چرا #خداوند_ظالمین_را_نابود_نمیکند؟
2⃣ قسمت دوم 2⃣
#رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:
« إنّ اللّه لیملی للظّالم فإذا أخذه لم یفلته ثمّ قرأ: "وَ کذلِک أَخْذُ رَبِّک إِذا أَخَذَ الْقُری وَ هِی ظالِمَةٌ إِنَّ أَخْذَهُ أَلِیمٌ شَدِیدٌ" ـ
خداوند متعال به شخص ستمگر مهلت می دهد، امّا اگر او را گرفتار سازد، رهایش نمی کند آن گاه این آیه را تلاوت نمود: "#چنیناستبازخواستپروردگارتکهاهالیشهرهاییراکهستمگرندفرومیگیردبیگمانبازخواستاوسهمگینوسنگیناست"» (بحارالانوار/ج 67/ص336 ـ هود/102)
پس مهلت دادن به ستمگر به معنای نادیده گرفتن ستم او نیست چه بسا ستمگر چنین تصور کند که خدا او را به خودش واگذاشته است.
مثلاً خداوند به فرعون چهل سال مهلت داد بعد از این مدت او را به عذاب دنیا و آخرت گرفتار کرد.
همچنین قوم نوح و لوط و غیره که به علت ستم های فراوان خداوند آن ها را به سزای اعمالشان رساند.
در حدیثی از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم چنین نقل شده:
« اذا رایت اللَّه یعطی العبد من الدنیا علی معاصیه ما یحب فانما هو استدراج ثم تلا رسول اللَّه ص "فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیهِمْ أَبْوابَ کلِّ شَی ءٍ حَتَّی إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُون"ـ
هنگامی که ببینی خداوند در برابر گناهان نعمت می بخشد بدان که مقدمه مجازات است سپس آیه فوق را تلاوت فرمود: "هنگامی که (اندرزها سودی نبخشید، و) آن چه را به آن ها یادآوری شده بود فراموش کردند، درهای همه چیز (از نعمت ها) را به روی آن ها گشودیم تا (کاملاً) خوشحال شدند (و دل به آن بستند) ناگهان آن ها را گرفتیم (و سخت مجازات کردیم) در این هنگام، همگی مأیوس شدند (و درهای امید به روی آن ها بسته شد)"» (تفسیرنمونه/ج5/ص238 ـ انعام/44)
بنابراین #ظالم کیفر ستم خودش را می بیند یا در دنیا بازتاب اعمالش را توسط ظالم دیگر و یا سایر عوامل می بیند و یا در آخرت به کیفر اعمالش می رسد
اما مردم هم #وظیفه ای دارند که باید انجام دهند. یعنی در ابتدا باید #امربهمعروفونهیازمنکر کنند بعد اگر گوش ندادند آن موقع است که خداوند آن ها را به سزای اعمالشان می رساند، همان طور که خداوند فرموده:
« حَتی إِذَا اسْتَیسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّواْ أَنهَُّمْ قَدْ کذِبُواْ جَاءَهُمْ نَصْرُنَا فَنُجِّی مَن نَّشَاءُ وَ لَا یرَدُّ بَأْسُنَا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِین ـ
(پیامبران به دعوت خود، و دشمنان آنها به مخالفت خود هم چنان ادامه دادند) تا آن گاه که رسولان مأیوس شدند، و (مردم) گمان کردند که به آنان #دروغ گفته شده است در این هنگام، یاری ما به سراغ آن ها آمد، آنان را که خواستیم #نجات یافتند و #مجازات و عذاب ما از قوم گنهکار بازگردانده نمی شود.»
(یوسف/110)
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
{📓☕}
#شهر_حاکم_کش
در زمان های دور شهرى بود که هر حاکمى آنجا می رفت و ظلم مىکرد، وقتى مردم شهر به تنگ مىآمدند و دعا مىکردند، آن حاکم ظالم #میمرد و از بين مىرفت!
خليفه از بس حاکم #فرستاد ذِلّه شد. گفت: اصلاً بگذار آن شهر #بدون_حاکم باشد. اما شخصی نزد خليفه رفت و گفت: حکومت اين شهر حاکم کُش را به من بدهید! خليفه گفت: مىميرىها! مرد گفت: عيبى ندارد.
خليفه او را به حکومت شهر حاکمکُش فرستاد .
حاکم جديد آمد و فهميد بله، علّت درگير بودن ( اجابت شدن ) دعاى مردم اين شهر اين است که فقط مال #حلال مىخورند. پس نزد خود گفت اگر کارى کنم که اين مردم هم مثل جاهاى ديگر #حرام_خوار بشوند آنوقت خدا #ظالم را بر آنها #مسلط مىکند و ديگر به دادشان نمىرسد و دعايشان گيرا نمىشود.
با اين فکر آمد و شروع کرد به حکومت. مالياتها را کم کرد و هر چه پول ماليات جمع کرد همه را وسط ميدان شهر ریخت و سپس دستور داد جار زدند که هر کس هر چه توانست و زورش رسيد بيايد از اين پولها ببرد! مردم هم #طمع برشان داشت و به سمت پولها هجوم آوردند ؛ اما چون آن پولها #مال_حرام بود آنها حرامخوار شدند. نظر خدا هم از آنها برگشت، ظلم به آنها مسلط شد. بعد حاکم هم با خيال راحت به ظلم کردن پرداخت .
پس از مدّتی خليفه ديد که اين حاکم جديد نه تنها نمُرد بلکه هر سال نسبت به پارسال بيشتر ماليات مىفرستد.
خلیفه علت را جويا شد، حاکم قضيه را اینگونه پاسخ داد : اين است که گفتهاند #ظلم_ظالم سببش #نيت_و_عمل خود مردم است.
افسانههاى لرى ص ۱۱۳
•✾📚 @Dastan 📚✾•
⁉️ آیا «#ذکر_یونسیه» که مورد توجه علما و بزرگان بوده، نیاز به #اجازه و آداب و شرایط خاصی دارد؟
بخش دوم
اگر کسی به حقیقت این ذکر راه پیدا کند، لزومی هم ندارد تعداد خاصی بگوید؛ لزومی هم ندارد در سجده بگوید؛ ولی تنبه پیدا بکند که چرا من میگویم ظالم هستم؟ چرا بعد از «لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ أَنْتَ» میگویم «سُبْحٰانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ اَلظّٰالِمِين»؟ چه ربطی بین این دو هست؟
کسی که «لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ أَنْتَ» میگوید، یعنی اینکه از تو جز خیر صادر نمیشود؛ جز تو نیست. وقتی میگوید جز تو نیست، یعنی غیر از تو رحمت نیست، #برکت نیست، لطف نیست، احسان نیست! وقتی که عدلِ محض زندانی باشد، در زندان به سوی ظلمه باز است؛ وقتی که مهرِ محض زندانی باشد، بیمهری پراکنده میشود؛ وقتی که زیبایی زندانی باشد، زشتیها پراکنده میشود. همان معاملهای که با امیرالمؤمنین در طول بیست و چند سال خانهنشینی شد، همان را ما در طول تاریخ داریم با امام زمان سلاماللهعلیه انجام میدهیم. همانهایی که امیرالمؤمنین را زندانی کردند، در چهرههای ما ظاهر میشوند، و امام زمان سلاماللهعلیه را زندانی میکنیم؛ چون خودشان فرمودند آنچه ما را محبوس میکند اعمال دوستان ماست!
پس این ذکر توجه به این حقیقت است که وقتی من #ظالم هستم، و در را به روی عدل بستم، یعنی نمیخواهم عدل بر من حکومت پیدا بکند، و لذا بیعدالتی گسترش پیدا میکند. کسی که #اعتراف به ظالمیت خودش میکند، یعنی من دوستدار عدل هستم، یعنی طالب امام هستم. نتیجه این ذکر طلب امام هست؛ نتیجه این ذکر طلب فرج است؛ نتیجه این ذکر طلب سعادت است، #طلب_رحمت است، طلب زیبایی است، طلب عقلانیت است. چون عقل وقتی که زندانی باشد، در به روی بیعقلی باز میشود.
پس اعتراف به «سُبْحٰانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ اَلظّٰالِمِين» اعتراف به این است که ظلمِ من، عدلِ محض را زندانی کرده؛ و کسی که اعتراف میکند، یعنی میخواهد دری به روی عدلِ محض باز بکند، تا بر وجودش ولایت داشته باشد، تا سرپرستی او را بر عهده بگیرد؛ میگوید بیا عدل را بر وجود من حاکم کن، عدل را بر قلمِ من، و قدمِ من مؤثر کن؛ میخواهم که تحت مدیریت تو باشم.
«سُبْحٰانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ اَلظّٰالِمِين»، درخواست مدیریت امام در وجود انسان است؛ یعنی بیا و مدیریت من را به عهده بگیر! همان که امام علیهالسلام هم به خدای تبارک و تعالی عرض میکند: «إِلٰهِى هذِهِ أَزِمَّةُ نَفْسِى عَقَلْتُها بِعِقَالِ مَشِيَّتِكَ»(دعای صباح امیرالمؤمنین علیهالسلام) این زمام علی را بیا بر عهده بگیر! وقتی امیرالمؤمنین اینگونه میگوید، ما هم باید نسبت امیرالمؤمنین سلاماللهعلیه بگوییم.
📌 بخشی از بیانات یکی از شاگردان سلوکی مرحوم سعادتپرور(ره)
✾📚 @Dastan 📚✾