بشر بن سليمان در پايان افزود: وقتى آن بانو را نزد حضرت ابوالحسن ، امام هادى عليه السلام آوردم ، خواهرش حكيمه را خواست و به او فرمود: اين همان زنى است كه قبلا اوصاف او را گفته بودم ، پس آن دو حكيمه و نرجس همديگر را در آغوش گرفته و يكديگر را بوسيدند.
سپس امام هادى عليه السلام خواهرش حكيمه را مخاطب قرار داد و فرمود: اى حكيمه ! مليكه را همراه خود بِبَر و احكام دين اسلام را به او بياموز تا فرا گيرد.
📚 غيبة شيخ طوسى : ص 124 128، إ ثبات الهداة : ج 3، ص 363، ح 17، داستان بسيار طولانى است ، تلخيص گرديد.
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 فضائل علی علیهالسلام شرق و غرب عالَم را پر کرده است 💐
▫️خلیل(خلیلبناحمد فراهیدی)، یک شخص عجیب و غریبی بوده است. در [بین] سنی و شیعه، مثل این ادیب پیدا نشده است، هیچ!
▫️[از او سؤال کردند:] مَا الدَليلُ عَلي أنّ عَليًّا إمامُ الكُل فِي الكُل؟ (دلیل بر اینکه [حضرت] علی علیهالسلام امام همگان در همه امور است چیست؟)
▫️قال: إفتِقارُ الكُل إليهِ فِي الكُل، وَ غِناهُ عَن الكُل فِي الكُل؛ (گفت: احتیاج همگان به او در همه امور، و بینیازی او از همگان در همه کارها.)
▫️میگوید: علیبنابیطالب، دوستانش فضائلش را از [روی] ترس مخفی کردند، و دشمنانش [فضائلش را] از [روی] حسد مخفی میکردند.
💥معذلک (بااینوجود) فضائلش، شرق و غرب [عالَم] را پر کرده است.
📚 درس خارج فقه، کتاب حج، ١٧ خرداد ١٣٨۴
▫️شاید روایتی هم [از امیرالمؤمنین علیهالسلام نقل شده] باشد به این [عبارت] که:
▫️أعْلَمُ بِطُرُقِ السَّماءِ مِنْ طُرُقِ الْأرضِ؛ (من به راههاى آسمان، داناتر از راههاى زمینم.)
▫️[و یا در روایتی دیگر:] لَو كُشِفَ الْغِطاء لَمْ أزْدَدْ يَقينًا. (اگر پردههای حجاب از جلوی چشمانم کنار روند، چیزی بر یقینم نسبت به پروردگار نمیافزاید).
💥اینها چیست؟! اینها شوخی است؟! تعارفات است؟!
📚درس خارج فقه، کتاب صلات، ٢٢ اسفند ١٣٧۵
✾📚 @Dastan 📚✾
دری که قسمت تو باشه
حتی بدون اینکه لازم باشه در بزنی
برات باز میشه...
به خدا اعتماد داشته باش ..
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸✨خـــدایـــــا
🕊✨در آغــاز هـفـتــه
🌸✨بــرای دوسـتـانـم
🕊✨یک هـفـتـه شـادی
🌸✨یک هـفـتـه موفقیت
🕊✨یک هـفـتـه آرامـش
🌸✨یک هـفـتـه بـرکــت
🕊✨و تـمـام هــفــتـه را
🌸✨پراز خوشبختی عطا فرما
🌸✨آمیـــن یا رَبَّ الْعالَمین
🕊✨ای پروردگار جهانیان
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆سه تقاضاى امام سجاد (علیه السلام )
در ماجراى اسارت امام سجاد (علیه السلام ) و همراهان در شام ، پس از آنكه يزيد اظهار ناراحتى و پشيمانى صورى مى كرد، به امام سجاد (ع ) گفت : تصميم دارم سه حاجت شما را برآورم .
تا روزى در جلسه اى خصوصى ، به امام سجاد (ع ) گفت : آن سه حاجتى كه وعده داده بودم برآورم ، اينك آماده ام ، بگو چيست ؟
امام سجاد (ع ) فرمود: حاجت اول من اين است كه : سر مقدس آقا و مولا و پدرم را بده تا آن را زيارت كنم ، دوم آنكه آنچه از ما به غارت برده اند به ما بازگردانى ، سوم آنكه اگر تصميم كشتن مرا دارى ، كسى را به همراه اين زنان بفرست ، تا آنان را به حرم جدشان (مدينه ) برسانند.
يزيد گفت : اما روى پدرت را هرگز نخواهى ديد، اما در مورد كشتنت ، تو را بخشيدم و بدانكه غير از تو كسى بانوان را به مدينه باز نمى گرداند، و اما در مورد حاجت سوم ، آنچه از شما به يغما برده اند چندين برابر قيمت آن را از خودم مى پردازم .
امام سجاد (ع ) فرمود: اما مال تو را من نمى خواهم و اينكه تقاضاى اموال به غارت رفته خودمان نمودم به اين منظور بود كه پارچه دست بافت حضرت فاطمه زهرا (ع ) و روسرى و گردنبند و پيراهنش در ميان آن اموال بود.
يزيد، دستور داد، آن اموال غارت شده را به امام سجاد (ع ) برگرداندند و دويست دينار هم از مال خودش اضافه كرد و داد، امام سجاد (ع ) آن دويست دينار را گرفت و در ميان مستمندان تقسيم نمود.
آنگاه يزيد دستور داد، وارثان عاشورا، همراه امام سجاد (ع ) به مدينه بازگردند.
در مورد جايگاه سر مقدس امام حسين (ع ) اختلاف نظر است ، ولى سيره علماى شيعه بر آن است كه به كربلا برگردانده شد، و كنار پيكر مقدس امام حسين (ع ) دفن گرديد.
📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى
✾📚 @Dastan 📚✾
🔆تقسيم گوسفند و طىّ الارض
شخصى از اصحاب امام علىّ هادى عليه السلام - به نام اسحاق جلاّ ب (گلاب گير) - حكايت كند:
روزى طبق دستور آن حضرت ، تعداد بسيارى گوسفند خريدارى كردم و سپس آن ها را در طويله اى بزرگ - كه در گوشه اى از منزل ايشان بود - بردم .
پس از گذشت چند روز، امام عليه السلام مرا احضار نمود و به همراه يكديگر وارد طويله شديم و با كمك هم ، گوسفندان را جدا و تقسيم مى كرديم و براى هر كسى كه مورد نظر حضرت بود علامتى را قرار مى داديم .
بعد از آن ، تعدادى از آن گوسفندان را براى فرزندش و مادر او فرستاد، همچنين تعدادى ديگر از آن ها را براى اشخاصى كه مورد نظر حضرت بودند، فرستاده شد.
سپس به محضر مبارك آن امام همام رفتم و اجازه خواستم تا به بغداد جهت زيارت و ديدار پدر و مادرم بروم ؟
حضرت فرمود: فردا را كه روز عرفه است صبر كن و نزد ما باش ، بعد از آن به ديار خويش خواهى رفت .
پس طبق فرمان حضرت ، روز عرفه را در خدمت امام هادى عليه السلام بودم ، همچنين شب عيد قربان را هم در منزل آن حضرت ماندم و چون هنگام سحر فرا رسيد، نزد من آمد و اظهار نمود: اى اسحاق ! بلند شو.
هنگامى كه از خواب بلند شدم و چشم هاى خود را باز كردم ، متوجّه شدم كه در بغداد جلوى منزل پدرم مى باشم .
پس وارد منزل شدم و بر پدرم سلام كردم و با وى ديدارى تازه نمودم .
بعد از آن ، چون دوستان و رفقايم به ديدار من آمدند، به آن ها گفتم : من روز عرفه را در شهر سامراء سپرى كردم ؛ و اكنون روز قربان را در بغداد نزد شماها هستم .
📚اءعيان الشّيع ،: ج 2، ص 38.
✾📚 @Dastan 📚✾
🚨 مردم با هم کدورت ایجاد نکنند
✅ مقام معظم رهبری:
🔸 آحاد مردم با هم کدورت بیجا درست نکنند؛ این را من به همه بگویم ممکن است شما به یکی از نامزدها علاقمند بشوید رفیقتان به یک نامزد دیگر؛ این موجب نشود که شما در مقابل هم قرار بگیرید.
🗓 ۱۳۹۲/۳/۶
🌐 https://khl.ink/f/22710
🏷 #انتخابات #مقام_معظم_رهبری #اتحاد_ملی
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆نمونه اى از لجاجت مشركان
پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) در آغاز بعثت ، (پس از توحيد) درباره معاد، بسيار سخن مى گفت (چنانكه سوره هاى مكى بخصوص سوره هاى كوچك آخر قرآن گواه اين مطلب است ).
مشركان لجوج با انواع و اقسام حركات ، سخن پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) را به مسخره گرفته و رد مى كردند از جمله از آنها شخصى بنام اخنس و دامادش عدى بن ربيعه بودند، اتفاقا اين دو نفر در همسايگى پيامبر (ص ) سكونت داشتند.
روزى نزد پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) آمده ، به صورت مسخره آميز مى گفتند: روز قيامت چگونه است ، و كى خواهد بود؟... سپس افزودند: اگر ما آن روز را با چشم خود ببينيم ، تصديق نمى كنيم ، آيا ممكن است خداوند اين استخوانهاى (پوسيده و متفرق ) را جمع كرده و به صورت اول هر يك را در جاى خود قرار دهد؟، نه باور كردنى نيست !.
پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) از شرّ لجاجت آنها به خدا پناه برد و عرض كرد: اللهم اكفنى شرّ جارى السوء: خداوندا مرا از شرّ اين دو همسايه بد كفايت كن و نگهدار در اين هنگام آيات آغاز سوره قيامت نازل گرديد كه در آيه 3 و 4 اين سوره مى خوانيم : ايحسب الانسان ان لن نجمع عظامه - بلى قادرين على ان نسوى بنانه : آيا انسان مى پندارد كه ما استخوانهاى او را به گردهم نمى آوريم ، بلكه ما قادر هستيم كه سر انگشتان او را درست و موزون سازيم .
با توجه به اينكه : سر انگشتان و خطوط پر اسرار و ظريف آنها، از شگفتيهاى بسيار عجيب خلقت است ، به گونه اى كه دانشمندان مى گويند خطوط سر انگشتان همه انسانها با همديگر تفاوت دارد، و سر انگشت هر كسى معرف همان كس است و بر همين اساس ، با انگشت نگارى ، مجرم را پيدا مى كننند.
📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى
✾📚 @Dastan 📚✾
هرجا آرامش را یافتی همانجا بمان
که آنجا وطن توست...☘
✾📚 @Dastan 📚✾
message-1719118005-39.mp3
5.09M
🌺 عید غدیر
💐ای دین و زندگی من مولا
💐بخن بخن ابالحسن مولا
🎙 محمود کریمی
📎 #دهه_ولایت
📎 #غدیر
📎 #عید_غدیر
✾📚 @Dastan 📚✾
حاج قاسم، جانباز ۷۰ درصد بود و بهلحاظ قانونی، حق پرستاری به او تعلق میگرفت.
اما وقتی کارت حق پرستاری برایش صادر شد، آن کارت را به همراه رمزش به من داد و گفت: یک ریال از موجودی این کارت، حق من نیست؛ ببرید بنیاد شهید، هرکس از خانواده شهدا آمد آنجا و معطل کرایه راه یا گرفتار پول دارو و درمان بود، از موجودی این کارت به او بدهید...
راوی: مدیر کل سابق بنیاد شهید استان کرمان 💚
#سردار_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
✾📚 @Dastan 📚✾
فراموشی غدیر.pptx
2.11M
✅پاورپوینت پیامدهای فرامواشی غدیر
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥حکایت امام جواد (علیه السلام) و شیعه ای که از مرگ می ترسید!
▪️ کیفیت انتقال مومن به آخرت
▪️ وقتی همه دردها و رنج ها و سختی ها به پایان می رسد!
🔸حجت الاسلام انصاریان
✾📚 @Dastan 📚✾
💥 مردان خدا
🌺 بابا کرَم و داستانِ خواندنی او 🌺
🌸 "کرَمعلی کریمزاده " ساکن تهران و اهل زورخانه و در زیّ لاتها بود و چون هنگام گذر از کوچه، به بچههای محل آبنبات میداد، آنان وی را " بابا کرَم " میخواندند و از همینجا به این لقب مشهور شد.
💧مدتی بعد، خانمی شعری میسراید که مطلع آن این بود: "بابا کرَم! دوستت دارم."
پس از سرودن آن، مرحوم کریمزاده به وی خیلی علاقهمند میشود و از او خواستگاری میکند تا همسر دومِ این مرد شود اما اینخانم شرط ازدواج خود را این میگذارد که هر دو توبه کنند و بابا کرَم هم میپذیرد و برای اینکه خدا توبهشان را قبول کند، نذر میکنند که همهی نمازها را در مسجد محل و بهجماعت بخوانند.
💧مرحوم حجةالاسلام تنکابنی ( پیشوای مسجد محلهی آنها ) میگفت: "صبح روزی دیدم برف بسیار زیادی باریده است؛ بهگونهای که یقین داشتم آن روز کسی برای نمازِ جماعتِ صبح به مسجد نمیآید و از اینرو نخواستم به مسجد بروم اما به یادم افتاد که همسر بابا کرَم به نذر خود پابند است و با همین انگیزه به راه افتادم.
به مسجد که رسیدم، دیدم پشت در بستهی مسجد - در آن سوز برف و سرما - منتظر بازشدنِ در مسجد و خواندن نماز جماعتِ صبح است!
به مسجد رفتیم و نماز جماعت دونفره خواندیم."
💧بابا کرم از آن همسرِدوم خود، پسری به نام مرتضی پیدا میکند که بزرگ هیئتِ تفرشیهای تهران ( واقع در کوچهی بابل یا همان وزیری ) میشود ( و محسن مهدیان که راوی این تاریخ است، میگوید عکسی از این آقا مرتضی دارد. )
💧مدتی بعد، حسین همدانیان آن شعر را کامل میکند و برایش آهنگی هم میسازد. ( همدانیان بعدها بسیار فقیر میشود و سرانجام در آسایشگاه سالمندان وفات میکند. )
💧سپس همان شعر را ملوک آنغوز ( مشهور به "آفت" و "بلبلِ شرق" ) در کابارههای لالهزار به همان شکلی که معروف به "آواز تختحوضی" و "کوچهبازاری"ست ، بازخوانی میکند و بهقدری با خواندن آن معروف میشود که عکس وی را برای ترویج آدامس "خروسنشان"، روی آن میزنند.
💧اما سرنوشت او هم جالب است: یک بار که برای دیدار با پسرش به سوریه رفته بود، با اصرار یکی از دوستان به زیارت دختر امیرمومنان - علیهالسلام - میرود و همانجا "در اوج شهرت" برای همیشه از مطربی توبه میکند و بعدها درویش و همهی تلاشش رسیدگی به حال نیازمندان میشود و کتابی هم به نام " از فقر تا فقر " مینویسد که تا کنون چاپ نشده است.
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆پسر كچل
يك رفيقى داشتم ، خدارحمتش كند. مى گفت : پدرم با حاج شيخ رفيق بود، ومنزل ما هم مى آمد اما چيزى نمى خورد، من كوچك بودم وسرم كچل بود، وهر چه مداوا ميكردم خوب نمى شد.
حاج شيخ ؛ به من فرمود: كلاهت را بردار ببينم وقتى كلاه را برداشتم يك نگاهى بسرم كرد، و فرمود: بله بد مرضى هم هست ، آب دهان به سرم انداخت . من كه بچه بودم عصبانى شدم ، رفتم به مادرم گفتم : اين ديگر كيست ، كه پدرم او را اينقدر احترام مى كند.
مادرم گفت : مگر چه شده ؟ گفتم آب دهان به سرم انداخت . مادرم گفت : مادر ايشان مرد بزرگى است ناراحت نشو.
من يك وقت احساس كردم كه سرم مى خارد، هى خاراندم زخم شد زخم را كندم ديدم زيرش مو در آورده .
📚داستانهايى از مردان خدا، قاسم مير خلف زاده
✾📚 @Dastan 📚✾
من فقط یک آرزو دارم وآن اینکه خدا به من یک عمر طولانی بدهد و من در این عمر ازهمه کناره گرفته و تا آخر عمر بر مظلومیت امیرالمومنین علی علیه السلام گریه کنم.
#علامه_امینی(ره)صاحب کتاب بینظیر الغدیر
✾📚 @Dastan 📚✾
🌹ضمانت بهشت از سوی پیامبر
در مقابل انجام شش عمل🌹
🍃شش توصیه را از من قبول کنید تا من هم بهشت را برای شما ضمانت کنم:
🍃هرگاه سخن گفتید دروغ نگویید
هرگاه وعدهای دادید برخلاف آن عمل نکنید . هرگاه امانتی به شما سپرده شد خیانت نکنید
🍃چشمان خود را [از حرام] فرو بندید
پاکدا من باشید دست و زبان خود را [از حرام] نگه دارید.
📚خصال شیخ صدوق، ج۱،ص۳۲۱
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺برای امروزتان
🌸آرزو کــردم
🌺که خدای مهربون
🌸هدیه دهد به شما
🌺طبقی از شادی های
🌸بی دلیل...
🌺روزی آرام و ذهنی پاک
🌸روزتون شاد و ایام به کام
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆بخاطر عدالت و امنيت واقعى !
در محضر امام صادق (ع )، سخن از قيام حضرت مهدى (عج الله تعالی فرجه ) به ميان آمد، امام صادق (علیه السلام ) فرمود: آنحضرت (امام مهدى ) آنقدر با دشمنان بجنگد و خونهاى آنها را بريزد كه بعضى (از مسلمين ) گويند: اگر اين شخص - اشاره به حضرت مهدى - از آل محمد (صل الله علیه وآله و سلم ) بود رحم مى كرد، اينهمه بى رحمى دليل بر اين است كه او از دودمان رسول خدا (ص ) نيسست !.
يكى از حاضران به امام صادق (ع ) عرض كرد: اگر چنين است پس چرا ما آرزوى ظهور آنحضرت را داريم (يعنى كسى آرزومند ظهور حاكمى كه موجب خونريزى مى گردد نمى شود).
امام صادق (ع ) از روى تعجب فرمود: سبحان الله اما تحب آن يظهر العدل و ياءمن السبل . عجبا آيا دوست ندارى كه عدالت ، آشكار گردد و راهها امن شود؟ (و امنيت جهانى پديد آيد و جهان پر از عدل و داد گردد).
يعنى عدالت و امنيت جهانى ، بستگى به نابودى طاغوتها و مفسدين غير قابل هدايت دارد، و طبعا نابودى آنها بستگى به جنگ با آنها و ريختن خون ناپاك آنها است .
📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى
✾📚 @Dastan 📚✾
حکومت نظامی در غدیر !
سید محمد کمرهای از رجال صدر مشروطه می گوید:
بعد ساعت سه به خانه آمده احمد (پسرش) از حضرت عبد العظيم نيامده بود، گمان كردم كه نتوانسته بيايد شام آبگوشت خورده خوابيديم ساعت پنج و نيم از شب احمد آمد تعجب كردم گفت از بس كه برا عيد غدير جمعيت زياد بود تاحال طول كشيد ، قريب چهار پنج هزار نفر جمعيت ماندند و شهر نتوانستند بيايند
تمام خيابان و بازار و حرم و صحن و ماشين مملو از جمعيت و امشب حكومت نظامى در شهر بهم خورد كسى را نگرفتند و الا ده هزار جمعيت را بايد بگيرند.
🌹فرار سیدن ایام غدیر مبارکباد
📿غفلت و سهل انگاری در مساله غدیر جایز نیست.
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆اعتراض شديد امام صادق به طاغوت
معلّى بن خنيس از ياران و شاگردان مخلص و مبارز و عالم امام صادق (علیه السلام ) بود، داود بن على فرماندار مدينه از طرف خلفاى جور بود، به دستور او معلّى را به شهادت رساندند و اموالش را غارت نمودند.
روزى داود به حضور امام صادق (ع ) آمد در حالى كه عبايش در زمين كشيده مى شد، امام صادق (ع ) به او شديدا اعتراض كرده و فرمود: مولا و دوستم معلّى را كشتى و اموالش را به يغما بردى ، آيا نمى دانى كه انسان هنگامى كه عزيزى را از دست بدهد، خوابش مى برد، ولى در جنگ خوابش نمى برد، سوگند به خدا حتما كه تو را نفرين مى كنم !.
داود با طعنه و مسخره گفت : باشيم و نفرين تو را ببينيم .
امام صادق (علیه السلام ) به خانه اش بازگشت ، آن شب تا صبح نخوابيد، همواره به نماز و مناجات پرداخت و در مناجات خود مى گفت : ياذاالقوّة و يا ذالمحال الشّديد و يا ذاالعزّة الّتى كلّ خلقك لها ذليل ، اكفنى هذا الطّاغية و انتقم لى منه : اى خداوند كه صاحب قدرت و نيروى استوار هستى ، اى خدائى كه داراى عذاب شديد مى باشى ، و اى صاحب شوكتى كه تمام خلق تو در برابر آن خوار و ذليل اند، مرا از (گزند) اين طاغوت (داود بن عبدالله ) كفايت كن و انتقام مرا از او بگير.
ساعتى نگذشت كه در مدينه صداها بلند شد كه داود بن على از دنيا رفت .
به اين ترتيب امام صادق (علیه السلام) در ان جوّ خفقان و وحشت ، به طاغوتيان اعتراض شديد مى كرد و براى آنها نفرين مى نمود، و به شاگردان و ياران مخلص خود، توجّه خاص داشت .
📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى
✾📚 @Dastan 📚✾
نشانه ايمان آن است كه راست بگويي آنگاه كه تو را زيان رساند، و دروغ نگويي آنگاه كه تو را سود دهد، و آنكه بيش از مقدار عملت سخن نگويي، و چون از ديگران سخن گويي از خدا بترسي.
📚نهج البلاغه/حکمت٤٥٨
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☑️تردید نکنید اگر رأی برود بالای پنجاه درصد، حتما ...
« #استاد_میرباقری»
✾📚 @Dastan 📚✾
ابراهیم هیچوقت از کلمه «من» استفاده نمیکرد. حتی برای شکستن نَفْس خودش کارهایی رو میکرد.
مثلا زمانی که قهرمان کشتی بود توی بازار، کارتون روی دوش خودش میذاشت و جا به جا میکرد..
حتی یکبار که برای وضو به دستشویی های مسجد رفت و وقتی دید چاه دستشویی گرفته، رفت داخل زیرزمین و چاه رو باز کرد. سپس دستشویی رو کامل تمیز کرد؛ شست و آماده کرد.
ابراهیم از این کارها خیلی انجام میداد. همیشه خودش رو در مقابل خدا کوچیک میدید. میگفت: این کارهارو انجام میدم تا بفهمم من هیچی نیستم..
#شهید_ابراهیم_هادی
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
✾📚 @Dastan 📚✾