باور کن
آنچه ناممکن را به واقعیت تبدیل میکند
معجزه نیست بلکه تداوم است
مهم نیست که کدام درست است
مهم باور تو است...
✾📚 @Dastan 📚✾
*ـ ↶📗🌱↷
*
هر قدر فقر درونی شدیدتر باشد نمایشات بیرونی هم بیشتر است.
✍️ : #کریشنامورتی
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح که می شود
دنبالِ اتفاقاتِ خوب بگرد
دنبالِ آدم هایِ خوبی
که حالِ خوبت را
با لبخند هایشان
به روزگارت سنجاق کنی
یک روزِ خوب، اتفاق نمی افتد
ساخته می شود
سلام صبح وعاقبت همگی دوستان بخییر
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆اميد به رحمت خدا، و ترس از گناه ، هنگام مرگ
يكى از مسلمين بيمار شد و بسترى گرديد، پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) جوياى حال او شد، گفتند: او بيمار و بسترى است ، آنحضرت به عيادت او رفت ، وقتى كه به بالين او آمد ديد در حال جان دادن است .
پرسيد: تو را چگونه مى يابم ؟، در چه حال هستى ؟
بيمار گفت : در حالى هستم كه اميد به رحمت خدا دارم و از گناهانم مى ترسم .
پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) فرمود: اجتماع دو صفت خوف و رجاء (ترس و اميد) در دل مؤ من در اين هنگام (مرگ ) نشانه آن است كه خداوند او را به اميدش مى رساند و از آنچه ترس دارد، ايمن و محفوظ مى دارد.
📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺حلول ماه مبارک ربیع الثانی برشماهمراهان گرامی
🌹تهنیت باد🌹
🌹اَللّهُمَّ _صَلِّ_ عَلی _مُحَمَّدٍ _وَ_
🌹آلِ _مُحَمَّدٍ _وَ_عَجِّلْ _فَرَجَهُم_
🌸صدقه ونماز اول ماه فراموش نشود
✾📚 @Dastan 📚✾
🔹داستان زیبای مرده زنده کردن مرحوم سید محمد کشمیری
آیت الله آسید محمد کشمیریرحمة الله علیه استاد ما بود. فرزند آسید مرتضی کشمیری که تقریباً صد و ده، بیست سال قبل از این زنده بوده است. و پسر ایشان که استاد ما بود، پانزده سال قبل از این، بعد از انقلاب فوت کردند. ایشان هشتاد و پنج سالی داشتند و مجتهد مسلم بود. خیلی فوق العاده بود، حالات عجیبی داشت، خیلی اهل احتیاط هم بودند. در طول هفته ابداً از خانه بیرون نمی¬آمد. فقط شبهای جمعه، چهار ساعت از شب گذشته به حرم حضرت امیرالمومنین علیه السلام می¬آمد زیارت میخواند و تا اذان صبح میماند و به خانه بر میگشت. غذایشان هم مخصوص بود. یک شخص خاصی بود غذا برایشان میپخت. خیلی فوق العاده بود. ایشان تأثیر نفس داشت و مستجاب الدعوه بود.
🔸خود ایشان برای من نقل کرد، خدا شاهد است! گفت: شب جمعه از حرم میآمدم، خیابان خلوت بود کسی نبود، دیدم که یک چیزی افتاده است، آمدم پاگذاشتم دیدم یک مرغ مرده است، استخوانهایش صدا میکرد، و خشک شده بود. و حشرات داخل شکم او را خالی کرده بودند. به ذهنم آمد آن را بردارم و به خانه بیایم، چند تا حمد بخوانم شاید زنده بشود. می¬گفت آن را برداشتم به خانه آمدم، کنار سجاده ام گذاشتم، و نشستم، چند تا حمد که خواندم، یک دفعه مرغ بلند شد و سر و صدایی کرد و تو حیاط خانه دوید آقا.
یک نفر از ذریه پیغمبر و از دوستان ولایت این اندازه تأثیر نفس دارد؛ آنوقت خود ائمه چی؟ یک نفر از ذریه زهرا سلام الله علیها هر چه امام زمان گفته، چشم گفته و به این درجه رسیده است. ائمه که غرق خدا هستند چی؟ هر چه از خدا بخواهند خدا به آنها عنایت میکند. آن وقت میخواهی علوم اولین و آخرین و معجزات همه انبیاء را نداشته باشند. صد البته دارند.
┄┅═✧❁••❁✧═┅┄
✾📚 @Dastan 📚✾
*ـ ↶📗🌱↷
*
#تیکه_کتاب
ما را مثل عقرب بار آورده اند؛ مثل عقرب!
ما مردم صبح که سر از بالین ورمی داریم تا شب که سر مرگمان را می گذاریم، مدام همدیگر را می گزیم. بخیلیم؛ بخیل! خوشمان می آید که سر راه دیگران سنگ بیندازیم؛ خوشمان می آید که دیگران را خوار و فلج ببینیم.
اگر دیگری یک لقمه نان داشته باشد که سق بزند، مثل این است که گوشت تن ما را می جود. تنگ نظریم ما مردم. تنگ نظر و بخیل.
بخیل و بدخواه. وقتی می بینیم دیگری سر گرسنه زمین می گذارد، انگار خیال ما راحت تر است. وقتی می بینیم کسی محتاج است، اگر هم به او کمک کنیم، باز هم مایه خاطر جمعی ما هست. انگار که از سرپا بودن همدیگر بیم داریم!
📕 #کلیدر
✍ #محمود_دولت_آبادی
*
✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌷
#روز_پنجم....
🌷عبدالله پسر اولم بود، چند روزی بود که به مرخصی آمده بود و وقتی میخواست برود کمی به حال و روزم نگاه کرد و گفت: "مادر نترس من میروم، ولی شهید نمیشوم." اما از همه حلالیت طلبید و من آن روز ساکش را بستم و از زیر قرآن ردش کردم، اما بیاختیار اشک از چشمانم جاری بود. پسرم گفت:"مادر گریه نکن، غصه هم نخر، من دوباره برمیگردم خیالت تخت تخت." عبدالله در آن لحظه از من خداحافظی کرد ولی انگار با رفتنش، مرا هم با خودش برد.
🌷او که رفت همسایهمان به خانه آمد و گفت چقدر عبدالله چهرهاش نورانی شده بود. این را که گفت دلم برات شد که اینبار، بار آخری بود که او را میدیدم و شهید میشود. رفتم داخل اتاق و عکسش را گذاشتم لای قرآن و سپردمش به خدا و با خودم گفتم: اگر عبدالله شهید شد این عکس را برای اعلامیهاش میدهم. پنج روزی بود که از رفتنش گذشته بود و هر روز به قرآن سر میزدم تا اينکه درست روز پنجم خبر شهادتش را آوردند.
🌹خاطره ای به یاد شهید معزز عبدالله محبی
#راوی: خانم لیلا حاجیزاده مادر گرامی شهید
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆آيت اللّه حائرى نمونه بارز فضيلت و تقوى
يكى از علماى برجسته و پارسا مرحوم آيت اللّه ، حاج شيخ مرتضى حائرى (قدس سره ) فرزند مؤ سس حوزه علميه حضرت آيت اللّه العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى بود، وى روز 14 ذيحجّه سال 1334 ه ق در شهر اراك ديده به جهان گشود و در 14 اسفند 1364 اسفند برابر با 23 جمادى الثانى 1406 در سن 72 سالگى از دنيا رفت ، قبر شريفش در جوار مرقد مطهر حضرت معصومه (س ) در قسمت بالا كنار قبر پدرش آيت اللّه العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى ، قرار دارد.
آقاى حائرى براستى مرد علم ، اجتهاد، كمالات معنوى و صفاى باطن بود، و بيش از پنجاه سال در حوزه علميه قم به تدريس و تربيت شاگرد در سطوح مختلف پرداخت و نقش بسزائى در پيشرفت حوزه در ابعاد مختلف داشت .
در فراز از اعلاميه امام خمينى (قدس سره ) در شاءن آيت اللّه حائرى چنين آمده : اينجانب از اوائل تاءسيس حوزه علميه پر بركت قم كه به دست مبارك پدر بزرگوارشان تاءسيس شد و موجب آنه همه بركات شد، آشنائى با ايشان داشته ، و پس از مدتى از نزديك معاشرت و دوست صميمى بوديم و در تمام مدت طولانى معاشرت ، جز خير و سعى در انجام وظائف علميه و دينيه از ايشان مشاهده ننمودم ، اين بزرگوار علاوه بر مقام فقاهت و عدالت ، از صفاى باطن به طور شايسته برخوردار بودند و از اوائل نهضت اسلامى ايران ، از اشخاص پيشقدم در اين نهضت بودند.
از شنيدنيهاى جالب اينكه : آيت اللّه حائرى 64 بار در عمر خود به مشهد براى زيارت قبر مطهر حضرت رضا (ع ) رفت ، و به نقل يكى از علماء فرمود: من در تمام اين 64 بار تقاضايم از امام هشتم (ع ) اين بود كه در سه جا به دادم برسد و مرا از وحشت خطير آن سه جا نجات دهد: 1. هنگام تقسيم نامه هاى اعمال و پريدن نامه ها به جانب راست يا چپ انسانها 2. روى پل صراط 3. كنار ميزان (سنجش اعمال نيك و بد).
چنانكه از خود امام هشتم (ع ) نقل شده فرمود: هركس از راه دور بيايد و مرا زيارت كند، در روز قيامت در اين سه مورد (فوق ) نزد او رفته و او را نجات مى دهم .
افراد موثّق نقل كردند كه ايشان فرموده بود: در آخرين سفرم به مشهد، امام رضا(ع ) (در خواب يا...) به اين مضمون به من فرمود: تو ديگر نيا، اكنون نوبت آمدن من نزد تو است و او از همين موضوع دريافته بود كه پايان عمرش نزديك شده است سلام بر او هنگامى كه زاده شد و مرد و زنده مبعوث خواهد شد.
📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى
✾📚 @Dastan 📚✾
15.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#آیتالله_خامنهای#تفسیر
#سوره_حشر_۹
خطر گرایش اهل ایمان به نفاق بر اثر دنیاگرایی
۱۳۶۱/۰۵/۲۲
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#آیتالله_خامنهای#تفسیر
#سوره_حشر_۹
خطر گرایش اهل ایمان به نفاق بر اثر دنیاگرایی
۱۳۶۱/۰۵/۲۲
✾📚 @Dastan 📚✾
30.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#آیتالله_خامنهای#تفسیر
#سوره_حشر_۹
خطر گرایش اهل ایمان به نفاق بر اثر دنیاگرایی
۱۳۶۱/۰۵/۲۲
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#آیتالله_خامنهای#تفسیر
#سوره_حشر_۹
خطر گرایش اهل ایمان به نفاق بر اثر دنیاگرایی
۱۳۶۱/۰۵/۲۲
✾📚 @Dastan 📚✾
23.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#آیتالله_خامنهای#تفسیر
#سوره_حشر_۹
خطر گرایش اهل ایمان به نفاق بر اثر دنیاگرایی
۱۳۶۱/۰۵/۲۲
✾📚 @Dastan 📚✾
? شهادت امام باقر(علیه اسلام) (به قولی)
🔻محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب علیهما السلام مشهور به باقر در سال ۵۷ قمری پا به عرصه وجود نهاد. ایشان پنجمین امام شیعیان است که بعد از پدرش امام سجاد ع به امامت رسیدند. «باقر» به معنای شکافنده است که برپایه حدیث لوح، این لقب را پیامبر اسلام(ص) سالها قبل از ولادت امام باقر به ایشان دادهاند.
🔸در زمان امام باقر علیه السلام با توجه به فرصت ایجاد شده بخاطر درگیری هایی که حاکمان غاصب با یکدیگر داشتند و کمتر شدن فشار و کنترل از سوی آنان، زمینه برای ظهور و بروز عقاید و افکار مختلف بوجود آمد که خود این باعث ایجاد و رواج افکار انحرافی در جامعه شد. در این شرایط امام ضمن بیان عقاید اصیل و صحیح شیعی و رد عقاید باطل، شبهات مربوطه را پاسخ میداد و بحثهای کلامی خود را ناظر به این امور مطرح میکرد.
🔸امام باقر علیه السلام حدود ۱۹ سال امامت شیعیان (از سال ۹۵ق تا ۱۱۴ق) را برعهده داشت که با پنج تن از خلفای بنیامیه همزمان بود بنابر قولی امام باقر (ع) در اول ربیع الثانی در ۵۷ سالگی به شهادت رسیدند، اما مشهور تاریخ مشهور برای شهادت ایشان ۷ ذیالحجه می باشد. برخی هشام بن عبدالملک و بعضی ابراهیم بن ولید را عامل شهادت ایشان دانستهاند. طبق منابع تاریخی، امام باقر(ع) هنگام واقعه کربلا خردسال بود و در این واقعه حضور داشت.
🔹 باقرالعلوم علیه السلام در علم، زهد، عظمت و فضیلت سرآمد بنیهاشم بود از امام باقر (ع)، محمد بن مسلم ۳۰ هزار حدیث و جابر بن یزید جعفی ۷۰ هزار حدیث نقل کردهاند.
#تقویم_تاریخ
#ربیع_الثانی_1
#امام_باقر_ع
✾📚 @Dastan 📚✾
🔆ماءموريت على (علیه السلام ) براى كشتن سه تروريست
نماز جماعت صبح در اول وقت در مسجد پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) برقرار گرديد، مسلمين شركت نمودند، پيامبر (ص ) پس از اقامه نماز به طرف جمعيت رو كرد و فرمود: اى مردم ! از طريق وحى به من خبر رسيده سه نفر از كافران به بتهاى لات و عزى سوگند ياد كرده اند تا مرا بكشند، در ميان شما كيست كه داوطلبانه به سوى آنها برود و آنها را قبل از آنكه به مدينه برسند، سر به نيست كند؟ (نقشه آنها را نقش بر آب نمايد).
حاضران به همديگر نگاه كردند و در جواب دادن به رسول خدا (ص ) درماندند و در سكوت و خاموشى فرو رفتند.
پيامبر (ص ) فرمود: گمان مى كنم على پسر ابوطالب در ميان شما نيست .
يكى از مسلمين بنام عامربن قتاده برخاست و گفت : امشب على (ع ) مبتلا به تب شده از اين رو در نماز شركت ننموده است ، به من اجازه بده بروم و پيام شما را به او برسانم .
پيامبر (ص ) به او اجازه داد، عامر به حضور على (ع ) رفت و جريان را به آنها خبر داد.
امام على (ع ) از خانه بيرون آمد آن گونه كه گوئى از بند رها شده است ، در حالى كه با دو طرف پيراهنش ، گردنش را پوشانده بود، به حضور پيامبر (ص ) آمد و عرض كرد: اى رسول خدا جريان چيست ؟
پيامبر (ص ) فرمود: اين (جبرئيل ) فرستاده پروردگارم است كه به من خبر مى دهد سه نفر از كافران ، هم سوگند شده اند
تا بيايند و مرا بكشند، و بخداى كعبه موفّق نمى شوند، اكنون شخصى لازم است تا جلو آنها را بگيرد.
حضرت على (ع ) عرض كرد: من تنها براى جلوگيرى از آنها آماده ام ، چند لحظه اجازه بده لباسم را بپوشم .
پيامبر (ص ) فرمود: اين لباس و زره و شمشير من است ، بردار و بپوش ، پيامبر (ص ) لباس و زره خود را بر او پوشانيد و عمامه خود را بر سر على (ع ) نهاد و شمشيرش را به دست او داد، و اسبش را آورد و على (ع ) را سوار بر آن نموده و به سوى آن سه نفر كه در چند فرسخى مدينه در بيابان به سوى مدينه مى آمدند فرستاد.
امام على (ع ) از مدينه بيرون آمد و به راه خود ادامه داد، سه روز از جريان گذشت ، هيچ خبرى از على (ع ) نه از آسمان (توسط جبرئيل ) و نه از زمين نشد، فاطمه (سلام الله علیها ) نگران شد، دست حسن و حسين (ع ) را گرفت و به حضور رسول خدا (ص ) آمد و گفت : تصور مى كنم كه اين دو كودك يتيم شده اند، پيامبر (ص ) با شنيدن اين سخن ، بى اختيار گريه كرد، سپس به مردم فرمود: هركس خبر از على (ع ) بياورد، او را به بهشت مژده مى دهم .
مردم با جديت به جستجو پرداختند، زيرا ديدند رسول اكرم (ص ) اين موضوع را با اهميت و تاءكيد خاص عنوان كرد.
تا اينكه عامر بن قتاده خبر سلامتى على (ع ) را به پيامبر (ص ) رسانيد، كه با پيروزى باز مى گشت ، پيامبر (ص ) به استقبال على (ع ) شتافت ديد آنحضرت مى آيد در حالى كه دو اسير و يك سربريده و سه شتر و سه اسب را با خود مى آورد، آنگاه پيامبر (ص ) به على (ع ) فرمود: دوست دارى من جريان سفر تو را شرح دهم يا خودت شرح مى دهى ؟ سپس فرمود: خودت شرح بده . تا گواه بر قوم گردى .
حضرت على (ع ) فرمود: در بيابان ديدم سه نفر سوار بر شتر مى آيند، وقتى كه مرا ديدند، فرياد زدند، تو كيستى ؟
گفتم : من على پسر ابوطالب ، پسر عموى رسول خدا (ص ) مى باشم .
گفتند: ما كسى را به عنوان رسول خداوند نمى شناسيم ، و براى ما فرق نمى كند كه ترا بكشيم يا محمّد (ص ) را.
صاحب اين سربريده با شدت به من حمله كرد، و ضربه هاى بين من و او رد و بدل شد، در اين ميان باد سرخى وزيد، صداى تو را از ميان آن باد شنيدم كه فرمودى زره او را از ناحيه گردن بريدم و كنار زدم ، رگ گردنش را بزن و من رگ گردنش را زدم ، و او را رها ساختم .
سپس باد زردى وزيد، صداى تو را از ميان آن شنيدم كه فرمودى زره او از ناحيه رانش كنار زده ، بر ران او بزن و من به ران او زدم و او را سركوب كردم ، و سرش را از بدنش جدا نمودم ، وقتى كه او را كشتم ، اين دو نفر اسير كه دو رفيق او بودند به پيش آمده و گفتند: اين رفيق ما را كه كشتى توان آن را داشت كه با هزار سواره بجنگد، اكنون ما تسليم هستيم ، ما شنيده ايم محمّد (ص ) شخص مهربان و رحم دل و دلسوز است ، در كشتن ما شتاب مكن ، ما را زنده نزد او ببر تا او حكم كند.
پيامبر (ص ) فرمود: اى على ! صداى اول را كه شنيدى صداى جبرئيل بود و صداى دوّم ، صداى ميكائيل بود، اكنون يكى از آن دو اسير را نزد من بياور، على (ع ) يكى از آن دو اسير را نزد پيامبر (ص ) آورد.
پيامبر (ص ) به او فرمود: بگو لا اله الاّ اللّه : معبودى جز خداى يگانه نيست .
او در پاسخ گفت :
لنقل جبل ابى قبيس احبّ الىّ من ان اقول هذه الكلمة .
نقل كوه ابوقيس براى من بهتر از آن است كه اين كلمه را بگويم .
📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 کلبه ای ڪه
در آن مهربانی هست
و ساکنینش می خندند
بهتر از کاخی ست
که مردمانش دلتنگ هستند.
کلبه زندگیتان
گرم به عشق و محبت ❤️
صبحتون بخیر
✾📚 @Dastan 📚✾
🟡 ماجرای عبرتانگیز مرد به ظاهر مسلمانی که شرابخوار بود و هنگام مرگ در محضر پیامبر کافر شد...!
☘نقل شده است پیامبر اکرم ﷺ بر بالین شخصی که در حال احتضار بود، آمدند و به او تلقین کردند که بگو: «أَشْهَدُ أَنْ لا إلهَ إِلَّا الله». او گفت: نمی گویم و نخواهم گفت و از اینکه این کلمه را در طول شصت سال گذشته گفتهام پشیمانم! این را گفت و از دنیا رفت. حضرت از همسر این مرد پرسیدند شوهرت چه عملی مرتکب می شد و به چه گناهی عادت داشت که این گونه با کفر از دنیا رفت؟ همسرش گفت: یا رسولالله او به شراب خواری عادت داشت و هر شب تا ظرفی از شراب نمی خورد نمیخوابید.
📚(خزینةالجواهر، ص۳۱۲)
⭕️ در هنگام مرگ، شخص ملاحظه اطرافیان را نمی کند و واقعیت های باطنی او کم کم ظهور پیدا میکند. اگر خدای نکرده ایمانش سطحی و زبانی بوده و اعتقادات در او رسوخ نکرده باشد، کفرش را بروز میدهد.🍂
#شرک
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆خنده بيجا و گناه خيز
صحرا نشينى سوار بر شتر بچه چموش خود شده بود و به حضور پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) آمد و سلام كرد، مى خواست نزديك بيايد و از آنحضرت سؤ ال كند، ولى شترش فرار مى كرد و به عقب برمى گشت و او را از حضرت دور مى كرد، و اين عمل سه بار تكرار شد.
اين منظره باعث شد عدّه اى از اصحاب كه در آنجا حاضر بودند، خنديدند (با اينكه خنده آنها بيجا بود، آنها مى بايست آن عرب صحرا نشين را كمك كنند تا سؤ ال خود مطرح كند ولى مى خنديدند و همين باعث ناراحتى آن عرب مى شد) خنده آنها و چموشى شتر باعث گرديد كه آن عرب عصبانى شد و با ضربتى شديد آن شتر را كشت .
اصحاب به رسول خدا (ص ) گفتند: آن عرب ، شتر خود را كشت پيامبر (ص ) فرمود: نعم وافواهكم ملا من دمه : آرى ، ولى دهانهاى شما پر از خون شتر است (يعنى شما با خنده بيجاى خود آن عرب نادان را عصبانى كرديد و او چنين جرمى مرتكب شد، شما در خون آن شتر بى نوا شريك هستيد، چرا چنين كرديد؟!)
📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى
✾📚 @Dastan 📚✾
*ـ ↶📗🌱↷
*
📗زندگي در اينجا و اکنون
به تجربه ديده ام که يکي از ويژگي هاي افراد خودشکوفا اين است که کمتر از افراد متوسط، در تشخيص درست از نادرست دچار ترديد مي شوند. افراد خودشکوفا به علت اينکه ٩٥ درصد جامعه با آنان سر به مخالفت برمي دارد، دچار ترديد نمي شوند!
✍ آبراهام مزلو
*
✾📚 @Dastan 📚✾
✅ آغاز عملیات طوفان الاقصی توسط گروه های فلسطینی بر ضد اسرائیل
🔸 طوفانُ الْاَقْصیٰ، عملیات نظامی نیروهای حماس علیه اسرائیل است که در واکنش به جنایات رژیم صهیونیستی در کشتار فلسطینیان و هَتْک حرمت مسجدالاقصیٰ اجرا شد. در این عملیات، بیش از ۱۴۰۰ اسرائیلی کشته و ۳۰۰۰ نفر از آنان زخمی شدند. این عملیات شکستی بیسابقه برای اسرائیل بود.
🔹 پس از این عملیات، نیروهای اسرائیل به نوار غزه حمله کردند و در اثر این حمله، بیشتر از ۵۰ هزار نفر را کشتند و بیشتر از ۱۰۰ هزار نفر زخمی شده اند که بیشتر کشته ها زن و کودک بودهاند. انگیزه حماس از طوفان الاقصی، آزادسازی فلسطین و مقابله با اشغالگری اسرائیل دانسته شده است.
🔻 در دقایق ابتدایی این عملیات، ۵ هزار راکت به سمت سرزمین های اشغالی شلیک شد. سپس نظامیان حماس، به شهرک های صهیونیست نشین به صورت زمینی یورش بردند. دستور عملیات را محمد ضیف از فرماندهان گردان قسام صادر کرد.
♻️ در ساعات اولیه عملیات، گروهی از شهروندان و نظامیان صهیونیستی توسط حماس دستگیر و به عنوان اسیر به غزه منتقل شدند. هم اکنون یکسال است که رژیم اشغالگر قدس با همه بمباران های وحشیانه ای که انجام داده است، همچنان ناتوان از نجات گروگان های خود از دست نیروهای فاقد امکانات حماس است.
▫️پس از انتشار خبر این عملیات در رسانه ها، مسلمانان در کشورهای مختلف به شادی پرداختند و پیروزی مقاومت را جشن گرفتند. امام خامنه ای، این عملیات را شکست غیرقابل ترمیم برای اسرائیل توصیف کردند.
#تقویم_تاریخ
#۱۵مهر
#طوفان_الاقصی
✾📚 @Dastan 📚✾
شهید مرتضی عطایی:
بسیجی بود
و علاوه بر فعالیت های فرهنگی
وفعالیت هایی که در بسیج داشت
به کار های خیر دیگری مشغول بود که
از جمله اینها بردن کاروان هایی به کربلا بود
بیش از بیست بار به کربلا رفته بود
و ایام اربعین گروهی از مرد های فامیل را
به کربلا می برد
حتی اگر کسی هزینه سفر را نداشت؛
خودش مقدار هزینه ای که نیاز بود را
محیاو پرداخت میکرد...
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من افرادی رو دیدم متاسفانه که خودکشی کرده بودن
و اومدم کنار یه نفرشون...
#زندگی_پس_از_زندگی
✾📚 @Dastan 📚✾
🔴 تاثیر آخرین عمل انسان در لحظه مرگ!
⛔️بدبختی این است که آخرین عمل انسان گناه باشد و در این حال بمیرد
✳️وسعادت این است که انسان در حال عبادت بمیرد.
🍃مثلا در حال خواندن نماز شب سکته کند ، در راه مشهد و کربلا بمیرد .
🔶 "حاج جواد اطمینان " به در خانه کسی رفت تا قباله بگیرد تا برای جهاز دختر آن خانواده قالی و یخچال تهیه کند، در همانجا سکته کرد ومرد.
🔆عمل آخری او کمک به بندگان خدا بود . این را در نامه عمل او می نویسند.
🔰 پس همیشه بعد از نمازهایتان از خدا بخواهید که :
خدایا، عمل آخری ما را عمل خیر قرار بده
🔴 زیرا اگر آخرین عمل شما خیر باشد
خداوند به همان نگاه می کند و به اعمال قبلی نگاه نمی کند.
♦️بعضی ها هستند که وقتی به آنها نامه ای میدهید فقط اول وآخر نامه را می خوانند،
✨ خداوند هم همین طور، فقط به آخری نگاه می کند ، می بیند آخرین عمل خوب بوده ، می گوید: به بهشت برو.
💠لذا می گویند : این دعا را زیاد بخوانید :" اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا "
🌟اگر عربیِ این دعا را بلد نیستید ، بعد از هر نماز بگویید : " خدایا عاقبت ما را ختم به خیر کن ." یعنی آخرین عمل مرا عبادت قرار بده...
📗گلچین سخنان مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی ره
منبع کتاب آداب الطلاب
✾📚 @Dastan 📚✾
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🍃🌼میر غضب شاه
🌸
✨
ناصرالدین شاه میرغضبی داشت که آدم قصی القلبی بود. (میر غضب افرادی بودند که وقتی قاضی حکم اعدام صادر می کرد ، اعدامی ها را دست آن ها می دادند تا اعدام کنند. مظهر غضب بودند و مردم از آنها می ترسیدند ، چون به نوعی با دولت همکاری داشتند لذا مردم از آنها حساب می بردند )
میرغضب با رفقایش جمعه ها برای گردش و تفریح اطراف شهر می رفتند و شبش هم یکی از این ها منزلش شام درست می کرد، سور مفصلی می داد.
یک بار که مهمانی دادن نوبت میرغضب بود، میرغضب به زن اولش که در بالای شهر و آدم مشهوری بود گفت غذا درست کند تا مهمانی آن جا باشد.
چند روز قبل از این واقعه که ایام فقر و قحطی بود، جناب میرغضب در یکی از محلات تهران داشت می رفت که کنار آب انباری صدای ناله ای شنید. جلو آمد و دید حیوانی زایمان کرده ولی از بی شیری و بی غذایی هم خودش و هم بچه هایش دارند می میرند.
به قصابی محل می رود و پولی به او می دهد و می گوید من را می شناسی؟ من میرغضب ناصرالدین شاه هستم. این پول را بگیر، تا یک ماه هر روز به این حیوانی که این گوشه افتاده گوشت و استخوان بده!
اگر بفهمم این حیوان مرده یا به او نرسیدی پدرت را در می آورم.
بر اثر این کار این حیوان ها زنده ماندند.
این جریان چند روز قبل از آن مهمانی اتفاق افتاده بود.
خانم اولش هم که فهمیده بود ایشان هوو رو سرش آورده خیلی از دستش ناراحت بود. آن شب تصمیم می گیرد سم مهلکی در غذا بریزد و میرغضب و رفقایش را بکشد.
ولی وقتی میرغضب بعد از پایان تفریح روز جمعه به رفقایش می گوید به منزل برویم می گویند آقا ما تفریحمان پایین تهران بود می دانیم در این پایین هم خانه داری، به آن خانه می رویم.
میرغضب می گوید ما آن جا غذا تهیه کردیم می گویند نه، به دل ما افتاده که آن جا نرویم.
ناخواسته به خانه زن دومی می آیند و غذای ساده ای می خورند می خوابند.
صبح دیدند میرغضبی که اشکش نمی آمد و اهل گریه نبود بیدار شده و زار زار گریه می کند. می پرسند آقا چرا گریه می کنی؟ می گوید: در خواب امام سجاد(ع) را دیدم. به من فرمود: میرغضب به خاطر این که به آن حیوان ها رحم کردی خدا هم به تو رحم کرد. خدا می خواهد هم در دنیا و هم در آخرت کارت را اصلاح بکند.
امشب بنا بود شما و رفقایت خانه زن اولت بروید. او هم سمی در غذایتان ریخته بود تا همه آنان را بُکشد. ولی به خاطر این که رحم کردی خدا این بلاء را از شما دور کرد. علامتش هم این است که اگر به خانه بروی زن اولت در گوشه آشپزخانه بقیه سم ها را پنهان کرده است. ولی به تو نصیحت می کنم زنت را اذیت و آزار نده. اگر خواست بگذار با شما زندگی بکند اگر هم نخواست طلاقش بده، حق و حقوقش را هم بده. بی رحمی نکن که این رحمت از تو سلب بشود.
به تو بشارت بدهم که یک ماه دیگر خدا به تو توفیق می دهد به کربلا برای زیارت قبر پدرم اباعبدالله الحسین بروی و همان جا توبه می کنی و عاقبت به خیر می شوی و از دنیا می روی.
میرغضب به رفقایش می گوید من این خواب را دیدم منقلب و گریان شدم. رفقایش می گویند برویم تحقیق کنیم. حرکت می کنند و به خانه زن اولش می روند. زنش داد و فریاد می زند چرا دیشب نیامدی من منتظر بودم. میرغضب می گوید: منتظر بودی ما را بکشی. فکر می کنی خبر نداشتم. دست زن را می گیرد می برد گوشه آشپزخانه سم ها را به او نشان می دهد.
زنش جا می زند می گوید بله واقعیت است. میرغضب می گوید: چون امامم سفارش کرده با تو کاری ندارم. می خواهی بمان، می خواهی برو.
میرغضب توبه می کند و بعد از یک ماه دیگر هم همان طور که امام فرموده بود به کربلا می رود و در جوار امام حسین(علیه السلام ) از دنیا می رود.
✾📚 @Dastan 📚✾
✅آیت الله ناصری:
✍در نجف استادی داشتیم که در هر دو هفته یک مرتبه خدمت ایشان میرفتیم. با وجودی که شاید بیست و پنج فرسخ بین من و او فاصله بود؛ به من دقیق خبر میداد و میگفت: مثلاً فلان جا اشتباه کردی، آنجا را درست رفتی، همه را میدید. همه ما این نیرو در وجودمان هست، لکن حیف که غافل هستیم. اگر انسان ملتزم بشود واجباتش را انجام دهد و محرماتش را ترک کند و آن وظیفهای که به او محول است به نحو احسن انجام بدهد و در تمام مشکلات یابن الحسن بگوید؛ خدا شاهد است؛ پردهها عقب میرود و همان عنایات به او هم میشود
✾📚 @Dastan 📚✾
اهداف 😎
تا زمانی که برنامه مشخصی برای رسیدن به آنها نداشته باشید، یک فانتزی هستند ✨
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺سلامی گرم
🍃باعطر گل و به لطافت
🌺لبخند خدا
🍃برایتان چیدهام
🌺تـا روزتان بخیر
🍃دلتان شاد و زندگیتان
🌺هرلحظه زیباتر شود
🌺روزتون بخیر
✾📚 @Dastan 📚✾