✨💠✨
عارفےرا گفتند:
چگونه تنهایےراتحمل میکنی؟
گفت:من همنشین خدایم هستم
هروقت خواستم
اوبا من سخن بگوید
قرآن میخوانم
وهرگاه بخواهم
من بااو سخن بگویم
نماز میخوانم
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
چند وقتی است گنجی پیدا کرده ام😍
گنجی که...
آرامم میکند...
چند کلمه بیش تر نسیت ولی کولاک میکند...
بیا با من بگو...
❤️🍃الا بذکر الله تطمئن القلوب❤️🍃
تنها با یاد خداست که قلبها آرام میگیرد
سوره رعد
#قرآن_بخوانیم
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
خاطرات_شهید
فقط یک آرزو دارم....!!!
گفت:
«توی دنیا بعد از شهادت فقط
یک آرزو دارم:
اونم اینکه تیر بخوره به گلوم».
تعجب کردیم.
بعد گفت:
«یک صحنه از عاشورا
همیشه قلبمو آتیش می زنه؛
بریده شدن گلوی حضرت علی اصغر»
والفجر یک بود که مجروح شد.
یک تیر تو آخرین حد بردش خورده
بود به گلوش.
وقتی می بردنش عقب،
داشت از گلوش خون می آمد.
می گفت:
آرزوی دیگه ای ندارم مگر شهادت.
#شهید_عبدالحسین_برونسی🌷
#التماس_شفاعت
#یاد_شهدا_صلوات
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
#خدای_خوب_ابراهیم
🔰سراسر زندگے ابراهیم هادے،این کلام زیباے الهے را فریاد مے زد:
تــقوا داشته باش،خدا در سخت ترین شرایط کہ تمام راه ها بر انسان بستہ مے شود،راه خروج را بہ تو نشان مے دهد.
🔰خداوند در این آیہ ادامه مے دهد:
از جایے کہ فکرش را نمے کنے بہ تو روزے مے دهم.
و انسان باتقوا برخدا توکل مے کند کہ خـــدا برایش کافے است.
🔰بہ ابراهیم مے گفتند:از سازمان تربیت بدنے خارج نشو.
آینده و درآمد خوبے داره.
آخہ آموزش و پرورش کہ...
او مے خندید و مے گفت:
با خـــدا باش،از جایے کہ گمان نمے کنے روزے تورا مے رساند.
🔰درمورد اهمیت این آیہ پیامبر(ص)
مے فرماید:من آیہ اے مے شناسم کہ اگر تمام انسان ها دست بہ دامن آن زنند براے حل مشکلات آن ها کافے است،پس از آن،آیه من یتق الله...را
تلاوت فرمودو بارها آن را تکرارکرد.
🔰 #هرکس تقواے الهے پیشہ کند،
(وبه خاطر خدا گناهے را ترک کند)
خداوند راه خروج(از گرفتارے)براے او فراهم مے کند.و اورااز جایے کہ گمان نداردروزے مے دهدو هرکس برخدا توکل کند،خــدا براے او کافے است.
خداوند فرمان خودرا بہ انجام مے رساند و خدا براے هرچیزے اندازه اے قرار داده است.
(طلاق/۲و۳)
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
4_5938237223857030667.mp3
3.92M
🎙واعظ: آیت الله #مجتهدی_تهرانی
🔖 نماز کامل از منظر امام رضا علیه السلام 🔖
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
✨﷽✨
🌹نصیحت امام حسین (علیه السلام)
مردى آمد خدمت امام حسين عليه السلام و گفت مردى گناهكارم و نمى توانم از گناه خودارى كنم مرا موعظه كن.
امام عليه السلام در پاسخ فرمود:
پنج كار انجام بده بعد هر چه خواستى گناه كن:
۱ـ روزى خدا را نخور هر چه مى خواهى گناه كن؛
۲ـ از حكومت و سرپرستى خدا خارج شو،
هر چه دلت مى خواهد انجام ده؛
۳ـ جايى را انتخـاب كن كه خـدا تـو را نبيند
بعـد هر چه مى خواهى گناه مرتكب شو؛
۴ ـ زمانى كه عزرائيل آمد روح ترا از بدنت بگيرد
او را از خودت دور كن هر چه خواستى انجام بده؛
۵ ـ وقتى كه مالك جهنم خواست تو را وارد آتش كند وارد نشو بعد هرگناهى كه مى خواهى انجام ده .
📚موسوعة كلمات الامام الحسين (ع)،ح 559
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🍃🌼
🌸
✨ صاحب رستوران ✨
یک مرد آمریکایی در اطراف رستورانی در لندن قدم میزد.
به محض اینکه وارد شد، توجهش به مرد آفریقایی جلب شد که در گوشه ای نشسته بود.
سپس او به طرف پیشخوان رفت، کیف پولش رو برداشت و داد زد، «پیشخدمت! من برای هرکسی که تو این رستورانِ غذا سفارش میدم، بجز اون مرد سیاه آفریقایی که اونجاس».
بنابراین پیشخدمت پول را از مرد گرفت و شروع کرد به سرو کردن غذا برای همه افرادی که در رستوران بودند، بجز مرد آفریقایی.
اما مرد آفریقایی در ازای اینکه ناراحت شود، به سادگی به مرد آمریکایی نگاه کرد و فریاد زد، «سپاسگذارم»! آن (واکنش) مرد (آمریکایی) رو خشمگین کرد.
سپس یکبار دیگر مرد آمریکایی کیف پولش را (از جیبش) بیرون آورد و فریاد زد، «پیشخدمت! الان من چند نوشیدنی و غذای اضافه برای هر کسی که توو این کافه هست سفارش میدم، بجز اون آفریقایی که اون گوشه نشسته.»
بنابراین پیشخدمت پول را از مرد گرفت و شروع کرد به سرو کردن غذا و شراب برای هر کسی که در کافه بود بجز آن آفریقایی.
وقتی که خدمتکار سرو کردن غذا و نوشیدنی ها را تمام کرد، یکبار دیگر، مرد آفریقایی در ازای اینکه عصبانی شود، به راحتی به مرد آمریکایی لبخندی زد و فریاد زد، «متشکرم»!
این کار مرد آمریکایی رو خشمگین کرد. بنابراین او به طرف پیشخوان خم شد و به پیشخدمت گفت، «مرد آفریقایی چه مشکلی داره؟ من برای هرکسی که توی این کافه هست غذا و نوشیدنی رایگان سفارش دادم بجز اون، اما بجای اینکه عصبانی بشه، فقط اونجا نشسته و به من لبخند میزنه و داد میزنه مچکرم! اون دیوونه اس؟»
پیشخدمت به مرد آمریکایی لبخند زد و گفت، «نه، اون دیوونه نیست. اون صاحب این رستورانه.»😏
✨﷽✨
✍حضرت امام على (عليهالسلام)
مردى نزد پيامبر اعظم (صلی الله علیه و آله وسلم) آمد و گفت : به من كارى بياموز كه خداوند ، به سبب آن ، مرا دوست بدارد ، و مردم نيز دوستم بدارند ، و خدا دارايى ام را فزون گرداند ، و تن درستم بدارد ، و عمرم را طولانى گرداند ، و مرا با شما محشور كند .
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم فرمود : «اينها يى كه گفتى شش چيز است كه به شش چيز ، نياز دارد :
❶ اگر مى خواهى خدا تو را دوست بدارد ،
از او بترس و تقوا داشته باش .
❷ اگر مى خواهى مردم دوستت بدارند ،
به آنان نيكى كن و به آنچه دارند چشم مدوز .
❸ اگر مى خواهى خدا دارايى ات را فزونى
بخشد ، زكات آن را بپرداز .
❹ اگر مى خواهى خدا بدنت را سالم بدارد ،
صدقه بسيار بده .
❺ اگر مى خواهى خداوند عمرت را طولانى
گرداند ، به خويشاوندانت رسيدگى كن .
❻ و اگر مى خواهى خداوند تو را با من محشور
كند ، در پيشگاه خداى يگانه قهّار ، سجده طولانى كن .
📚 بحار الأنوار ، ج۸۵ ، ص۱۶۷
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻نامه حاج قاسم به یک داعشی/ ماجرای حضور سردار سلیمانی در خانهی یک داعشی
🔹"عبدالرحیمی": حاج قاسم برای چند دقیقه یک کار رسانهای دقیق و در اوج اخلاقیات انجام داد.
#سردار_دل_ها
#انتقام_سخت
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
📚 #داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
💕 #امیرالمؤمنین علیه السلام:
🍃با مردم آنگونه معاشرت کنید که اگر مُردید بر شما اشک بریزند و اگر زنده ماندید با اشتیاق سوی شما آیند.
📚 نهجالبلاغه، حکمت ۱۰
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
📚 #داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
✍به این سه حقیقت فکر کنیم!
1⃣اینکه خداوند بدون شک تمام
اعمالمون را می بیند
«إِنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِير»
2⃣اینکه همیشه، فرشتگانی مجاورمون
هستند که ثبت و ضبط می کنند
ریز و درشت خوب و بدمون رو؛
«رُسُلُنا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُون»
3⃣اینکه اصلاً از کجا معلوم؛
شاید بیخ گوشمون نشسته باشد
جناب عزرائیل و صادر شده باشد
دستور رفتنمون رو !
«عَسى أَنْ يَكُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُم»
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
📚 #داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
✨﷽✨
✅تلنگر
✍هیچ وقت دل این دو نفر رو نشکن :
١_پدر ٢_مادر
هیچ وقت این دو تا کلمه رو نگو :
١_نمیتونم ٢_بد شانسم
هیچ وقت این دو تا کارو نکن :
١_دروغ ٢_غیبت
همیشه این دو تا جمله رو به خاطر بسپار:١_آرامش با یاد خدا ٢-دعای پدرو مادر
همیشه دوتا چیز و به یاد بیار:
١_دوستای گذشته رو٢_خاطرات خوبت رو
همیشه به این دو نفر گوش کن :
١_فرد با تجربه ٢_معلم خوب
همیشه به دو تا چیز دل ببند :
١_صداقت ٢_صمیمیت
همیشه دست این دو نفرو بگیر:
١_یتیم ٢_فقیر
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
📚 #داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
✨﷽✨
🍃 جهـالت در مـورد مــرگ 🍃
✍یک کسی از حضرت سوال کرد که چرا ما اینقدر از مرگ می ترسیم ؟ امام فرمودند: از مرگ می ترسیم به این خاطر که نمی دانیم چیست و آن را نمی شناسیم. یک راننده ای که در یک جاده ی تاریک و ناشناخته حرکت می کند، نگران است. از این وحشت دارد که هر لحظه چه اتفاقی می خواهد پیش بیاید.
امام هادی (ع) فرمودند: اگر به فرض چرک و کثافت بدن تو را گرفته باشد. در عین حال مریضی های پوستی و زخم هایی نیز به بدن تو وارد شده باشد. اگر همه ی اینها را با یک حمام رفت شستشو دهید پاک می شود و از رنج رهایی پیدا می کنید. آیا در این صورت باز هم می ترسید حمام بروید و از آن بدتان می آید ؟
گفتند: نه. مرگ نیز یک چنین چیزی است برای کسی که یک کثافات و آلودگی هایی بر جان او مانده و در دنیا پاک نشده، بوسیله ی آن شستشو پیدا کرده و از رنج ها خلاصی پیدا می کند. آن شخص با آرامش به استقبال مرگ رفت و چند لحظه ی بعد از دنیا رفت.
📚از بیانات حجت الاسلام عالی
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
📚 #داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
✨یک داستان واقعی و زیبا ✨
💠 از مرحوم آيةاللهالعظمي حاج شيخ عبدالكريم حايري يزدي(ره)، نقل شده است: اوقاتي كه در سامرا مشغول تحصيل علوم ديني بودم، اهالي سامرا به بيماري وبا و طاعون مبتلا شدند و همه روزه عده اي ميمردند.
💠روزي در منزل استادم، مرحوم سيدمحمد فشاركي، عدهاي از اهل علم جمع بودند. ناگاه مرحوم آقا ميرزا محمدتقي شيرازي تشريف آوردند و صحبت از بيماري وبا شد كه همه در معرض خطر مرگ هستند.
💠مرحوم ميرزا فرمود: اگر من حكمي بكنم آيا لازم است انجام شود يا نه؟ همه اهل مجلس پاسخ دادند: بلي. فرمود: من حكم ميكنم كه شيعيان سامرا از امروز تا دهروز همه مشغول خواندن زيارت عاشورا شوند و ثواب آن را به روح نرجسخاتون(علیها السلام)، والده ماجده حضرت حجتبنالحسن(علیهما السلام) هديه نمايند تا اين بلا از آنان دور شود.
💠اهل مجلس اين حكم را به تمام شيعيان رساندند و همه مشغول خواندن زيارت عاشورا شدند. از فرداي آن روز تلفشدن شيعه متوقف شد.
📚داستانهاي شگفت شهید دستغیب
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
📚 #داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
👤 او هم نماینده بود ، منتهی با یک ذره بین🔍
🔹نماینده که دائم خود را #رصد می کرد ، همچین فردی هیچ حرف و عمل بی حساب و کتابی ندارد، دائم #مراقب است که مبادا از وظیفه #خدمت به مردم دور شود!!
👌 #نماینده_شهید عبدالحمید دیالمه
👆 پیامیست به منتخبین مردم فهیم و وطنپرست ایران
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
📚 #داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
📔 #داستان_کوتاه_آموزنده
سربازی از کنار یک ستوان جوان گذشت و به او سلام نظامی نداد. ستوان او را صدا کرد و با حالتی عبوس به او گفت: «تو به من سلام ندادی. برای همین حالا باید فوراً دویست بار سلام بدی.»
در این لحظه ژنرال از راه رسید و دید سرباز بیچاره پشت سر هم در حال دادن سلام نظامی است. ژنرال با تعجب پرسید: «اینجا چه خبره؟»
ستوان توضیح داد: «این نادان به من سلام نداد و من هم به عنوان تنبیه به او دستور دادم دویست بار سلام دهد.»
ژنرال با لبخند جواب داد: «حق با توست. اما فراموش نکن آقا، با هر بار سلام سرباز، تو هم باید سلام بدی.»
گاهی مجازات دیگران، در واقع مجازات خودمان است!
📔✍#هزارویک_حکایت
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
📚 #داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
📔✍️ #تلنگر
وقتی آنکس که دوستش داریم بیمار میشود،
میگوییم امتحان الهی است...
ولی هنگامی که شخصی که دوستش نداریم بیمار میشود،
میگوییم عقوبت الهیست!!
وقتی آنکس که دوستش داریم دچار مصیبتی میشود، میگوییم از بس که خوب بود...
و هنگامی که شخصی که دوستش نداریم، دچار مصیبت میشود،
میگوییم از بس که ظالم بود!!
مراقب باشیم....!
قضا و قدر الهی را آن طور که پسندمان هست تقسیم نکنیم...!!
همه ما حامل عیوب زیادی هستیم و اگر لباسی از سوی خدا، که نامش سِتْر (پوشش) است نبود، گردنهای ما از شدت خجالت خم میشد...
پس عیب جویی نکنیم، در حالی که عیوب زیادی در وجودمان جاریست!
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
📚 #داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
#عملیات_خیبر
روز سوم «عملیات خیبر» بود که #حاجهمت برای کاری به عقب آمده بوداز فرصت استفاده کردیم و نماز ظهر را به امامت او اقامه کردیم☺️
در بین دو نماز، یک روحانی وارد صف نماز شد #حاجهمت با دیدن او، از ایشان خواست که جلو بایستد🙂
آن برادر روحانی ابتدا قبول نمی کرد، اما با اصرار #حاجی ، رفت و جلو ایستاد پس از اقامۀ نماز عصر، ایشان گفت «حالا که کمی وقت داریم، چندتا مسئله براتون بگم🙂 »
او شروع کرد به گفتن مسئله، در حال صحبت کردن بود که ناگهان صدایی آمد👀 همۀ چشم ها به سمت صدا برگشت #حاجهمت از شدت بی خوابی و خستگی بی هوش شده😞 و نقش بر زمین شده بود برادران سریع او را به بهداری منتقل کردند
دکتر پس از معاینۀ #حاجی گفت «بی خوابی، خستگی، غذا نخوردن و ضعیف شدن باعث شده که فشارش بیافته🙁، حتماً باید استراحت کنه » و یک سِرُم به او وصل کردند همین که حالش کمی بهتر شد، از جایش بلند شد😕 و از اینکه دید توی بهداری است، تعجب کرد می خواست بلند شود، رفتیم تا مانعش شویم، اما فایده ای نداشت😐
من گفتم « #حاجی ، یه نگاه به قیافۀ خودت انداختی😒؟ یه کم استراحت کن، بعد برو بدن شما نیاز به استراحت داره » گفت «نه، نمیشه، حتماً باید برم » بعد هم سِرُم را از دستش بیرون کشید و رفت 🙂❤️
📚 منبع کپشن کتاب برای خدا مخلص بود ، صفحه ۷۹ به روایت برادر «نیکچه فراهانی»
📚 @Dastan 📚
🔴 تنها داروخانه شهر
✍️زنى به شهر کوچکی رفته بود تا آنجا زندگی کند. کمی بعد، زن از سرویسدهی ضعیف داروخانهی شهر به همسایهی خود اعتراض کرد. او امیدوار بود همسایهاش به خاطر آشنایی با صاحب داروخانه، این انتقاد را به گوش او برساند. وقتی که این زن دوباره به داروخانه رفت، صاحب آنجا با لبخند و گشادهرویی با او احوالپرسی کرد و گفت که چقدر از دیدنش خوشحال است و اینکه امیدوار ست از شهر آنان خوشش آمده باشد و سريع داروها را طبق نسخه به او تحویل داد.
زن بلافاصله رفتار عجیب و باورنکردنی او را با دوستش در میان گذاشت. زن گفت: « فکر میکنم تو به او بابت سرویسدهی ضعیفش تذکر دادهای!» همسایه گفت: « نه. اگر ناراحت نمیشوی، به او گفتم که تو چقدر از عملکرد مثبت او راضی هستی و معتقدی که چقدر خوب میتواند تنها داروخانهی این شهر را اداره کند.
به او گفتم که داروخانهی او بهترین داروخانهای هست که تو تا به حال دیدهای.»
زن همسایه میدانست که افراد به احترام، پاسخی مثبت می دهند. در حقیقت اگر با دیگران محترمانه رفتار کنید، تقریباً هر کاری که از دستشان بربیاد، برایتان انجام خواهند داد. این رفتار به آنها نشان میدهد که احساساتشان مهم، علایقشان محترم و نظراتشان با ارزش است.
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🌹امام جعفر صادق (علیه السلام)🌹
✍🏻شایسته است مؤمن هشت خصلت داشتہ باشد:
•☜هنگام فتنہ و آشوب با وقار و آرام،
•☜هنگام بلا و آزمایش بردبار
•☜هنگام آسایش شکرگزار
•☜بہ آنچہ خداوند روزی اش کرده، قانع باشد
•☜دشمنان و مخالفان را مورد ظلم قرار ندهد،
•☜بر دوستان برنامہ اى تحمیل نکند
•☜جسمش از خودش خستہ؛ ولى دیگران از او راحت
•☜و از هر جهت در آسایش باشند.
📚 اصول کافے جلد2 صفحہ47
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
📔✍#زیبا_نوشت
وقتی چیزی در حال تمام شدن باشد،
#عزیز میشود ...
یک لحظه آفتاب در هوای سرد ،
#غنیمت میشود ...
خدا در مواقع سختی ها ،
#تنها_پناه میشود ...
یک قطره نور در دریای تاریکی ،
#همۀ_دنیا میشود …
یک عزیز وقتی که از دست رفت ،
#همه_کس میشود …
پاییز وقتی که تمام شد ،
به نظر قشنگ و قشنگتر میشود...
و ما همیشه #دیر متوجه میشویم!☝️
قدر داشتههایمان را بدانیم…
چرا که خیلی زود، دیر میشود ...🌹🌹🌹
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
📚 #داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
#خاطرات_شهید
▫️برای عملیات بزرگ ومهم فاو باید آموزش غواصی میدیدیم که به مدت ۴ ماه بود .درسد دز ٬دزفول وگتوند ان هم درهوای سرد که دمای آب به شدت پایین بود وسرد بود وما باید ۱۰ ساعت درشبانه روز غواصی میکردیم ۴ ساعت صبح ۴ ساعت بعدظهر و۲ ساعت آخرشب که وقتی ازآب بیرون میآمدیم ازشدت سرما دندان هایمان به هم می خورد ونمیتوانستیم جلوی به هم خوردن آنهارابگیریم...
▫️بچه ها به شدت لاغر واستخوانی شده بودند چون از یه طرف نبود غذای خوب چون گاهی اوقات به بچه ها اب دوغ خیار میدادن شماتصور کنید بچه ها بااین غذای کم ونیروی زیادی که شناکردن ازانها میگرفت چطور دوام میآوردند وشکایتی نداشتند وازطرف دیگر تمرین سخت درآب سرد دی ماه ....شب که میشد میدیدم یکی ازبچه ها به اسم ابراهیم بابایی غیبش میزند یک شب اوراتعقیب کردم ازآب که خارج شدیم (ازساعت ۱۲ تا۲ درآب تمرین میکردیم) دنبالش راه افتادم دیدم سهمیه پتوی خودش را برداشت ودر چادربچه هارفت هرکدام ازبچه ها که مچاله شده بودپتوی خودرا روی آن میکشید تااینکه دیگرپتویی برای خودش نماند دنبالش رفتم دیدم وارد حسینیه شد ان حسینیه اشک خیلی ازبچه ها رو دیده بود .
▫️روی زمین بدون بالش وپتو مچاله شدبعدازیک ساعت چهل دقیقه بلندشد ووضوگرفت وبه نماز شب ایستاد دراین مدت ۴ ماه که تمرین میکردیم کارابراهیم پرستاری ازبچه هابود مانند پرستاردلسوز بین آنهاچرخ میخورد وهرکدام ازبچه ها که بیشتر سردش شده بود زیرپتوی سهمیه خودش مچاله شده بود ازپتوی سهمیه خودش روی آنهامیکشید...این است مردانگی وایثار ..ابراهیم از اول تاآخر دعا زیارت عاشورا ودعای توسل سر به سجده آرام گریه میکرد بیشترکارسنگین برعهده ی ابراهیم بود ولی مخفیانه کسی اورا نمیشناخت ولی او خدمت خالصانه میکرد وازکارش کم نمی گذاشت..
✍راوی: امیر اسماعیل فرجام
#شهید_ابراهیم_بابائی_توسکی
#سالروز_شهادت 🌷
#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
📚 #داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•