eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
66.7هزار دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
3.4هزار ویدیو
75 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
299.2K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨وإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ ۖ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ و هنگامی که بندگان من، از تو در باره من سؤال کنند، (بگو:) من نزدیکم! دعای دعا کننده را، به هنگامی که مرا می‌خواند، پاسخ می‌گویم! پس باید دعوت مرا بپذیرند، و به من ایمان بیاورند، تا راه یابند (و به مقصد برسند)! 📜نکته تفسیری: برخى از رسول خدا صلى الله عليه و آله مى‌پرسيدند: خدا را چگونه بخوانيم، آيا خدا به ما نزديك است كه او را آهسته بخوانيم و يا دور است كه با #فرياد بخوانيم؟! اين آيه در پاسخ آنان نازل شد. دعا كننده، آنچنان مورد محبّت پروردگار قرار دارد كه در اين آيه، هفت مرتبه خداوند تعبير خودم را براى لطف به او بكار برده است: اگر بندگان خودم درباره خودم پرسيدند، به آنان بگو: من خودم به آنان نزديك هستم و هرگاه خودم را بخوانند، خودم دعاهاى آنان را #مستجاب مى‌كنم، پس به خودم ايمان بياورند ودعوت خودم را اجابت كنند. اين ارتباط محبّت‌آميز در صورتى است كه انسان بخواهد با خداوند مناجات كند. 🔸بقره ، ۱۸۶، تفسیر نور •••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═••• http://eitaa.com/joinchat/12451840C08a2fdc722
💫💫چهار كه شد! ✨مردى كه دو پا و دو دست او قطع شده بود و هر دو چشمش نيز كور بود، و همواره فرياد مى زد: - خدايا مرا از آتش نجات بده ! به او گفتند: - از براى تو باقى نمانده ، باز مى گويى خدايا مرا از آتش نجات بده ؟ گفت : - من در كربلا با افرادى بودم ، كه امام حسين (ع ) را كشتند، وقتى امام شهيد شد، مردم لباسهاى او را به تاراج بردند، شلوار و بند شلوار گران قيمتى در تن آن حضرت ديدم ، دنياپرستى مرا به آن داشت تا آن بند قيمتى را از شلوار درآورم . 🍃به طرف پيكر حسين (ع ) نزديك شدم ، همين كه خواستم آن بند را باز كنم ، ناگاه ديدم آن حضرت دست راستش را بلند كرد و روى آن بند نهاد! من هر چه سعی کردم نتوانستم دست آن مظلوم را از شلوار و بند آن كنار بزنم ، لذا بناچار دستش را قطع كردم ! همين كه خواستم آن بند را بيرون آورم ، ديدم حضرت دست چپ خود را بلند كرد و روى آن بند نهاد! دو باره هر چه سعی و تلاش كردم نتوانستم دستش را از روى بند بردارم ، بدين جهت دست چپش را نيز بريدم ! 🍂باز تصميم گرفتم آن بند را بيرون آورم ، در این حال صداى وحشتناك زلزله اى را شنيدم ! ترسيدم و كنار رفتم 🌷وقتی که هوا تاریک شد و شب همه جا را فرا گرفت به ناچار در همان بیابان و در همان جا كنار بدن هاى پاره پاره شهدا خوابيدم . 🌼ناگاه ! در عالم خواب ، ديدم كه گويا محمّد(ص ) همراه على (ع ) و فاطمه (س ) آمدند و فاطمه زهرا فرزندش امام حسین (ع ) را بوسيد و سپس فرمود: - پسرم تو را كشتند، خدا كسانى را كه با تو چنين كردند بكشد! 🔆شنيدم امام حسين (ع ) در پاسخ فرمود: - شمر مرا كشت و اين شخص كه در اينجا خوابيده ، دست هايم را قطع كرد. فاطمه (س ) به من روى كرد و گفت : - خداوند دست ها و پاهايت را قطع و چشم هايت را كور نمايد و تو را داخل آتش نمايد! از خواب بيدار شدم . دريافتم كه كور شده ام و دست ها و پاهايم قطع شده و دریافتم که سه دعاى فاطمه (س ) به استجابت رسيده و هنوز چهارمى آن يعنى ورود در آتش - باقى مانده ، اين است كه مى گويم : - خدايا! مرا از آتش نجات بده ! 📚بحارالانوار جلد ۵ ص ۳۲۵ ✾📚 @Dastan 📚✾