💟 #دلنوشته_مهدوی
سلام ...
ای غریب کوچه های دلـ💔ـتنگی❗️...
ای آشنای لحظه های جمکرانی دل❗️...
سلام ...
ای آرزوی مشتاقـ😍ـان❗️...
ای فریادرس مظلومانِ تاریخ❗️...
و سلامی ...
گرم تر از تمام آفتـ☀️ـاب ها ...
زلال تر از تمام آب ها ...
سبزتر از تمام بهــ🌸ـارها ...
تقدیم به خورشیـ🌤ـد پنهان شده در
پس ابرها...
چه میشودکه چشمهایمان را لایق حضور
ببینی⁉️
چه میشود بیایی و به این همه چشم
انتظاری پایان دهی⁉️
آقـ❤️ـا جان ...
این گره فقط به دست خودتان باز می شود ...
مثل همیشه ...
مثل همان دقایقی که در جمکران ؛
گره دلـ❤️هـا را باز می کنید ...
عقده اشکـ😢ـها را می گشایید و ...
دلـ💔ـتنگی ها را ...
از صفحه سینه ها پاک می کنید .
دست شما ، گره گشاست .
خدا به شما نه نمی گوید ...
آقـ❤️ـا جان ...
خــودت بــرای ظهـورت دعــا کن و بـــرگـــــرد
دعای مــن به خــودم هــم نمی کنـد اثــــــری❗️😔...
🍃🌸 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
#آدرس_کانال_درپیامرسان_ایتا
http://eitaa.com/joinchat/2359754752C98f03ca37a
📚 تقدیم به همهٔ مادران
آن زمانها تنها در فکر بازی بودم و به هیچ چیز توجهی نداشتم.تنها آرزویم قد کشیدنم بود.وقتی مادرم در حال پاک کردن سبزی بود،وقتی برای پدرم چای میریخت و با هم از روز مرگیهای هر روزه صحبت میکردند،وقتی مادرم با عشق و دلسوزی به پدرم خیره میشد اما حواسش به من بود تا مبادا لیوان چای را نبینم و بسوزم و به پدرم هم دلگرمی میداد که سلامتی مهم است نه رکود بازار،عشق را شناختم.
زمانی که عروسکم را روی پاهایم میخواباندم و با سوز آنچه از لالایی مادرم در ذهنم مانده بود را میخواندم، فکر میکردم من مادرم؛اما نمیدانستم مادر در لالایی گفتنهای شبانه خلاصه نمیشود.مادر تنها در گفتنِ «مادر» خلاصه نمیشود.
مقام تو آنقدر بالا بود که هر وقت سَرت داد زدم روز خوشی ندیدم.هر بار که حرفت را زمین زده و کار خود را پیش بردم هیچ نصیبم نشد جز تباهی.
وقتی تو در نهایت فداکاری پیشقدم میشدی تا دوباره لبخندم را ببینی شرمندگی را بیشتر حس میکردم.حس میکردم و توبه میکردم و دوست داشتم دستانت را ببوسم و فریاد بزنم چقدر دوستت دارم.اما نتوانستم،شاید از روی غرور بود که باز هم جز پوچی هیچ نصیبم نشد.
باید آنقدر به دست و پایت بوسه زد تا گونههایت خیس شود،اشک بریزی و من نیز اشک بریزم،تا به حرمت اشکهایت،عاقبت بخیر شوم.
نمیدانم تو را چگونه خلق کردند که برای رسیدن به امام زمان باید تو را فهمید و محترم شمرد.
#دلنوشته_مهدوی
┏━✨🕊✨🕊✨┓
@Dastan1224
✨﷽✨
#دلنوشته_مهدوی
✍کی فکرش رو میکرد زمانی به ندیدن طولانی مدت عزیزانمون عادت کنیم؟ کی فکرش رو میکرد ماسک زدن تو محیط بیرون از خونه اجباری بشه؟ فکرش رو نمیکردیم اما حالا بهش عادت کردیم!!
🦠 به خونهنشینی، دوری، کار با شرایط و ضوابط خاص... ما حتی به شنیدن خبر روزانه تعداد فوتیهای #کرونا هم عادت کردیم! شاید برای ادامه زندگی تو این دنیا، عادت کردن به شرایط لازم باشه اما...
🔆 ای کاش اینبار عادت نمیکردیم. کاش این بلا همون بلایی بود که بیتاب و بیقرارمون میکرد و باعث میشد تا همونطور که مولامون، امام زمان یادمون دادند، به درگاه خدا شکایت کنیم:
اللهم انا نشکو الیک فقد نبینا و غیبته ولینا...
🔻 اما انگار مشکل از جای دیگهای شروع شده؛ انگار سالها قبل از کرونا، به نبودن امام زمان عادت کرده بودیم که امروز به این همه مشکل و گرفتاری عادت کردیم. این روزها بیشتر از همیشه به این فکر میکنم که واقعا دیگه چی باید بشه که ما به اضطرار نبودن امام زمان برسیم؟ دیگه باید به کدوم اتفاق، کدوم بلا یا کدوم گرفتاری مبتلا بشیم که به خودمون بیایم؟
【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Dastan1224