📚زن صالح ، زن ناصالح
در زمانهای گذشته، در #بنی_اسرائیل مرد #عاقل و ثروتمندی زندگی میکرد.
او سه تا پسر داشت یکی از آنها از زن #پاکدامن و #پرهیزگار به دنیا آمده بود و به خود مرد خیلی شباهت داشت و دوتای دیگر از زن ناصالحه.
هنگامی که مرد خود را در آستانه #مرگ دید به فرزندانش گفت:
این همه سرمایه و #ثروت که من دارم فقط برای یکی از شماست.
پس از مرگ پدر، پسر بزرگتر ادعا کرد منظور پدر من بودم.
پسر دومی گفت:
نه! منظور پدر من بودم. پسر کوچک تر نیز همین ادعا را کرد.
برای حل #اختلاف پیش #قاضی رفتند و ماجرا را برای قاضی توضیح دادند.
قاضی گفت:
در مورد قضیه شما من مطلبی ندارم تا بتوانم از عهده قضاوت برآیم و اختلافتان را حل کنم. شما پیش سه برادر که در قبیله بنی غنام هستند بروید، آنان درباره شما قضاوت کنند.
سه برادر با هم نزد یکی از برادران بنی غنام رفتند. او را پیرمرد ناتوان و سالخورده دیدند و ماجرای خودشان را به او گفتند.
وی در پاسخ گفت:
نزد برادرم که سن و سالش از من بیشتر است بروید و از او بپرسید.
آنها پیش برادر دومی آمدند، مشاهده کردند او مرد میان سالی است و از لحاظ چهره جوانتر از اولی است.
او هم آنان را به برادر سومی که بزرگتر از آنان بود راهنمایی کرد.
هنگامی که پیش ایشان آمدند، دیدند که وی در سیما و صورت از آن دو برادر کوچکتر است. نخست از وضع حال
آنان پرسیدند (که چگونه برادر کوچکتر، پیرتر و برادر بزرگتر جوانتر است؟ ) سپس داستان خودشان را مطرح کردند.
او در پاسخ گفت:
این که برادر کوچکم را اول دیدید او زنی #تندخو و #بد_اخلاق دارد که پیوسته او را ناراحت میکند و شکنجه میدهد، ولی وی در برابر اذیت و آزارش شکیبایی میکند، از ترس این که مبادا گرفتار بلایی دیگری گردد که نتواند در برابر آن #صبر داشته باشد از این رو او در سیما شکسته و پیرتر به نظر میرسد.
اما برادر دومیام همسری دارد که گاهی او را ناراحت و گاهی خوشحال میکند، بدین جهت نسبت به اولی جوانتر مانده است.
اما من همسری دارم که همیشه در اطاعت و فرمانم میباشد، همیشه مرا شاد و خوشحال نگاه میدارد. از آن وقتی که با ایشان ازدواج کردهام تاکنون ناراحتی از جانب او ندیده ام، جوانی من به خاطر او است.
اما داستان پدرتان! شما هم اکنون بروید و قبر او را بشکافید و استخوانهایش را خارج کنید و بسوزانید، سپس بیایید درباره شما قضاوت کنم و #حق را از #باطل جدا سازم.
فرزندان مرد ثروتمند برگشتند تا گفتههای ایشان را انجام دهند.
هر سه برادر با بیل و کلنگ وارد قبرستان شدند، وقتی که دو برادر تصمیم گرفتند که قبر پدرشان را بشکافند، پسر کوچکتر گفت:
قبر پدر را نشکافید من حاضرم سهم خود را به شما واگذار نمایم. پس از آن برادران نزد قاضی برگشتند و قضیه را به او گفتند.
وی پاسخ داد:
این کار شما در اثبات مطلب کافی است، بروید مال را نزد من بیاورید.
امام محمد باقر علیه
السلام میفرماید:
هنگامی که مال را آوردند قاضی به پسر کوچک گفت:
این ثروت مال تو است. زیرا اگر آنان نیز پسران او بودند، مانند تو از شکافتن قبر پدر #شرم و #حیا میکردند .
📚منبع : بحار ج 14، ص 490، و ج 103، ص 233، و ج 104، ص 296.
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
فرزانه:
✍ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي
🔹روزی شاگرد یک راهب پیر هندو از راهب خواست که به او درسی بهیادماندنی دهد.
🔸راهب از شاگردش خواست کیسه نمک را نزد او بیاورد. سپس مشتی از نمک را داخل لیوان نیمهپری ریخت و از او خواست همه آن آب را بخورد.
🔹شاگرد فقط توانست یک جرعه کوچک از آب داخل لیوان را بخورد، آن هم به سختی.
🔸استاد پرسید:
مزهاش چطور بود؟
🔹شاگرد پاسخ داد:
خیلی شور و تند است، اصلاً نمیشود آن را خورد.
🔸پیر هندو از شاگردش خواست یک مشت از نمک بردارد و او را همراهی کند. رفتند تا رسیدند کنار دریاچه.
🔹استاد از او خواست تا نمکها را داخل دریاچه بریزد. سپس یک لیوان آب از دریاچه برداشت و به شاگرد داد و از او خواست آن را بنوشد.
🔸شاگرد بهراحتی تمام آب داخل لیوان را سر کشید. استاد این بار هم از او مزه آب داخل لیوان را پرسید.
🔹شاگرد پاسخ داد:
کاملا معمولی بود.
🔸پیر هندو گفت:
رنجها و سختیهایی که انسان در طول زندگی با آنها روبهرو میشود همچون مشتی نمک است.
🔹اما این روح و قدرت پذیرش انسان است که هرچه بزرگتر و وسیعتر میشود، میتواند بار آن همه رنج و اندوه را بهراحتی تحمل کند.
🔸بنابراین سعی کن یک دریا باشی، نه یک لیوان آب. 👌🍃
#صبر
#گفتههای_ناب
✾📚 @Dastan 📚✾
#صبر
🔹بعضی از معصومین فرمودند: صبر بر دو قسم است: یا برای نعمتی است یا برای ناراحتی. یعنی آنچه به انسان میرسد یا نعمت و رحمت و برکت است که باید شکرش را بجا بیاورد و صبر کند تا مبادا با آن نعمت، گناه و طغیان نکند. یا بلا و گرفتاری و ناراحتی و ضرر و زیان است که باید صبر بکند تا مبادا جزع و فزع و اعتراض به حضرت حق نکند.
مرحوم مجلسی اعلی الله مقامه الشریف میفرماید که: صبر چهار قسم است. صبر بر بلا و مصیبت؛ صبر بر طاعت و عبادت؛ صبر بر بد اخلاقی دیگران؛ و صبر بر معصیت.
🔺صبر بر ناراحتیهای اجتماع، خودش یک مقام عالی است! انسان، بد اخلاقیهای دوستان اهل بيت عليهم السلام را، تحمل بکند بسیار عالی است. در روایتی دارد که بعد از یکی از جنگ ها، ایتام زیاد شدند. نبی اکرم صلی الله علیه و آله یک بچه یتیم را برداشتند و در خانه پرستاری میکردند، این بچه بعد از مدتی فوت کرد حضرت گریه کردند، اصحاب عرض کردند: یا رسول الله! چرا گریه میکنید؟ فرمودند: برای این بچه . عرض کردند این همه بچه یتیم هست یکی دیگر از آنها را بردارید. فرمودند: نه، این بچه من را خیلی اذیت میکرد و من به خاطر خدا اذیت های او را تحمل میکردم و اجر و مقام دیگری داشتم. حالارفیق انسان، خانواده انسان، پدر انسان، مخصوصاً مادر انسان اخلاقش تند است انسان برای خدا تحمل کند. خود این صبر، عبادت است چه عبادتی از این بهتر؟ مبادا انسان عکس العملی نسبت به بد اخلاقی استادش، پدرش، مادرش، نشان بدهد.
آیت الله #ناصری ره
✾📚 @Dastan 📚✾
▫️روزى زنى خدمت امام صادق عليه السلام رسيد و گفت:
پسرم به مسافرت رفته و غيبت او طولانى شده و اشتياقم به ديدنش شدت يافته. برايم دعا كنید.
حضرت فرمود: بردبار باش.
این ماجرا سه بار تکرار شد. دفعه آخر، آن زن عرض کرد: تا کی صبر كنم؟ به خدا سوگند، صبرم تمام شده.
حضرت فرمود: به منزل خود بازگرد. خواهى ديد فرزندت از سفر برگشته است.
زن رفت و با كمال تعجّب، دید كه فرزندش از سفر برگشته است.
نزد حضرت بازگشت و گفت: آیا بعد از پيامبر خدا، وحى [بر شما] نازل شده است؟
حضرت فرمود:
نه، ولى [پيامبر صلى الله عليه و آله] فرموده است:
« عِندَ فَناءِ الصَّبرِ يَأتِي الفَرَجُ. هنگام تمام شدن صبر، فرج مى آيد».
وقتى گفتى: صبرم تمام شده، دانستم كه خداوند با آمدن فرزندت، فرج تو را رسانده است.
📚وسائل الشيعة، ج ۱۵، ص ۲۶۴.
🔘 همه حرف همین است:
آن روزی که بشر با همه وجودش، بر تئوری «سوختن و ساختن با وضع موجود» خطّ بطلان بکشد و این صبر مذموم به پایان برسد و از خدا تنها منجی را طلب کند؛ فرج خواهد رسید.
#صبر
#فرج
✾📚 @Dastan 📚✾