🌸🍃🌸🍃
#حکایت
حکیمی پسران را پند همی داد که جانان پدر هنر آموزید که ملک و دولت دنیا اعتماد را نشاید و سیم و زر در سفر بر محل خطرست یا دزد به یک بار ببرد، یا خواجه به تفاریق(اندک اندک) بخورد. امّا هنر چشمة زاینده است و دولت پاینده و گر هنرمند از دولت بیفتد غم نباشد که هنر در نفس خود دولت است هر جا که رود قدر بیند و در صدر نشیند و بی هنر لقمه چیند و سختی بیند.
وقتی افتاد فتنه ای در شام
هر کس از گوشه ای فرا رفتند
روستا زادگان دانشمند
به وزیری پادشا رفتند
پسران وزیر ناقص عقل
به گدایی به روستا رفتند
#گلستانسعدی
✾📚 @Dastan 📚✾•
✨﷽✨
✅داستان واقعی شیخ اسد الله
✍آن سید امام زمانت بود...
💠 زائر عتبات عالیات بود، نجف اشرف، از حرم که برگشت خوابید، در عالم رویا مولا علی بن ابی طالب آمدند به دیدارش، پرسید از حضرت،يا اميرالمؤمنين! آيا در مدت عمرم موفق به زيارت مولا و سيدم و امام زمانم شده ام يا نه؟»
حضرت جواب دادند: «بلي.»، گفت: «کجا؟» فرمودند: «حرم من علی (عليه السلام) در وقت فلان و روز فلان، مشرف شدی، آمدی کنار قبر و پايين پای من که نماز بخوانی، ديدی سيدی جلوتر نماز میخواند و قرائت او بسيار جلب توجهت کرد...
تصميم گرفتی نصف پولی را که در جيب داری بعد از فراعت ايشان از نماز به او بدهی، و گوش دادی به قرائت او، بيشتر جذبت کرد، تصميم گرفتی تمام پولت را به او بدهی و ايشان بعد از سلام نماز، روی خود را برگرداند و به جانب تو و فرمودند: «تو فردا نياز به آن خرجي داری، لازم نيست به من بدهی؛آن سيد امام زمانت بود.»
امام زمان ارواحنافداه از همه ی فردای همه ی ما با خبر هستند،مولا حتی آخرین برگ کتاب زندگی مان را می دانند،بیایید تا فرصت هست دخیل ببندیم به چشمان زهرایی اش و بخواهیم از وجود مبارکش، دمِ رفتنمان کاری با ما کند که جد غریبش با حُر کرد،آقاجان اگر نشد عباست باشم،حُرِّ پشیمانت که می توانم بشوم...
عاقبت حُر شَوَم و توبه ی مردانه کنم
📚برداشتی آزاد از کتاب شریف اثبات الولایه
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
📚 #داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🌿🌾🌿🌾🌿🌾
🌾🌿🌾
🌿
همیشه یک راه حل دیگر هم وجود دارد
✏ روزگاری یک دهقان در قریه زندگی می کرد که باید پول زیادی را که از یک پیرمرد قرض گرفته بود، پس می داد.
دهقان دختر زیبایی داشت که خیلی ها آرزوی ازدواج با او را داشتند. وقتی پیرمرد طمعکار متوجه شد دهقان نمی تواند پول او را پس بدهد، پیشهاد یک معامله کرد و گفت اگر با دختر دهقان ازدواج کند قرض او را می بخشد، و دخترش از شنیدن این حرف به وحشت افتاد و پیرمرد کلاه بردار برای اینکه حسن نیت خود را نشان بدهد گفت: ...
اصلا یک کاری می کنیم، من یک سنگریزه سفید و یک سنگریزه سیاه در کیسه ای خالی می اندازم، دختر تو باید با چشمان بسته یکی از این دو را بیرون بیاورد. اگر سنگریزه سیاه را بیرون آورد باید همسر من بشود و بدهی بخشیده می شود و اگر سنگریزه سفید را بیرون آورد لازم نیست که با من ازدواج کند و بدهی نیز بخشیده می شود، اما اگر او حاضر به انجام این کار نشود باید پدر به زندان برود.
این گفت و گو در جلوی خانه کشاورز انجام شد و زمین آنجا پر از سنگریزه بود. در همین حین پیرمرد خم شد و دو سنگریزه برداشت. دختر که چشمان تیزبینی داشت متوجه شد او دو سنگریزه سیاه از زمین برداشت و داخل کیسه انداخت. ولی چیزی نگفت!
سپس پیرمرد از دخترک خواست که یکی از آنها را از کیسه بیرون بیاورد.
دخترک دست خود را به داخل کیسه برد و یکی از آن دو سنگریزه را برداشت و به سرعت و با ناشی بازی، بدون اینکه سنگریزه دیده بشود، وانمود کرد که از دستش لغزیده و به زمین افتاده. پیدا کردن آن سنگریزه در بین انبوه سنگریزه های دیگر غیر ممکن بود.
در همین لحظه دخترک گفت: آه چقدر من دست و پا چلفتی هستم! اما مهم نیست. اگر سنگریزه ای را که داخل کیسه است دربیاوریم معلوم می شود سنگریزه ای که از دست من افتاد چه رنگی بوده است....
و چون سنگریزه ای که در کیسه بود سیاه بود، پس باید طبق قرار، آن سنگریزه سفید باشد. آن پیرمرد هم نتوانست به حیله گری خود اعتراف کند و شرطی را که گذاشته بود به اجبار پذیرفت و دختر نیز تظاهر کرد که از این نتیجه حیرت کرده است.
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
📚 #داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
4_6041656231003686732.mp3
6.49M
🎧 میگم اسم تو رو پیوسته یا حسین
🎤 سید مجید بنی فاطمه
#مولودی
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
📚 #داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
✍مرد نمازگزار و شیطان
☘مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانه خدا🏫 پوشید و راهی خانه خدا شد.🚶
⚠️در راه به مسجد، مرد زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد،خودش را پاک کرد و به خانه برگشت.🏡
✅مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد.. در راه به مسجد ودر همان نقطه مجدداً زمین خورد!
🔷او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت.. یک بار دیگر لباسهایش را عوض کرد و راهی خانه خدا شد.🚶
💥در راه به مسجد، با مردی که چراغ🔦 در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسید.؟؟🤔
👨💼مرد پاسخ داد: (( من دیدم شما در راه به مسجد دو بار به زمین افتادید))..
♥️از این رو چراغ آوردم 🔦تا بتوانم راهتان را روشن کنم.
✋مرد اول از او بطور فراوان تشکر می کند و هر دو راهشان را به طرف مسجد ادامه می دهند.
🔯همین که به مسجد رسیدند، مرد اول از مرد چراغ بدست در خواست می کند تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند.🙏
⛔️مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداری می کند.
🙏مرد اول درخواستش را دوبار دیگر تکرار می کند و مجدداً همان جواب را می شنود.😳
مرد اول سوال می کند که چرا او نمی خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند؟؟؟.🤔
مرد دوم پاسخ داد: ((من شیطان👿 هستم.)) مرد اول با شنیدن این جواب جا خورد..😳
👿شیطان در ادامه توضیح می دهد:
((من شما را در راه به مسجد دیدم و این من بودم که باعث زمین خوردن شما شدم.))
💟وقتی شما به خانه رفتید، خودتان را تمیز کردید و به راهمان به مسجد برگشتید، خدا همه گناهان شما را بخشید.
⭕️من برای بار دوم باعث زمین خوردن شما شدم و حتی آن هم شما را تشویق به ماندن در خانه نکرد، بلکه بیشتر به راه مسجد برگشتید.
🌹به خاطر آن، خدا همه گناهان افراد خانواده ات را بخشید. من ترسیدم که اگر یک بار دیگر باعث زمین خوردن شما بشوم، آنگاه خدا گناهان افراد دهکده تان را خواهد بخشید.🙏
✅بنابراین، من سالم رسیدن شما را به خانه خدا (مسجد) مطمئن ساختم
❇️ نتیجه #داستان:
کار خیری را که قصد دارید انجام دهید به تعویق نیاندازید. زیرا هرگز نمی دانید
چقدر اجر و پاداش ممکن است ازمواجه با سختی های در حین تلاش به انجام کار خیردریافت کنید. پارسائی شما می تواند خانواده و قوم تان را بطور کلی نجات بخشد.
این کار را انجام دهید و پیروزی خدا را ببینید. ان شاءالله
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
📚 #داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🔸🔶 این روزها بیشتر دعا بخوانیم!
زمانی اقدامات برای ریشهکن شدن ویروس کرونا و یا کشف درمان آن محقق میشود که این تلاشها در راستای خواست الهی قرار گیرد!
این روزها که تمام گردهماییهای دینی محدود شده است، بیشتر از همیشه دعا بخوانیم و به یاد خدا باشیم، زیرا زمانی خواست انسان از قوّه به فعل درمیآید که خدا اجازه صدور آن را بدهد، همان طور که در آیه ۲۹ سوره تکویر آمدهاست:
«وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ»
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
📚 #داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
أَسْقَطْتَنِی مِنْ عَیْنِکَ فَمَا بَالَیْتُ
و من را از چشمت انداختی و اهمیت ندادم ...
+یــادش بــخیر زمانی
برایم مـــهم بود از چــشم تو نیفتم...
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
📚 #داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🌸
از چرخ فلک گردش یکسان مطلب
وز دور زمانه عدل سلطان مطلب
روزی پنج در جهان خواهی بود
آزار دل هیچ مسلمان مطلب
🌸
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
📚 #داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
📔#حکایت
سرخپوست پیری برای کودکش از حقایق زندگی چنین گفت:
در وجود هر انسان،
همیشه مبارزه ایی وجود دارد
مانند، مبارزه ی دو گرگ!
که یکی از گرگها سمبل بدیها
مثل، حسد، غرور، شهوت، تکبر، وخود خواهی
و دیگری
سمبل مهربانی، عشق، امید، وحقیقت است.
کودک پرسید:
پدر کدام گرگ پیروز می شود؟
پدر لبخندی زد و گفت:
گرگی که تو به آن غذا می دهی.👌
مواظب گرگ های اطرافمون باشیم👍
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
📚 #داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🔸مقام والای حضرت عباس (علیه السلام) از زبان امام صادق (علیه اسلام)
🔸امام جعفر صادق (علیه السلام) در فراز نخست اذن ورود به حرم حضرت عباس (علیه اسلام) می فرماید : سلام خدا و سلام فرشتگان مقّربش و سلام پیامبران مرسل و بندگان شایسته اش و سلام تمام شهیدان و صدّیقان ، سلام هایی پاک و طیّب ، در صبحگاهان و شامگاهان بر تو باد ای فرزند امیرالمومنین (علیه اسلام) .سپس امام صادق (علیه اسلام) در ادامه زیارت حضرتش می فرماید : شهادت می دهم که نسبت به جانشین رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در مقام تسلیم بودی ، حضرتش را تصدیق نمودی و در شأن وی وفا ورزیدی و خیرخواهی نمودی. سپس امام صادق (علیه اسلام) تنها حضرتش را در میان سایر شهیدان به این خطاب مخاطب فرموده که خدا لعنت کند آن را که حق تو را نشناخت و حرمت تو را پاس نداشت از این عبارت معلوم می شود که سایر شهدا به این میزان از فضیلت دست نیافته اند ، هرچند هر کدام را حق و حرمتی عظیم است.
📚ترجمه (العباس) علّامه مقّرم صفحه 231
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
📚 #داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🔸شما جانبازان در حال مبارزهاید..
🔻 رهبر معظم انقلاب: «شماها که جانباز هستید، همین الان در حال مبارزهاید... همین که شما روی ویلچر نشستهاید یا روی تخت دراز کشیدهاید یا با محرومیّت از بیناییِ چشم یا دست یا پا، دارید در کوچه و بازار حرکت می کنید، یک مبارزه است؛ چرا؟ چون نشاندهندهی ابتلاء و محنت بزرگ این ملّت در یک دوران سخت است. شما در واقع مثل یک تصویری، مثل یک تابلویی دارید جنگ را و دفاع مقدّس را به همهی کسانی که شما را میبینند نشان می دهید... خود این حضور شما و نفْس وجود شما، یک مبارزه، یک بیان و یک تبلیغ است.» ۱۳۹۴/۶/۲۹
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
📚 #داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
من یک وقتی از امام 'ره'پرسیدم
در این دعاهای مأثوری که وجود دارد،
شما کدام دعا را
بیشتر از همه خوشتان میآید
و دوست دارید؟
فرمودند:
#دعای_کمیل و #مناجات_شعبانیه!
اتفاقاً هر دو دعا هم مال ماه شعبان است.
لحن این دو دعا به هم نزدیک است.
هر دو عاشقانه
حضرت آقا 💚
#مناجات_شعبانیه
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
📚 #داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•