#حکایت
پادشاهی قصد کشتن اسیری کرد...
اسیر در آن حالت ناامیدی شاه را دشنام داد. شاه به یکی از وزرای خود گفت: او چه می گوید؟ وزیر گفت: به
جان شما دعا می کند...
شاه اسیر را بخشید.
وزیر دیگری که در محضر شاه بود و با آن وزیر اول مخالفت داشت گفت: ای پادشاه آن اسیر به شما دشنام داد.
پادشاه گفت: تو راست می گویی اما دروغ آن وزیر که جان انسانی را نجات می دهد بهتر از راست توست که باعث مرگ انسانی می شود...
جز راست نباید گفت
هر راست نشاید گفت
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
هدایت شده از تبلیغات گسترده شهید پلارک
💢هر چی تا الان#زعفران و#زرشک دیدی بزار کنار 😎
💢 اینجا میخوام زعفران#اصل و ارگانیک سالم و#خوشرنگ رو بهتون معرفی کنم ✅
💢اصلی ترین ترکیب غذا یه زرشک درجه یک و زعفران خوشرنگه 👇
👈کافیه اینجا کلیک کنی👉
#کلی_تنوع_محصولات_دارن💯
#ارسال_از_شهر_قائن💯
#پایتخت_زعفران_زرشک_جهان💯
#ارزان_ترین_قیمت💯
✨✨✨ گل محمدی ✨✨✨
✨✨✨ عناب ✨✨✨
✨✨✨کشمش ✨✨✨
✨✨✨ ادویه کاری ✨✨✨
همه این محصولات رو کانال زیر داره 👇
http://eitaa.com/joinchat/2213806080C97f86a6b2f
💢بزرگ ترین و بهترین کانال محصولات طبیعی در ایتا 👆
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
4307877541.mp3
3.54M
#اینترنت_نداری نوحه دانلود کنی؟ ☹️🥀
🖤نوحه #رایگان ترکی🇹🇷👇🏻
⎛ @sedzaker • • • ꨄ︎ ⎠
🖤نوحه #رایگان عربی🇸🇦👇🏻
⎛ @sedzaker • • • ꨄ︎ ⎠
🖤نوحه #رایگان سیستمی🔇👇🏻
⎛ @sedzaker• • • ꨄ︎ ⎠
🖤نوحه #رایگان تبلوسنج🥁👇🏻
⎛ @sedzaker • • • ꨄ︎ ⎠
🖤نوحه #رایگان شور🎤
⎛ @sedzaker • • • ꨄ︎ ⎠
دانلود تمامی نوحهها رایگانه🏴👆🏻
#یک_داستان_یک_پند
✍بازرگانی در بازار حجره فرش داشت. او را چهار زن بود که همگی در خانه ای بزرگ در کنار خود جای داده بود. روزی به حجره او دختر جوان زیبایی آمد و از او دلبری کرد و دل بازرگان پیر ربود.
🌺بازرگان از او خواستگاری کرد و به دروغ گفت: مرا سه زن است که هیچکدام را جمال و دلبری تو نیست. اگر خواهی تو را هم مدتی بعد به عقد خود درآورم تا حلقه زنان خویش در امر پروردگارم تکمیل کرده باشم. دخترک گفت: مرا نیز خواسته تو خواسته ام باشد.
🌸بازرگان چون به خانه رسید تصمیم گرفت یکی از همسران را برای طلاق انتخاب کند. پس سراغ اولین زن خود رفت و مدتی چنان زندگی بر او تنگ گرفت که زن از او جدا شد. پس از آن بود که جای خالی برای دخترک ناز در خانه بازرگان برای زن چهارم باز شد و او همسر چهارم آن بازرگان گشت.
💰💎دیگر زنان از علت رفتار خواجه بی خبر بودند مگر دخترک جوان که بازرگان را خوب شناخته بود. پس دخترک را ذکاوت جمع شد و در منزل شوی،صندوقچه ای در نهانخانه منزل پنهان ساخت. خواجه را دلبری می کرد و از او زر می ستاند و در صندوقچه پنهان می نمود.
🗃روزی یکی از همسران او آن صندوقچه بدید و راز آن از دخترک پرسید. دخترک داستان ازدواج اش را با بازرگان گشود. و گفت: من وقتی به سرای بازرگان آمدم یقین کردم روزی مرا هم بی دلیل از این سرای بیرون خواهد کرد پس در اندیشه آن روز، چرا در این روزهای خوشی ام نباشم و ذخیره ای برای آن روز خود نکنم؟!
🎡 و این همان مَثَل دنیایی است که ما با غفلت از آخرت خود در آن در حال عیش هستیم.
✍گرگ اجل یک یک از این گله می بَرد
این گله را ببین که چه آهسته می چَرد
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
هدایت شده از گسترده 5 ستاره 🌟🌟🌟🌟🌟
🔴 #کلیپ تکان دهنده😰😱
💯جشن تولد دختر #بدحجاب در #غسالخانه❗️😱
❌مرگ دختر بد حجاب😰😱
خیلی ترسناکه😱😱
🔞فیلم دارای صحنه های خطرناک زیر18سال نبیند😰😰
❌اگه با دیدین یه نامحرم یا یه صحنه گناه، تو هم گناه میکنی این کلیپ رو از دست نده😔
👇ببینید👇
https://eitaa.com/joinchat/1128529983Cdbfe06391b
⭕️بخدا زندگیمو عوض کرده خیلی خطرناکه😰😭😱
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
🔴معجزه امامرضا که اخیرا اتفاق افتاد👇
یک عروس وداماد تهرانی که تازه ازدواج کرده بودن تصمیم میگیرندبنابه اصراردامادبیان مشهدولی عروس خانم با این شرط حاضر میشه بیادکه فقط برن تفریح و داخل حرم نرن.چند روزی روباتفریح وخریدگذراندن تا اینکه روزآخر شد و برای بازگشت ازهتل خارج شدن. وقتی به میدان پانزده خردادرسیدن دامادوقتی گنبد و گلدسته آقا رو دید ماشین را نگه داشت و سلامی به آقا دادکه عروس خانم هم دستشو از ماشین بیرون آوردوبه تمسخرگفت: امام رضا بای بای،خیلی مشهد خوش گذشت؛بای بای.داماد ماشین را روشن کرد از مشهد خارج شدند که😳😱...
ادامه داستان باز شود
🌟🌟ﺍﺟﻞ ﺣﺘﻤﻰ ﻋﻠﺎﺝ ﻧﺪﺍﺭﺩ
✨ﺍﺯ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺣﺎﺝ ﻏﻠﺎﻣﺤﺴﻴﻦ ﻣﺸﻬﻮﺭ ﺑﻪ ﺗﻨﺒﺎﻛﻮ ﻓﺮﻭﺵ، ﺷﻨﻴﺪﻡ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ ﺍﺯ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺁﻗﺎﻯ ﺣﺎﺝ ﺷﻴﺦ ﻣﺤﻤﺪ ﺟﻌﻔﺮ ﻣﺤﻠﺎﺗﻰ ﺷﻨﻴﺪﻡ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﺮﺽ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺣﺠﺔ ﺍﻟﺎﺳﻠﺎﻡ ﺷﻴﺮﺍﺯﻯ، ﺣﺎﺝ ﻣﻴﺮﺯﺍ ﻣﺤﻤﺪ ﺣﺴﻦ، ﻋﺪﻩ ﺍﻯ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﻋﻠﻤﺎ، ﺍﻃﺮﺍﻑ ﺑﺴﺘﺮﺷﺎﻥ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﻣﻰ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺩﺭ
🔆 ﻫﺮﻳﻚ ﺍﺯ ﻣﺸﺎﻫﺪ ﻣﺸﺮﻓﻪ ﻣﺨﺼﻮﺻﺎ ﺩﺭ ﺣﺮﻡ ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻴﺪﺍﻟﺸﻬﺪﺍﺀ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻭ ﺩﺭ ﺍﻣﺎﻛﻦ ﻣﺘﺒﺮﻛﻪ ﻣﺨﺼﻮﺻﺎ ﺩﺭ ﻣﺴﺠﺪ ﻛﻮﻓﻪ ﻋﺪﻩ ﺍﻯ ﺍﺯ ﺍﺧﻴﺎﺭ ﻣﻌﺘﻜﻒ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺷﻔﺎﻯ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺧﻮﺍﻫﺎﻧﻨﺪ ﻭ ﺻﺪﻗﻪ ﻫﺎﻯ ﺑﺴﻴﺎﺭﻯ ﺑﺮﺍﻯ ﺳﻠﺎﻣﺘﻰ ﺣﻀﺮﺗﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺎ ﻳﻘﻴﻦ ﺩﺍﺭﻳﻢ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺑﺮﻛﺎﺕ ﺩﻋﺎﻫﺎ ﻭ ﺻﺪﻗﻪﻫﺎ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺷﻔﺎ ﻣﻰ ﺑﺨﺸﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﻯ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﻰ ﺩﺍﺭﺩ.
✨ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﻣﻴﺮﺯﺍ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺷﻨﻴﺪﻥ ﺍﻳﻦ ﻛﻠﻤﺎﺕ، ﺍﻳﻦ ﺟﻤﻠﻪ ﺭﺍ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ( ( ﻳﺎ ﻣَﻦْ ﻟﺎ ﻳَﺮُﺩﱡﱡ ﺣِﻜْﻤَﺘَﻪُ ﺍﻟْﻮَﺳﺎﺋِﻞُ ) )، ﮔﻮﻳﺎ ﺁﻥ ﺟﻨﺎﺏ ﻣﻠﻬﻢ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺍﺟﻞ ﺣﺘﻤﻰ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺭﺳﻴﺪﻩ ﻭ ﺑﺎﻳﺪ ﺭﻓﺖ ﻭ ﻟﺬﺍ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﻭﺳﻴﻠﻪﻫﺎ ﺟﻠﻮﮔﻴﺮﻯ ﺍﺯ ( ( ﺣﻜﻤﺖ ﺣﺘﻤﻰ ﺍﻟﻬﻰ ) ) ﻧﻤﻰ ﻛﻨﺪ.
📚کتاب داستان های شگفت
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
هدایت شده از گسترده مارال
روکش مبل میخوای بخری بدترینش کمتر از یک میلیون نیس 😩
بیا اینجا با پارچه و دومتر کش خودت درست کن 😍
نه خیاطی میخواد نه چرخ خیاطی 😁😁
با کمتر از ده دقیقه به رومبلیه خوش فرم و خوشگل داری 😚👇
https://eitaa.com/joinchat/2294022216Cb33839744c
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
دنبال یک هنر و شغل پردرامد میگردی؟🤔
چی بهتر از خیاطی؟😍
دیگه گذشت اون زمانی که با بدبختی باید الگو میکشیدی و پرو میکردی 😊🙄
الان فقط با #الگوی اماده تند و سریع ببر و بدوز😁😎
صفر صفر بیا 💯💯برو
تضمین میدم یه #خیاط حرفه ای بشی با کمترین هزینه😎👇
https://eitaa.com/joinchat/2294022216Cb33839744c
https://eitaa.com/joinchat/2294022216Cb33839744c
#داستان_آموزنده
🔆داستان ملک صالح و درویش
🍃🍂گویند ملک صالح از ملوکِ شام شب ها با یک غلام بیرون آمدی و در مساجد و مقابر و مزارات بگشتی و احوال هر کس را تفحّص کردی. شبی در زمستان می گشت به مسجد رسید، درویشی را دید از برهنگی می لرزید می گفت: الهی! پادشاهان دنیا نعمت ترا سرمایه ی حظوظ نفس و هوا ساخته اند و از احوال ضعیفان و #محتاجان غافل شده، اگر ایشان فردای قیامت در بهشت خواهند بود، به عزّت و جلال تو که قدم در جنّت نخواهم گذاشت.
✨ ملک صالح این سخن را استماع فرموده به مسجد درآمد و جامه با بدره درم پیش درویش نهاد و بگریست و گفت:
✨ من شنوده ام که #درویشان در #بهشت پادشاه خواهند بود، امروز که ما پادشاهیم، با شما از در صلح درآمدیم و فردا که شما پادشاه باشید، درِ خصومت بر ما نگشایید و نظر حمایت از ما باز مگیرید.
👈دیگر رعایت حقوق #مهمانان لازم است، چه مهمان هدیه ای باشد از نزد خدای تعالی. در حدیث صحیح آمده که هر که به خدا و روز قیامت ایمان دارد، گو مهمان را گرامی دارد و اکرام مهمان آن است که او را عزیز دارند و با او به نوعی سلوک نمایند که سبب آبروی او شود و هر چه توانند از تکلفات نسبت با وی به جای آورند.
✨✨حکما گفته اند: در مهمان منگر که کیست، در کَرَم خود نگر که مقتضی چیست.
📚اخلاق محسنی.كمال الدین حسین بن علی واعظ كاشفی سبزواری بیهقی
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
هدایت شده از 👇🏻 تبلیغات گسترده ونوس 👇🏻
توجه❗
اگر از دست خطی که داری راضی نیستی
ویا به خاطر بدخط بودن اذیت شدی!
اما خوش خط ها رو دوست داری🥰
فقط کافیه روی لینک زیر بزنی و خیلی راحت جزو خوشنویسان جهان بشی👇
https://eitaa.com/joinchat/2348220601C67fc42e487
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
آموزش سبز کردن انواع سبزه🌱
#سبزه_سنبل😱
#سبزه_دورنگ #سبزه_آبشاری #سبزه_چغندر #سبزه_پرتقال #سبزه_عروسکی و....
⁉️ هر #سبزه رو چندروز قبل عید باید خیس کرد
https://eitaa.com/joinchat/2164129798Cba4f746a31
🔴به شدت عجله داشتم ولی ناچار بودم بخاطر انجام کاری در صف عابر بانک بایستم.
اما از بد روزگار یک «عزیز دلی»!!! جلوی ما ایستاده بود هی کارتشو میزد تو، «برداشت صد تومان» رو انتخاب میکرد و هی پیغام می اومد موجودیتون کافی نیست اما بخاطر پشتکار خوبی که داشت باز هم اصرار می کرد که هر جوری شده صد تومن رو از این دستگاه بدبخت بیرون بکشه... بهش می گم آخه گلم!! چرا فکر می کنی با داخل کردن کارت، موجودیت زیاد می شه یه موجودی بگیر هرچقدر بود همونو بکش
هیچی دیگه. بعد از اینکه موجودی گرفتیمو دیدم کلا موجودی نداره تصمیم گرفتم با هم تنهاشون بذارمو برم به کارام برسم
خیلی از ماها تو روابط خانوادگیمون دچار همین مشکلیم. حسابمون رو برا محبت به اطرافیانمون پر نمی کنیم ولی انتظار داریم ازش برداشت کنیم. یعنی بدون اینکه به دیگران محبت کنیم انتظار داریم اونا بهمون محبت کنن. اگه از محبت نکردن اطرافیانت ناراحتی، خودت باید پیشقدم بشی. انتظار بی فایدست...
رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم:"انسان به حقیقت و درجه کامل ایمان نمی رسد مگر آنکه آنچه از خوبیها که برای خود دوست دارد، برای مردم هم دوست بدارد".
📘تحف العقول ص88
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
🔅 #پندانه
✍ افسوس مسافران دنیا در روز حسرت
کاروانی در دل شبی تاریک که چشم چشم را نمیدید، به بیابانی رسید و بنا شد تا روشنشدن هوا در آنجا توقف کند.
قافلهسالار باتجربه که با راه و جزئیات آن آشنایی کامل داشت، مرتباً به مسافران تاکید میکرد که زمین این بیابان پوشیده از گیاهانی است که بوی خوشی دارند. از طرفی این بیابان پُر از سنگهای ریز و درشت نیز میباشد.
تا جایی که در توان دارید از سنگها جمعآوری کنید، اما مبادا از گیاهان چیزی بردارید، چراکه بهزودی با فواید سنگها و مضرات گیاهان آشنا خواهید شد!
مدت اقامت ما کوتاه و غیرقابلبرگشت خواهد بود، لذا تا میتوانید از این فرصت استفاده کنید.
در این بین گروهی به سفارش قافلهسالار عمل نموده و با پرهیز از جمعآوری گیاهان خوشبو، شروع به گِردآوری سنگهای کوچک و بزرگ کردند. اما در مقابل، عدهای هم با این توجیه که حمل سنگها مشکل بوده، از برداشتن سنگ خودداری و در عوض به کندن گیاهان خوشبو مشغول شدند.
پس از گذشت ساعتی، طوفانی شدید وزیدن گرفت. قافلهسالار برای رسیدن به اولین کاروانسرا، ناچار شد حرکت کاروان را شروع کند.
او در اواخر شب مجبور شد کاروان را از روی پلی طولانی که روی رودخانهای خروشان ساخته شده بود، عبور دهد.
دقایقی بعد از عبور آخرین نفر، از شدت طوفان پل بزرگ در هم شکسته و فروریخت. با عبور کاروان از پل، بهتدریج از تاریکی هوا کاسته شده و دیوارهای کاروانسرا نیز از دور نمایان میگشت.
آنچه در این میان عجیب بود، صدای همهمه و ناله کاروانیان بود که با روشنشدن تدریجی هوا، بلند و بلندتر میشد! با ورود کاروان به کاروانسرا و روشنشدن کامل هوا، فریاد مسافران به اوج خود رسید.
قضیه از این قرار بود که با روشنشدن هوا، معلوم شد سنگهایی که قافلهسالار به جمعآوری آن توصیه کرده بود، جواهرهای ارزشمندی بوده است.
علت ناله و حسرت افرادی که از آن سنگها برنداشته بودند، مشخص بود، اما وقتی از دلیل حسرت کاروانیانی که بههمراه خود سنگ داشتند، سوال شد، در پاسخ گفتند افسوس میخوریم که چرا به برداشتن همین مقدار از این جواهرات بسنده کردیم!
دلیل دیگر ناراحتی و حسرت بسیاری از مسافران کاروان این بود که متوجه شده بودند گیاهان خوشبویی که بههمراه دارند، نوعی گیاه سمی بوده که بهمحض برخورد با دستشان آنان را مسموم کرده است!
در واقع تمام کاروانیان از افسوس اینکه چرا به توصیههای قافلهسالار عمل نکرده یا بهطور کامل آن سفارشات را عملی نساخته بودند، فریاد واحَسرتا سر داده بودند!
آری عزیزان، حکایت این داستان حکایت دنیا و آخرت ماست!
دنیا بهمنزله آن بیابان تاریک، قافلهسالار بهمنزله بزرگان دین، سنگها در حکم واجبات و کارهای نیک، گیاهان خوشبو به مَثابه گناهان، پل غیرقابلبرگشت بهمنزله مرگ، و روشنایی روز بهمنزله دنیای پس از مرگ است.
طبق آیات مبارکه قرآن، یکی از اسامی روز قیامت، «یومالحسرة» یعنی روز اندوه، افسوس و پشیمانی است.
تا فرصت داریم از غنیمتهای دنیا که همان واجبات و کارهای خوب است، بهرهمند شده و فریب ظاهر جذاب گناهان را نخوریم که پشیمانی سودی نخواهد داشت.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
💠#ماجرای رفتار اعجازآمیز امام هادی(ع) در ارتباط با یونس نقاش چیست؟💫
پاسخ:
یونس نقشبند از صنعتگرانی بود که با امام هادی(ع) رفت و آمد داشت و در خدمت آنحضرت بود. روزی با حالت لرزان خدمت امام(ع) آمد و خانوادهاش را به امام(ع) سپرد.
امام(ع) علت این رفتار را پرسید. یونس گفت: تصمیم به فرار دارم؛ چراکه موسی بن بغا نگین بسیار قیمتی برای من فرستاد که روی آن نقش بیندازم، اما نگینش در حین انجام کار دو نیم شد. و طبق قرار باید نگین را سالم به او بدهم؛ لذا موسی بن بغا یا مرا خواهد کشت و یا زیر تازیانه مجازات قرار خواهد داد!
امام(ع) به وی فرمود: به خانهات برگرد، زیرا فردا به خیر خواهد گذشت!
صبح روز بعد یونس نزد امام(ع) آمد و گفت پیکی از طرف موسی بن بغا آمد و انگشتر را میخواهد! امام(ع) فرمود: نزد وی برو که جز خوبی چیزی نخواهی دید! یونس رفت ولی بعد از اندک زمانی با خنده برگشت و گفت: غلام موسی پیغام آورد که زنان بر سر نگین انگشتر با هم اختلاف کردهاند. آیا میتوانی آن نگین را دو قسمت کنی؟! اگر چنین کاری انجام دهی، به تو جایزه گرانی خواهم داد.امام(ع) بعد از این قضیه به شکر خدا پرداخت.[1]
این حدیث در منابع معتبر روایی نقل شده و منافاتی با عقاید شیعه ندارد؛ از این گزارشی قابل پذیرش است و خبر دادن به وقوع حادثهای در آینده به واسطه علم غیب الهی بوده است که در واقع، بدون اطلاع دادن حضرت نیز قرار بود چنین حادثهای رُخ دهد. به همین جهت، عالمان دینی این حدیث را در باب علم ائمه(ع) به آینده،[2] و دلایل امامت و معجزات امام(ع)،[3] آوردهاند.
[1]. شیخ طوسی، محمد بن حسن، الامالی، ص 288 – 289، قم، دار الثقافة، چاپ اول، 1414ق.
[2]. بحرانی، سید هاشم بن سلیمان، مدینة معاجز الأئمة الإثنی عشر و دلائل الحجج علی البشر، ج 7، ص 439، قم، مؤسسة المعارف الإسلامیة، چاپ اول، 1413ق.
[3]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 50، ص 125، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
منبع: سایت اسلام کوئست
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
هدایت شده از گسترده "شما'
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خانواده شوهرت که میان یک میوه درسته یا یک ژله ساده نریز تو ظرف ببر جلوشون مثل مامان بزرگا😑🙀
بیا اینجا کلی خوشمزه و چیزای خوشگل دیگه که دلو از ادم میبره یاد بگیر😹😸🍕🍭🍷
اینجا میگه چجور پذیرایی کنی ک همه فامیل تو خماریت بمونن😻👇🍰🍮
👩🏻🍳 https://eitaa.com/joinchat/3898474541C78cd61807a 👩🏻🍳
ایده های پذیرایی شیک همگی اینجا😽☝️ ♥️💧🌸
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
💠لیست ماهانه خوراکی های #صبحونه 👇
https://eitaa.com/joinchat/3898474541C78cd61807a
💠لیست ۱۵ غذای مناسب برای #نهار چی بپزم؟👇
https://eitaa.com/joinchat/3898474541C78cd61807a
💠بهترین روش ساخت #کیک و #شیرینی خونگی👇
https://eitaa.com/joinchat/3898474541C78cd61807a
🍫 بهترین کانال آشپزی ایتا😍😍😍😍
#داستان_آموزنده
🔆حكايت: عادت ملك كرمان
🌳آوردهاند كه ملكى در كرمان بود، در غايت كرم و مروت. عادت او چنينبود كه اگر فرد غريبى به آن شهر مىآمد، او سه روز آن فرد را مهمان خودمىكرد و از او پذيرايى مىنمود.
🌳روزى لشكر عضدالدوله به كرمان حمله كرد و آن ملك طاقت مقاومتباايشان را نداشت. لذا در دژى رفت و هر روز صبح كه مىشد، بيرون مىآمدو جنگ سختى با آنها مىنمود و عدهاى را مىكشت. اما شب كه مىشد،مقدار زيادى غذا و ميوه جات براى آنها مىفرستاد، به اندازهاى كه تمام لشكردشمن سير مىخوردند.
🌳عضدالدوله از اين كار تعجب كرد و يك نفر را مخفيانه پيش او فرستاد، وپرسيد: اين چه كارى است كه تو مىكنى؟ روز آنها را مىكشى و شب به آنهاغذا و امكانات مىدهى!
🌳ملك در جواب گفت: جنگ كردن اظهار مردى است و نان دادن اظهارجوانمردى. ايشان اگرچه دشمن من هستند، اما در اين ولايت غريباند وچون غريب باشند، مهمان ما هستند و از جوانمردى نيست كه مهمان رابى غذا گذاشت.
🌳عضدالدوله باخود گفت: كسى كه چنين با مروت و جوانمرد است،جنگ كردن ما با او اشتباه است. لذا از اطراف دژ برخاست و آن ملكبه خاطر مهماندارى نيكو از شر دشمن خلاصى يافت.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
هدایت شده از گستردهتبلیغاتیترابایت
☝️کت شیک بالا ۴۹،۰۰۰ تا ۶۹،۰۰۰ تومان 😳
📣 از الان به فکر لباس عیدت باش 😎
حراج داریم جا نمونی 😍
https://eitaa.com/joinchat/3276406814C427c2868e0
سریع بزن روش بیا تو کانال بالا 👆
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
💥فروش ویژه روز مادر
#بدلیل_انبارگردانی
#تمامی_پالتو_های_پارسالی_حراج خورد
💯💯💯💯💯💯💯💯💯
https://eitaa.com/joinchat/3276406814C427c2868e0
جوین شو تا لینک پاک نشده 👆
با یکدیگر مهربان باشیم💕
در میان کاروانی، که همراه شیخ رجبعلیِ
خیاط به زیارت رفتهبودند، زن و شوهری
بودند که به نظر میرسید رابطۀ خوبی با
هم ندارند.
آن روز هم وقتی همه از زیارت برگشتند،
این دو، وسط راه، بگومگویشان شده بود
و خانم، زخم زبان آزاردهنده و تلخی، نثار
همسرش کرده بود.
وقتی همهی کاروان برای استراحت، وارد
منزل شدند، شیخ رجبعلی به همه، زیارت
قبول گفتند؛ ولی وقتیکه نوبت این خانم
رسید، گفتند: «شما که هیچ...! شما همهی
اعمال و زیارتت را ریختی زمین ...»
زن، با تعجب پرسید: «چطور مگر آقا ؟!
من اینهمه راه آمدهام برای زیارت ... »
شیخ رجبعلی خیاط، که صورتشان پر از
نور خدایی بود، گفتند:
«بله، ولی آن نیشی که امروز به همسرت
زدی، همۀ آنها را با خودش برد...»
📗 رسم حضور، ص65؛ تولیدات فرهنگی حرم امام رضا (ع)
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
هدایت شده از گستردهتبلیغاتیترابایت
خانما اومدن پیویم میگن به آشپزتون بگو یه آموزشایی از #غـــــــــذاهای_نونی بزاره که انقدر آسون باشه ما راحت قیدِ پختن کتلت و کوکو رو بزنیم😁👍
خب حرف حق جواب نداره😁😅👇
اینم آموزش غذاهای اورژانسی نونی که سریع السیر آماده میشه جدیدم هست بیا😁😍😋👇
https://eitaa.com/joinchat/1306198152C079ee55437
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
یه #قرمه_سبزی بار بزار بوش پیر و جوونو راهیِ خونه کنه !😉😋
مو به مو فوت و فنِ #تجربی پخت قرمه👌
اگه قرمه هات به تلخی میزنه!😓
اگه کال میمونه و#لعاب نمیندازع!🤒
اگه بوی #حنا پامیشه وعطر نداره!🤢
بیا اینجا تا بهت بگم #چیو_زیاد_میریزی چیو کم! که قرمه هات قرمه نمیشه😑😉👇
https://eitaa.com/joinchat/1306198152C079ee55437
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
🔹 به میزان #عمرم اضافه شده بود!
✍ نکته مهم دیگری را که باید اشاره کنم این است که: من در کتاب اعمالم و در لحظات آخر حضور در آن دنیا، میزان عمر خودم را که اضافه شده بود مشاهده کردم. به من چند سال مهلت دادند که : آن هم به پایان رسیده! من اکنون در وقت های اضافه هستم!
اما به من گفتند:
مدت زمانی که شما برای صله رحم و دیدار والدین و نزدیکانت می گذاری جزو عمر شما محسوب نمی شود. همچنین زمانی که مشغول بندگی خالصانه خداوند یا زیارت اهل بیت علیهم السلام هستید، جزو این مقدار عمر شما حساب نمی شود.
📚 کتاب سه دقیقه در قیامت
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
هدایت شده از گستردهتبلیغاتیترابایت
📢حراج حراج حراج📢
😱برنج ارزان شد😱
✅ارسال رایگان درب منزل
✅بطور مستقیم و هیچ واسطه ای
✅با حذف دلال و سود کم
✅جهت حمایت از حقوق مصرف کننده🍚
🔵مستقیم از کشاورز خرید کن تا سرت کلاه نره
👨🌾مارو دنبال کنید...
🌾👇🌾👇🌾
https://eitaa.com/joinchat/1461846038Cd71c379eda
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
🔴 قیمت های این کانال زیر قیمت بازاره!
عنبربو درجه ۱ در بازار 75 هزار تومن
اما اینجا فقط 59 هزار تومن😍
😍👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/1461846038Cd71c379eda
📌 خورشت قیمه...
💵 ضعف عجیبی داشتم. بدنم از ضعف میلرزید. یخچالمان خالی شده بود و چیز زیادی در خانه نداشتیم. چون یک ماه بود که حقوق پدرت را نداده بودند. آن روزها پدرت در کارخانه حاج آقا احمدی که به خوشنامی و خیرخواهی معروف بود، کار میکرد. حقوقش کم بود، اما پدرت از جوّ مذهبی کارخانه و اهمیت حاج آقا به واجبات، خوشش میآمد و میگفت این پول برکت دارد.
🍲 آن ماه نمیدانم چه شده بود که دخل و خرج کارخانه با هم جور نبود. حاج آقا هم راه ساده را رفته بود و راه ضرر را با ندادن حقوق کارگران بسته بود. ویار داشتم و حالت تهوع امانم را بریده بود. تو که گناهی نداشتی، فقط گرسنه بودی. بوی عطر غذای همسایه که در خانه پیچیده بود، ضعفم را هر لحظه بیشتر میکرد.
🏠 فکر کنم صاحبخانه، آن روز خورشت قیمه داشت. آدمهای خوبی بودند. اهل حلال و حرام و مسجد و هیأت بودند و مذهبی بودنِ مستأجر برایشان مهم بود. برای همین با اینکه پول پیشمان کم بود، خانه را به ما اجاره دادند.
با وجود این نمیدانم چرا با اینکه وضع من را میدانستند، با اینکه گفته بودم اینجا غریبم و کسی را ندارم، با وجود آن همه توصیه اسلام در مورد همسایه، ماهی یکبار هم درِ خانهمان را نمیزدند.
📖 داشتم سورهٔ ماعون را میخواندم که یاد آن سالها افتادم. پسرم! اینها را نگفتم که از سختی زندگی و بیمهری مردم برایت گفته باشم یا ناشکری کنم. نه! من خدا را داشتم و دارم و این برایم کافیست. اینها را گفتم که بدانی در آخرالزمانی که در آن قرار داریم، رحم و مروّت و انصاف گاهی در بین آدمهای مذهبی هم به پایینترین حدّ خودش رسیده.
🤲 اگر میخواهی راحت و آسوده زندگی کنی، فقط باید منتظر دوران زیبای ظهور که تجلی بهشت روی زمین است باشی. آقا که ظهور کند، مردم بدون هیچ چشمداشتی به هم کمک میکنند و مثل اعضای یک خانواده هوای هم را دارند. پس تا میتوانی برای فرجش دعا کن.
📖 #داستان_کوتاه
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
#داستان_پند_آمیز_ابوایوب_انصاری
🌼🍃ابوایوب انصاری یک بچه داشت، که از دنیا رفته بود. ابوایوب سر کار بود، زنش گفت خوب حالا شوهرم بیاید من او را ناراحت بکنم، چه فایده دارد، بچه من مگر زنده میشود؟ شوهرش آمد جویای حال بچه شد، همسرش گفت خوب شد. بعد از خوردن شام و خوابیدن و خود را عرضه داشتن به شوهر و قبل از غسل کردن و نماز شب خواندن می خواست برود، گفت یک سؤال از تو دارم:
🍃 اگر یک کسی چیزی پیش تو امانت گذاشته باشد، بعد بخواهد بگیرد، تو ندهی چگونه است؟ گفت: خیلی بد است، خیانت در امانت است، امانت مردم را باید داد.
🍂 گفت پروردگار عالم یک امانتی به تو داده بود و می خواست تا دیروز پیش تو باشد.
🌟 دیروز گرفت. برو مسجد نماز، رفقایت را بیاور بچه را دفن کنند. وقتی آمد مسجد، در تاریخ می نویسند، پیغمبر مهیا بود، یعنی از این زن خیلی خشنود بود.
پیغمبر فرمودند: مبارک باد دیشب شما! (که در تاریخ می نویسند همان شب به یک پسری آبستن شد، که در کتابهای عرفانی آمده، این پسر از اولیاء الله شد.)
💫32 سال شب ها خواب نداشت. 32 سال روزها و شبها را به عبادت و روزه و خدمت به خلق خدا گذراند و آخر هم در جنگ صفین دز رکاب امیر المؤمنین ( علیه السلام ) شهید شد و نظیرش زیاد است.
📚آفتاب پرهیزکاری ایت الله مظاهری
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
#داستان_آموزنده
🔆ياد خدا
🌱مردي براي اصلاح به آرايشگاه رفت در بين كار گفتگوي جالبي بين آنها در مورد خدا صورت گرفت. آرايشگر گفت:من باور نميكنم خدا وجود داشته با شد مشتري پرسيد چرا؟
🌱آرايشگر گفت: كافيست به خيابان بروی و ببيني مگر ميشود با وجود خداي مهربان اينهمه مريضيو درد و رنج وجود داشته باشد؟ مشتري چيزي نگفت و از مغازه بيرون رفت به محض اينكه از آرايشگاه بيرون آمد مردي را در خيابان ديد با موهاي ژوليده و كثيف با سرعت به آرايشگاه برگشت و به آرايشگر گفت مي داني به نظر من آرايشگر ها وجود ندارند مرد با تعجب گفت :
🌱چرا اين حرف را ميزني؟ من اينجاهستم و همين الان موهاي تو را مرتب كردم مشتري با اعتراض گفت:
🌱پس چرا كساني مثل آن مرد بيرون از آريشگاه وجود دارند آرایشگر گفت: آرايشگر ها وجود دارند فقط مردم به ما مراجعه نميكنند. مشتري گفت:
🌱دقيقا همين است خدا وجود دارد فقط مردم به او مراجعه نميكنند. براي همين است كه اينهمه درد و رنج در دنيا وجود دارد.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
🔹در آن سوی هستی، بستگان خود را دیدم!
من هر روز برای رسیدن به محل کار، مسیری را در اتوبان طی می کنم. همیشه ، اگر ببینم کسی منتظر است، حتما او را سوار می کنم.
یک روز هوا بارانی بود. پیرزنی با یک ساک پر از وسایل زیر باران مانده بود. با اینکه خطرناک بود اما ایستادم و او را سوار کردم.
ساک وسایل او گلی شده و صندلی را کثیف کرد، اما چیزی نگفتم. پیرزن تا به مقصد برسد مرتب برای اموات من دعا کرد و صلوات فرستاد.
بعد هم خواست کرایه بدهد که نگرفتم و گفتم: هر چه میخواهی بدهی برای اموات ما صلوات بفرست.
من در آن سوی هستی، بستگان و اموات خودم را دیدم. آنها از من به خاطر دعا های آن پیرزن و #صلوات هایی که برایشان فرستاد، حسابی تشکر کردند این را هم بگویم که صلوات، واقعا ذکر و دعای معجزه گری است.
آن قدر خیرات و برکات در این دعا نهفته است که تا از این جهان خارج نشویم قادر به درکش نیستیم.
📚 کتاب سه دقیقه در قيامت
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande