eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
67.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2.9هزار ویدیو
72 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆آزمايش مردم شام ابن شهر آشوب ميگويد: پس از آنكه معاويه بن ابى سفيان بمخالفت على عليه السلام تصميم گرفت بفكر افتاد مردم شام را آزمايش كند تا از مراتب اطاعت و فرمانبردارى آنان آگاه گردد. عمروبن عاص براى آزمايش ، راهى را ارائه كرد و به معاويه گفت دستور بده كه مردم بايد كدو را مانند بره ذبح كنند و پس از تذكيه آنرا بخورند، اگر فرمانت را اجراء نمودند آنها يار و پشتيبان تو هستند و گرنه نه . معاويه دستور داد و مردم هم بدون كوچكترين اعتراض ‍ اجراء نمودند و اين امر بنام ((بدعة اموية )) در سراسر شام معمول گرديد. طولى نكشيد كه خبر آن بدعت بسمع مردم عراق رسيد و كسانى آنرا مورد پرسش قرار دادند. ان اميرالمؤ منين سئل عن القرع يذبح ؟ فقال : القرع ليس يذكى فكلوه و تذبحوه و لا يستهو ينكم الشيطان لعنة الله . از على عليه السلام درباره كدو سؤ ال شد كه آيا بايد آنرا ذبح كرد؟ در جواب فرمود: خوردن كدو تذكيه و ذبح لازم ندارد. مراقب باشيد كه شيطان عقلتان را نبرد و افكار شيطانى حيرت زده و سرگردانتان ننمايد. مسلمانانيكه آنروز فرمان غيرمشروع معاويه را بموقع اجراء گذاردند و بدستور او كه مخالف امر الهى بود عمل نمودند همانند آن گروه از اهل كتاب بودند كه احبار و رهبانشان حلال خدا را حرام ، و حرام خدا را حلال ميكردند و آنان كوركورانه اطاعت مينمودند و ناآگاه بشرك گرايش ‍ مى يافتند. و قد بلغ من امرهم فى طاعتهم له انه صلى بهم عند مسيرهم الى صفين الجمعة يوم الاربعاء و اعادوه رئوسهم عند القتال و حملوه بها. 📚مروج الذهب ، جلد 3، صفحه 32 ✾📚 @Dastan 📚✾
🙏💚 یه استاد داشتیم همیشه می‌گفت: اگر فکر می‌کنی حرفی رو «باید» بزنی و دیگه هیچ زمانی فرصت گفتنش نیست، درنگ نکن! ولی اگر فکر می‌کنی هنوز میتونی برای گفتن اون حرف صبر کنی، حتی چند لحظه، اون موقع درنگ کن... یکی از نشانه‌های رشد و بلوغ آدمیزاد، تشخیص درست‌‌ترین رفتار در همین دو راهیه؛ تأمل یا اقدام... ✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از قاصدک
مـا انگشتـرِ آرزوهاتو به واقعیت تبدیـل می‌کنیم 💍💫 دوست داری انگشترت چطـوری باشه؟☺️ شما بگو، ما برات می‌سازیم ❤️ تولیدی انگشتر سفیر اینجاست🌸 👇 https://eitaa.com/joinchat/3039232081C2859c5fac1 ارسال ضمانت واصالتم داریم وقیمتامون کف‌بازاره💚👆
📸 💠استاد انصاریان 🔸تاریکی در این جهان عنصر است و خداوند وزنش را می داند. بعضی ها می گویند تاریکی مربوط به غروب خورشید است،خورشید که می رود زمین تاریک می شود! ولی قرآن می گوید:«خلق الظلمات و النور» تاریکی ها مخلوق هستند و عنصرند، وزن و نور دارند. ما نمی دانیم در این عالم چه میزان نور هست. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✾📚 @Dastan 📚✾ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
وقتی زندگی شیرینه ، بگو خدا رو شکر و جشن بگیر و وقتی زندگی تلخه ، بگو خدا رو شکر و رشد کن . ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✾📚 @Dastan 📚✾ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭐در این شب زیبا دعا می‌کنم خدا به همتون ⭐یه قلب زیبا و مهربون بده ⭐قلبی که فقط و فقط برای✨ ⭐رضایت و خشنودی خدا بتپه ⭐و جز یاد خدا یادی توش نباشه✨ ⭐با قلب‌های مهربونتون ما رو هم دعا کنید✨ ⭐شبتون در پناه خداوند یکتا و مهربان🌙 ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼ســــلام 🌼صبحتان پراز 🌼مـهربانی خـدا 🌼وامروزتون پـراز 🌼اتفاقهای خـوب و 🌼شگفت انگیـز 🌼امـیـدوارم 🌼سلامتی بـرکت 🌼زنـدگی آرام 🌼خوشبختی ونگـاه خـدا 🌼همیشه همراهتون باشـه ✾📚 @Dastan 📚✾
🍁🔅🍁🔅🍁🔅🍁🔅🍁 🔆دروغگو حضرت صادق (صل الله علیه وآله و سلم ) فرمود براى مردى اميرالمؤ منين عليه السلام پنج بار شتر خرما فرستاد و او شخصى آبرومند بود كه جز از على عليه السلام از ديگرى درخواست و سؤ الى نميكرد. يكنفر خدمت حضرت بود گفت يا على آنمرد از شما تقاضائى نكرد و هم از پنج بار شتر يكى او را كفايت مينمود. ايشان فرمودند (لا كثر الله فى المؤ منين مثلك ) مانند تو در ميان مؤ منين هرگز زياد نشود، من مى بخشم و تو بخل ميكنى ، اگر بكسى كمك كنم بعد از آنكه سؤ ال نمايد در اين صورت آنچه باو داده ام قيمت همان آبروايست كه ريخته و سبب آبروريزى او من شده ام ، در صورتى كه رويش را فقط در موقع عبادت و پرستش به پيشگاه خداوند بر زمين ميگذارد. هر كس چنين كارى با برادر مسلمان خود بنمايد با توجه باحتياج و موقعيت داشتن از براى دستگيرى بخداى خويش دروغ گفته زيرا براى همان برادر دينى خود درخواست بهشت ميكند ولى از كمك مختصرى بمال بى ارزش ‍ دنيا مضايقه مينمايد. چنانچه بسيار اتفاق مى افتد بنده مؤ من در دعاى خود ميگويد ((اللهم اغفر للمؤ منين والمؤ منات )) وقتى طلب مغفرت براى برادر خويش نمايد يعنى براى او بهشت را درخواست ميكند چنين شخصى دروغ ميگويد كه در زبان بهشت را ميخواهد ولى در عمل از مال بى ارزشى مضايقه دارد و كردار او مطابقت با گفتارش ندارد. 📚انوار نعمانيه ، ص 343 ✾📚 @Dastan 📚✾
🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🔆مرد طبيعى روزى على بن ميثم كه بدو واسطه نسبت بميثم تمّار دارد و مردى بسيار دانشمند و با فضيلت است وارد مجلس حسن بن سهل وزير ماءمون گرديد. مشاهده كرد مردى دهرى و طبيعى در صدر مجلس نشسته و حسن ، نسبت باو احترامى شايان ميكند و تمام اعيان و دانشمندان در مقامى پست تر از او نشسته اند و آن مرد با كمال جرات در مسلك و مرام خود گستاخانه سخن ميگويد و ديگران گوش فرا داده اند اين وضع على بن ميثم را آشفته نمود و پيش رفته گفت اى وزير امروز در خارج منزل شما چيز بسيار عجيبى ديدم . حسن بن سهل جريان را سؤ ال نمود. گفت در كنار دجله ديدم يك كشتى بدون ملاح و ناخدا مردم را سوار كرده از اينطرف رود بطرف ديگر مى برد و از آنطرف بهمين طريق بجانب ما ميآورد مرد طبيعى از موقعيت بخيال خود استفاده كرده گفت اى وزير گويا اين شخص در عقلش نقصى پيدا شده كه سخن ديوانگان را ميگويد و چنين ادعاى محال و غيرقابل وقوعى را ميكند على بن ميثم رو بطبيعى كرده گفت ممكن نيست يك كشتى بدون ناخدا مسافرينى را از رودى بگذراند مرد مادى فاتحانه و با تمسخر گفت هرگز نميشود. على بن ميثم گفت پس چگونه در اين درياى نامتناهى وجود اين موجودات بيشمار در جو لايتناهى اين كرات درخشان و اختران فروزان و ماه و ستارگان هر يك در مدار و مسير معينى بدون خدا و خالقى بسير و گردش خود ادامه ميدهند اى مرد تو براى حركت يك كشتى از رودى بطرف ديگر ناخدائى را لازم ميدانى آيا براى سير موجودات گوناگون در درياى آفرينش خدائى لازم نمى بينى اكنون تاءمل كن و فكر نما بين كداميك از ما ادعاى محال مى كنيم مرد دهرى ديگر جواب نتوانست بگويد و شرمنده سر بزير افكند و دانست على بن ميثم داستان كشتى را وسيله اى قرار داده از براى مجاب كردن و مغلوب نمودن او، حسن بن سهل از اين مناظره شيرين بسيار خرسند گرديد. 📚روضات الجنات ص 566 و نامه دانشوران ج 3 ص 377 چاپ جديد اين حكايت را از نظر استفاده كمى توضيح داده ايم . ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆بهشت شدّاد حضرت هود عليه السلام در زمان پادشاهى شداد بود و پيوسته او را دعوت بايمان ميكرد. روزى شداد گفت اگر من ايمان بياورم خداوند بمن چه خواهد داد؟ هود گفت جايگاه ترا در بهشت برين قرار ميدهد و زندگانى جاويد بتو خواهد داد. شداد اوصاف بهشت را از هود پرسيد آنحضرت شمه اى از خصوصيات بهشت برايش بيان نمود شداد گفت اينكه چيزى نيست من خود ميتوانم بهشتى بهتر از آنچه تو گفتى تهيه نمايم . از اينرو در صدد ساختمان شهرى برآمد كه شبيه بهشت برين باشد. يك نفر پيش ضحاك تازى كه خواهرزاده او بود فرستاد و در آن زمان ضحاك بر مملكت جمشيد (ايران ) حكومت ميكرد و از او خواست هر چه طلا و نقره ميتواند فراهم سازد ضحاك بنا بدستور شداد هر چه توانست زر و زيور تهيه نمود و بشام فرستاد شداد باطراف مملكت خويش نيز اشخاصى فرستاد و در تهيه طلا و نقره و جواهر و مشك و عنبر جديت فراوان نمود و استادان و مهندسين ماهر براى ساختمان شهر بهشتى آماده كرد و در اطراف شام محلى را كه از نظر آب و هوا بى مانند بود انتخاب نمود ديوار آن شهر را دستور داد با بهترين اسلوب بسازند و در ميان آن قصرى از طلا و نقره بوجود آوردند و ديوارهاى آنرا بجواهر و گوهرهاى گران قيمت بيارايند و در كف جويهاى روان آن شهر بجاى ريگ و سنگ ريزه جواهر بريزند و درختهائى از طلا ساختند كه بر شاخه هاى آنها مشك و عنبر آويخته بود و هر وقت باد ميوزيد بوى خوشى از آن درختها منتشر ميشد. گفته اند دوازده هزار كنگره از طلا كه به ياقوت و گوهرهاى آراسته بود بر گرد قصر او ساختند و پانصد سرهنگ داشت كه براى هر يك فراخور مقامش در اطراف قصر كوشك بلند مناسب با آن قصر تهيه نمودند در بهشت مصنوعى خود جاى داد و از هر نظر وسائل استراحت و عيش را فراهم كرد. در مدت پانصد سال هر چه سيم و زر و قدرت بود براى ايجاد آن شهر بكار برده شد تا اينكه بشداد خبر دادند آن بهشت كه دستور داده بوديد آماده گرديد. شداد در حضر موت بسر مى برد پس از اطلاع با لشگرى فراوان براى ديدن آن شهر حركت كرد چون بيك منزلى شهر رسيد آهوئى بچشمش خورد كه پاهايش از نقره و شاخهايش از طلا بود از ديدن چنين آهوئى در شگفت شد و اسب از پى او بتاخت تا از لشگر خود جدا گرديد. ناگاه در ميان بيابان سوارى مهيب و وحشت آور پيش او آمد و گفت اى شداد خيال كردى با اين عمارت كه ساختى از مرگ محفوظ ميمانى ؟ از اين سخن لرزه بر تن شداد افتاد. گفت تو كيستى ؟ جواب داد من ملك الموتم پرسيد بمن چه كار دارى و در اين بيابان چرا مزاحم من شده اى ؟ عزرائيل گفت براى گرفتن جان تو آمده ام شداد التماس كرد كه مهلت بده يك بار باغ و بستان خود را به بينم آنگاه هر چه مى خواهى بكن عزرائيل گفت بمن اين اجازه را نداده اند و در آن حال شداد از اسب در غلطيد و روحش از قالب تن جدا شد و تمام لشگر او با بلائى آسمانى از ميان رفتند و آرزوى ديدار بهشت را به گورستان برد. و نيز نقل شده كه از عزرائيل پرسيدند اين قدر كه تا كنون قبض روح مردم را كرده اى آيا ترا بر كسى ترحم و شفقت حاصل شده است جواب داد آرى يكى بر بچه اى كه در ميان يك كشتى متولد شد و دريا طوفانى گرديد و من ماءمور قبض روح مادر آن بچه شدم و آن نوزاد بر تخته پاره اى مانده و بجزيره اى افتاد ديگرى ترحّم بر شداد كردم كه بهشتى با آن زحمت در ساليان دراز ساخت و او را اجازه ندادند كه يك مرتبه بهشت خود را ببيند. در اين موقع بعزرائيل خطاب شد آن نوزادى كه در كشتى متولد شد و در جزيره افتاد همان شداد بود كه در كنف حمايت خود بدون مادر او را پروريديم و آن همه نعمت و قدرت باو عنايت كرديم ولى او از راه دشمنى ما درآمد و با ما در راه ضديت قيام نمود اينك نتيجه دشمنى و كفر خود را فعلا در اين دنيا ديد تا چه رسد بعالم آخرت . روضة الصفا 📚داستانها و پندها (جلد اول)، مصطفی زمانی وجدانی ✾📚 @Dastan 📚✾
°•°•° آینده به کسانی تعلق دارد که زیبایی رویاهایشان را باور دارند...💌☁️ ✾📚 @Dastan 📚✾
🔰 لوح | بصیرت خرازی 🔻رهبر انقلاب: شهید خرازى به رفقایش گفته بود:«من اهمیت نمى‌دهم درباره‌ ما چه مى‌گویند؛ من مى‌خواهم دل ولایت را راضى کنم.» او مى‌دانست که آن دل آگاه و بصیر، فقط به ایران، به جماران، به تهران و به مجموعه‌ی یک ملت نمى‌اندیشد؛ به دنیاى اسلام مى‌اندیشد و در وراى دنیاى اسلام، به بشریت. عزیزان من! این بصیرت چگونه حاصل مى‌شود؟ بر اثر گذشتن از خود؛ همین یک کلمه‌ آسان، اما در عمل، آن‌قدر مشکل که اکثر انسان‌ها در همین دو قدم این یک کلمه، درجا زده و مانده‌اند! ۱۳۸۰/۸/۹ حاج حسین خرازی ✾📚 @Dastan 📚✾