انجام آنها يارى فرمايد. سه تاى آنها در تهذيب اخلاق و تربيت نفس است . و سه تاى ديگر در صبر و شكيبايى است . و سه تاى هم در علم و دانش است . به آنها مواظب باش هرگز آنها را سبك مشمار! عنوان بصرى مى گويد: خود را براى ياد گرفتن آنها آماده كردم . آنگاه امام عليه السلام فرمود: اما آن سه چيز كه در رياضت و تهذيب نفس است ، عبارتند از: 1. بپرهيز! از خوردن چيزى كه به آن ميل ندارى . زيرا باعث نادانى و كودنى مى گردد. 2. هرگز غذا نخور! مگر وقتى كه گرسنه هستى . 3. همواره غذاى حلال بخور! و هنگام خوردن نام خدا را ببر! (بسم الله بگو!) همواره فرمايش رسول خدا صلى الله عليه و آله را در نظر داشته باش ! كه درباره مذمت پرخورى فرمود: انسان هيچ ظرفى را پر نكرده كه بدتر از شكم باشد. چنانچه به ميل غذا ناگزيرى ، شكم را سه قسمت كن ! يك قسمت آن را به خوراك و يك قسمت ديگرش را به نوشيدنى و قسمت سومش را براى نفس كشيدن اختصاص بده ! اما آن سه چيز كه در حلم و بردبارى است ، عبارتند از: 1. هرگاه كسى به تو گفت : اگر يك حرف دشنام و ناسزا بگويى در مقابل ده تا مى شنوى ، تو در جواب بگو: اگر ده تا سخن زشت بگويى يك حرف از من نخواهى شنيد. 2. هرگاه كسى تو را فحش داد و بد گفت ، در پاسخ بگو: اگر آنچه را كه گفتى راست است از خداوند مى خواهم مرا ببخشد و از تقصيراتم بگذرد و اگر آنچه را كه گفتى دروغ است و ابدا در من نيست از خداوند مى خواهم تو را ببخشد. 3. هر كس تو را وعده فحش و دشنام داد، تو به او وعده پند و اندرز و احترام بده ! و اما آن سه چيز كه در علم و دانش است ، عبارتند از: 1. آنچه را كه نمى دانى از دانشمندان بپرس و بپرهيز از اين كه پرسش تو به قصد اذيت و يا امتحان آنان باشد. 2. در هيچ چيز تنها را راءى و عقيده خود عمل نكن (با مشورت كارها را انجام بده ) و در تمام كارها اجانب احتياط را رعايت كن ! 3.از فتوى دادن فرار كن همانندى كه از شير فرار مى كنى و خودت را پلى براى سود و زيان مردم قرار نده ! امام صادق عليه السلام پس از بيان اين پند و موعظه هاى حكمت آميز، به عنوان بصرى فرمود: حقا تو را نصيحت كردم ، بلند شو برو! وقت عبادت من است ، وقتم را بيشتر از اين نگير! زيرا من بر نفس خود تنگ نظرم و حاضر نيستم وقت خود را تلف كرده و بيهوده بگذرانم و سلام و رحمت خداوند بر كسى باد كه از ارشاد و راهنمايى پيروى مى كند. 📚بحار : ج 1، ص 226. ✾📚 @Dastan 📚✾
🔅🌱🔅🔅🌱🔅🌱🔅🔅🌱🔅 🔆من يا تو؟  مردى از ابو عمرو فرزند علا حاجتى خواست . ابو عمرو وعده داد حاجت او را بر آورده سازد. اتفاقا مانعى پيش آمد او نتوانست به وعده خود عمل كند. مرد ابو عمرو را ديد و گفت : ابوعمر! تو به من وعده دادى ولى وفا نكردى . ابوعمر: درست است . اكنون بگو ببينم كدام يك از ما بيشتر ناراحت و غمگين هستيم ، من يا تو؟ مرد: البته كه من ، چون حاجتم بر آورده نشد. ابوعمرو: نه ، چنين نيست ، بلكه من بيشتر از تو ناراحت و غمگينم . مرد: - چرا و چگونه ؟ ابوعمرو: براى اين كه من به تو وعده دادم حاجتت را بر آورده سازم ، تو به خاطر وعده من شب را با شادى و سرور گذراندى ، اما من شب را در فكر و غم انجام وعده به سر بردم كه چگونه به وعده خود وفا كنم و قضا و قدر مانع از آن شد و اينك به ديدار يكديگر رسيديم ، تو مرا با ديده حقارت مى بينى و من تو را با چشم بزرگوارى و حقا سزاوار است من بيشتر از تو غم و غصه بخورم . 📚بحار : 75، ص 95 ✾📚 @Dastan 📚✾
🚘 وقتی یه ماشین از یه شرکتی میخری اگه خراب بشه فقط به تعمیرگاه مُجاز همون شرکت مراجعه میکنی.میشه بپرسم چرا؟! چون خودشون ساختن، هم قطعاتش رو دارن و هم به همه‌ی جزئیات ماشین اشراف دارند حالا خدا ما رو خلق کرده از ضعف‌ها و قوت‌های💪ما خبر داره و خوب می‌دونه با چی آروم میشیم 📣 حالا همین خدا میگه: آرامش تو در اینه که به یاد منِ خدا باشی❤️ هرچه بیشتر یادم کنی👈آرامش بیشتر داری 🦋أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ* آگاه باشید، تنها با یاد خدا دلها آرامش می‌یابد! سوره رعد 28🌼 ✾📚 @Dastan 📚✾