🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
⁉ از هر امام چه بخواهیم ؟!
🌷اگر #اخلاص در عمل و پاک شدن از ناخالصی ها و زدودن ریا و تظاهر و نفاق را می خواهیم باید به حضرت #علی علیه السّلام توسل کنیم و مدد بخواهیم.
🌷اگر پاکی و #طهارت و عفت در چشم و گوش و زبان و قلب را می خواهیم باید به مرکز و محور عصمت الهی حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها پناهنده شویم.
🌷اگر #خلق_نیکو و حُسن معاشرت می خواهیم باید از امام حسن(علیه السّلام) بخواهیم که مظهر حُسن الهی است.
🌷اگر عشق و محبت دنیا برایمان #مانع از عشق و محبت به خداست، باید از امام حسین علیه السّلام مدد بخواهیم.
🌷اگر عبادت و #سجده برایمان سخت است باید به سیّدالساجدین امام زین العابدین علیه السّلام پناه ببریم.
🌷اگر #علم واقعی می خواهیم باید از امام محمدباقرعلیه السّلام مدد بجوییم.
🌷اگر #صدق در گفتار و صدق در عمل می خواهیم باید از امام صادق علیه السّلام کمک بخواهیم.
🌷اگر #رضا به قضاء الهی و رضایت از مردمان و رضایت آنها را بخواهیم باید به امام رضا علیه السّلام توسل کنیم.
🌷اگر به جود و #بخشش خدا محتاجیم و اگر می خواهیم بخشنده باشیم به امام جواد علیه السّلام توسل کنیم.
🌷اگر احساس سردرگمی و #پریشانی می کنیم و تشخیص راه حق و باطل برایمان مشکل است باید به مظهر هدایت الهی امام هادی علیه السّلام پناهنده شویم و از او مدد بگیریم.
🌷اگر پیروزی بر لشکر شیطان و لشکر نفس را می خواهیم به امام حسن عسکری علیه السّلام توسل کنیم.
🌷و حضرت ولی عصر علیه السّلام امام وقت و امام حاضر است، صاحب زمان و مکان است، صاحب ما و صاحب قلب و دل و فکر و چشم و گوش و زبان ماست و به اعمال ما احاطه تفصیلی دارد و چیزی نیست که از علم حضرت به دور باشد. باید برای لحظه به لحظه خود از امام زمان مدد بجوییم و برای تمام اعمال و رفتار اعضاء و جوارحمان به ایشان توسل کنیم.
🌷باید تمام وجود را به آن ها سپرد و دید که تنها به مدد آنها راه رفتنی است.
📚کتاب "شیدا" در شرح احوال و اقوال آیت الله سید عبدالکریم کشمیری صفحات ۱۶۳ تا ۱۶۵
🌸کانال داستان و رمان مذهبی 👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
🍃🌸
🌸🍃🌸
مَـــــن ڪـــانَ الله ڪــانَ الله لَـــه:
💖💐💕🔆
#داستــان_دنبــــاله_دارداستان واقعی و بسیار جذاب#بنده_نفس_تا_بنده_شهدا
#قسمت_ پنجاه و چهارم
باورم نمیشد #رضا رفت و من تنها شدم😔😔😔
پیکر پاکش را با آمبولانس انتقال دادیم تهران
از روزی تلخ و سخت فقط یه فیلم تار یادمه
ضجه ها و جیغ های من😭😭
تشیع رضا رو دوش مردم درحالی که من تو بیمارستان بودم😔...
تا هفتم بیمارستان بستری بودم
بعدش اومدم خونه در اتاق بستم تا چهلم همین بود کارم ....
باهاش لج کرده بودم سر خاکش نمیرفتم
دوروز بعداز چهلم رفتم مزارش
با گریه شروع کردم به حرف زدن
تو که میدونستی من دیگه هیچکسی رو نداشتم
پدرم مادرم همه کسم تو بودی 😭😭😭
چراااا رفتی
چراااا
چرا تنها گذاشتی 😭😭
دلم سوخته بود الان که فکر میکنم میبینم رفتارام اصلا خوب نبود
عکسامونو پاک کردم
اصلا#مزار_شهدا نمیرفتم...
همه درای دنیا به روم بسته بود
طول زندگی من ۳۰روز بود
و حالا تنهای تنها بودم
بابام که از خونش بیرونم کرده بود
رضا هم که تنهام گذاشته بود
دلم میخاست بمیرم
اشکام میومد
خدایا همش ۳۰روز 😭😭
یهو یکی صدام کرد
انگار صدای #رضا بود
#ادامه_دارد ....
✍با ادامه داستان همراه ما باشید ....
#نویسنده: بانو....ش
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#کانال_داستان_و_رمان_مذهبی 👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
مَـــــن ڪـــانَ الله ڪــانَ الله لَـــه:
💖💐💕🔆
#داستــان_دنبــــاله_دارداستان واقعی و بسیار جذاب#بنده_نفس_تا_بنده_شهدا
#قسمت_ پنجاه وپنجم
یهو یکی صدام کرد
انگار صدای #رضا بود
حنانه بیا پیشم
با سرعت برق لباس پوشیدم رفتم #مزار_شهدا
فقط فقط گریه کردم 😭😭
هفت هشت ساعت گریه مداوم
از جا پاشدم
گوشیم زنگ خورد
الو
بابا:پاشو بیا خونه
همین سه کلمه رو پدرم بهم گفت اما
این که گفت برگرد خونه داشتم بال درمیاوردم....😍
وسایلم جمع کردم برگشتم خونه بابام
پدرم درحال انجام یه معامله گنده فرش با یه تاجر آمریکایی بود
اما واسطه یکی از دوستاش بود که تو ترکیه تجارت میکرد
جریان چند صد میلیون پول بود
پدرم خیلی خوشحال بود
قرار بود ۱۵ تیرماه معامله انجام بشه
و تاجر ترکی کانترهای فرش را بفرسته آمریکا پول دریافت کنه
پول اصلی که مال بابا بود
بفرسته به حساب بابا
فرش ها ارسال شد #ترکیه
دوهفته از ارسال فرشها گذشت
اما هنوز پول ب حساب بابا ریخته نشده بود
هرچقدر هم به گوشی تاجر ترکی زنگ میزدیم فقط
یه جمله مشترک مورد نظر خاموش می باشد نصیبمون میشد
سه هفته گذشته بود که یه #ایمیل ناشناس برای بابا اومد
محتواش این بود که دنبال پولت نباش رفیق
#ادامه_دارد....
✍با ادامه داستان همراه ما باشید ....
#نویسنده: بانو....ش
🌹🌹🌹🌹🌹
#کانال_داستان_و_رمان_مذهبی 👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
: مَـــــن ڪـــانَ الله ڪــانَ الله لَـــه:
💖💐💕🔆
#داستــان_دنبــــاله_دارداستان واقعی و بسیار جذاب#بنده_نفس_تا_بنده_شهدا
#قسمت_ پنجاه وششم
شکایت کردیم به #پلیس_بین_الملل....
تاجر آمریکایی پول واریز کرده بود به
حساب تاجر ترکی
اون پول را بالا کشیده بود
و شده یه قطر آب ....
وقتی از دفتر پلیس بیرون اومدیم بابا
تا خونه ی کلمه هم حرف نزد
-بابا یه لیوان آب برات بیارم
یهو غش کرد افتاد زمین
باباااااا
باباااااا
بچه ها زنگ بزنید آمبولانس
بابا را انتقال دادن بیمارستان میلاد
دکتر گفت باید سریع انتقال داده بشه #اتاق_عمل.....
ساعتها به کندی میگذشت تا دکتر از اتاق عمل خارج شد
-آقای دکتر چی شد؟
دکتر:تا جایی که به ما مربوط میشد انجام شده
بقیه اش #توکل_بخدا
دعا کنید براش 🙏
😔😔😔😔باتمام اختلاف نظرها اما پدرم بود
رفتم مزار #شهدا ....رفتم مزار #رضا
-رضا 😭😭😭
هیچکس رو ندارم جز بابا
پیش حاجی ضمانت کن بابام نره و حالش بهتر شه
عصری برگشتم بیمارستان
بابا به هوش اومده بود😊😊
#ادامه_دارد.....
✍با ادامه داستان همراه ما باشید ....
#نویسنده: بانو....ش
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#کانال_داستان_و_رمان_مذهبی 👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
قسمت_ پنجاه_و_نهم
وقتی به خودم اومدم ک #حاج_ابراهیم رفته بود
زمانی بود که روبروی ضریح شش گوشه
#ابا_عبدالله_الحسین بودم
وقتی فهمیدم امروز روز آخری که #کربلام دلم شکست ...
دیگه نرفتم هتل
برگشتم رفتم حرم #حضرت_ابوالفضل(ع)
تا نماز مغرب حرم حضرت ابوالفضل(علیه السلام ) بودم
مجبور بودم برگردم هتل یه چیزی بخورم تا
توان موندن حرم داشته باشم ...
شام که خوردم سریع برگشتم #بین_الحرمین
برگشتم بین الحرمین تو حس و حال خودم بودم
دوست داشتم #حاجی باز بیاد
اما نیومد 😔😔....
روبروم گنبد اباعبدالله الحسین(علیه السلام) بود
و پشت سرم گنبد علمدارش ابوالفضل العباس (علیه السلام
اشکام خود به خود جاری شد
روبه ضریح امام حسین(علیه السلام)گفتم
میدونم حس و حال من مثل بقیه زائرینت نیست 😔😔...
#شهدای جنوب ایران را دوست دارم
ازتون میخوام کمکم کنید همیشه تو راهشون بمونم
سرمو بلند کردم که #زیارت_عاشورا بخونم چشمم
افتاد به #جانبازی که یه دستش قطع شده بود
یاد #شلمچه
یاد #هور
در دلم زنده شد،
#رضا 😭😭😭
#حاج_ابراهیم_همت .....
#ادامه_دارد ....
✍با ادامه داستان همراه ما باشید ....
#نویسنده: بانو....ش
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#کانال_داستان_و_رمان_مذهبی 👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
از حضرت #رضا علیهالسّلام پرسیدند:
مردی زن جوان دارد و در اثر مصیبتی که به وی وارد شده چند ماه بلکه یکسال است با همسر جوانش نزدیکی نکرده، البته قصد آزارش را هم نداشته و علت همان مصیبتزدگی بوده است؛ آیا در این کار گناهی است...؟
فرمود: آری، بعد از چهار ماه گناهکار است.
📚 تهذیبالاحکام
📚 ازدواج مکتب انسانسازی، ص ۱۶۰
👈
@Dastan1224