eitaa logo
داستان آموزنده 📝
16.3هزار دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
1.6هزار ویدیو
11 فایل
تبلیغات و ارتباط👇👇 @ad_noor1 داستانهای مذهبی و اخلاقی درسی برای زندگی روزمره را اینجا بخوانید👆👆 ☆مشاوره اخلاقی=> @Alnafs_almotmaenah . .
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با یک سلام زائر آقا شوید حرف از «حرم و کبوتر و پرواز» است ای کاش دو دست من دو بالم بودند چهارشنبه های امام رضایی💛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️حکایت عنایت امام زمان علیه السّلام است به مرحوم حاج شیخ اسماعیل جاپلقی و نجات ایشان مرحوم آیت اللّه حائری نوشته اند: «آیت اللّه حاج شیخ اسماعیل جاپلقی که از شاگردان درجه اول مرحوم پدرم بودند، دوبار برایم نقل کرد که در سال (1342) قمری، با پدرم راهی مشهد شدم. ده روز طول کشید تا از جاپلق به تهران رسیدیم. از تهران تا مشهد در آن زمان یک ماه راه بود. وقتی به شاهرود رسیدیم، قرار براین شد که قافله دو روز توقف کند. روز اول لباس های پدرم را شستم و ایشان به حمام رفتند، و روز دوم لباس های خودم را شستم و حمام رفتم. از حمام که بیرون آمدم، اول شب بود. در حال خستگی مجبور به حرکت شدم. سوار بر مرکب شده و حرکت کردیم. مقداری که راه پیمودیم با خود اندیشه کردم که ساعتی کنار جاده بخوابم تا رفع خستگی شود و سپس خود را به قافله برسانم. به محض اینکه پیاده شدم و دراز کشیدم خوابم برد، آنگاه که بیدار شدم دیدم که آفتاب رویم را گرفته و خستگی برطرف شده است؛ در همین حال دو نفر که به طرف شاهرود می رفتند پیدا شدند، یکی از آنها به من گفت: راه از این طرف است، و یک جهت را نشان داد. چند دقیقه که از آن راه رفتم، استخر آبی پیدا شد که در جنب آن قهوه خانه ای بود و درختان باصفایی در آن وجود داشت. داخل قهوه خانه رفتم و یک چایی خوردم؛ چون دو چای سه شاهی بود و من فقط دو شاهی داشتم، چای دیگر را که آورد گفتم: بیش از دو شاهی ندارم. قهوه چی گفت: باشد به همان دو شاهی دو چای بخور. از قهوه خانه خارج شدم. چند دقیقه دیگر راه آمدم و به منزل بعد رسیدم؛ دیدم قافله تازه به آنجا رسیده است، پدرم از الاغ پیاده شده و خود را به دیوار تکیه داده بود و هنوز داخل منزلی که برای قافله ترتیب داده بودند نشده بود. آنها تمام شب راه آمده بودند و حال آنکه من به چند دقیقه به آنها رسیدم. وقتی داستان را برای پدرم نقل کردم او گفت: آن شخص امام زمان علیه السّلام بوده است. مرحوم آقای حائری نوشته از آقای جاپلقی پرسیدم: آیا کسی از وجود قهوه خانه و استخر آب در آن منطقه اطلاع داشت؟ گفت: ابدا».[1][2] پی نوشت ها [1] تلخیص از نسخه خطى خاطرات و کتاب سرّ دلبران، ص 151. [2] کریمى، حسین، آیینه اسرار، 1جلد، مسجد مقدس جمکران - قم (ایران)، چاپ: 4، 1384 ه.ش. . . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚داستان کوتاه در گذشته، پیرمردی بود ڪه از راه ڪفاشی گذر عمر می ڪرد ... او همیشه شادمانه آواز می خواند، ڪفش وصله می زد و هر شب با عشق و امید نزد خانواده خویش باز می گشت. و امّا در نزدیڪی بساط ڪفاش، حجره تاجری ثروتمند و بدعنق بود؛ تاجر تنبل و پولدار ڪه بیشتر اوقات در دڪان خویش چرت می زد و شاگردانش برایش ڪار می ڪردند، ڪم ڪم از آوازه خوانی های ڪفاش خسته و ڪلافه شد ... یڪ روز از ڪفاش پرسید درآمد تو چقدر است؟ ڪفاش گفت روزی سه درهم تاجر یڪ ڪیسه زر به سمت ڪفاش انداخت و گفت: بیا این از درآمد همه ی عمر ڪار ڪردنت هم بیشتر است! برو خانه و راحت زندگی ڪن و بگذار من هم ڪمی چرت بزنم؛ آواز خواندنت مرا ڪلافه ڪرده ... ڪفاش شوڪه شده بود، سر در گم و حیران ڪیسه را برداشت و دوان دوان نزد همسرش رفت. آن دو تا روز ها متحیر بودند ڪه با آن پول چه ڪنند ...! از ترس دزد شبها خواب نداشتند، از فڪر اینڪه مبادا آن پول را از دست بدهند آرامش نداشتند، خلاصه تمام فڪر و ذڪرشان شده بود مواظبت از آن ڪیسه ی زر ... تا اینڪه پس از مدتی ڪفاش ڪیسه ی زر را برداشت و به نزد تاجر رفت، ڪیسه ی زر را به تاجر داد و گفت: بیا ! سڪه هایت را بگیر و آرامشم را پس بده. "خوشبختی چیزی جز آرامش نیست" . . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅آیت الله ناصری: ✍در نجف استادی داشتیم که در هر دو هفته یک مرتبه خدمت ایشان می‌رفتیم. با وجودی که شاید بیست و پنج فرسخ بین من و او فاصله بود؛ به من دقیق خبر می‌داد و می‌گفت: مثلاً فلان جا اشتباه کردی، آنجا را درست رفتی، همه را می‌دید. همه ما این نیرو در وجودمان هست، لکن حیف که غافل هستیم. اگر انسان ملتزم بشود واجباتش را انجام دهد و محرماتش را ترک کند و آن وظیفه‌ای که به او محول است به نحو احسن انجام بدهد و در تمام مشکلات یابن الحسن بگوید؛ خدا شاهد است؛ پرده‌ها عقب می‌رود و همان عنایات به او هم می‌شود . . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
✅حضرت آیت الله بهجت قدس سره: 🔴وای به حال کسی که قرآن را کوچک بشمارد! وای به حال کسانی که عدیل قرآن (اهل‌بیت علیهم‌السلام) را نشناسند و نسبت به آنها کورباطن باشند، که قطعاً نسبت به قرآن هم کورباطن خواهند بود؛ ⚠️زیرا کسی که عدیل قرآن را نشناسد، قرآن را نیز نشناخته است. ▪️گفته شده است: شیعه قرآن را کنار گذاشته و سنی‌ها عترت را، ولی باید گفته شود: انسان هر کدام را ضایع کند، دیگری را هم باطناً ضایع کرده است، هر چند صورتاً ضایع نکند. 📚 در محضر بهجت، ج٢، ص٢٨۴ . . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
💠رزِ جوانی ام...! 🎙آیت‌الله محمدحسن مولوی قندهاری رضوان الله تعالی علیه می‌فرمودند: توسّل به جوادالائمه(ع) برای خروج از گناه در جوانی مؤثّر است. در جوانی دیدی یک جایی شیطان و نفس دون، دارد فریبت می‌دهد، توسّل به آقا، جوادالائمه زیاد داشته باش. این هم یک رمز است. ایشان جواد است و جود و کرم دارد. 📚نسیم های گره گُشا، ج ۱، پاورقی نسيم ١ ـ. . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
🍀‌اندکی صبر... 🔶قبل از بارش باران تند بادی بر می خیزد و گرد و غبار زیادی بر پا میکند 🔷اما اگر کمی صبر کنی باد آرام میگیرد و باران می بارد و سپس ابرها کنار می روند و هوا لطیف و آفتابی می شود. ⭕️آشوب ها و نابسامانیهایی که در روزگار ما در سراسر جهان پدیدار شده است؛نزدیک شدن هوای لطیف و آسمان صاف و آفتابی را بشارت می دهد. 📚کتاب شهید محبت ص ۶۴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا