#داستان_انبیاء
کافری از ابراهیم طعام خواست.
ابراهیم گفت:
اگر ایمان آوری تو را طعام دهم.
کافر رفت.
خدای عزوجل وحی فرستاد:
ای ابراهیم ما هفتاد سال است که این کافر را روزی میدهیم.
اگر تو شبی او را غذا میدادی و از دین او نمی پرسیدی،چه می شد؟؟؟
ابراهیم در پی آن کافر رفت و او را باز آورد و طعام داد.
کافر گفت: چه شد که از حرف خود برگشتی و پی من آمدی و برایم سفره گستردی؟
ابراهیم ماجرا را گفت.
کافر گفت: اگر خدای تو چنین کریم و مهربان است دین خود را بر من عرضه کن تا ایمان بیاورم و در زمره هدایت شوندگان قرار گیرم.
📚رساله قشیریه.ص201
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🔅سه داستان کوتاه ولی زیبا:
{ ایمان }
روزى روستاييان تصميم گرفتند براى بارش باران دعا كنند در روزيكه براى دعا جمع شدند تنها يك پسربچه با خود چتر داشت ،این یعنی ایمان...
{ اعتماد }
كودك يك ساله اى را تصور كنيد زمانيكه شما اورابه هوا پرت ميكنيد او ميخندد زيرا ميداند اورا خواهيد گرفت اين يعنى اعتماد..
{ امید }
هر شب ما به رختخواب ميرويم ما هيچ اطمينانى نداريم كه فردا صبح زنده برميخيزيم با اين حال هر شب ساعت را براى فرداكوك ميكنيم اين يعنى اميد.
🌷براتون "ایمان ، اعتماد و امید به خدا" را آرزو میکنم.🌷
•✾📚 @Dastan 📚✾•
چهار نفر بودند
اسمشان اینها بود:
همه کس، یک کسی، هر کسی، هیچ کسی.
کار مهمی در پیش داشتند و همه مطمئن بودند که "یک کسی" این کار را به انجام می رساند، "هرکسی" می توانست این کار را بکند ولی "هیچ کس" اینکار را نکرد. "یک کسی" عصبانی شد چرا که این کار کار "همه کس" بود اما "هیچ کس" متوجه نبود که "همه کس" این کار را نخواهد کرد.
سرانجام داستان این طوری شد "هرکسی"، "یک کسی" را سرزنش کرد که چرا "هیچ کس" کاری را نکرد که "همه کس" می توانست انجام بدهد!؟
حالا ما جزء کدامشان هستیم؟
👤 ابتهاج عبیدی
•✾📚 @Dastan 📚✾•
داستانک 📚
جابر نقل میکند
روزگاری از کنار رودی در حال حرکت بودیم شدت اب به کیفی بود که از سرعتش ادمی متحیر میشد
امام حسن فرمود جابر بنگر به این اب ودرس بگیر که عمرت از حرکت این اب سرعتش بیشتر است
ناگهان مرد یهودی را دیدیم که روی تخته چوبی در حال عبور از رود است
بعد از عبور یهودی از اب حسن نگاهی به اب کرد واب به مانند یخی شد و با امام از آن عبور کردیم
مردیهودی نگاهی عمیق به امام کرد و عرض کرد چه کردی که اب به این کیفیت درامد انگاه مولایم فرمود تو چه کردی که از اب بااین سرعت حرکتی که داشت با تخته چوبی عبور کردی عرضه من ذکر یاحسن گفتم وتوانستم از اب عبور کنم واین سوی اب بیایم
انگاه امام فرمود وانا حسن ابن علی
#نورالهدی
#امامحسنےامـ
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🏴 پيامبر اکرم صلی الله عليه و آله:
إنَّ لِقَتلِ الحُسَينِ حَرارَةً في قُلوبِ المُؤمِنينَ لا تَبرُدُ أبَداً.
🚩 كشته شدن حسين علیه السلام چنان داغى در دل مؤمنان است كه هرگز سرد نشود.
📚 مستدرك الوسائل و مستنبط المسایل ج 10 ، ص 318
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🌷عشق امام حسین علیه السلام به نماز و عبادت
✍«امام حسین سلام الله علیه با همه سابقه ای که در طول عمر شریف خود در نماز و عبادت داشت، عصر تاسوعا از برادرش حضرت ابوالفضل سلام الله علیه خواست یک شب از امویان مهلت بگیرد تا در آن یک شب فقط دعا، نماز، تلاوت قرآن، استغفار و راز و نیاز با خدا داشته باشد؛ «فهو یعلم أنّی کنتُ قد أحبّ الصّلاة له و تلاوةَ کتابه و کثرة الدّعاء و الاستغفار». لذا بعد از صحبت ها و اتمام حجت هایی که با اصحاب خودش کرد به خیمه خود برگشت و تمام آن شب را به نماز و استغفار و دعا و تضرع گذراند؛ «و رجع علیه السلام الی مکانه فقام لیلته کلها یصلی و یستغفر و یدعو و یتضرع». چنان که اصحاب آن حضرت نیز این چنین بودند...»
📘کتاب حماسه و عرفان ص۲۴۴
•✾📚 @Dastan 📚✾•
✨﷽✨
🏴گریه بر امام حسین علیه السلام
✍امام زمان در زیارت ناحیه مقدسه درباره عاشورا و امام حسین میفرمایند: اگر روزگار مرا به تاخير انداخت و از ياري تو (در روز عاشورا) باز داشت، هر آينه من صبح و شام بر تو ندبه (گریه) ميکنم و به جاي قطرات اشک، بر تو خون گريه ميکنم
امام صادق میفرمایند: هیچ گریه کننده ای بر او (امام حسین) نَگِریَد مگر آنکه فاطمه(س) را صِله کرده و حقّ ما (اهل بیت) را ادا نموده.
📚 کتاب کامل الزیارات، 81، باب 26
💥پس هرگاه مومن در مصیبت امام حسین بگرید، حقّ امامی که بعد از آنحضرت باقی مانده را در آن فاجعه ادا کرده چون این کار موافقت نمودن با امام و تَسلّی دل اوست.
•✾📚 @Dastan 📚✾•
✨﷽✨
🏴امشبی را شه دین در حرمش مهمان است... چه کسی سروده است؟
✍شاید کمتر کسی بداند شعر امشبی را شه دین در حرمش مهمان است...که سالیان است شب عاشورا در هیئات میخوانیم از پدر آیه الله العظمی بهجت یعنی مرحوم کربلایی محمود بهجت است،بخشی از این شعر:
شب وصل است و تبِ دلبری جانان است
ساغر وصل لبالب به لب مستان است
در نظر بازیشان اهل نظر حیران است
گوئیا مشعله از بامِ فلک ریزان است
چشم جادوی سحر زین شب و تب گریان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
«یارب این بوی خوش از روضة جان می آید؟
یا نسیمی است کزان سوی جهان می آید؟»
«یارب این نور صفات از چه مکان می آید؟»
«عجب این قهقهه از حورِ جنان می آید!»
یارب این آبِ حیات از چه دلی جوشان است؟
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🔴شاکر و صابر
✍حضرت ایوب را نماد صبر میدانیم.
اما ایشان یکجا از شیطان به خدا شکایت میکند: به یاد آر بنده ما ایوب را آنزمان که پروردگار خود را ندا داد که شیطان مرا دچار عذاب وگرفتاری نموده
ایوب نبی از چه چیزی خسته شد و زبان به شکایت گشود؟ امام صادق(ع) پاسخ این سوال را در روایتی داده اند:شیطان به خدا گفت، چون به ایوب نعمتهای زیادی عطا کرده ای او شاکر است. خداوند برای اینکه به همه عبودیت و اخلاص ایوب را ثابت کند؛ نعمتها را از او یکی یکی گرفت تا دچار به ابتلا و بیماری شود. تا آن زمان ایوب نبی شاکر بود اما پس از آن به مقام صبر میرسد.
نکته جالب اینجاست که ایوب نبی از یک حرف آزرده خاطر شد، وقتی در بیماری سخت بود، علمای بنی اسرائیل نزد او آمدند و گفتند: ای ایوب چه گناهی کرده ای که خداوند تو را اینگونه عذاب کرده است؟ این زخم زبان علمای بنی اسرائیل باعث شد ایوب نبی رنجیده شود. او در اوج نعمت، شاکر بود و امتحان شد...و در اوج سختی و از دست دادن نعمت صابر بود و امتحان شد...خدا در هر حال بندگانش را امتحان میکند
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🔆 #پندانه
گاهی موقعیتهایی که در آن قرار میگیریم، هدیهٔ خداست
روزی مداحی میگفت:
زمانی که مداحی میکردم و تازهکار بودم، همیشه در مجلس من مردی بود که از من بیدلیل متنفر بود.
هرگاه که نوبت مداحیام میشد، برمیخاست و با حرکت دست طوری به مردم میفهماند که دوباره من با این صدای نابهنجارم شروع کردم.
این حرکت او باعث میشد هیچکس کلام مداحی مرا اهمیت ندهد، و مجلس من چنان سرد میشد که بعد از چند خط خواندن تمام میکردم و مینشستم.
روز عاشورا که روضه واقعه اتمامحجت امام حسین (علیهالسلام) در کربلا را میخواندم، همین فرد در مجلس چنین کرد.
طوری که من در وسط مداحی یک «یاحسین» جانسوز گفتم و با اخلاص تمام چنان شدید گریستم که از این گریستن من حالوهوای مجلس به مدد الهی عوض شد و دلها بهسوی کربلا رفت.
در خاتمه مجلس یکی از من سؤال کرد:
سابقه نداشت در مجلس، مداحی چنین وصل شود و گریه کند و مجلس را آتش کشد، چه شد؟!
گفتم:
حال امروز و اشک چشم امروزم را مدیون آن کسی هستم که همیشه دشمنش میپنداشتم ولی اکنون فهمیدم او فرستاده خدا و دوست من است.
میدانید چرا؟ چون با حرکت او در مجلس، وسط روضه اتمامحجت امام حسین در ظهر عاشورا در کربلا، دقیقا گویی خدا مرا در وسط میدان کربلا برد و حالات جانسوز امام را با تمام وجود در آن روز درک کردم که حضرت در حال اتمامحجت و معرفی خود بود که عمر سعد ملعون امر کرد بر طبلها بزنند تا صدای امام به جایی نرسد.
آری! گاهی خدا چنان دوستمان دارد که ما را در موقعیت تجربه یک معنا قرار میدهد، به شرط اینکه صبوری کنیم تا نتیجه کار را بدانیم.
•✾📚 @Dastan 📚✾•
داستانک 📚
جابر نقل میکند
روزگاری از کنار رودی در حال حرکت بودیم شدت اب به کیفی بود که از سرعتش ادمی متحیر میشد
امام حسن فرمود جابر بنگر به این اب ودرس بگیر که عمرت از حرکت این اب سرعتش بیشتر است
ناگهان مرد یهودی را دیدیم که روی تخته چوبی در حال عبور از رود است
بعد از عبور یهودی از اب حسن نگاهی به اب کرد واب به مانند یخی شد و با امام از آن عبور کردیم
مردیهودی نگاهی عمیق به امام کرد و عرض کرد چه کردی که اب به این کیفیت درامد انگاه مولایم فرمود تو چه کردی که از اب بااین سرعت حرکتی که داشت با تخته چوبی عبور کردی عرضه من ذکر یاحسن گفتم وتوانستم از اب عبور کنم واین سوی اب بیایم
انگاه امام فرمود وانا حسن ابن علی
#نورالهدی
#امامحسنےامـ
•✾📚 @Dastan 📚✾•