🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
#تلنگر
#محرم
🖤 به بچه هامون یاد بدهیم امام حسین ع از بی یاری سر بریده شد،
نه از بی آبی...
🖤 حضرت عباس از معرفت و مرام بی دست شد،
نه به خاطر مشک آب...
🖤 آنجا که امام حسین ع فریاد زد هل من ناصر ینصرنی؟
یار میخواست نه آب...
🖤 به بچه هامون از آزادگی امام حسین(ع) بگوییم،
نه از لب های تشنه...
🖤 خیلی ها لب تشنه از دنیا رفتن،
اما، امام حسین (ع) نشدن.
🖤 امام حسین (ع) یعنی مردانگی، آزادگی، غیرت، شجاعت و شهامت.
🖤 عباس یعنی جوانمردی، معرفت، حیا، غیرت
🖤 عباس (ع) یعنی پشت برادر،
حتی بدون دست...
🖤 امام حسین(ع) یعنی آزادگی،
حتی لحظه ای که گلوی نوزادت دریده شد...
🖤 افسوس که لب های تشنه باعث شد راه اصلی کربلا از یاد بعضی ها برود...
🖤 پیام کربلا ایستادن در مقابل ظلم است،
به بچه هامون راه اصلی کربلا را نشان بدهیم.
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
📚 @Dastan 📚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خواب نوجوان لبنانی..
📚 @Dastan 📚
👆
✅ آقای خامنهای بگویید دیگر روضه حضرت قاسم (ع) نخوانند!
🔹پسرک فریاد میزد: «آقای رییس جمهور! آقای خامنهای! من باید شما را ببینم»
حضرتآقا پرسیدند: «چی شده؟ کیه این بنده خدا؟»
یکی از محافظین گفت:
«حاج آقا! یه بچه است, میگه از اردبیل کوبیده اومده اینجا و با شما کار واجب داره»
حضرتآقا میفرمایند:
«بذار بیاد حرفش رو بزنه وقت هست».
لحظاتی بعد پسرکی 12-13 ساله خودش را به حضرتآقا میرساند.
حضرت آقا میگویند: «سلام پسرم! حالت چطوره؟شما اسمت چیه؟»
پسرک نوجوان که با شنیدن گویش مادریاش انگار جان گرفته بود، با هیجان و به ترکی میگوید:
«آقاجان! من مرحمت هستم از اردبیل تنها اومدم تهران که شما را ببینم.»
حضرتآقا : «افتخار دادی پسرم صفا آوردی چرا این قدر زحمت کشیدی؟ بچهٔ کجای اردبیل هستی؟»
پسرک که حالا کمی لبانش رنگ تبسم گرفته بود میگوید: «انگوت کندی آقا جان!»
حضرتآقا میپرسند:
«از چای گرمی؟»
پسرک انگار هم ولایتی پیدا کرده باشد زود میگوید: «بله آقاجان! من پسر حضرتقلی هستم».
حضرتآقا میفرمایند: «خدا پدر و مادرت رو برات حفظ کنه.»
و پسرک میگوید:
«آقا جان! من از ادربیل آمدم تا اینجا که یک خواهشی از شما بکنم.»
حضرتآقا عبایش را که از شانه راستش سر خوره بود درست کرده و میفرمایند:
«بگو پسرم. چه خواهشی؟»
پسرک میگوید:
آقا! خواهش میکنم به آقایان روحانی و مداحان دستور بدهید که دیگر روضه حضرت قاسم (ع) نخوانند!
حضرتآقا میفرمایند:چرا پسرم؟
پسر نوجوان به یکباره بغضش ترکیده و سرش را پایین انداخته و با کلماتی بریده بریده میگوید:
«آقاجان! حضرت قاسم (ع) 13 ساله بود که امام حسین (ع) به او اجازه داد برود در میدان و بجنگد، من هم 13 سالهام ولی فرمانده سپاه اردبیل اجازه نمیدهد به جبهه بروم هر چه التماسش میکنم, میگوید 13 سالهها را نمیفرستیم, اگر رفتن 13 سالهها به جنگ بد است، پس این همه روضه حضرت قاسم (ع) را چرا میخوانند؟»
حضرت آقا دستشان را دوباره روی شانه او و میفرمایند: «پسرم! شما مگر درس و مدرسه نداری؟ درس خواندن هم خودش یک جور جهاد است»
پسرک هیچ چیز نمیگوید، فقط گریه میکند و این بار هق هق ضعیفی هم از گلویش به گوش میرسد.
🔸حضرتآقا وی را جلو کشیده و در آغوش میگیرند و رو به سرتیم محافظانش کرده و میفرمایند:
«آقای...! یک زحمتی بکش با آقای ملکوتی (امام جمعه وقت تبریز) تماس بگیر بگو فلانی گفت این آقا مرحمت رفیق ما است، هر کاری دارد راه بیاندازید و هر کجا هم خودش خواست ببریدش، بعد هم یک ترتیبی بدهید برایش ماشین بگیرند تا برگردد اردبیل، نتیجه را هم به من بگویید»
حضرتآقا خم شده صورت خیس از اشک پسرک 13 ساله را بوسیده و میفرمایند:
«ما را دعا کن, پسرم درس و مدرسه را هم فراموش نکن, سلام مرا به پدر و مادر و دوستانت در جبهه برسان»
و این پسرک 13ساله کسی نبود جز «شهید بالازاده»...
🔹آری! رفت و به آرزویش رسید... «شهادت»
🏴مسجد الزهراء سلام الله علیها
📚 @Dastan 📚
⚫️🏴⚫️🏴⚫️🏴⚫️🏴⚫️🏴⚫️🏴
#سیرحضرت_آدم_درکربلا
هنگام سیر حضرت آدم (ع) در زمین ٬ گذر آن حضرت به زمین کربلا افتاد .
⚫️ ناگهان نا خود آگاه سینه اش به تنگ آمد و غمناک شد چون به قتلگاه امام حسین (ع) رسید پایش لغزید و خون از پایش جاری گردید.
⚫️ پس سرش را بسوی آسمان بلند کرد و خدمت خداوند متعال عرض کرد : « پروردگارا ! آیا من مرتکب گناه دیگری شده ام که اینک مرا به کیفر می رسانی ؟
⚫️» خداوند فرمود : « ای آدم ! گناهی تازه ای نکرده ای بلکه در این سرزمین فرزند تو حسین (ع) به ظلم و ستم کشته می شود و خون تو نیز به خاطر همدردی و موافقت با او به زمین ریخته شد . »
⚫️حضرت آدم (ع) فرمود : « قاتل او کیست ؟ » خداوند فرمود : « قاتلش ٬ یزید که مورد لعن اهل آسمانها و زمین است می باشد.» در این هنگام حضرت آدم (ع) به حضرت جبرئیل گفت : « حالا چه کار بکنم ؟
⚫️» جبرئیل گفت : « بر یزید لعنت بفرست . » پس حضرت آدم (ع) چهار مرتبه بر یزید لعنت فرستاد . گناه حضرت آدم (ع) ترک اولی بوده است .
📚بحارالانوار ٬ ج ۴۴ حسین بن علی (ع)
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
📚 #داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🔴تاریخ وقایع کربلا از طریق چه کسانی به ما رسیده است؟
☑️شاید برای بعضی ها سوال باشد که مگر همه یاران امام حسین (علیه السلام) به شهادت نرسیدند؟
⁉️پس چه کسی عاشورا را با این جزییات روایت کرده؟ چطور باید به روایت های واقعه عاشورا اعتماد کنیم؟
☀️یاران امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند ولی روایت عاشورا در همان صحرا باقی نماند...
🗯 راویان عاشورای حسینی این چهره ها هستند:
💥1-حمیدبن مسلم ازدی: بخش زیادی از اطلاعات تاریخی آن دوران از حمیدبن مسلم ازدی، وقایع نگار و خبرنگار سپاه عبیدالله بن زیاد منتقل شده است.
❄️نقل شده است که همین فرد مانع کشته شدن امام سجاد (علیه السلام) توسط شمر شد. به همین دلیل وقتی مختار به کوفه تسلط پیدا کرد به او امان داد.
💥2-امام سجاد (علیه السلام) و حضرت زینب (سلام الله علیها):
بخش دیگری را هم از امام زین العابدین (علیه السلام ) و امام باقر (علیه السلام) که به نقل مشهور در آن زمان ۴ ساله بوده به ما رسیده است. حضرت زینب و بانوان دیگر کاروان هم در نقل این وقایع سهم بزرگی داشتند.
💥3-جنایتکاران سپاه دشمن:
خیلی از جنایتکاران کربلا قبل از اینکه قیام توابین مختار صورت بگیرد با افتخار آمده بودند و وقایع عاشورا را تعریف کرده بودند.
⚡️ همین ها سینه به سینه ماند و مختار هم با همین اطلاعات به سراغشان رفت و انتقام گرفت.
خیلی هایشان هم نقل جنایت هایشان را در هنگام مرگ بیان می کردند. مثل همانی که در مختارنامه مطرح شد؛ روایت خولی قبل از اعدامش.
💥4- یاران زنده مانده امام (علیه السلام):
فردی به نام ضحاک بن عبدالله مشرقی که جزو یاران امام بوده و از میدان گریخته بود. این فرد با امام شرط کرد تا موقعی همراهشان است که وجودش فایده داشته باشد.
❄️ امام هم قبول کرده بود. او هم اسبی را در خیمه ای آماده نگه داشت تا زمانش برسد. تا قبل از شهادت حضرت عباس (علیه السلام) هم ماند ولی آخر کار، از امام اجازه رفتن گرفت که امام هم اجازه داد.
⚡️گریخت و کسی هم نتوانست او را بگیرد. او هم خیلی از اتفاق ها و نحوه شهادت ها را بیان کرده.
🍀غلام رباب (همسر امام حسین (علیه السلام)) هم که زنده ماند اتفاقات زیادی را نقل کرده. البته او در کنار امام جنگ هم کرده بود ولی در آخر اسیر شد.
سپاه دشمن هم او را آزاد می کند چون معتقد بودند او غلام بوده و مطیع اوامر ارباب!
📚به نقل از دکتر محمد حسین رجبی دوانی تاریخ دان و محقق تاریخ اسلام و تشیع
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
📚 #داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
✍امام صادق علیه السلام :
خداوند بندگانی دارد که روز قیامت پروندۀ اعمالشان کاملاً خالی و سفید است. ملائکه از پروردگار میپرسند: چرا هیچ چیزی در پروندۀ اعمال اینها ثبت نشده است؟ خداوند میفرماید: اینها برخی از بندگان مخلص من هستند که آنقدر خلوصشان بالا بوده که وقتی کار خوبی انجام میدادند حتی دوست نداشتند ملائکهای که اعمال را ثبت میکنند هم ببینند، فقط دوست داشتند خدا ببیند! لذا هر وقت اینها میخواستند کار خوب انجام دهند، خدا اجازه نمیداد ملائکه ببینند و ثبت کنند. اینها حسابشان با خود خداوند است.
📚عدة الداعی و نجاح الساعی/ص۲۰۷
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
📚 #داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
◼زبانحال امام حسین با حضرت قاسم
چشمی که بستهای به رخم وا نمیشود؟
یعنی عمو برای تو بابا نمیشود؟
ای مهربان خیمه، حرم را نگاه کن
عمه حریف گریهی زنها نمیشود
تا جان نداده مادرت، از جا بلند شو
زخم جگر به گریه مداوا نمیشود
باید مرا به سمت حرم با خودت بری
من خواستم که پا شوم اما نمیشود
باور نمیکنم چه به روزت رسیده است
این قدر تکه سنگ که یک جا نمیشود
تقصیر استخوان سر راه مانده است
راه نفس گمان نکنم، وا نمیشود
این نعلهای تازه چه کردند با تنت
عضوی که از تو گم شده پیدا نمیشود
بی تو عمو اسیر تماشا شده ببین
قدت شبیه قامت سقا شده ببین
مثل دلم تمام تنت زیر و رو شده
دشتی از آه شعله زنت زیر و رو شده
پیراهنی که بر بدنت بود کندهاند
پیراهنی که شد کفنت زیر و رو شده
از بس که اسب بر بدنت تاخت با سوار
حتی مسیر آمدنت زیر و رو شده
از بس که سنگ بر سر و پای تو ریخته
از بس که نیزه روی تنت زیر و رو شده
انگار جای فاصلهها پر نمیشود
از بس تمامی بدنت زیر و رو شده
▪السَّلَامُ عَلَى الْقَاسِمِ بْنِ الْحَسَن
▪ِ بْنِ عَلِيٍّ الْمَضْرُوبِ عَلَى هَامَ
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
📚 #داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
#حسـیـن_جان
هر جا عـزای توسـت بُوَد قــبة الحـسـین
هر جا غم تو نیست همان جا جهنم است
#محرم
#ماملتامامحسینیم
📚@Dastan 📚
✍شهید حاج قاسم سلیمانی
بعضی ها میگویند خطر و مشکلات سوریه به
ماچه؟ درحالی که همه تلاش دشمن این است که سوریه را از سر راه بردارد و به ما برسد. ما میتوانستیم بنشینیم نگاه کنیم عراق و سوریه سقوط کند و دشمنان تجهیز شوند و با قدرتی صد برابر بیایند لب مرز ایران.. اما این کار را نکردیم.
📚 بخشی از کتاب ذولفقار
📚 @Dastan 📚
⭕️علت اینکه شبهات در خصوص عزاداری برای سید الشهداء علیه السلام، سال به سال افزایش می یابد را در اینحدیث ملاحظه نمایید:
🔹امیرالمومنین علیه السلام در لحظات آخر عمر خود به زینب کبری علیها السلام فرمودند:
📒إنَّ إِبْلِيسَ لَعَنَهُ اللَّهُ فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ يَطِيرُ فَرَحاً فَيَجُولُ الْأَرْضَ كُلَّهَا بِشَيَاطِينِهِ وَ عَفَارِيتِهِ فَيَقُولُ يَا مَعَاشِرَ الشَّيَاطِينِ قَدْ أَدْرَكْنَا مِنْ ذُرِّيَّةِ آدَمَ الطَّلِبَةَ وَ بَلَغْنَا فِي هَلَاكِهِمْ الْغَايَةَ وَ أَوْرَثْنَاهُمُ النَّارَ إِلَّا مَنِ اعْتَصَمَ بِهَذِهِ الْعِصَابَةِ فَاجْعَلُوا شُغُلَكُمْ بِتَشْكِيكِ النَّاسِ فِيهِمْ وَ حَمْلِهِمْ عَلَى عَدَاوَتِهِمْ وَ إِغْرَائِهِم بِهِمْ وَ أَوْلِيَائِهِمْ حَتَّى تَسْتَحْكِمُوا ضَلَالَةَ الْخَلْقِ وَ كُفْرَهُمْ وَ لَا يَنْجُو مِنْهُمْ نَاجٍ
📝همانا ابلیسِ ملعون در روز عاشوراء با شادمانی به پرواز در خواهد آمد و زمین را با شیاطین و عفریته های خود می پیماید و می گوید: ای شیاطین! ما به آنچه از فرزندان آدم می خواستیم رسیدیم و در هلاکت ایشان به هدف خود نائل شدیم و برای آنها آتش را به ارث گذاشتیم مگر کسانی که به این گروه – اهل بیت علیهم السلام- پناه آورند پس تلاش نمایید تا مردم را نسبت به ایشان مردّد کنید و آنها را بر دشمنی ایشان وا دارید و نیز مردم را به ایشان و دوستارانشان فریب دهید تا اینکه گمراهیِ مخلوقات و کفرشان تثبیت شود و احدی از آنها نجات پیدا نکند.
📚كامل الزيارات، ص٢۶۶
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
📚 #داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ اولین محرم بدون سردار 🖤
مداحی زیبا با صدای سید رضا نریمانی برای سردار سلیمانی🏴😭
#یاد_شهدا_صلوات
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
📚 #داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
💚✨ ده نکته از زیارت عاشورا ✨
🔸 آیا به هنگام خواندن زیارت عاشورا به نکات زیر توجه می کنیم
۱. زیارت عاشورا به دو قسمت تولی ( سلام بر افراد جبهه ی حق ) و تبری ( لعن بر افراد جبهه ی باطل ) تقسیم می شود.
۲. در زیارت عاشورا می آموزیم عبادتی که با اطاعت نباشد فریبی بیش نیست زیرا انسان به وسیله عبادت توام با اطاعت است که میتواند به درجه عبد (بندگی) برسد.
۳. در زیارت عاشورا یزید و شمر متهمان ردیف اول نیستند بلکه لعن اول متوجه پایه گذاران ظلم می باشد. پس یاد بگیریم که هرکاری که خواستیم انجام دهیم آینده آن را تصور کنیم و بدون بصیرت هیچ اقدامی نکنیم. زیرا که می تواند موجب لعن خدا بر خود و خاندانمان شود.
۴. در زیارت عاشورا آخرین نفرین بر «تابعین» است؛یعنی کسانی که به کشته شدن یاران خدا رضایت دارند. پس مواظب اعمالمان و مواظب تایید کردن ها و رد کردن های زبانی خود باشیم. بدانیم که هر رای و نظر ما در نهایت یا به یاری ولی خدا می انجامد یا به کشته شدن ولی خدا.
۵. در زیارت عاشورا کسانی که برای جبهه ی باطل اسب آماده کردند لعنت شده اند. پس مواظب کمک های مادی خود به این و آن باشیم؛ زیرا یاری ما نیز در نهایت یا به یاری ولی خدا می انجامد یا به کشته شدن ولی خدا.
۶. در زیارت عاشورا می آموزیم که گفتن یک مرگ بر دشمنان ولایت اهل بيت و یا یک درود بر پیروان ولایت اهل بيت، کافی نیست، بلکه باید صد مرتبه بگوییم تا تمام دوستان خدا و دشمنان خدا بفهمندکه خط و مرام ما چیست؟ پس با قدرت ؛ "موضع" خود را مشخص کنیم.
۷. در زیارت عاشورا می آموزیم فدا شدن در راه خدا کافی نیست، بلکه باید فدا شدن ما بر محور ولیّ معصوم خدا باشد. (حَلَّت_بِفَنَائِک)
۸. در زیارت عاشورا می خوانیم که باید خانواده خود را آل رسول الله کنیم که اگر نکردیم جزء آل امیه وآل مروان و آل زیاد خواهیم شد.
۹. در زیارت عاشورا هیچ سخنی از گروه سومی نیست (یا حق ؛ یا باطل) پس ما هر چه زودتر خط خود را مشخص کنیم (حسینی یا یزیدی) (مهدوی یا دجّالی)؟
۱۰. از زیارت عاشورا می آموزیم که باید سه توانایی خود را ارزیابی کنیم:
• توانایی در تشخیص دوست و دشمن (جبهه ی حق و باطل)
• توانایی در یاری کردن دوستان خدا (تولی به جبهه ی حق)
• توانایی در مبارزه کردن با دشمنان خدا (تبری از جبهه باطل)
⚫⚫
(بایدبدانیم زیارت عاشورا زیارت تنهانیست، بلکه درس بصیرت، آماده باش نظامی، بیعت باشهیدان، ومیدان رزم نرم باجبهه باطل است)
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
📚 #داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
دشمنان به جای حاج قاسم ماشین «علی امرایی» را زدند:
علی وصیت کرده بود که پیکرش در سوریه به خاک سپرده شود، اما برای برخی این سؤال پیش آمد که چه اتفاقی افتاد که برگشت.
آن روز دشمن برای ترور حاج قاسم سلیمانی کمین کرده بود. قرار بود که حاج قاسم ابتدا از آن معبر عبور کند ولی به فاصله یک ساعت علی و شهید غفاری و حمیدی که در خودرو پر از مهمات و سلاحهای انفجاری سوار بودند، زودتر از معبر مورد نظر عبور میکنند و مورد هدف موشک قرار میگیرند.
پیکر ارباً اربای علی را حاج قاسم از روی انگشتر شناسایی کرد:
بعد از یک ساعت که خود سردار با همراهانش به محل شهادت بچهها میرسد، خیلی متأثر میشود و به گفته همرزمان شهید خیلی گریه میکند. حاج قاسم دست علی آقا را از روی انگشترش شناسایی کرد و با وجود اصرار اطرافیان، خودش پیکرهای ارباٌ ارباٌ شده را جمع کرد.
به همین دلیل بخش زیادی از بدن علی همانند وصیتش همانجا در خاک سوریه باقی ماند. بعداٌ دوسه بار به خواب خانواده آمد و گفت: «قرار نبود این دست هم برگردد ولی برای نشانه یک دستم برگشت.»
#یاد_شهدا_صلوات
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
📚 #داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🌼حاج قاسم: دو نفر اگر من را ببخشند شهید میشوم
✍برشی از مصاحبه ی مهندس حاج علی مهاجری، رئیس ستاد بازسازی عتبات استان کرمان و از فرماندهان قدیمی سپاه در کرمان و فرمانده قدیمی حاج قاسم، به نقل از فصلنامه نشان ارادت، نشریه ی داخلی ستاد بازسازی عتبات است.
گاهی وقتها ایشان که میآمدند کربلا، یکسر میآمدند و ما خدمتشان بودیم. آن موقع هم با ابومهدی بودند و آقای پورجعفری هم همراهشان بود. خلاصه خیلی حالت خاص و ارادتمندانهای به موضوع داشتند. بحثهای داخلی بود و صحبتهایی با هم داشتیم. دو ماه قبل از عرفه بود.
یک روز ایشان را بالای گنبد برده بودم. دیدم خیلی خلاصه حالت خاصی پیدا کرد. حول و حوش عرفه بود که دوباره آمدند. خیلی حال عجیبی پیدا کردند. یعنی کاملا معلوم بود مثل آن ملائکی که در دور ضریح بودند ایشان هم در آن حالت بود. من پشت سر ایشان ایستاده بودم. برگشت به من خیلی جدی گفت «فلانی دو نفر اگر من را ببخشند من شهید میشوم. یکی این پورجعفری یکی هم خانمم.» گفتم «حالا حتما پورجعفری میبخشد ولی خانمت...» من کاش میتوانستم خانمش را روزی ببینم و بگویم هیچ موقع ایشان را نبخشد
یک شب را هم در کربلا پیش ما بود. از سر کوچهای که الان هتل ماست فهمیده بودند که به قول خودشان حاج قاسم آمده. غلغله ی آدم بود. همین مغازههایی که سلام می کنیم جواب ما را نمیدهند، همه ریخته بودند دور ماشین ایشان. با یک یک اینها حال و احوال میکرد. دست میداد، روبوسی میکرد. ما رسیدیم سر کوچه ای که آشیخ مهدی نگهبانی دارد. دو سه نفر ایستاده بودند و رو کردند به حاجی گفتند «ما وضعمان خوب نیست، میخواهیم برویم به مشهد.» بلافاصله رو کرد به آقای پلارک و گفت «کار اینها را با من هماهنگ کن، بفرستیدشان بروند مشهد.».
مردم دور ماشین را حلقه کرده بودند و محافظانی هم بودند. ابومهدی هم که بود، نگران بودند. یک عراقی آمد، به بچه کوچکش گفت «بیا برو دست حاج قاسم را ببوس.» اما اینها اجازه نمیدادند. من رفتم پهلوی ماشین و گفتم «حاج آقا این بچه.» از ماشین پیاده شد، همین حالتی که در بغل می گیرند، پدرش را بوسید و خلاصه آن سفر رفت. سفر بعدی آمد، باز با ابومهدی آمد. او را از جلوی بابالسلام آوردیم، گفتیم ببریمبالا کسی متوجه نشود. تکتک خادمان می آمدند با اصرار که ایشان را ببینند و روبوسی کنند. کارگرانی که کار میکردند، تعطیل کردند. عراقیها همهشان میآمدند و میایستادند و با ایشان عکس میانداختند.
یاد شهدا صلوات
📚 @Dastan 📚
#حتما_بخونید
حکایتی بسیار زیبا 🌺
اقای سید علی اکبر کوثری ( از روضه خوان های قدیم قم و از پیرغلام های مخلص اباعبدلله علیه السلام) در ظهر عاشورای یک سالی به یکی از مساجد قم برای روضه خوانی تشریف میبرند.
بچه های آن محله به رسم کودکانه ی خود بازی میکردند و به جهت تقلید از بزرگترها، باچادرهای مشکی و مقنعه های مشکی مادرانشان حسینیه و تکیه ی کودکانه و کوچکی در عالم کودکی،در گوشه ای از محله برای خودشان درست کرده بودند.
مرحوم سید علی اکبر میگه بعد از اتمام جلسه اومدم از درب مسجد بیام بیرون یکی از دختر بچه های محله اومد جلوم و گفت اقای کوثری برای ماهم روضه میخونی؟
گفتم: دخترم روز عاشوراست و من تا شب مجالس مختلفی وعده کردم و چون قول دادم باید عجله کنم که تاخیری در حضورم نداشته باشم. میگه هر چه اصرار کرد هتوجهی نکردم تا عبای منو گرفت و با چشمان گریان گفت مگه ما دل نداریم!؟
چه فرقی بین مجلس ما و بزرگترها هست؟
میگه پیش خودم گفتم دل این کودک رو نشکنم و قبول کردم و به دنبالش باعجله رفتم تا رسیدیم. حسینیه ی کوچک و محقری بود که به اندازه سه تا چهار نفر بچه بیشتر داخلش جا نمیشدند.
سر خم کردم و وارد حسینیه ی کوچک روی خاکهای محله نشستم و بچه های قد و نیم قد روی خاک دور و اطرافم نشستند. سلامی محضر ارباب عالم حضرت سیدالشهدا عرضه کردم
السلام علیک یاابا عبدالله...
دو جمله روضه خوندم و یک بیت شعر از آب هم مضایقه کردند کوفیان...
دعایی کردم و اومدم بلند بشم باعجله برم که یکی از بچه ها گفت تا چای روضه رو نخوری امکان نداره بزاریم بری
رفت و تو یکی از استکانهای پلاستیکی بچه گانشون برام چای ریخت، چایی سرد که رنگ خوبی هم نداشت
با بی میلی و اکراه استکان رو اوردم بالا و برای اینکه بچه ها ناراحت نشن بی سر و صدا از پشت سر ریختم روی زمین و بلند شدم و رفتم...
شام عاشورا (شب شام غریبان امام حسین) خسته و کوفته اومدم منزل و از شدت خستگی فورا به خواب رفتم.
وجود نازنین حضرت زهرا صدیقه ی کبری در عالم رویا بالای سرم امدند طوری که متوجه حضور ایشان شدم
به من فرمود: آسید علی اکبر مجالس روضه ی امروز قبول نیست. گفتم چرا خانوم جان فرمود:
نیتت خالص برای ما نبود. برای احترام به صاحبان مجالس و نیات دیگری روضه خواندی فقط یک مجلس بود که از تو قبول شد و ما خودمون در اونجا حضور داشتیم، و اون روضه ای بود که برای اون چند تا بچه ی کوچک دور از ریا و خالص گوشه ی محله خواندی....
آسید علی اکبر ما از تو گله و خورده ای داریم!
گفتم جانم خانوم، بفرمایید چه خطایی ازم سر زده؟
خانوم حضرت زهرا با اشاره فرمودند اون چای من بادست خودم ریخته بودم چرا روی زمین ریختی!!؟
میگه از خواب بیدار شدم و از ان روز فهمیدم که توجه و عنایت اونها به مجالس بااخلاص و بی ریاست و بعد از اون هر مجلس کوچک و بی بضاعتی بود قبول میکردم و اندک صله و پاکتی که از اونها عاید و حاصلم میشد برکتی فراوان داشت و برای همه ی گرفتاری ها و مخارجم کافی بود.
بنازم به بزم محبت که در آن
گدایی و شاهی برابر نشیند...
(برگرفته از خاطرات آن مرحوم)
التماس دعا 🌺
🌹زیباترین و تاثیرگذارترین عکس دنیا🌹
🌸این تصویر مادر"شهید محمدصادق رضایی"🙏🙏 به همراه استخوان های فرزندشهید بزرگوارش پسازتفحص است.
🌷لازم است این عکس توی اتاق هر رییس جمهوری،هر وزیری، هر مدیری،هرنماینده ای، هر استانداری هر فرمانداری هر شهرداری و هرمسؤولی نصب بشه تا شايد وجدان کاری و دفاع از مظلومین و مبارزه با خیانتکاران فراموششان نشود و قدر این مردم را بدانند.
☘روح جميع شهدای عزیز شاد.🙏🙏🙏
📚 @Dastan 📚
حاجی خدا بیامرز میگفت :
تاحالا دیدین وقتی انگشتتونو میذارین کف دست نوزاد چه جوری محکم انگشتتونو می گیره؟
الهی شش ماهه ی اباعبدالله (ع) همونجوری دستتونو بگیره.... 🌹
مرحوم آیت الحق آیت الله حق شناس در عالم رؤیا امام حسین علیه السلام را دیده بود.
امام حسین علیه السلام به ایشان فرموده بودند : "حق شناس چرا به علی اصغر ما متوسل نمی شوی؟
مگه شما علی اصغر ندارید؟
آقای حق شناس هم در خواب عرض کرده بود که آقا صبر کنید روضه خوان صدا کنم. امام (ع) فرمودند نمیخواد به روضه خوان بگی، خودت روضه علی اصغر را بخوان."
یکی از ویژگیهای آیت الله حق شناس که بسیاری از شاگردان و علاقه مندان او از آن آگاه بودند، مراتب ارادت وی به حضرت علی اصغر(ع) و استمداد از روضه ایشان است. ایشان برای برآورده حاجات توسل به این شیرخوار بزرگوار روضه ایشان را توصیه می فرمودند. لازم نیست که خیلی مفصل روضه خوانی شود. همین که با توجه به این باب الحوائج ششماهه بگویید:
السلام علیک یا علی الاصغر السلام علیک و رحمة الله و برکاته
یا
اَلسلام علیک یا علی بن الحسین الاصغر علیه السلام ، بِاَبی اَنْتَ و اُمّی و نفسی ...
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
📚 #داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🔴کاغذهای برات از آتش برای اموات!
✅آقای حاج شیخ اسماعیل جاپلقی گفت: جوانی به عتبات رفته و شش ماه در آن جا بود.
🔆در ابتدای ورود، شبی در خواب دید در وادی السلام نجف است و کاغذهایی از آسمان میریزد و مردگان جمع میکنند؛ ولی یک نفر ایستاده و هیچ اعتنایی به آنها نمیکند!!
💠جوان گفت: نزدیک رفته، پرسیدم: این کاغذها چیست؟
جواب داد: دعای مسلمانان دنیا که میگویند: اللهم اغفر للمؤمنین والمؤمنات، به این صورت برای مردگان میآید؛
🌀این کاغذها، برات آزادی از آتش جهنم است.
❇️پرسیدم: چرا شما استفاده نمیکنید؟
♦️ گفت: من پسری دارم که شبهای جمعه یک کاسه آب برای من میفرستد، این کاغذها را برای کسانی که کسی را ندارند، میگذارم.
🔰 پرسیدم: اسم پسرت چیست؟
گفت: حسین و در نزدیکی صحن، بساط خرازی پهن میکند.
🔷 صبح که از خواب بیدار شدم، به نشانی ای که گفته بود رفتم و آن جوان را دیدم.
گفتم: شما پدر دارید؟
جواب داد: نه، مدتی است که از دنیا رفته است.
🔶 پرسیدم: برایش خیرات میفرستید؟ گفت: من چیزی ندارم، فقط شبهای جمعه یک کاسه آب به نیت او میدهم.
♻️پس از شش ماه، دوباره همان منظره را در خواب دیدم؛ ولی این بار، آن مرد که از آن کاغذها برنمیداشت، برمیداشت.
☘ پرسیدم: شما که گفتید این کاغذها را برای افرادی میگذارم که کسی برایشان خیرات نمیکند، پس چرا حالا برمیداری؟
❄️گفت: دو هفته است که آب برایم نیامده...
💥صبح که از خواب بیدار شده و از احوال آن جوان جویا شدم، گفتند: دو هفته قبل از دنیا رفته است.
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
📚 #داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
#سلام_پادشاه_تنهای_زمین
ای داغداراصلی این روضه ها بیا
صاحب عزای ماتم کرب و بلا بیا
تنها امید خلق جهان یابن فاطمه
ای منتهای آرزوی اولیاء بیا
بالا گرفته ایم برایت دو دست را
ای مرد مستجاب قنوت و دعا بیا
فهمیده ایم با همه دنیا غریبه ای
دیگر به جان مادرت ای آشنا بیا
از هیچکس به جز تو نداریم انتظار
بر دستهای توست فقط چشم ما بیا
هفته به هفته می گذرد با خیال تو
پس لا اقل به حرمت خون خدا بیا
بیش ازهزار سال توخون گریه کرده ای
ای خون جگر ز قامت زینب بیا
عرض ارادت کم ما را قبول کن
امسال هم محرم ما را قبول کن
▪#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
▪#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌷السلام علیک یا صاحب الزمان🌷
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
📚 #داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
صبح من بایک سَلام اِمروز زیبٰامیشَود
اَلسلام اِی حضرت ارباب،
مولانٰاحُسَینْ(ع)
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
📚 #داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
8 محرّم
1 _ قحط آب در خیمه های حسینی
در این روز آب در خیمه های سیّد الشهداء علیه السلام نایاب شد. (1)
📚 منابع :
1. لهوف : ص 145. و ... .
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
📚 #داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺روايت رهبرانقلاب از شفا گرفتن فرزند مرحوم الهی قمشهای در نوزادی
🔹ناگهان رسیدم به حضرت علیاصغر و تشنگی علی اصغر(ع)؛ به ذهنم رسید بچه سه چهار روز است شیر نخورده...
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
📚 #داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
تو آمریکا مراسم روضه بود ...
شب اول یه سیاه پوست هم اومد مراسم ...
براش ی مترجم گذاشتیم ...
شبای بعد همین جور هی تعداد سیاه پوست ها زیاد میشد تا مجبور شدیم
یه جای دیگه رو هم برا مراسم بگیریم
شب آخر 150 تا سیاه پوست گفتن که میخوان شیعه بشن!
پرسیدم برا چی میخواهین شیعه بشین؟!
همه نگاه کردن به سیاه پوستی که شب اول اومده بود روضه!
ازش پرسیدم برا چی شیعه؟!!
گفت شب اول ی تیکه از روضه جوانی رو خوندی!!!
غلام سیاه امام حسین ....
همونی که وقتی امام حسین سر جوان رو گذاشت رو پای خودش، جوان سه بار سرش رو انداخت و گفت جایی که سر علی اکبر بوده جای سر غلا م سیاه نیست!!
ولی امام حسین سرش رو گذاشت رو پاهاش و جوان شهید شد!!
من رفتم و گفتم بیاید که دینی رو پیدا کردم که توش سیاه و سفید فرقی نداره ...
ز معصیت سیه است روی نوکرت ارباب
بیا و بار دگر روسیاه را دریاب...
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
📚 #داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🚨 اعلام معجزه ای عجیب در نزدیکی قبر مطهر حضرت ابوالفضل
خواندن توضیحات شیخ عباس ۷۴ ساله، که ۳۶ سال خادم حرم حضرت ابوالفضل العباس (ع) بوده است، در مورد راز جریان آب در اطراف قبر علمدار کربلا خالی از لطف نیست.
وی گفت: قبلا دو چشمه در سرداب مطهر وجود داشت که از ۴۰۰ سال قبل که آب لولهکشی نبود این آب مرتب میجوشید و از یک طرف وارد و از طرف دیگر خارج میشد که مزه و طعم آن آب از بهترین آب معدنی امروز هم بهتر بود و آن سرداب پله داشت مردم میآمدند و از آن آب به عنوان تبرک استفاده میکردند که آب در تابستان خنک و در زمستان گرم بود.
اما یک فرد از خدا بیخبر آمد به بهانه اینکه تَرَکی در دیوار حرم اباالفضل پیدا شده گفت، میخواهم آزمایش کنم این آب از کجا میآید و بعد آن دو چشم را کور کرد و هر چه تلاش کردند، آن دو چشمه احیا نشد.
اما بعد از دو ماه آب دوباره بالا آمد و به سرداب رسید و آن آب چشمهای کور شده را شفا ۵۰ سال قبل تا کنون این آب در یک سطح ثابت مانده و نه کم و نه زیاد میشود.
وی ادامه داد: شما به خوبی میدانید اگر آب به مدت ۱۰ روز در یک جا بماند گندیده میشود، اما این آب با وجود اینکه در ورودی آن بسته شده مانند گلاب میماند و در اطراف قبر مطهر حضرت اباالفضل حلقه زده و همچنان بسیار تازه و معطر مانده است.
وی افزود: هم اکنون در بخش درب صاحبالزمان مرقد مطهر اباالفضل پنجره کوچکی قرار دارد که وصل به سرداب حرم است و اگر نگاه کنید از آن مرتب بوی گلاب میاید و این همان آبی است که متأسفانه خادمان کنونی در ورودی آن را و راه رسیدگی به سرداب را به روی زوار بستهاند.
این آب چند ویژگی دارد. اول اینکه اگرچه راکد است، هرگز رنگ و طعم آن از دست نرفته و گندیده نشده است.
ویژگی دوم آن که سطح آب بالاتر از قبر مطهر آقا ابوالفضل(ع) است آب از دیواره دور قبر به داخل نفوذ نمیکند./باشگاه خبرنگاران جوان
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
📚 #داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🍃بِسْم الله
گفتند قرار است آسيه خانم برای پسر بزرگش بیاید خواستگاری، فامیل بودیم.
از خوبی پدرو مادرش میدانستم و قد وقامت بلندخودش! همین...
_گفت فعلاً سربازم خونه و ماشين و سرمايه هم ندارم ...ميتونی؟
دختر بزرگ خانه بودم، ولی پانزده سال برای بزرگی کردن باز سن کمی است. شور و شوق مدرسه وادامه تحصیل داشتم و بلندپروازی های دخترانه، ولی آسمان دل محمد آنقدر بلند بود و آبی که حتم داشتم تمام آرزوهایم را در آن دشت میکنم.
_ گفت می خوام باهم بزرگ بشيم ،می تونی؟
اوایل زندگی دستم را گرفت و بردتهران، خانه به دوش بودیم تا برگشتیم قائمشهر، جایی دورتر از خانه مادری. یک پایم با او در اردوی جهادی و راهیان نور بود و یک پایم تنها در خانه و دلم همیشه کنارش..
_گفت می خوام با هم تا بهشت همسفر بشيم ..می تونی؟
تازه از راهیان نوربرگشته بود. نه خستگی سفر از تنش رفته بود نه دلتنگی بچه هااز دلشان،
_گفت قسمتم شده که عازم سوریه بشم ،خیلی زود ساکش را بستم.
_گفت دوست دارم راضی باشی،میتونی؟
گفتم بااجازه بزرگ ترها بله!
سالگرد ازدواجمونه ...يادته كه؟❤️
#فاصله_مون_فقط_اندازه_يك_چشم_هم_زدنه
#لبخند_بزن_دو_چشم_بارانی_را
#آخرين_روز_بهار_مست🍃
پ.ن:اين عكس قديمی و ميون ورق زدن خاطراتم پيداش كردم
به روايتی اون كار معرق كه دست آقا محمده براش يك شب و روز نخوابيد تا اينكه شب بله برون بهم هديه بده❤️
#حاج_محمد_بلباسی
#محمد_بلباسی
۱۳۹۹_۰۳_۳۱
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
📚 #داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
📖🔹📖🔹📖🔹📖
⛅️#زیارت_امام_مهدی(عج)در روز جمعـہ
✍جمعه روز حضرت صاحب الزمان (عج) وبنام آن حضرت است و همان روزی است که ایشان در آن روز ظهور خواهند فرمود .🌼
💠السَّلامُ عَلَیْكَ یَا حُجَّةَ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ السَّلامُ عَلَیْكَ یَا عَیْنَ اللَّهِ فِی خَلْقِهِ السَّلامُ عَلَیْكَ یَا نُورَ اللَّهِ الَّذِی یَهْتَدِی بِهِ الْمُهْتَدُونَ وَ یُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ السَّلامُ عَلَیْكَ أَیُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخَائِفُ السَّلامُ عَلَیْكَ أَیُّهَا الْوَلِیُّ النَّاصِحُ السَّلامُ عَلَیْكَ یَا سَفِینَةَ النَّجَاةِ السَّلامُ عَلَیْكَ یَا عَیْنَ الْحَیَاةِ السَّلامُ عَلَیْكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْكَ وَ عَلَى آلِ بَیْتِكَ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ السَّلامُ عَلَیْكَ عَجَّلَ اللَّهُ لَكَ مَا وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَ ظُهُورِ الْأَمْرِ السَّلامُ عَلَیْكَ یَا مَوْلایَ أَنَا مَوْلاكَ عَارِفٌ بِأُولاكَ وَ أُخْرَاكَ أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى بِكَ وَ بِآلِ بَیْتِكَ وَ أَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ وَ ظُهُورَ الْحَقِّ عَلَى یَدَیْكَ.
🔰وَ أَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ یُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ یَجْعَلَنِی مِنَ الْمُنْتَظِرِینَ لَكَ وَ التَّابِعِینَ وَ النَّاصِرِینَ لَكَ عَلَى أَعْدَائِكَ وَ الْمُسْتَشْهَدِینَ بَیْنَ یَدَیْكَ فِی جُمْلَةِ أَوْلِیَائِكَ یَا مَوْلایَ یَا صَاحِبَ الزَّمَانِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْكَ وَ عَلَى آلِ بَیْتِكَ هَذَا یَوْمُ الْجُمُعَةِ وَ هُوَ یَوْمُكَ الْمُتَوَقَّعُ فِیهِ ظُهُورُكَ وَ الْفَرَجُ فِیهِ لِلْمُؤْمِنِینَ عَلَى یَدَیْكَ وَ قَتْلُ الْكَافِرِینَ بِسَیْفِكَ وَ أَنَا یَا مَوْلایَ فِیهِ ضَیْفُكَ وَ جَارُكَ وَ أَنْتَ یَا مَوْلایَ كَرِیمٌ مِنْ أَوْلادِ الْكِرَامِ وَ مَأْمُورٌ بِالضِّیَافَةِ وَ الْإِجَارَةِ فَأَضِفْنِی وَ أَجِرْنِی صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْكَ وَ عَلَى أَهْلِ بَیْتِكَ الطَّاهِرِینَ
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
📚 #داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🔻حرفِ مردم🔻
امام کاظم(ع) به یکی از اصحاب خود به نام هِشام فرمودند:👇
اى هشام❗️
💢 اگر در دستِ تو گردوئی باشد، و مردم بگویند که در دستت مروارید است، تو را سودى نمیبخشد، در حالى که میدانى آن گردو است.
💢 و اگر در دستت مرواریدى باشد، و مردم بگویند که گردو در دستت داری، تو را زیانى نمیرساند، و حال آن که خودت میدانى که آن مروارید است.
📚 تحف العقول
#شرح_حدیث
چکیده کلام امام کاظم(ع) در این حدیث شریف این است که:👇
❌بر اساسِ #حرف_مردم زندگی نکنید❌
❌☝️ حرفِ مردم، و فکری که مردم در مورد شما میکنند، نه سودی به شما میرسونه و نه ضرری براتون داره.
👈 بذارید مردم هر طور که دوست دارند فکر کنند...
شما کاری رو که فکر میکنید درسته، انجام بدید، از #حرف_مردم هم نترسید.😊
📛 آخه مشکلِ ما از اونجایی شروع شد که:👇
تو انجام هر کاری...
👈 به جای اینکه بگیم خدا چی میگه؟
👈 گفتیم مردم چی میگن؟🤔
✅ تو انتخاب لباس
✅ تو انتخاب ماشین
✅ تو انتخاب خونه
✅ تو مهمونیهای عادی
✅ تو مراسم عزا
✅ تو مراسم عروسی
✅ حتّی تو انتخاب همسر😱
✅ و...
👈 نصف عمرمون، درصددِ برآوردنِ رضایت مردم گذشت‼️😔
😟 اما چه فایده...
هر کاری کردیم، پشت سرمون حرف زدن‼️😳
هر شکلی شدیم، پشت سرمون حرف زدن‼️😳
❗️جالب اینجاست، که بعضیها انقدری که از مردم و حرف مردم میترسند، از خدا نمیترسند:↶
🕋 فَرِیقٌ مِّنْهُمْ یَخْشَوْنَ النَّاسَ کَخَشْیَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْیَةً. (نساء/۷۷)
💢 بعضیها هستند که از مردم میترسند، همانطور که از خدا میترسند، بلکه بیشتر!
بعد خداوند میفرماید:↶
🕋 فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ. (مائده/۴۴)
💢 از مردم نترسید، از من بترسید!
👂 ولی کیه که گوش بده.❌
دوباره خدا میفرماید:↶
🕋 فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِی. (بقره/۱۴۹)
💢 از اونها نترسید، از من بترسید.
👂 ولی باز کیه که گوش بده.❌
و بعد میفرماید:↶
🕋 تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ. (احزاب/۳۷)
💢 از مردم و حرفشون ميترسيدى، در حالیکه خداوند سزاوارتر است که از مخالفتِ امرِ او بترسى.
😱 واااای بر ما...
👥 مردمی که عمری نگران حرفاشون بودیم،
👈 اون دنیا یه لحظه هم نگران ما نیستند..😱😭
👈 پس بذار مردم هر چی میخوان بگن..
☝️ خدا باید ما رو قضاوت کنه،
و خدا هم، پروندهای رو که مردم مینویسند، نمیخونه..😊
👈 پس نگران حرف مردم نباشیم،
بلکه دنبال رضایتِ خدا باشیم.👏
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
📚 #داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•