#داستان_آموزنده
🔆على (علیه السلام ) حامى مستضعفان
زمان خلافت اميرمؤمنان على (علیه السلام ) بود كنيزى از طرف خانم خود به قصابى آمد تا گوشت بگيرد، قصاب عوض گوشت خوب ، (به تعبير نگارنده ) گوشت آشغال به كنيز داد، و به اعتراض كنيز توجه نكرد. كنيز در حالى كه بر اثر ناراحتى گريه مى كرد، از مغازه قصابى بيرون آمد و به خانه خانم خود رهسپار گرديد، در راه چشمش به اميرمؤمنان على (ع ) افتاد، به حضور آنحضرت رفته و از قصاب شكايت كرد.
حضرت على (ع ) همراه كنيز نزد قصاب رفت ، و قصاب را موعظه كرد و از او خواست كه با كنيز براساس حق و انصاف رفتار كند، و فرمود:
ينبغى ان يكون الضعيف عندك بمنزلة القوى فلا تظلم الناس
سزاوار است كه افراد ضعيف در نزد تو همچون افراد نيرومند باشند (و بين آنها فرق نگذارى ) بنابراين به مردم ظلم نكن .
قصاب كه على (ع ) را نشناخت و خيال كرد مردى معمولى نزد او آمده ، خشمگين شد و با خشونت گفت : برو بيرون ، و تو چه كاره اى ؟ و حتى دست بلند كرد كه آن حضرت را بزند.
على (ع ) در اين مورد، ديگر چيزى نگفت و رفت .
شخصى كه در كنار قصابى بگو مگوى قصاب را با على (ع ) شنيده بود و على (ع ) را مى شناخت ، نزد قصاب آمد و گفت : آيا شناختى اين آقا را؟.
قصاب گفت : نه ، او چه كسى بود؟
آن شخص گفت : آن آقا اميرمؤمنان على (ع ) بود.
قصاب تا اين مطلب را شنيد، بسيار ناراحت شد كه چرا به مقام شامخ على (ع ) جسارت كرده است ، ناراحتى او به حدى زياد شد كه بى اختيار همان دستش را كه به سوى على (ع ) بلند كرده بود بريد بطورى كه قسمتى از دستش قطع شد، آن قسمت قطع شده را بدست گرفت با ناله و زارى به حضور على (ع ) آمد و معذرت خواهى كرد...
دل مهربان على (ع ) به حال قصاب سوخت ، براى او دعا كرد و از خدا خواست دست او را خوب كند، دعايش مستجاب شد.
📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى
✾📚 @Dastan 📚✾
زندگی شبیه فصل هاست
هیچ فصلی همیشگی نیست
در زندگی نیز روزهایی برای
کاشت، داشت، استراحت
و تجدید حیات وجود دارد
اگر امروز مشکلاتی دارید
بدانید که لحظات خوب هم در پیش است
✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌷
#امداد_الهى_عجيب_در_هور...!
🌷یکی از مشکلات عملیات در هور این بود که دشمن با کمینهایی که در هور ایجاد کرده بود، با کوچکترین حرکتی که از طرف بچهها صورت میگرفت، مانند اثر رفت و آمد قایقها و یا حرکت غواصها که نیها را به صدا درمیآورد، دشمن پی به حرکت ما میبرد. این مشکل در شبهای عملیات صد برابر میشد، چون حرکت و رفت و آمد آن همه غواص و قایق قطعاً در هور برای دشمن ایجاد حساسیت میکرد.
🌷اما در شب عملیات «عاشورای ۴» امداد الهی عجیبی اتفاق افتاد. و آن این بود که همزمان با حرکت غواصان و موج اول (اولین گروه عمل کننده) ناگهان تمامی قورباغهها و موجودات هور با همدیگر شروع به سر و صدا کرده و حساسیتها را خنثی کردند! این امداد عجیب طوری بچهها را دلگرم کرد که غواصها – که در مواقع عادی آرام فین میزدند تا در جریان آب تغییر ایجاد نشود – در آب شیرجه میرفتند!
✾📚 @Dastan 📚✾
7.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان زیبای حاج عباس ذغالی و دستگیری آبرومندانه از پیرمرد فقیر
📚استاد دارستانی
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆مجنون دانا
حضرت حجة الاسلام و المسلمين داودى فرمودند:
حضرت آية الله العظمى حاج آقا مجتبى بهشتى اصفهانى حفظه الله تعالى فرمودند:
من در آن زمان كه نجف بودم هر وقت سر درس مى رفتم وضو مى گرفتم و سر درس با وضو بودم . يك روز حالش را نداشتم كه وضو بگيرم همينطور بى وضو سر درس رفتم .
اتفاقاً شخصى كه معروف به ديوانه بود و لباسهاى مندرس و پاره مى پوشيد گاهى اوقات درس مى آمد و همه او را مجنون مى دانستند و توجهى به او نداشتند، جلوى مرا گرفت و گفت : آشيخ چرا امروز بى وضو سر درس آمدى ؟!
من تعجب كردم كه ايشان از كجا دانست من امروز بى وضو سر درس آمده ام .
آن وقت من فهميدم كه انسانها را نبايد به چشم حقارت نگاه كرد شايد آنها از مردان خدا باشند و ما ندانيم .
📚داستانهايى از مردان خدا، قاسم مير خلف زاده
✾📚 @Dastan 📚✾
👤 آیت الله جوادی آملی :
🔻 از بهترین فرصتها برای تقرب به خدای سبحان همان قربانی کردن است.
🔻 حالا اگر قربانی کردن گاو و گوسفند این همه فضیلت داشته باشد ، قربانی کردن نفس چقدر فضیلت دارد؟!
🔻 تضحیه نفس بالاتر از تزکیه نفس است ، آن ( یُزَکِّیهِمْ ) برای مراحل میانی تقرب است ، امّا این تضحیه که آدم خودش را قربانی کند و بشود جزء مقرّبین الی الله این بالاتر از آن است.
✾📚 @Dastan 📚✾
هرکس بر خدا توکل کند
دشواری ها بر او آسان میشود ☘
✾📚 @Dastan 📚✾
💞💞💞💞
#تلنگرانه
⚜هیچوقت یک بازیکن فوتبال را بدون تمرین قبلی به مسابقه فینال نمیفرستند.
لذا ما نیز نباید توقع داشته باشیم که در ظهور حضرت حجت تاثیر گذار باشیم وقتی خودمان را برای شرایط بعد از ظهور آماده نکرده ایم. وقتی خودمان را برای پذیرش عدالتی که ممکن است به ضررمان باشد چگونه میتوانیم وارد آن دوران بشویم
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح از راه رسید
سبدش پر ز گل خورشید است
نگهش آینهے امید است🌸🍃
هم نفس با همه مرغان
خوش الحان سحر
نغمه خوان، غزل توحید است
صبح آغوش گشودست
بپا خیز و ببین، با نگاهے 🌸🍃
ڪه پر از مهر و صفاست
بخدا صبح قشنگ است قشنگ
باغ پر نقش خدا ، رنگ به رنگ...🌸🍃
سلام صبح زندگیتون قشنگ و زیبا🌼
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆حفظ بيت المال
روزى عقيل برادر بزرگ امير مؤمنان على (علیه السلام) به حضور على (علیه السلام ) آمد و تقاضاى مبلغى وام كرد (با توجه به اينكه زمان خلافت على عليه السلام بود، و بيت المال در اختيار آنحضرت بود).
عقيل افزود: به كسى مقروض هستم و وقت اداى آن فرا رسيده است ، مى خواهم قرض خود را ادا كنم .
امام فرمود: وام تو چقدر است ؟
عقيل : مبلغ وام را معين كرد.
امام (علیه السلام) فرمود: من اين اندازه پول ندارم ، صبر كن تا جيره ام از بيت المال بدستم برسد آن را در اختيار تو خواهم گذاشت .
عقيل گفت : بيت المال در اختيار تو است ، باز مى گوئى صبر كن تا جيره ام برسد، تازه جيره تو مگر چقدر است ؟ اگر همه آن را به من بدهى كفايت قرض مرا نمى كند.
امام على (علیه السلام) به عقيل فرمود: پس بيا من و تو هر كدام شمشيرى برداريم و به حيره (محلى نزديك كوفه ) برويم و به يكى از بازرگانان آنجا شبيخون بزنيم و اموالش را بگيريم (و در نتيجه ، پولدار مى شويم و تو نيز وام خود را مى دهى ).
عقيل فرياد زد: واى ! يعنى برويم دزدى كنيم ؟.
على (علیه السلام ) فرمود: اگر مال يك نفر را بدزدى ، بهتر از آن است كه مال عموم را بدزدى (بيت المال ، مال عموم مسلمين است ، اگر از آن به عنوان منافع خصوصى ، زيادتر از ديگران برداريم به اموال عمومى ، دزدى شده است ).
به اين ترتيب ، عقيل ، ماءيوس شد و ديگر، سخنى نگفت .
📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆پيشنهاد مغرورانه
در آغاز بعثت پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) يكى از پيشنهاد مشركان اين بود: ابوجهل و جمعى از مشركان قريش به حضور پيامبر (ص ) آمده و عرض كردند: ما به تو ايمان نمى آوريم مگر اينكه خداى جهان ، نامه اى براى تك تك ما بفرستد، آن هم چنين بنويسد:
الى فلان بن فلان من رب العالمين : به فلانكس فرزند فلانكس (مثلا به ابوجهل عمرو بن هشام ) از طرف پروردگار جهانيان و در آن نامه رسما دستور داده شود، كه ما از تو مى خواهيم كه از دستوراتمان پيروى نمائيد.
و در بعضى از احاديث اين جمله اضافه شده : و اين نامه خدا كنار سر هر شخصى قرار گيرد، و در آن نوشته شده باشد: تو از آتش دوزخ ، دور هستى و در امان مى باشى .
اگر چنين نامه آن هم براى هر شخصى از سوى خداوند آمد، ما ايمان مى آوريم .
آيه 52 سوره مدثر همين مطلب را اشاره مى كند، و آيات بعد از آن ، به پاسخ مى پردازد.
📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى
✾📚 @Dastan 📚✾