eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
69.9هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
2.5هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
امام صادق(علیه السلام) : هرکس در ایام عزای جد ما حسین (علیه السلام) بر سر در خانه ی خود پرچم مشکی🏴 نصب نماید🏴 مادرم حضرت زهرا(سلا م الله علیه) هر روز او و اهل خانه را دعا میکند أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
✅ خدا به موسی گفت: قحطی خواهد آمد!...به قومت بگو آماده شوند. موسی به قومش گفت و قومش از دیوار خانه ها سوراخ ایجاد کردند که در هنگام سختی به داد هم برسند که این قحطی بگذرد...🌿🌼 مدتی گذشت اما قحطی نیامد ، موسی پیش خدا رفت و علت را پرسید خدا به او گفت من دیدم که قوم تو به هم رحم کردند!... من چگونه به این قوم رحم نکنم ؟!...🌿🌼 به همدیگه رحم کنیم تاخدا هم، بهمون رحم کنه🌿🌼 ‌‌━━┅═💙❤️═┅──┄ ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
💢 خدا شوخی هایش را خرید دو سال قبل از شهادت محمدرضا که هنوز آموزشهای نظامی شروع نشده بود سر مزار شهید جهان‌آرا بودیم و محمدرضا عادت داشت روی مزار شهدا را با گل تزئین کند. در همین حین من در حال فیلم‌برداری از محمدرضا بودم. به من گفت این فیلم‌ها را بعد از شهادتم پخش‌کن. من هم مثل همیشه شروع به خندیدن کردم و به او گفتم «حالا کو تا شهادت یک چیزی بگو اندازه‌ات باشه». در همین حین به او گفتم «حالا قرار است کجا شهید بشی؟»، گفت «دمشق»، گفتم «تو بروی دمشق دمشق کجا میره؟ یک چیزی بگو واقعا بشه». گفت «اگر دمشق نشد حلب شهید می‌شوم». همان موقع این صحبت‌ها به نظرم شوخی آمد الان وقتی به شوخی‌های محمدرضا نگاه می‌کنم می‌بینم یا می‌دانسته و این حرف‌ها را می‌زده و یا خدا شوخی‌هایش را خریده است. به نقل از خواهر 📚 @Dastan 📚
☘☄☘ هرکس مومنی را به گناهی سرزنش کند، نمیرد تا خود به آن گناه مرتکب شود. [ علیه السلام ] اصول کافی: ۲/۳۵۶/۳ ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
🤲 طاعت خدا، شکر خداست! ✍آیت الله بهجت(ره) : شکر، معنای وسیعی دارد و منظور از آن طاعت خداست؛ فقط «اَلْحَمْدُلله» زبانی نیست؛ هرچند آن هم یکی از مراتب شکر است... سپاسگزاری از نعمت به‌معنای طاعت خداست که موجب افزایش نعمت می‌شود. کفران نعمت هم به‌معنای عصیان الهی و موجب عذاب از ناحیه اوست. 📚 در محضر بهجت، ج۱، ص ۳۵۸ ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
🍃🌸✨🍃🌸✨🍃🌸✨ 📝 ✅یکی از تکان دهنده ترین جمله هایی که در فرهنگ بشری گفته شده، جمله زیر از امام علی علیه السلام در یکی از دعاهاي نهج البلاغه است. ✨اللهم اجعل نفسی اول كريمة تنتزعها من كرائمی✨ "خدایا کاری کن که از چیزهای ارزشمند زندگی، جانم اولین چیزی باشد که از من می گیری" ✍یعنی نکند قبل از اینکه جانم را بگیری، شرفم، انسانيتم، عدالتم، و....گرفته شده باشد و تبدیل به یک تفاله ای شده باشم که تو جانم را می گیری. و این همان جمله معروف است که می گوید: ما آمده ایم تا زندگی کنیم و قیمت و ارزش پیدا کنیم؛ نه اینکه به هر قیمتی زندگی کنیم. 📚نهج البلاغه ،خطبه۲۱۵ ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
باعرض سلام خدمت مردم عزیز وبزرگوار..اینجانب سیدعباس مسعودی ازفعالان صنعت غذا درشهرستان زرند این پست راتنها برای سلامت مردم به اشتراک میگزارم لطفا بادقت بخوانید.وانتشاردهید بنده سیدبابک موسوی دکترای صنایع غذایی دانشکاه تربیت مدرس تهران در پیشگاه حضرت حق سوگند یاد میکنم که مطالب زیر همگی صحت داشته و تنها برای سلامت مردم عزیز کشورمان نگاشته ام... فاجعه در صنایع غذایی همه حواسشون به سایپا و ایران خودروست, اما نمیدونن که صنایع غذایی چه بلایی داره سر مردم میاره بنده دانشجوی دکترای صنایع غذایی و عضو نظام غذا و دارو و دامپزشکی هستم لذا تجربیاتی که از فعالیت در این زمینه ها دارم که لازم دونستم به هموطنای عزیزم اعلام کنم تغذیه ی کنسرو شده به هیچ عنوان مصرف نکنید هرگز ناگت و فلافل‌های کارخانه‌ای را استفاده نکنید، که همِگی از ضایعاتِ مرغ تهیه میشوند از انواعِ ( پنیرهای خامه‌ای ) به شدت پرهیز کنید مجدد تاکید می کنم (به هیچ عنوان مصرف نکنید) اینجانب طی فعالیت در چندین کارخانه ی موادغذایی با برند معتبر به عنوان مسئول فنی و مدیریت خط تولید اعلام می کنم، سطح رعایت بهداشت در تهیه و تولید تغذیه ی مصرفی ملت، فوق العاده ضعیف و در حد صفر می باشد استفاده از اسید نیتریک به عنوان نگهدارنده تاحد یک پی پی ام در هزار کیلو ماده غذایی مجاز هست، ولی متأسفانه با بیل میریختن تو شیر و با اون دوغ تهیه میکردن! (کارخانه فوق العاده معتبر) استفاده غیرمجاز و غیر خوراکی + استخوان و امعا و احشاء مرغ + پوست مرغ + استفاده از لاشه ی گاو مبتلا به بروسلوز که البته طی فرایندهایی که انجام میشه غیربیماری زا شده ولی بسیار کریح المنظر و شامل تاول های خیلی بزرگ در سطح لاشه هست (که سرشار از هورمون و مواد آنتی بیوتیک هست) در تولید سوسیس وکالباس پنیر پیتزایی که در تولید آن از فضولات دامی استفاده شده که منجر به مسمومیت سایر مصرف کنندگان پیتزا و پنیر پیتزا شد و بنده با چشمان خودم دیدم که آقای تولید کننده رشوه ای ۲۰۰ میلیون تومنی رو پیشنهاد داد برای ساکت موندن موضوع (که البته صدای قضیه در نیومد، حالا جریان چی شد نمیدونم!) میکس شدن امعا واحشا مرغ با سایر افزودنی ها برای تولید سالاد الویه ی مرغ (یکی از معتبرترین تولیدکنندگان). و در تجربه ی اخیر بنده در یکی از کارخانجات معتبر استان در زمینه تولید رب هست که متأسفانه حداقل۷۰ درصد گوجه ی مصرفی گندیده و کپک زده و آب شستشوی گوجه فوق العاده کثیف در اثر تکرار شستشو و عدم تعویض آب و رعایت بهداشت کارگران صفر و همچنین میکس شدن ضایعات و حشرات و جانوران موجود در مزرعه و گوجه ها مانند سوسک ,مارمولک و به ندرت موش همراه با گوجه های مصرفی برای تولید رب گوجه اونهم با برندی معروف و مطرح و صادراتی می باشد، حالا دیگه برندهای ضعیف رو خودتون ارزیابی کنید و در نهایت و با عرض تأسف استفاده از وایتکس در شیر بعضی از گاوداری های صنعتی جهت پایین آوردن بار میکروبی شیر. از اونجایی که این نگهدارنده ها از جذب کلسیم و آهن و ویتامین B در بدن جلوگیری می کند، باعث آلزایمر,حواسپرتی و ریزش مو درسن ۳۵سالگی می شود. نکته ی قابل توجه اینه که مسئولین فنی و مدیران تولید مشغول در کارخانجات غذایی در صورت اعتراض به وضع بهداشت در تولید منجر به اخراج یا بلوکه شدن حقوق چندماهه شده و هیچ حمایتی از آنها نشده، لذا مجبور به سکوت هستند.😔 شایان ذکر هست عامل اصلی شیوع سرطان کبد مصرف بی رویه ی محصولات کنسرو شده می باشد. باور کنید دوستان، سطح ایمنی بهداشتی این مواد غذایی تولیدی در بیشترین کارخانه های معتبر و سطح یک کشور به قدری پائین هست که تولید کنندگان هرگز برای خانواده خود از این مواد تولیدی استفاده نمی کنند. با تقدیم احترام تا میتونید، همه جا اطلاع رسانی کنید . در صورت بروز هرگونه سوال با شماره زیر تماس بگیرید 09357222842 دکتر سید بابک موسوی 📚@Dastan 📚
🔹عطشِ دیدنِ حسین🔹 دلا! بسوز که هنگام اشک و آه شده‌ست دو ماه، جامهٔ احرام ما، سیاه شده‌ست نگاه مضطرب دختری، به روی پدر طلوع عاطفه از اوّلِ پگاه شده‌ست برای آن‌که بگیرند کودکان آرام حسین، سایهٔ پر مهر خیمه‌گاه شده‌ست «حبیب» می‌رسد از راه تشنه‌لب، هرچند حجابِ آینه، گرد و غبار راه شده‌ست قیامت از عطشِ دیدنِ حسین به پاست به هرکه می‌نگری، تشنهٔ نگاه شده‌ست... عجب ز کودک و گهواره نیست در این دشت ستاره، همسفر آفتاب و ماه شده‌ست از آن‌که ساغر «اَحلی مِنَ العسل» دارد بپرس، از چه زمان، عاشقی گناه شده‌ست؟ جمال ساقی لب‌تشنگان، در این عرفات هزار مرتبه با ماه، اشتباه شده‌ست گرفته راه نفس را به دشمن از چپ و راست دلاوری که علمدار این سپاه شده‌ست میان معرکه پیچیده، بوی پیرهنش مگر که یوسف زهرا اسیر چاه شده‌ست؟ زمین به لرزه درآمد، زمان گریست، مگر حسین وارد گودال قتلگاه شده‌ست؟ صدای بال زدن‌های خسته می‌آید کبوتر حرم ای وای بی‌پناه شده‌ست چه جای حیرت از این رنگِ ارغوان غروب «شفق» به خون گلوی علی گواه شده‌ست 📝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گریه حضرت نوح علیه السلام🏴 وقتی که حضرت نوح سوار کشتی شد، همه دنیا را سیر کرد، تا به سرزمین کربلا رسید، همینکه به سرزمین کربلا رسید، زمین کشتی او را گرفت، بطوری که حضرت نوح ترسید غرق شود، دستها را به دعا و نیایش برداشت، وپروردگارش را خواند و عرضکرد: خدایا، من همه دنیا را گشتم، مشکلی برایم پیدا نشد، ولی تا به این سرزمین رسیدم ترس و وحشت عجیبی برایم ظاهر گشت، و بدنم لرزید و خوف شدیدی تمام وجودم را گرفت، که تا بحال اینجوری نشده بودم، خدایا علتش چیست؟ ✔️حضرت جبرئیل نازل شد و فرمود:  ای نوح! در این سرزمین سبط خاتم پیغمبران و فرزند خاتم اوصیاء کشته می شود. و روضه کربلا را خواند. حضرت نوح منقلب گشته و اشکهایش سرازیر شد و فرمود: ای جبرئیل قاتل او کیست که اینگونه ناجوانمردانه حسین را بشهادت میرساند؟! حضرت جبرئیل فرمود:  او را کسی که نفرین شده اهل هفت آسمان و هفت زمین است می کشد. حضرت نوح (درحالیکه ناراحت وگریان بود) قاتلین او را لعنت کرد، و کشتی براه افتاد تا به کوه جودی (حرم شریف حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) است.) رسید و در آنجا ایستاد. 📚بحارالانوار: ج۴۴، ص۲۴ ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
✨﷽✨ 🔸 امیدوارکننده ترین آیه قرآن 🔸 کسی آمد خدمت امام باقر علیه السلام گفت: امید بخش ترین آیه قرآن چیه؟ آقا فرمود: به نظر خودت کدوم آیه است؟ گفت : «قُل یا عِبادیَ الَّذینَ اَسرَفوا عَلَی اَنْفُسِهِم لا تَنقَطوا مِنْ رحْمَةِ الله»: آی بنده هایی که گناه کردید، از رحمت خدا مأیوس نشوید. آقا فرمود: نه این ممکنه خیلی به انسان امید بدهد، اما امیدبخش ترین نیست، امید بخش ترین آیه این آیه است: «وَلَسَوفَ یُعطیکَ رَبُکَ فَتَرضی»: یعنی پیغمبر اینقدر روز قیامت شفاعت از تو قبول میکنیم تا راضی بشوی. بعد امام باقر علیه السلام سه مرتبه فرمود: امید ما به شفاعته ، امید ما به شفاعته، امید ما به شفاعته. واقعا همینطور است، ما چه نمازی داریم، چه روزه ای داریم، یه بازنگری تو اعمال خودمان کنیم تازه با هزارات تیری که بهش می زنیم با هزاران حبطی که اتفاق میافته چقدر میتونیم این اعمال را حفظش کنیم. 📚از بیانات حجت الاسلام رفیعی ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
✍داود بن كثير رقّىّ گويد: به امام صادق عليه السّلام عرض كردم: فدايت شوم اين امر (امر فرج) چندان بر ما به درازا كشيد كه دلتنگ شديم و از اندوه جانمان به لب رسيد، فرمود: همانا اين امر در آخرين پايه نااميدى (مردم) و سخت ‏ترين مرتبه دلتنگى و اندوه باشد كه ناگاه نداكننده‏ اى از آسمان به نام قائم و پدرش آواز سر میدهد، عرض كردم: فدايت شوم نام او چيست؟ آن حضرت فرمود: اسم او اسم يك پيامبر و نام پدرش نام جانشينى است. 📚 الغيبة( للنعماني) ۱۸۱ ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
خرداد و تيرماه 67 وضعيت ها تغيير كرد و تمام دنيا پشت سر صدام قرار گرفت تا با حمايت از او جنگ به نفع عراق پايان داده شود حتي استفاده از سلاح هاي غير متعارف و شيميايي را به او دادند. علي هاشمي و يارانش كه مسئول حفظ از جزاير مجنون بودند با حمله همه جانبه عراق مواجه شدند ، در تیرماه 1367 دشمن برنامه وسیعی برای بازپس گیری جزایر مجنون انجام داد. یک شب قبل از تک به جزایر در نشستی در جمع رزمندگان و فرماندهان گفت: «دشمن باید از نعش من رد بشود تا بتواند جزایر را بگیرد اگر دشمن جزایر را بگیرد من بر نمی گردم.» در روز موعود یعنی 4/4/67 دشمن سطح وسیعی از منطقه را زد و بعد به جزایر حمله نمود. رزمندگان بسیار مقاومت کردند و حاج علی با تعدادی از بچه های قرارگاه نصرت ماندند. هر چقدر به ایشان اسرار می کردند که به عقب برگردد و ایشان قبول نمی کرد. و می گفت: «تا یک نفر هم در جزایر باشد من عقب نمی آیم. بیایم به مردم چی بگویم. بگویم بچه هایتان را رها کردم و برگشتم.» حس مسولیت پذیری ایشان اجازه عقب آمدن نمی داد، چون در آن زمان چند هزار نیرو در منطقه بود که حضور حاج علی در قرارگاه خاتم4 که در ضلع شمال شرقی جزیره شمالی بود، باعث تعداد زیادی از افراد شد. و فرماندهان یگان های تحت امر را برای عقب نشینی شخصاً هدایت می کرد و مرتب سفارش می کرد که مراقب باشید کسی جا نماند. حضور شخص ایشان باعث هزاران رزمنده از خطر اسارت شد. پیش بینی ایشان درست از آب درآمد. ایشان آخرین کسی بود که از جزایر خارج شد همانطور که سال 62 کسی بود که پا در جزایر گذاشت.در قرارگاه خاتم 4 نهایتاً 13 نفر مانده بودند و عقب نشيني نكردند بعد از سقوط جزاير 7 نفر بازگشتند، 2 نفر اسير شدند و حاج علی به همراه 3 نفر ديگر اثر گرديدند و سرنوشت علي در پرده اي از ابهام فرو رفت. خبر رسید هلی کوپترهای عراقی در جزیره نشستند دشمن نیزارها را آتش زد حاج علی و همراهان از قرارگاه خارج شدند و در نیزارها پناه گرفتند و از ایشان دیگر خبری نشد.نیروهای اطلاعات و برون مرزی بسیج شدند و تمام منطقه و حتی استان های جنوبی عراق را گشتند اما هیچ خبری از حاج علی نبود. بسیاری امیدوار بودند که شده است و از سال 67 تا 83 زمان سقوط صدام هیچ سخنی از سردار گمنام هور به زبان ها نیامد نه مراسمی نه یادواره ای و نه یادمانی و... که اگر اسیر دشمن شده است شناسایی نشود و آسیبی به او نرسد. اما بعد از صدام باز هم خبری از اسارت حاجی نبود. حتی مخفی ترین زندان های عراق هم توسط نیروهای مجاهد عراقی بازرسی شد اما باز هم خبری از حاج علی نبود.در سال 89 پس از پيكر شهدا در مناطق عملياتي پيكر اين سردار شهيد به همراه سه تن از ياران وفادارش پیدا شد و با انجام هایDNA ، صحت انتصاب این پیکر به سردار سرلشکر شهید حاج علی هاشمی تائید شد و يوسف هور بعد از 22 سال غربت و به آغوش وطن بازگشت. 🌷 ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
✍آیت الله بهجت (ره): ما مهمان خدا هستيم؛ در سفره او هستيم، مى بيند ما را، مى داند ما چه كار مى كنيم، مى داند كه ما خيال داريم چه كنيم؛ بهتر از ما مى داند خيالات ما را. ما يك چيزهايى را خيال مى كنيم و خيال مى كنيم اين خيالات ما واقعيّت پيدا مى كند و آن خيالات واقعيّت پيدا نمى كند [و] خدا مى داند بر عكس است؛ آنهايى را كه خيال مى كنيم واقعيّت پيدا مى كند، واقعيّت پيدا نمى كند و آنهايى را كه خيال مى كنيم واقعيّت پيدا نمى كند، واقعيت پيدا مى كند تا اين مقدار مطّلع است. 📚در محضر بهجت ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
. علی ابن مهزیار اهوازی یکی از کسانی بود که سالهای زیادی برای تشرف به محضر حضرت بقیه الله عجل الله تعالی فرجه الشریف تلاش نمود تا جایی که بیست سال بدون وقفه خود را به مراسم حج می رساند به امید اینکه مولایش را زیارت کنداما موفق نمیشد. سپس بعد از بیست سال تلاش و زحمت ؛ از ملاقات حضرت نا امید شد و به دوستانش خبر داد که امسال به مکه نمی آیم ؛ اما در خواب به او بشارت دادندکه امسال توفیق زیارت حضرتش را پیدا خواهی نمود. برای همین دوباره تصمیم گرفت خود را به مراسم حج برساند و به هر حال به سرزمین وحی مشرف شد. در طول ایام حج به شدت انتظار میکشید تا ببیند این وعده چگونه محقق خواهد شد اما سفر رو به اتمام بود و خبری از وصال نشد. تا اینکه در پایان سفر جوانی در مسجد الحرام با علی ابن مهزیار قرار گذاشت تا او را خدمت حضرت ببرد . علی ابن مهزیار اثاثش را جمع کرد و از دوستانش خداحافظی نمود و بدون اینکه دوستانش متوجه شوند ؛ با آن جوان به سوی کوههای طائف راه افتاد. علی ابن مهزیار به همراه آن جوان ؛ قبل از طلوع آفتاب به خیمه حضرت رسید و بعد از کسب اجازه از محضرشان به خدمت حضرتشان نائل شد. آن حضرت در بدو ورود فرمودند : «علی ابن مهزیار! من شب و روز منتظرت بودم تا بیایی اما نمی آمدی» علی ابن مهزیار از این جمله حضرت تعجب کرد؛ چرا که فکر می کرد اوست که بیست سال به دنبال آن حضرت بوده است. اما امام در ادامه فرمودند: « در تو وجود داشت که نمی گذاشت نزد ما بیایی؛ بدنبال جمع آوری بودی به رسیدگی نمی کردی و نیز نمی کردی» ✍️📚کتاب رزق ص 96 آیت الله مهدوی ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در ایام شهادت سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و یاران وفادارش، به عزا می نشینیم همراه با گروه جهادی و تبلیغی ♨️ ♨️ هر روز در مجتمع ها و محله های شهر کریمه اهل بیت علیهاالسلام
شخصى نزد امام صادق رفت و گفت من از لحظه مرگ بسيار ميترسم چــه کنــم؟ امام صادق(ع) فرمودند زيـارت عاشـورا را زيـاد بخوان.. آن مرد گفت: چگونه با خواندن زيارت عاشورا از خوف آن لحظه در امان باشم؟ امام صادق فرمود: مگر در پايان زیارت عاشورا نمى خوانيد؟ •{ اَللّهُمَّ‌ارْزُقْنی‌شَفاعَهَ‌الْحُسَیْنِ‌یَوْمَ‌الْوُرُودِ }• یعنی خدايا شفـاعت حسين علیـه‌السلام را هنگام ورود به قبر روزى من کن...🌸❤️ ‌‌‌‌‌‌‌خدایا‌ شکرت‌ به‌ من‌ حسین‌ دادی‌ 🙏 💔 ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
❌ 🔹کشاورزي يک مزرعه بزرگ گندم داشت زمين حاصلخيزي که گندم آن زبانزد خاص و عام بود. 🔹هنگام برداشت محصول بود شبي از شبها روباهي وارد گندمزار شد و بخش کوچکي از مزرعه را لگدمال کرد و به پيرمرد کمي ضررزد. 🔻پيرمردکينه روباه را به دل گرفت بعد از چند روز روباه را به دام انداخت و تصميم گرفت از حيوان انتقام بگيرد. 🔻مقداري پوشال را به روغن آغشته کرده به دم روباه بست و آتش زد. 🐕روباه شعله وردر مزرعه به اينطرف وآن طرف ميدويد وکشاورز بخت برگشته هم به دنبالش در اين تعقيب و گريز گندمزار به خاکستر تبديل شد. 🌹وقتي کينه به دل گرفته ودر پي انتقام هستيم بايد بدانيم آتش اين انتقام دامن خودمان را هم خواهد گرفت بهتر است ببخشيم وبگذريم ... 👇👇👇 ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
حاجت های بزرگ خودتان را از آقازاده های کوچک امام حسین(ع)، حضرت علی اصغر و حضرت رقیه بگیرید. 👤 ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روضه | انگار میبینم گرگ ها بند بند منو در کربلا از هم جدا میکنن ... ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
اگه هوای امام حسین رو کردید یادی از من هم بکنید...التماس دعا 💖💖💖💖 یکی از افرادی که کارش مدیریت کاروان های اعزامی از مشهد به کربلا بودو300 مرتبه به کربلا مشرف شده بود ، تعریف می‌کرد: سال1396 شمسی در فرودگاه مشهد، در حال سر و سامان دادن به زائرین بودم، در همان اثـنا پروازهای دبی و ترکیه درحال مسافرگیری بودند. تعدادی از زائران به من گفتند: تفـاوت پـروازها را با هم ببینـیـد، آنها با چه ظاهر و سر و وضعی هستند، گویی بعضی ها هیچ اعتقادی به اسلام و مسلمانی ندارند، حتی در آرایش کردن گوی سبقت را از غربی‌ها.. ربوده اند... همینطور که درحال گفتگو بودیم، آقا و خانومی به همراه دختر جوانی به سمت ما آمدند. وضع ظاهرشان به همان پروازهای دبی و ترکیه می‌خورد. وقتی به ما رسیدند گفتند: کاروان اعزام به کربلا همینجاست؟ من که توقع این سوال را نداشتم گفتم: بله، چطور مگه؟ آنها با خوشحالی گفتند: اگر خدا قبول کند ما هم زائر کربلا هستیم. من که بعد از حدود 300بار مدیر کاروان عتبات عالیات بودن، تا به حال اینگونه زائر نداشتم، کمی جا خوردم، ولی بعلت اینکه زائر حضرت بودند، به آنها خوش آمد گفتم. بالأخره همه زائرین سوار هواپیما شدند من هم براساس وظیفه دینی و حتی شغلی قبل از پرواز شروع کردم اصطلاحا به امر به معروف و نهی از منکر، (یعنی به درب می‌گفتم که دیوار بشنود) می‌گفتم این مکان‌های مقدسی که خداوند به ما توفیق زیارتشان را داده حُرمت بالایی دارند و زائرین باید حرمت این اماکن را نگه دارند، اما دختر این خانواده که گویا منظور اصلی من او بود با حالت ناراحتی و بی‌اعتنایی به من فهماند که اهمیتی برای حرف های من قائل نیست. به نجف اشرف رسیدیم من هم در زمان‌های گوناگون می‌گفتم که این مکان ها مقدس است و هر فرد حداقل باید ظاهرش را حفظ کند و آن دختر هم، بی اعتنایی می‌کرد. تـااینکه روز آخر که در نجف اشرف بودیم و فردا قرار بود عازم کربلاء معلی شویم؛ پدر آن دختر پیش من آمد و گفت: حاصل زندگی من و همسرم همین یک دختر است که پزشک اطفال است،شاید بخاطر عدم توجه ما، او فقط در درس و شغلش موفق شده و از اعتقادات دینی و اخروی تقریباً چیزی نمی‌داند! ما تصمیم گرفتیم او را به کربلا نزد سیدالشهدا علیه السلام بیاوریم بلکه حضرت جبران کاستی ها و کمبودهایی که ما طی این سالیان از نظر اعتقادی و دینی برای فرزند دلبندمان گذاشتیم را بنمایند، چون آرزوی هر پدر و مادری عاقبت بخیری فرزندش می‌باشد. دختر ما بخاطر نوع دوستان و جَـوی که بزرگ شده تقریبا هیچ چیزی از مبانی دینی و اعتقادات نمی‌داند و وقتی شما از لزوم رعایت حجاب صحبت می‌کنید، او به اتاق می آید دائم می‌گوید: منظور حاج آقا فقط من هستم! چون فقط در این کاروان منم که سر و وضعم اینگونه است. ما از شما می‌خواهیم که رعایت حال ما و دخترمان را بفرمائید و دیگر چیزی نگوئید. گفتم: این وظیفه من است که این مسائل را برای زائرین گوشزد کنم تا حریم اهل بیت علیهم السلام شکسته نشـود. گفتگوی ما تمام شد، و ما روز بعد عازم کربلاء شدیم. صبح روز اول که در کربلا بودیم به لابی هتل آمده و دیدم خانمی با مقنعه بلند و چادر و حجابی کامل منتظر من نشسته است و تا من را دید سلام کرد. وقتی دید من با تعجب او را نگاه می‌کنم گفت: ظاهراً من را نشناختید؛ من همان دختر بی‌حجاب چند روز پیش هستم. از شما تقاضا دارم اجازه دهید عبایتان را بشویم. من که شوکه شده بودم گفتم: اولا من معنای حرکات و رفتار قبل با حالت امروزتان را نمیفهمم؛ ثانیاً شما هم زائر هستید هم پزشک؛ در شأن شما نیست که عبای من را بشوئید، من این کار را نمی کنم. درحالیکه گریه می‌کرد از من خواهش کرد که اجازه دهم!! توجه که کردم دیدم واکس تهیه کرده و تمام کفش های کاروان را واکس زده بود. به او گفتم تا نگویی چه شده من نمی‌گذارم.. باحال گریه گفت: دیشب وقتی وارد کربلا شدیم من در عالم رؤیا خدمت سـیدالشهـدا آقا ابـاعبـدالله الحسین علیه السلام شرفیاب شدم. حضرت من را به اسم مستعاری که دوست داشتم صدا زدند و فرمودند: دخترم ؛ من خواستم که تـو به کربـلا و به زیارت من بیایی و تا وقتی که من کسی را دعـــوت نکنــم هیچکس نمی‌تواند به این مکان بیاید. حرف‌هایی که مدیر کاروان می‌زد همانی بود که ما دوست داشتیم و به زبانش جاری می‌شد، برو عبایش را بگیر و آن را بشوی تا از او دلجویی کرده باشی. و بعد فرمودند: دخترم تو دکتر اطفال هستی، طفل مریضی دارم می‌خواهم درمانش کنی. او در حالیکه گریه می‌کرد می گفت: حضرت طبیب همه عالم هستند... ولی به من فرمودند دنبال من بیا... بـه همراه حضرت از دو اتاق رد شدیم و وارد اتاق دیگری شدیم، روی سکویی طفلی شـش ماهه دیدم که مثل قرص ماه می‌درخشید و تیری سه شعبه به گلویش اصابت کرده بود. حضرت فرمودند: پسرم را درمان کن. (خانم دکتر در حالیکه بشدت گریه می‌کرد، سؤال کرد: حاج آقا مگر امام حسین علیه السلام فرزن
د ۶ماهه داشتند؟ چرا تیر ۳شعبه به گلویش زده بودند؟) من که بغض گلویم را گرفته بود گفتم: بله، ولی این سؤال‌ها را نپرس... ایـن‌ها روضه‌های سوزناکی است که جگر انسان را کباب می‌کند. اما او که تازه وقایع کربلا را شنیده بود دوباره پرسید: چرا تیر 3شعبه به گلوی این طفل زدند؟😭 گفتم:چون امام حسین علیه السلام طفل شیرخواره اش را بر روی دست گرفته بودند و به دشمنان منافق و کافر فرمودند: حالا که به زعم خودتان با من دشمن هستید و می جنگید خودتان این بچه را بگیرید و سیراب کنید. خانم دکتر در حالیکه بسیار منقلب شده بود و هق هق گریه می‌کرد گفت: آخر کجای عالم در جواب درخواست آب دادن به طفل 6ماهه، آن هم فرزند پیامبرشان، با تیر سه شعبه به گلوی آن بچه پاسخ می‌دهند؟! حاج آقا من در عالم رؤیا دیدم که حتی آن تیر سمی و زهر آلود نیز بود!!! و بلند بلند گریه می کرد... به برکت سید الشهدا علیه السلام آن خانم دکتر جوان چنان متحول شده بود که موقع بازگشت کاروان به ایران می‌گفت: من با شما نمی آیم و می خواهم اینجا باشم... من قلبم و روحم در کربلاست... بالأخره با اصرار فراوان و قول به اینکه دوباره برای پابوس و عرض ارادت به کربلا می آید حاضر شد برگردد. بعد از چند هفته که به مشهد مقدس مراجعت کردیم، روزی وارد مطبش شدم، دیدم که عکس‌ها و نوشته‌هایی بر روی دیوار از امام حسین علیه السلام زده شده بود. آنجا دیگر دکتری مؤمنه و صالحه و دلباخته سید الشهداء علیه السلام بود، دکتری که حالا بسیار باوقار و امام حسینی شده بود و حتی مریض ها هم در مطبش صف کشیده بودند. با خوش‌رویی ار من پذیرایی کرد و گفت: باور نمی‌کنید از زمانی که از کربلا به مشهد آمدم، امام حسین علیه السلام به نگاهم و قلمـم اثری عجیب داده اند چرا که من با همان نگاه اول درد و مرض اطفال را تشخیص می‌دهم و حتی آنها را برای آندوسکوپی هم نمی‌فرستم و با اولین نسخه مریض‌ها خوب می‌شوند، فقط به برکت آقای مظلوم و کریم مولانا اباعبدالله الحسین علیه السلام 📕کتاب خروش خدا صفحه 83📕 علیرضا ثبتی گجوان 💟خدایا به خون گلوی حضرت علی اصغر علیه السلام، خون آن مظلومی که به فرموده امام صادق علیه السلام "اگر یک قطره از آن بر روی زمین ریخته می شد، خداوند قهار بساط زمین و آسمان را جمع می کرد" قَسَمت می‌دهیم آخرین خلیفه و جانشینت را بدون وقوع علائم حتمی در عالم، ظاهر بفرما آمین یا رب العالمین... @Dastan 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
📕 🕌سوم محرم : ۱. «عمر بن سعد» یک روز پس از ورود امام علیه السلام یعنی سوم محرم با 4 هزار سپاهی از اهل کوفه وارد کربلا شد. ٢. امام حسین علیه السلام قسمتی از که قبر مطهرش در آن واقع می شد را از اهالی نینوا و به شصت هزار درهم خریداری کرد و با آنها شرط کرد که مردم را برای زیارت راهنمایی نموده و او را تا سه روز میهمان کنند. ٣. در این روز «عمر بن سعد» مردی بنام «کثیر بن عبداللّه » ـ که مرد گستاخی بود ـ را نزد امام علیه السلام فرستاد تا پیغام او را به حضرت برساند. کثیر بن عبداللّه به عمر بن سعد گفت: اگر بخواهی در همین ملاقات حسین را به برسانم؛ ولی عمر نپذیرفت و گفت: فعلاً چنین قصدی نداریم. هنگامی که وی نزدیک خیام رسید، «ابو ثمامه صیداوی» (همان مردی که ظهر عاشورا نماز را به یاد آورد و حضرت او را دعا کرد) نزد امام حسین علیه السلام بود. همین که او را دید رو به امام عرض کرد: این شخص که می آید، بدترین مردم روی زمین است. پس سراسیمه جلو آمد و گفت: شمشیرت را بگذار و نزد امام حسین علیه السلام برو. گفت: هرگز چنین نمی کنم. ابوثمامه گفت: پس دست من روی شمشیرت باشد تا پیامت را ابلاغ کنی. گفت: هرگز! ابوثمامه گفت: پیغامت را به من بسپار تا برای امام ببرم، تو مرد زشت کاری هستی و من نمی گذارم بر امام وارد شوی. او قبول نکرد، برگشت و ماجرا را برای ابن سعد بازگو کرد. سرانجام بن سعد با فرستادن پیکی دیگر از امام پرسید: برای چه به اینجا آمده ای؟ حضرت در جواب فرمود: «مردم کوفه مرا دعوت کرده اند و پیمان بسته اند، به سوی کوفه می روم و اگر خوش ندارید بازمی گردم... .» ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•